خواهر شاه تهماسب صفوی
تفکیک زن و مرد در جایگاه انسانی و قیاس این دو با یکدیگر امری عبث و بیهوده است. در حکمت پروردگار و در راز خلقت کائنات و جهان هستی ضرورت جمع این دو در تکامل بشر بر کسی پوشیده نیست و امری اجتناب ناپذیر است. هرگز یکی بر دیگری برتری جنسیتی ندارد. هر دو نیمه یک پیکر جامعهاند، که در کنار هم و با هم باید در جهت رسیدن به جامعه آرمانی گام بردارند.
آنچه از آدمیان میشود، قیاس کرد و سنجید، نقش آنهاست، نه جنس آنان.
انسانی که بتواند در وادی غنای فکری و فرهنگی اوج گیرد، به مصداق «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ...» گام در راه تعالی خود برداشته است. جوامعی در صحنه تاریخ ملل توانستهاند، با بقای خود سرفرازی کنند، که در آن جامعه فارغ از جنسیت کوشیده شده، فردفرد جامعه دانا و توانا بار آیند، تا اجتماع از فکر و اندیشه سلیم و رشید آنان بهرهمند شده و راه تکامل و پایداری را بپیمایند.
بدون تردید این نوشتار بررسی نقش زن را در طول تاریخ و شاید به قولی «تاریخ مذکّر» برنمیتابد و با چنین منظوری هم قلم نخورده است.
اینکه آیا در طول هزارههای گذشته، هستی و نقش انسانی زن «زیربالهای هراس» فرهنگ مردانه بوده است؟
و آیا «تاریخ مذکّر» نقش آفرین حذف زنان از حوزه زبان و فرهنگ و علم بوده و یکه تازی عنصر مردانگی و پدر سالاری مسبب آن بوده است؟
و نگاه نامدارانی همچون سقراط، افلاطون، داروین، شوپنهاور، نیچه، المعری، العقاد و غیره است، که «مرد نمود عقل است و زن نمود جسم» مصداق مییابد؟
و آیا زن در زمینه عقلانیت مردی است ناقص، زیرا آنگونه که فروید میگفت، مشخصه فیزیکی مردانگی را ندارد؟
و آیا زنان خود مسئول آنچه بگذشته است، بوده و هستند؟ و یا اینکه در قیاس عمر کائنات هنوز چیزی از شب تمدن بشر نگذشته و «تا پایان رسد این شمع صد پروانه خواهد سوخت» برای دیدن هنرنمایی زنان در صحنه تاریخ باید منتظر ماند؟ و دهها پرسش دیگر که بیپاسخ مانده است. تاریخ در انتظار جواب آنها، روزشماری میکند.
در فرهنگ کهنسال و دیرینه ایرانی کم نیستند، زنانی سپید اندیش، که در نقش آفرینی انسانی، دوشادوش مردانی نیکوسرشت برخاسته و منشاء خیر شدهاند.
زیر این عنوان، زنانی را که در تاریخ تهران، سببساز عملی نیکو بودهاند و یا به هر دلیلی نامآور شدهاند، باز میشناسانیم.
شاه تهماسب پس از مرگ پدر شاه اسماعیل صفوی به سال 930 قمری و در یازده سالگی به تخت سلطنت نشست و تا سال 984 قمری به مدت 54 سال سلطنت کرد. او برای نخستین بار در سال 961 حصاری با چهار دروازه و صد و چهارده بُرج گِرداگِرد تهران کشید و اعتباری در خور توجه به این شهر بخشید.
در این عصر توجهی خاص به تهران شد. خواهر شاه که از زنان خیر روزگار خود بود، نیز به پیروی از همین توجهات بناهایی را در این شهر بر پا کرد.
این ابنیه خیریه به منظور استفاده عموم بناشد.
آن زمان، محله چالمیدان، مهمترین و مسکونیترین محله تهران به شمار میرفت، هر چند در بخش کوچکی از محله سنگلج و قسمت جنوبی عودلاجان و البته نیمی از محله بازار نیز زندگی جریان داشت.
اماکنی که مردم بدان روزگار نیازمند آن بودند، مسجد، مدرسه و تکیه و حمام بود. از اینروی آن زن نیکوکار با ساختن این ابنیه در محله چال میدان، نیاز اندک ساکنان تهران را برآورد.
ابنیهای را که خواهر شاه تهماسب در چالمیدان ساخت، مردم تهران به پاسداشت آن بانو به نام ایشان «خانم» خواندند و به همین سبب معبری نیز که این بناها را در بر داشت «گذر خانم» نامیدند. متاسفانه همه آن بناها را خراب کردهایم و امروز هیچ اثری از نام او نیست. نکتهای که بسیار اهمیت دارد، توجه مردم و مسئولین بخصوص شهرداری و سازمان میراث فرهنگی در حفظ و ابقای چنین اسامی که گوشهای از تاریخ شهر تهران را تشکیل میدهد، است.
با گذشت بیش از چهار سده از روزی که آن ابنیه ساخته شد، تا امروز تغییرات بسیاری بر آن پدید آمده است.
افاغنه مدرسه خانم را در چند سال سیطره بر تهران، خراب کردند. بعدها در عصر قاجار «صاحب دیوان» در جای آن حسینیهای برپا ساخت و در دوره پهلوی مدرسه فرهنگ جای آنرا گرفت.
در فهرست اوقاف در ردیف همین ابنیه، یک باب مسجد به مساحت 300 متر در گذر حمام خانم و چهار باب دکان به مساحت 50، 15، 12، 80 متر وقف است.