پنجشنبه, 06 اردیبهشت 1403

سلاخ‌خانه تهران قدیم (کشتارگاه – قصاب‌خانه)

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
سلاخ‌خانه تهران قدیم (کشتارگاه – قصاب‌خانه)

سلاخ: کسی که گوسفند را ذبح کند و آن را پوست کند. پوست‌کن / سلاخ‌خانه: جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند / معین.

کسی که گوسپند می‌کشد و پوست کنده به دکان قصابی حمل می‌کند / ناظم‌الاطباء.

سلاخ‌خانه: کشتارگاه، مسلخ / لغتنامه.

سلاخ، نامی است که با خود مجموعه‌ای از خشونت و بدرفتاری و حتی اعمال خلاف را در اذهان سالخوردگان پایتخت‌نشین تداعی می‌کند. سلاخ‌ها اغلب مردانی قوی هیکل، خشن و بی‌نزاکت بودند، که از انجام هر کار خلافی ابایی نداشتند. اعمال و رفتار آنان متاثر از پیوسته کشتن گوسفند و گاو و سربریدن آن‌ها با کارد و آلودن دست خود به خون این حیوانات بود و سلاخ‌خانه (کشتارگاه – قصاب‌خانه) جایی بود،که اگر نگوییم خوفناک، برای مردم عادی، دست‌کم جایی ترسناک و دلهره‌آور بشمار می‌رفت، محلی که سلاخ‌های خشن درآن گرد هم آمده بودند.

مرحوم جعفر شهری آنان را «بی‌حیا‌ترین و دریده‌ترین افراد» می‌داند، که «... دلخوشی هر یک از این سلاخ‌ها زن و پسر(نشمه)ها یا (آدم)هایی داشتند که وعده‌گاه ملاقاتشان همان سلاخ‌خانه بود ...»

خوراک سلاخ‌ها را بیشتر گوشت گوسفند تشکیل می‌داد، که به طور عمده کباب چنجه و یا دل و جگر بود. در این میان دنبلان از اقلام دلپذیر و مورد پسند بیشتر سلاخ‌های عرق‌خور به شمار می‌رفت.

علاوه بر اعمال و رفتار بد آنان، گرد آمدن زنان بد نام و پسران خود فروش اطراف ایشان از خصوصیات سلاخ‌های تهران قدیم به حساب می‌آمد.

افزون بر آنچه گفته شد، دزدیدن تکه‌های گوشت لخم و دل و جگر و خارج کردن آن‌ها به طور پنهانی از سلاخ‌خانه جزو هنرنمایی‌های سلاخ‌ها بود (که به مشتری‌های مخصوص می‌فروختند.)، خاصه اگر غنیمت دنبلان باشد، که در این صورت بساط عیش‌شان هم جور جور می‌شد.

این شرح کوتاه را یادآور شدیم، تا تاریخچه سلاخ‌خانه تهران قدیم را هر چند مختصر بکاویم و بازشناسیم‌.

از نوشته‌های سیاحان اروپایی و متون قاجاری چنین برمی‌آید؛ که تهرانیان گوشت گاو نمی‌خوردند، مگر به اضطرار. مصرف گوشت شتر هم در جامعه عمومیت نداشت و گوشت ماهی نیز مانند دیگر شهر‌ها خورده نمی‌شد. تهرانی‌ها تنها به گوشت گوسفند علاقه نشان می‌دادند، که البته اگر شیشک می‌بود، بسیار مطلوب‌تر به شمار می‌رفت.

پیش از آنکه تهران، صاحب سلاخ‌خانه شود، قصاب‌هایی بودند، که مستقل از حکومت، گوشت مصرفی مردم را تهیه می‌کردند. آنان گوسفند را در مقابل دکان خود و یا کاروانسرا‌ها، می‌کشتند و پوست می‌کندند و در همانجا گوشت حاصل را به مردم می‌فروختند. همان شیوه‌ای که در تمام روستاهای اطراف تهران نظیر؛ تجریش، قلهک، اوین، طرشت، دولاب و ... اعمال می‌شد.

از دوره ناصری به بعد هر یک از اصناف تهران در اختیار فردی از رجال و درباریان قجر قرار گرفت. در این عصر کشتار گاو و گوسفند و اداره صنف قصاب، یکی از ده‌ها مشاغلی بود، که میرزا علی اصغر خان اتابک امین‌السلطان تصاحب کرده بود.

محمد‌حسن خان اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات ناصرالدین شاه که رابطه خوبی هم با امین‌السلطان نداشت، روز‌هایی که وبا در تهران شایع شده بود، با اشاره به این سمت امین‌السلطان، از وی می‌خواهد تا با توقف گاوکشی از احتمال شیوع بیشتر وبا خودداری کند، ولی ایشان نسبت به این درخواست توجهی نمی‌کند.

در ارتباط با محل سلاخ‌خانه، باید بیان داشت، که تهران پیش از پایتختی، قطع به یقین فاقد سلاخ‌خانه بود و حتی بنظر می‌رسد، تا اوایل سلطنت فتحعلی شاه که جمعیت (سی تا پنجاه هزار تن گفته‌اند) شهر با فضای داخلی حصار صفوی، تناسب داشت، کماکان با همان شیوه کهن، قصاب هر محله مقابل دکانش گوسفندی می‌کشت و گوشت آن را بفروش می‌رساند. از قرائن چنین بر می‌آید؛ در همین سال‌ها نخستین سلاخ‌خانه تهران در محله بازار و در محل مسجد شاه بنا شد. بعد‌ها در همان دوره آن را خراب کردند و در محل آن مسجد شاه را ساختند و سلاخ‌خانه به حاشیه شهر در اراضی نجف‌آباد کنار راه حضرت عبدالعظیم، که دور از منطقه مسکونی بود، منتقل گشت. با روند رشد و توسعه تهران بخصوص در دوره ناصری و خانه‌سازی در اطراف دروازه جدید حضرت عبدالعظیم باز سلاخ‌خانه به حاشیه جدید تهران یعنی فرح‌آباد، مجاور آب‌انبار قاسم‌خان، نقل مکان کرد. در اواخر قاجار بازهم محل سلاخ‌خانه تغییر نمود و به نازی‌آباد منتقل شد.

در اواخر دوران قاجاریه در شمال نازی‌آباد یعنی در غرب ایستگاه راه آهن کنونی تهران محلی برای کشتار گاو و گوسفند احداث گردید. این بنای آجری که بیشتر شبیه طویله بود، چند جوی شمالی- جنوبی داشت. آن جوی‌ها را که آب از آن‌ها روان بود، از سنگ و ساروج ساخته بودند. سلاخ‌ها گوسفند یا گاو را در کنار جوی سر می‌بریدند و خون این کشتار‌ها در جوی‌ها روان می‌شد.

بعد‌ها با توسعه تهران و گسترش مناطق مسکونی یک بار دیگر سلاخ‌خانه تغییر پیدا کرد. این سلاخ‌خانه (کشتارگاه) خراب شد و سلاخ‌خانه دیگری را در فاصله‌ای در جنوب آن بنا کردند. این بار هم بنا را شمالی- جنوبی ساختند، تا بتواند آب روان از شمال بنا وارد و در جوی‌های احداثی سلاخ‌خانه حرکت کند و خون ناشی از کشتار را با خود خارج کند. این آب‌ها پس از خروج از سلاخ‌خانه که آلوده به خون کشتار‌ها بود، به اراضی کشاورزی قریه نازی‌آباد می‌رسید. کشاورزان نازی‌آبادی سبزی و صیفی مزارع خود را از همین آب سیراب می‌کردند.

بنای سلاخ‌خانه دوم هم از آجر با سقف گنبدی شکل احداث گردید، ولی این بار جوی‌های کشتار را به جای سنگ از آجر ساختند.

این وضع ادامه داشت، تا اینکه در دوره رضاشاه با قدرت گرفتن بلدیه تهران، سلاخ‌خانه دوم هم خراب شد و کشتار گاه دیگری که بزرگتر و مطابق اصول بهداشت آن روز بود، در قطعه زمینی وسیع در جنوب سلاخ‌خانه قبلی و شمال قریه نازی‌آباد بنا گردید.

این کشتارگاه در ضلع غربی راهی که به نازی‌آباد و از آن جا به علی‌آباد می‌رفت (خیابان دشت آزادگان امروز همان جاده است) و ضلع جنوبی راه فرعی یاخچی‌آباد (شهید احمد کاری فعلی) ساخته شد. در آن روزگار تمام اراضی اطراف آن بیابان بود ، از آن جمله محله جوادیه که بعد‌ها بنا شد، بایر بود. در نقشه تهران چاپ 1323 شمسی برابر با 1944 میلادی، محل کشتارگاه نازی‌آباد با نام قصاب‌خانه ثبت شده است. این نقشه نشان می‌دهد تا آن زمان هنوز اطراف کشتارگاه یعنی اراضی جوادیه و نازی‌آباد و ... همه بیابان و مزرعه کشت بود.

در کشتارگاه جدید دامپزشک، کشتار را معاینه می‌کرد و در صورت مشاهده بیماری آن را در چاه می‌ریختند و در صورت سلامت مهر معاینه بر لاشه‌ها زده می‌شد و گوشت به دست مردم می‌رسید.

مرحوم بلاغی درباره سلاخ‌خانه تهران نوشته است:

«... کشتارگاه جدید و مدرن مطابق بهترین کشتارگاه‌های اروپا و آمریکا در نزدیکی کشتارگاه قدیم در نازی‌آباد دایر گردید. بودجه ساختمان آن نود میلیون ریال بود که سازمان برنامه و شهرداری تامین کردند. تهیه نقشه کشتارگاه و ساختمان و خرید ماشین‌آلات و وسایل طبق قرارداد، با کمپانی لیچفیلد (در واشنگتن) بود. در این کشتارگاه روزانه هشت هزار گوسفند و هشتصد گاو کشته می‌شد ... جریان هرز آب متعفن کشتارگاه مشکل ساکنان نازی‌آباد است ... کنار نازی‌آباد حدود صد کاروانسرا وجود دارد که در آنجا آغل گوسفند و گاو است، که مردم از آن شکایت دارند.»

 

همانطور که در تاریخچه یخچال‌های تهران اشاره شد، که اراضی همه آنها باریکه‌ای شرقی غربی بوده تا بدان وسیله بتوان از سایه بیشتر در تولید یخ استفاده کرد. در ارتباط با طراحی ساختمان سلاخ‌خانه هم باید توجه داشت، که آنها را شمالی جنوبی می‌ساختند (در تبعیت از ران شهر. به اصطلاح معمار‌ها ران تهران شمالی جنوبی است) تا بتوانند با احداث جوی آب و گذراندن آب از آن، خون و فضولات کشتار را از سلاخ‌خانه خارج کنند. این خصیصه توجه ما را به این نکته جلب می‌کند، که پس باید جنوب کشتارگاه منطقه وسیعی باشد، که بتوان هرزاب کشتار را در آن رها کرد. اکنون که این خصوصیت نانوشته را در ارتباط معماری سلاخ‌خانه فهمیدیم. بیش و کم می‌توانیم، به علت انتقال سریع اولین سلاخ‌خانه از محله بازار پی ببریم. زیرا بنظر می‌رسد، با توجه به نزدیکی منطقه مسکونی و تجاری، در انتخاب محل آن در دوره فتحعلی شاه اشتباه کرده بودند. هر چند می‌دانیم، بخش‌هایی از جنوب محله بازار تا آن زمان هنوز بیابان بود و استعداد جذب هرزاب را تا حدودی داشت.

پس از پیروزی انقلاب کشتارگاه نازی‌آباد هم خراب گردید و شهرداری تهران در محل آن فرهنگسرای بهمن را ساخت.

بیشتر بخوانید: