جمعه, 10 فروردین 1403

کافه باغ شمیران (ویگن و ...)

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
ویگن

باغ شمیران، نه باغ بود و نه در شمیران قرار داشت، بلکه کافه رستورانی بود که نام خاطره‌انگیز خود را مدیون خوش ذوقی مالکش بود.

این کافه به دورانی تعلق دارد که دوره تحول و دگرگونی ناگهانی تهران به حساب می‌آید. دوره‌ای که جامعه ایرانی و بخصوص تهرانی در تمامی ابعاد دچار تغییراتی شگرف شد. پدید آمدن نسلی از روشنفکران، تغییر سبک معماری به وجهی ملحم از معماری ایران باستان و معماری اروپایی، تحولات اساسی در چهره شهر به لحاظ شهرسازی و ایجاد خیابان‌های جدید و پیدایی دانشگاه، بیمارستان، کارخانه، هتل، سینما و ... و ده‌ها دگرگونی‌های دیگر که موجب بر هم خوردن شیوه زندگی و رفتار مردم شده بود، همگی حاصل تغییر سلطنت در ایران و تحولات جهانی بود که خود جزیی از تاریخ کهن این سر زمین به شمار می‌رود.

یکی از ابعاد این تغییرات، تحولی بود که در مکان‌های غذاخوری و امثال آن پیدا شد. قهوه‌خانه‌های قاجاری تهران غذایش دیزی و چایی با حضور اجباری منقل تریاک بود. در خرابات‌ها علاوه بر کوفته و دمپختک و یخنی و ... بنگ و حشیش از اقلام ضروری بساط پذیرایی‌شان به شمار می‌رفت. عرق‌خوری‌های ارامنه و یهودی‌های تهرانی هم مشروبات الکلی و دیگر مخلفات مورد نیاز مشتریان خود را در مجمع‌های مسی روی حصیر‌های گسترده بر زمین فراهم می‌کردند. با تغییرات پدید آمده دیگر این مکان‌ها پاسخگوی نیاز پایتخت‌نشین‌ها نبود. بنابراین در روند این تحولات رفته‌رفته از شمار آن قهوه‌خانه‌ها و خرابات‌ها (از دهه سی به بعد دیگر تهران خراباتی نداشت) کاسته می‌شد و بر تعداد کافه رستوران‌های به سبک اروپایی افزوده می‌گردید. کافه‌هایی که کم‌کم پاتوق برخی از روشنفکران نظیر صادق هدایت، نادرپور، صادق چوبک، ناتل خانلری، انجوی شیرازی، کیانوری، طبری و ... شد. کافه‌هایی که مناسب بحث و جدل‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آن قشر باشد و در کنار آن بتواند از نسل جدیدی از پول‌دار‌ها نیز پذیرایی کند.

درآن بحبوحه تحولات، تنها خیابان استامبول (جمهوری کنونی) به فاصله کوتاهی شاهد پیدایی چندین کافه و پیاله‌فروشی شد از قبیل؛ کافه نادری، کافه باغ شمیران، کافه شهلا (که بعد به سینما تبدیل شد) کافه باغ گلشن مقابل باغ سپهسالار (که بعد‌ها کافه لوکو لوس شد) و پیاله‌فروشی موسیو نرسیده به میدان بهارستان که پاتوق طیب و دار و دسته‌اش بود و کافه کانتینانتال که مهوش در آنجا می‌خواند و ...

این کافه‌ها دارای صندلی و بشقاب و کارد و چنگال و پذیرایی به شیوه اروپایی و برخی از آن‌ها دارای صحنه نمایش (سن) و دسته نوازندگان و خواننده (ارکستر) بودند، خوانندگانی نظیر قمرالملوک، مهوش، ویگن و ... در آنجا می‌خواندند. کافه باغ شمیران، که در چهارراه استامبول قرار داشت. جزو همین کافه‌ها به شمار می‌رفت.

در محله تازه تاسیس دولت (دروازه دولت و میدان توپخانه شمال و جنوب این محله بودند) در اواخر دوره ناصرالدین شاه باغ‌های فراوانی ساخته شد و یا از قبل وجود داشت. باغ‌های پرآوازه‌ای چون باغ ایلخانی (محل بانک ملی و ...)، باغ سپهسالار (ضلع شرقی خیابان سپهسالار)، باغ کنت (شمال‌شرقی چهارراه کنت)، باغ امین‌السلطان (سفارت روسیه)، باغ ظل‌السلطان (وزارت فرهنگ)، باغ مخبرالدوله (سفارت آلمان و ترکیه)، باغ لاله‌زار و ... یکی از این باغ‌ها هم باغ حسام‌السلطنه بود. این باغ در شمال‌شرقی چهارراه استامبول قرارداشت. حسام‌السلطنه لقب سلطان‌مراد میرزا پسر سیزدهم عباس‌میرزا نایب‌السلطنه (1233-1300 قمری) بود. او حکوت‌های مناطق مختلفی نظیر خراسان، یزد، ارسباران (قراچه داغ)و ... را داشت. حسام‌السلطنه دارای املاک متعددی بود. یکی از آن‌ها همین باغ مورد نظر است. اعتمادالسلطنه درباره ثروت او در سال 1300قمری، نوشته است:

«... حسام‌السلطنه عموی شاه با دو سه کرور (کرور= 500 هزار) دولت، امروز شش ساعت به غروب مانده مرحوم شد ...»

باغ حسام‌السلطنه مطابق نقشه نجم‌الدوله (چاپ1309قمری) از جنوب به خیابان بی‌نام (جمهوری) و از شمال به باغ قهوه‌چی‌باشی و دو قطعه زمین بایر و از شرق به تکیه رضاقلی خان هدایت و از غرب به زمین باریکی که در تعریض خیابان علاءالدوله (فردوسی) افتاد، محدود می‌شد. در گوشه شمال‌غربی این باغ سفارت هلند قرار داشت.

با مرگ حسام‌السلطنه آن بلایی برسر این باغ آمد، که بر دیگر باغ‌های این محله گذشت. اراضی یکپارچه این باغ به قطعاتی تقسیم و به افرادی واگذار شد. قطعات را یکی‌یکی ساختند و یکی از آن‌ها هم به «کافه باغ شمیران» تبدیل یاقت. کافه‌ای که از ابداعات فرنگی‌مآبانه آن روزگار بود. در دهه‌های نخستین سده معاصر کافه‌ها را در باغ‌ها می‌ساختند و در این کافه‌ها دیگر برسم قدیم از تخت و سکو و زیلو و حصیر برای نشستن مشتریان استفاده نمی‌شد. بلکه در آن‌ها میز و صندلی رواج یافت. و با غذا‌های جدید و مشروبات الکلی از مشتریان پذیرایی می‌گردید و همگی دارای موسیقی زنده و خواننده بودند و در فضای باغ، زیر درختان سر سبز و باغچه‌هایی با گل‌های لاله عباسی و گل سرخ و یاس امین‌الدوله و ... و آسمان پر ستاره ساعات خوشی را شب‌ها برای مشتریانشان فراهم می‌کردند.

آن روز‌ها شمیران از شهر تهران فاصله زیادی داشت و مجموعه‌ای از آبادی‌های خوش آب‌و‌هوا و ییلاقی تهرانی‌ها به شمار می‌رفت. بنابراین انتخاب این نام که صفای آن کوهساران را تداعی می‌کرد افزون بر دیگر جاذبه‌های معمول در آن فضای با طراوت «باغ شمیران» شده بود.

این کافه خاستگاه خوانندگان جوانی چون ویگن و جز آن بود. تهران در آن سال‌ها شاهد اتفاقات و حوادث گوناگونی بود در سال 1320 شمسی رضاشاه با استعفاء از سلطنت حکومت را به محمدرضای جوان سپرد و این حادثه یعنی گشوده شدن ناگهانی فضای سیاسی - اجتماعی کشور و فعالیت آزادانه احزاب و مطبوعات و اهالی قلم و اندیشه و بی‌نظمی‌هایی که در جنگ جهانی دوم با ورود قوای متفقین به تهران، حادث شده بود و عواملی دیگر دهه بیست را از دیگر دوره‌ها کاملا جدا می‌کند.

محمود کتیرایی در سخن از پاتوق‌های صادق هدایت، در صفحه 44 کتاب تهران، این کافه را چنین توصیف کرده است:

«این کافه که در بالاتر از چهارراه استانبول بود (و هنوز هم هست) گذشته از شیرینی‌فروشی، باغچه‌ای داشت. زمینش را خاک رس ریخته بودند. دارای درختان بید و افرا بود و باغچه‌ای داشت که در آن گل لاله عباسی و پیچک و نیلوفر می‌کاشتند. فضایی بود که در حدود صد تا صندلی می‌خورد. لابلای درخت‌ها میز و صندلی می‌گذاشتند. همه جور غذا و مشروبی داشت.

هدایت آخر شب‌های تابستان تا اوایل پاییز به این کافه می‌رفت .‌.. این کافه معمولا پاتوق لات‌های پولدار بود. البته میزی که هدایت می‌نشست بکلی از آن‌ها جدا بود. ارکستر و گاهی وقت‌ها مطرب‌های روحوضی هم داشت اما او پشتش را به ارکستر و مطرب‌ها می‌کرد و ابدا نگاه نمی‌کرد ...»

بیشتر بخوانید: