یکشنبه, 09 اردیبهشت 1403

شکار در تهران قدیم

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
شکار در تهران قدیم

شکاریم یکسر همه پیش مرگ / فردوسی

در این مطلب به شکار در تهران قدیم می‌پردازیم و بدین منظور عنوان‌های پایین را شرحی مختصر می‌آوریم:

1. لغت شکار

شکار در لغت به معنای کشتن و یا زنده گرفتن حیوانی به دست آدمی است. گو این که درگذشته شکار بیشتر جهت تامین گوشت و البته برای شاهان و درباریان جزو تفریحات آنان به شمار می‌رفت، ولی امروزه اهداف متعددی بر آن مترتب است:

  • تجارت و صادرات پوست، مو، گوشت، عاج و ...
  • فعالیت ورزشی و تفریحی
  • زنده‌گیری برای باغ وحش‌ها و اهداف دیگر
  • گرفتن مار و عقرب و غیره جهت تهیه دارو
  • تهیه گوشت
  • تهیه روغن و دیگر مواد صنعتی.

ایرانیان در بین دیگر اقوام و ملل کهنسال جهان به اسب سواری و شکار شهرت دارند، در آثار شاعران و نویسندگان ایران، از پیشینه دیرینه شکار بارها سخن رفته است.

اولئاریوس آلمانی، در اواسط قرن یازدهم هجری وارد ایران شده و از شکار و آیین آن در این سرزمین یادکرده است.

سرهنگ دروویل، در دوران فتحعلی شاه در تهران بوده (1810 میلادی) در سخن از شکار می‌نویسد:

«... ایرانیان شیفته سیاحت و شکار و زیارت‌اند.»

دکتر پولاک، طبیب ناصرالدین شاه که در اوایل سلطنت او در ایران زندگی می‌کرد، می‌گوید:

«... شکار در سراسر مملکت برای همه کس مجاز است، به استثنای شکارگاه‌های سلطنتی که در مجاورت پایتخت است. شکار نسبتا زیاد است. بیشتر تفنگ‌های اروپایی که به تفنگ انگلیسی شهرت دارد، مورد استفاده قرار می‌گیرد.»

لیدی شیل، همسر سفیر انگلیس در تهران در دوره ناصری می‌نویسد:

«... در بیابان‌های اطراف ورامین، تعداد زیادی گورخر (گورخر ایرانی كرم رنگ و بدون خط بوده‌اند) وجود دارد، که ایرانی‌ها کباب خوشمزه‌ای از گوشت آن تهیه می‌کنند. علی رغم اینکه گورخر تک سم است و غیره نشخوار کننده، مانند الاغ، اسب و ...»

2. پیشینه شکار در گستره تهران

 گستره تهران، یعنی منطقه بسیار وسیع دامنه‌های جنوبی کوه‌های شمیران و رشته کوه البرز که بسیار پر آب و علف بوده است، از گذشته‌های بسیار دور که به پیش از اسلام و دوران باستان می‌رسد، زیستگاه حیوانات مختلفی بوده و این خود سبب گرد آمدن ایرانیان در این پهنه و سکنا گزیدن ایشان در این محل بوده است.

می‌دانیم سابقه زندگی ایرانیان اعم از آریاییان و نیز پیش از ایشان در پهنه جنوبی کوه البرز تا 9 هزار سال قبل می‌رسد. آدمی از بدو خلقت از گیاهان و حیواناتی که شکار می‌کرده است، غذای خود را تامین می‌نمود. بنابراین پیشینه شکار در این گستره به هزاران سال می‌رسد.

3. شکارگاه‌های تهران

شکار در اطراف تهران، تا پیش از پایتختی ممانعتی برای عموم مردم وجود نداشت. گو اینکه پادشاهان حکومت‌های قبل از قاجاریه هم بدان توجه داشته‌اند. از آن جمله یکی از عوامل مورد توجه شاه تهماسب در احداث حصار تهران، امر شکار در این گستره بوده است، ولی به طور شاخص، پس از استقرار شاهان قجر است، که قرق شکار گاهی مطرح می‌شود.

 در این عصر اطراف تهران یکسر به شکار گاه سلطنتی تبدیل شد. از روزی که دارالخلافه در حصار صفوی و بعد در حصار ناصری بود، شکارگاه‌های سلطنتی برقرار گشت و به قرق مامورین دربار قجر درآمد و بدین ترتیب شکار در این مناطق برای عموم مردم ممنوع شد. بدیهی است، بدان روزگار خارج از حصار بیابان بود و زیستگاه وحوش به شمار می‌رفت و چه بسا تهرانی‌ها به محض خروج از دروازه‌های شهر با خرگوش، آهو، پلنگ، گرگ، شغال و کفتار و ... روبرو می‌شدند. بنابراین حومه تهران قدیم، یعنی مناطقی چون؛ دوشان‌تپه، فرح‌آباد، مسگرآباد، سلطنت‌آباد، دولاب، سرخه حصار، ولنجک، آبادی‌های شمیران، جاجرود، شهرستانک، ورامین، فیروز بهرام، کن، سولقان و ... همگی شکارگاه‌های سلطنتی به شمار می‌رفتند. از این روست، نام این نقاط بارها، در بسیاری از متون قاجاری در سخن از شکار، به میان آمده است.

4. حیواناتی که زیستگاه‌شان درگذشته اطراف تهران بود.

اگر سفرنامه‌های مادام کارلا سرنا، لیدی شیل، دکتر پولاک، دکتر فووریه، ناصرالدین شاه و غیره و نیز آثار قلمی اعتمادالسلطنه، معیرالممالک و دیگران را تورق نماییم، در خواهیم یافت، بسیاری از حیواناتی که دیدنشان، امروز برای تهرانی‌ها محال است و یا فقط در باغ وحش امکان دارد، آن روز در همین جایی که ساختمان ما قرار گرفته، زندگی می‌کرده اند. جانورانی که بار‌ها نامشان در متون عصر قاجاریه یاد شده است، چون: بزکوهی، قوچ وحشی، آهو، خرگوش، گورخر، کبک، تیهو، یلوه (پرنده‌ای حلال گوشت)، مرغ ماهیخوار، یوزپلنگ، خرس دماوندی، هوبره، باقر قره، چاخرق (پرنده‌ای حلال گوشت)، کل، بز، تکه، دراج، روباه و دله، قزقون (پرنده‌ای حلال گوشت)، بلدرچین، سمور، کرکس و چارکر.

5. نحوه شکار

وجه غالب شیوه شکار در ایران از گذشته‌های دور تیراندازی سواره یا پیاده و مستقر بوده است، که گاهی هدف گیری سواره، خود مایه تعجب و تحسین اروپاییان می‌شده است و آنان از مهارت ایرانیان در تیراندازی و کشتن شکار هنگام سواری یاد کرده‌اند، ولی طریق دیگری هم از ایام دور مورد استفاده بوده و آن هم صید آهو با سگ تازی و یا پرندگان به وسیله قوش و دیگر پرندگان شکاری نظیر شنقار بوده است.

در تهران قدیم افرادی بودند، که حرفه آنها تربیت پرندگان شکاری بود، که به ایشان قوش ساز می‌گفتند، از آن جمله‌اند؛ تیمور میرزا پسر فرمانفرما و دو پسرش عالم شاه میرزا و مسرورالسلطنه که به همین سبب بسیار مورد توجه ناصرالدین شاه قرار داشتند. تیمور میرزا را گویند؛ شیری از بچگی آورده و نزد خود بزرگ کرده بود، طوری که شیر هرگز از او جدا نمی‌گشت و کاملا به وی عادت کرده بود، حتی وقتی وی به حمام هم می‌رفت، شیر باید با او به حمام برود و حیوان گرمای طاقت‌فرسا را تحمل می‌کرد، تا با تیمور میرزا از حمام خارج شود. جالب آنکه در حمام دلاک‌ها جرات کیسه کشیدن او را از ترس شیر نداشتند، بنابراین تیمور میرزا باید خدمه خود را برای این عمل همراه می‌آورد.

6. آیین و رسوم شکار

گو اینکه افراد عام هم برای شکار به آیین و رسومی پایبند بودند و اساساً رفتن به کوه، دشت، کویر و جنگل بی بلد و بی تمهیداتی حرفه‌ای انجام نمی‌پذیرفت، اما ماجرای شکار رفتن پادشاهان آیین و رسوم خاصی داشت، که شرح مفصل در این مجال نمی‌گنجد.

اولئاریوس که در اواسط قرن یازدهم هجری در دربار صفویه بوده، از این مراسم شرحی دارد:

«... بامداد، تعداد زیادی اسب برای سواری و شتر برای حمل بار آورده شد. سفرای دعوت شده یک گروه سی نفره تشکیل دادند ... در طول راه شاه چند بار اسب و یک بار لباس خود را عوض کرد این کار را هر روز تا پایان مراسم شکار تکرار می‌کرد.
شکار آن روز توسط بازهای شکاری انجام می‌گرفت، بازها به دنبال درنا، مرغابی، غاز وحشی و کلاغ و پرندگانی که شکاربانان پرواز می‌دادند ... نوازندگان درباری انتظار شاه را می‌کشیدند. روز بعد تعداد زیادی باز شکاری، سه یوزپلنگ تربیت شده و چند سگ در این شکار شرکت داشتند. شاه از به کار بردن تیر و کمان و شمشیر به طور ماهرانه‌ای آگاهی دارد ...»

دکتر پولاک، طبیب ناصرالدین شاه هم از آیین شکار در دوره ناصری می‌نویسد:

«... مهمترین شکار سلطنتی، سالی یک بار اواخر دسامبر (اوایل دی ماه) در دره جاجرود در روزی معین چند تیر توپ به عنوان علامت آتش می‌شود و بلافاصله نیمی از سکنه آن ناحیه را تخلیه می‌کنند ... در طول رودخانه چادرهایی برای همراهان زده می‌شود ... آلاچیق را با منقل و کرسی گرم می‌کنند ... توقف در شکارگاه به طور متوسط یک هفته طول می‌کشد ... هر روز با شلیک توپ علامتی داده می‌شد ... تمام ملتزمین رکاب تا محافظین و خدمه جمع می‌شوند و تفنگچی‌ها با بازها و تعدادی سگ شکاری فرا می‌رسند ... چند نفر شاعر هنگام صرف چاشت شعر قرائت می‌کنند و ... در شکارگاه، قبلا جرگه چی‌های (عده‌ای از سپاه که در بیابان شکار را محاصره می‌کنند و آن را به تیررس شاه می‌آورند.) متعددی به اتفاق سربازان تپه‌های مشرف را اشغال کرده‌اند، شکار را به طرف شاه کیش می‌دهند و ... حیوان‌های که صید هر روز با چاپارهایی سریع، گوشت به صاحب‌منصبان حاضر و حتی سفارتخانه‌های اروپایی ارسال می‌شد ... تفریح شاه در شب بازی شطرنج و یا ورق است ... دو شتر نر مست را برای جنگ به جان هم می‌اندازند ...»

7. قوانین منع شکار

درگذشته قانون مدونی برای منع شکار وجود نداشت، فقط شکارگاه‌های سلطنتی جایی بود، که مخصوص شکار شخص شاه بود و دیگران اجازه شكار نداشتند، مگر گاهی كه احدی از رجال از شاه اجازه می‌یافت، یکبار برای شکار بدانجا برود.

پس از پیروزی مشروطه‌خواهان، در تهران به سال 1329 قمری روزگاری که یفرم‌خان ارمنی، ریاست نظمیه را داشت، نظارتی از طرف دولت بر شکار اعمال می‌شد، که معیرالممالک در این‌باره می‌نویسد:

«... عصر سوار شده که بروم، منزل یفرم‌خان شاید بلیت جدید (برگ مجوز شکار) بتوانم تحصیل نمایم برای شکار.»

نخستین بار در دوران حکومت سید‌ضیاء به سال 1299 خورشیدی در اعلانیه رسمی دولت، داشتن اسلحه شکاری منوط به اخذ جواز از نظمیه ‌گردید و این اولین قانون رسمی در زمینه شکار است.

بیشتر بخوانید: