جمعه, 10 فروردین 1403

شیخ احمد احسایی (موسس فرقه شیخیه)

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
شیخ احمد احسایی (موسس فرقه شیخیه)

احسایی از روحانیون پر آوازه نیمه نخست سده دوازدهم و معاصر فتحعلی شاه است، که با طرح مباحثی در اصول و احکام مذهب شیعه و تالیف کتبی در این باب شالوده شاخه نویی را در تشیع ریخت. و بدعت گذار عقیده‌ای تازه شد. این عقیده را منسوب بدو شیخیه خواندند، که خود سرچشمه افتراق‌های دیگری گردید. بابی‌ها، بهاییان و صبح‌ازلی‌ها از این آبشخور نشات گرفتند. آنچه او روز نخست می‌پنداشت با عقاید رهبران انشعاب‌های بعدی و آثار سیاسی آنها کاملا متفاوت است. شاگردان شیخ احمد احسایی او را شیخ‌الاستاد هم گفته‌اند.

شیخ احمد در دوران حیات، سید کاظم رشتی از شاگردان ممتاز خود را به جانشینی بر گزید. کاری که بعد‌ها سید کاظم نتوانست انجام دهد و جانشینی برای خویش معین سازد و این خود، موجب بروز اختلاف و افتراق میان شاگردانش و پدید آمدن؛ بابی و بهایی و صبح ازلی گشت. این در حالی بود که جمعی هنوز پیرو شیخیه مانده بودند. چنانکه گویند مظفرالدین شاه پیرو شیخیه بود.

شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی می‎باشند، که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شده‎اند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند.

پیدایش فرقه شیخیه به دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار باز می‎گردد. در این دوره بود که شیخ احمد احسایی در ایران شهرت بسزایی پیدا کرده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفت. وی سالیان متمادی در ایران بود و در شهرهای مختلف از جمله یزد، تهران، کرمانشاه و ... اقامت گزیده بود و به نشر آراء و افکار خود می‎پرداخت، تا این که در یکی از مسافرت‎هایش در شهر قزوین با یکی از علمای آن شهر بر سر مسأله معاد جسمانی مناظره‎ای پیش آمد و شیخ احمد اصرار می‎کرد که «آدمی را دو جسم است یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه‎ای است که انسان آن را می‎پوشد و از تن بیرون می‎آورد و آن چه پس از مرگ می‎پوسد و از میان می‎رود، همین جسم است. دیگری سرشتی که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم «هور قلیا» است و در گور او باقی خواهد ماند. و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می‎باشد، اما عالم قزوینی، این تحلیل از معاد جسمانی را نوعی انکار معاد می‎دانست و اعلام کرد که هر کس معاد جسمانی را که از ضروریات دین است، انکار کند، کافر است و بدین ترتیب حکم تکفیر شیخ احمد را اعلام کرد.

شیخ احمد علاوه بر مطلب فوق در مسأله معراج هم تبیین جدیدی داشت، که برای حل مسأله خرق و التیام افلاک که مبتنی بر هیئت بطلمیوسی بود، مطرح کرده بود و با روشن شدن بطلان هیئت بطلمیوسی، بطلان تبیین شیخ و ادلّه مخالفین وی نیز روشن شد.

واقعیت این است که خود شیخ احمد احسایی، قصد تأسیس فرقه و مذهبی کلامی نداشت، و بعد از نزاع مذکور طولی نکشید که در راه مدینه وفات کرد، ولی شاگرد وی سید کاظم رشتی متوفای 1259 هجری قمری دنباله نزاع را گرفت و با تألیف کتاب‎های متعدد و تربیت شاگردان فراوان، پایه‎های فرقه شیخیه را بنا نهاد و بعد از وی شیخیه به دو فرقه تقسیم شدند.

فرقه اول طرفداران کریم خان قاجار بودند. کریم خان که از اقربای فتحعلی شاه بود، در متمرکز کردن فرقه شیخیه کرمان و ایجاد فاصله با شیعه امامیه بسیار تلاش نمود و توانست فرقه‎ای جدید به نام شیخیه کرمان یا «رکنیه» و یا «کریم خانیه» و ... بنا نهد.

فرقه دوم: پیروان میرزا حسن معروف به «گوهر» بودند که خود را «کشفیه می‎نامند اینان شیخیه آذربایجان هستند و اختلاف چندانی با امامیه ندارند.

هر چند بررسی تاریخ شیخیه خود نشان‎گر سیاسی بودن تأسیس و انشعاب شیخیه از شیعه امامیه است و قدرت طلبی و منفعت طلبی افرادی چون سید کاظم رشتی و کریم خان قاجار مهمترین عامل این انشعاب می‎باشد ...

... اما مکتب شیخیه در درون کلام شیعى‌ بر اثر تفاسیرى‌ ویژه از امامت به ظهور مى‌‌رسد. شیخ احمد احسایی (د1241ق / 1826م) رهبر شیخیه با وفادارى‌ کامل به تعلیمات امامان شیعى‌ اثناعشرى‌ و با تأملات در این تعالیم به نتایجى‌ در زمینه امامت رسید و مکتبى‌ را بنیاد نهاد که از آن به مکتب شیخى‌، و شیخیه تعبیر شد. شیخ احمد احسایى‌ در شرحى‌ که بر حکمه‌العرشیه نوشت، سخت به آراء ملاصدرا حمله کرد و به نقد نظریه‌هاى وى‌ پرداخت. شیخ احمد در شرح رساله عرشیه ملاصدرا چنین اظهار نظر مى‌‌کند که سخنان فلاسفه با دین سازگار نیست، اما ادعاى ملاصدرا از تمام فلاسفه قبیح‌تر است؛ زیرا وى‌ ادعا مى‌‌کند که سخنانش سخنان پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است. مکتب شیخى‌ در کرمان گسترش یافت و کرمان مرکز دینى‌ پیروان این مکتب گردید.

 

شیخیه:         

(منسوب به شیخ احمد احسایی) فرقه ایست از شیعه اثنی عشری که در استنباط مسائل فقهی جزو اخباریان و مخالف با اجتهاد از طریق اعمال اصول فقه‌اند. پس از شیخ احمد بر سر پیشوایی میان سید کاظم رشتی و حاج محمد کریمخان کرمانی اختلافی رخ داد و هر گروهی به یکی از ایندو پیوستند و دسته‌ای دیگر به میرزا شفیع تبریزی اجتماع کردند و اغلب در شهرهای شیعه نشین بسر می‌بردند. (فرهنگ دهخدا ج 31 ص 159) .

شیخ احمد احسائی مؤسس فرقه شیخیه است، برخی از مریدان وی از او فردی استثنایی و دارای الهامات و امدادهای غیبی، ساخته‌اند، ولی بیشتر این اوصاف توسط پسرش به او الهام می‌شد. مریدان وی ادعا کرده‌اند که شیخ، علمش را از عالم اعلی گرفته است؛ برخلاف دیگران که با همه سعی و کوشش وافر خود از آن عاجز هستند.

شیخ احمد احسائی دارای مسلکی اخباری بود. او به اموری غریب معتقد بود که با اعتقادات شیعه امامیه که در طول قرون متمادی در کتب کلامیه و اعتقادیه خود به صورت مختصر و مطول بیان کرده‌اند، فاصله زیادی دارد. وی معتقد بود قرآن، کلام نبی (ص) است و با این کلام، منکر وحی بودن قرآن می‌گردد. بعد از مرگ شیخ، فرقه او به شعب مختلف تقسیم شد.

 

فریدون آدمیت در سخن از اندیشه شیخ احمد می‌نویسد:

«... پیدایش پی در پی فرقه‌های گوناگون در سیر تحول یک هزار سال تاریخ اسلامی نماینده عصیان فکری جامعه ایرانی بود، علیه جمود احکام دینی که گاه به ابطال شریعت و نفی نبوت و حتی انکار ربانیت می‌رسید. میراث فکری نقطویان که سر کوب تعصب صفویان گشتند، به شیخ احمد احسایی رسید ....

چون سید کاظم در گذشت (1259قمری) شیخیان دو تیره شدند؛ گروهی به دنبال حاج محمد کریم خان کرمانی قاجار رفتند و دسته‌ای دیگر دور حاج میرزا شفیع تبریزی را گرفتند و این دو نفر دانشمند‌ترین شاگردان سید بودند ....»

 

«... شیخ احمد بن زین‌العابدین احسایی از اجله علما و متکلمین شیعه در قرن دوازدهم هجری است. وی در سال 1157 قمری در احساء از محال بحرین (آن روزگار جزو خاک ایران بود) چشم به جهان گشود. شیخ احمد احسایی در تشیع دگرگونی‌هایی پدید آورد و در اقصی نقاط ایران به نشر آن دست زد و در سال 1242قمری در کربلا در گذشت.» / تاریخ ادیان و مذاهب در ایران.

سال تولد او را مهدی بامداد 1166 و برخی اسناد 1170 آورده‌اند.

محمد تقی لسان‌الملک درباره او می‌نویسد:

«... بعد از شیخ احمد، حاجی سید کاظم که او را تلمذ اعلم و ارشد بود خلیفتی گرفت. او نیز مردی فاضل بود و زهدی کامل داشت و چون رخت به سرای جاوید برد در میان شاگردان و تعه شیخ احمد اختلاف کلمه پدید آمد گروهی ملاحسن گوهر را به خلیفتی بر داشتند و جماعتی حاجی محمدکریم‌خان قاجار را اختیار کردند و از ایشان نیز کسی جز طریق صلاح و سداد دیدار نکرد.» / ناسخ‌التواریخ ص1181.

ناظم‌الاسلام کرمانی، هم از او چنین یاد کرده است:

«... تا زمانیکه دوره علمیه به میرداماد و ملاصدرا و شیخ احمد احسایی رسید. این بزرگواران زحمت‌ها کشیدند رساله‌ها نوشتند، ولایت را به امامت مستلزم دانستند و مدلل نمودند که آنچه را که قمیین طرح کرده بودند و منکر شده بودند از قبیل معجزات و کرامات و خوارق عادات و اخبار از مغیبات همه صحیح بوده ...» / تاریخ بیداری ایرانیان، ص296.

اعتضاد‌السلطنه در سخن از حکمای معاصر فتحعلی شاه در «اکسیر‌التواریخ» شرح کوتاهی از وی دست می‌دهد:

«... منجمله شیخ‌الشیوخ شیخ احمد احسایی مولف «شرح زیارت جامعه» و «حیوه‌النفس» و رسایل کثیره در رد شخصی از منکران توحید و کتابی هم در «توحید» و «شرحی بر مشاعر ملاصدرا» و دیگر شیخ علی بن شیخ احمد احسایی و خاتم‌الحکما آخوند ملاعلی نوری مولف «رساله در نبوت رد بر شبهه پادری» که یکی از اهل فرنگ بود و «حاشیه بر کتاب اسفار» ملاصدرا و دیگر ملا اسماعیل اصفهانی مصنف «حاشیه بر شوارق» و «حاشیه بر شرح تجرید» .

اکبر مشعوف:

«... در فضای به وجود آمده از تفکر اخباری‌گری موجود در حوزه‌های درسی مختلف، از جمله مکتب شیخیه در قرن دوازدهم قمری که با سلسله دروس شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، پی‌گیری می‌شد، گروهی از کسانی که به نوعی با دروس و استادان شیخی مسلک مرتبط بودند، با یک برنامه‌ریزی حساب شده، در پی آن برآمدند که با استفاده از برخی احادیث یا اخبار ضعیف و جعلی و نیازمند به تحلیل و کار فقه الحدیثی، آموزه‌های مهدویت (شامل اصل مهدویت و مفاهیم قائم، انتظار، نیابت و ...) و آموزه‌های مرتبط با امامت و ولایت (مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قیام، و تولی و تبری) را مورد سوء استفاده قرار دهند و به ایجاد یک تشکیلات سیاسی خاص بپردازند ...»

صادق سجادی:

«... خاصه‌ که‌ شاگردان‌ احسایى‌ و سیدکاظم‌ و سپس‌ بابیه‌، این‌ دو را همان‌ شیعة کامل‌ و «باب‌» و رکن‌ رابع‌ مى‌دانستند که‌ ظهور امام‌ غایب‌ را نزدیک‌ دانسته‌، مردم‌ را به‌ قرب‌ ظهورش‌ بشارت‌ مى‌دادند (کسروی‌، 20؛ میرزاجانى‌، 98 - 103؛ صبح‌ ازل‌، «مجمل‌ ...» ، 4 - 5؛ زرندی‌، 3، 6، 7، 12

به‌ هر حال‌، دربارة احوال‌ على‌ محمد پیش‌ از دعوی‌ بابیت‌ اطلاع‌ وسیع‌ و دقیقى‌ در دست‌ نیست‌، جز آنکه‌ معلوم‌ است‌ مدتى‌ در آغاز جوانى‌ در صفحات‌ جنوب‌ ایران‌ به‌ تجارت‌ مشغول‌ بوده‌، و سپس‌ به‌ نجف‌ رفته‌، و نزد سیدکاظم‌ شاگردی‌ کرده‌، و با عقاید او خوگر شده‌ است‌. البته‌ بابیان‌، منکر شاگردی‌ او نزد سید کاظمند تا او را «امّى‌» قلمداد کنند (نک: میرزاجانى‌، 110؛ حقایقى‌ ...، 54؛ کاشانى‌، 10 - 11

پس‌ از مرگ‌ سیدکاظم‌ (1259ق‌ / 1843م‌) که‌ برخلاف‌ شیخ‌ احمد احسایى‌، جانشینى‌ برای‌ خود تعیین‌ نکرد، على‌محمد بى‌درنگ‌ مدعى‌ بابیت‌ شد (میرزا جانى‌ کاشانى‌ از بابیان‌ِ نخستین‌، مرتبة او را «بابیت‌ مخصوصة آثاری‌» - نه‌ منصوصه‌ - خوانده‌ است‌) و گروهى‌ از شیخیه‌ نیز به‌ او گرویدند (میرزاجانى‌، 106؛ کسروی‌، 22؛ صبحى‌، 47؛ نیز نک: سمندر، 18، جم)؛ اما اندکى‌ بعد در 1260ق‌ على‌محمد دعوی‌ گران‌تری‌ کرد و خود را قائم‌ منتظر خواند. ظاهراً نخستین‌ گروندگان‌ به‌ او را شیخیان‌ متعصبى‌ تشکیل‌ مى‌دادند که‌ بنابر آموزه‌های‌ شیخ‌ احمد و سیدکاظم‌ منتظر ظهور امام‌ بودند، کسانى‌ مانند ملاحسین‌ بشرویه‌ای‌ که‌ در مسجد کوفه‌ در انتظار ظهور اعتکاف‌ گزیده‌ بود و چون‌ خبر به‌ او رسید، نزد على‌ محمد رفت‌ و با او گفت‌ و گو کرد و دعویش‌ را پذیرفت‌. على‌ محمد نیز او را «باب‌» خواند و برای‌ دعوت‌ به‌ خراسان‌ فرستاد تا مردم‌ را گرد آورد و با درفش‌های‌ سیاه‌ خروج‌ کنند. على‌ محمد خود نیز برای‌ اینکه‌ به‌ مقتضای‌ حدیثى‌ که‌ مى‌گوید: امام‌ زمان‌ از مکه‌ ظهور خواهد کرد و رایاتش‌ از خراسان‌ بیرون‌ مى‌آید، روی‌ به‌ حجاز نهاد، ولى‌ در آنجا دلیری‌ِ طرح‌ دعوی‌ نیافت‌ و به‌ بوشهر بازگشت‌. بابیان‌ معتقدند که‌ وی‌ در مکه‌» اظهار امر» کرد و به‌ شریف‌ مکه‌ و شاه‌ ایران‌ و امپراتور عثمانى‌نامه‌ نوشت‌ و آنها را به‌ اطاعت‌ خواند (روحانى‌، 37؛ حقایقى‌، 57؛ گلپایگانى‌، رسائل‌ ...، 94؛ نیز نک: کسروی‌، 22 - 23

در ایامى‌ که‌ على‌محمد در مکه‌ بود، بر اثر فعالیت‌ ملاحسین‌ و دیگر گروندگان‌، کار او شهرتى‌ گرفت‌ ...»

«... شیخ احمد احسایی، به علت انحرافات فکری و خطاهای اعتقادی که با موازین و اصول مقبول توحید و امام‌شناسی و معاد و دیگر معتقدات اسلام تطبیق نداشت از جامعه روحانیت و مردم شیعه طرد شد و فقهای بزرگ زمانش مانند شیخ محمد حسن صاحب"جواهرکلام" و سیدابراهیم قزوینی صاحب "ضوابط‌الاصول" و شریف العلماء مازندرانی و ... او را تکفیر نمودند. شیخ احمد در بخشی از ارائ و عقاید خود از حروفیان و نقطویان و عددیان و غلاة و متصوفه تاسی جست. بیشترین نظرات کفرآمیز و تکفیر برانگیز او اقتباس شده‌ای از حافظ رجب برسی حلی (که در اواخر قرن هشتم تا اوایل قرن نهم هجری می‌زیست) و از نوشته‌های قاضی سعیدالدین قمی (متوفی اواخر قرن یازدهم هجری) می‌باشد ...»

سید على محمد شیرازى، از مدعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان که بعدها مدعى مهدویت و نبوت شد. در 1235 در شیراز به دنیا آمد. در کودکى به مکتب شیخ عابد رفت و در آنجا خواندن و نوشتن و سیاه مشق آموخت. شیخ عابد، از شاگردان شیخ احمد احسائى و سید کاظم رشتى بود / اشراق خاورى، ص 63

وی از همان دوران، سید على محمد را با نام رؤساى شیخیه (احسائى و رشتى) آشنا کرد، به طورى که چون سید على محمد در حدود نوزده سالگى به کربلا رفت، در درس سید کاظم رشتى حاضر شد / فاضل مازندرانى، ظهور‌الحق، ج 3، ص 97

در مدتى که نزد سید کاظم رشتى شاگردى مى‏کرد، با مسائل عرفانى و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهى به روش شیخیه آشنا شد و از آراى شیخ احسائى آگاهى یافت / فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصى، ج 1، ص 192

سیدعلی محمد شیرازی (باب) که دوران مکتب و تحصیلات مقدماتی خود در بوشهر را تحت نظر معلمی به نام شیخ عابد که دارای اعتقادات متعصبانه شیخی‌گری و از پیروان شیخ احمد احسایی پیشوای بزرگ و بنیانگذار این فرقه بود، گذرانده و در شمار معتقدان این فرقه درآمده بود، با هدف تکمیل معلومات خود، سفری هم به کربلا می‌رود و در آنجا مدت زمانی را در کلاس درس سیدکاظم رشتی پیشوای وقت «شیخیه» و جانشین شیخ احمد احسایی، مؤسس این فرقه، حضور می‌یابد.

کنت گوبینو فرانسوی در «سه سال در آسیا» از شیخیه چنین یاد می‌کند:

«... همانطور که فساد کشیش‌ها در قرون وسطی سبب شد که مذهب پروتستان و مذاهب دیگر در اروپا بوجود آید همانطور نیز فساد آخوندها در ایران باعث بروز مسلک‌های مذهبی چندی گردیده که سابقاً وجود نداشت و اگر موجود بود طرفداران آن مذهب بطور پنهانی به شعایر خود عمل می‌کردند و تظاهر نمی‌نمودند زیرا بطوریکه در سطور اولیه این کتاب گذشته مذاهب پنهانی همواره کم و بیش در ایران بوده است. یکی از این مسلک‌های پنهانی مسلک مذهبی شیخیه است که شصت و یا هفتاد سال پیش در شیراز بوجود آمد (شیخیه در شیراز پدید نیامد) شیخی‌ها که امروزه شمارشان نسبتا زیاد است بر سر یک موضوع با شیعه‌های ایران اختلاف دارند و آن چگونگی زندگی امام دوازدهم یعنی مهدی می‌باشد ... دیگر از عقایدی که ایجادش نتیجه فساد عقیده آخوندها است عقیده صوفی می‌باشد که خیلی قدیمی‌تر از شیخی است.»

او که در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در ایران بود، می‌افزاید:

«... فرقه‌ای که در حال حاضر بیش از همه مد روز است، شیخیه نام دارد که ...»

شیخیه‌ به‌ روایت‌ نصرالله‌ صالحی‌:

از مکتب‌ شیخیه‌ از زمان‌ پیدایش‌ تاکنون‌ میراث‌ مکتوب‌ گسترده‌ای‌ به‌ جا مانده‌ است‌. با غور و تأمل‌ در این‌ میراث‌ می‌توان‌ جنبه‌های‌ مختلف‌ این‌ مکتب‌ را شناخت‌. این‌ شناخت‌ ضمن‌ آنکه‌ فی‌ نفسه‌ ارزشمند است‌، به‌ نوبه‌ی‌ خود می‌تواند در شناخت‌ هرچه‌ بیشتر مذهب‌ تشیع‌ نیز کمک‌ مؤثری‌ کند. هرچند در سالهای‌ اخیر پیرامون‌ تشیع‌ و به‌ ویژه‌ اندیشه‌ سیاسی‌ شیعی‌، تحقیق‌ و پژوهش‌ بسیاری‌ صورت‌ گرفته‌، اما تحقیق‌ پیرامون‌ تشیعِ شیخی‌ - به‌ ویژه‌ اندیشه‌ سیاسی‌ آن - متأسفانه‌ مورد غفلت‌ قرار گرفته‌ است‌. از این‌ رو، هر نوع‌ پژوهش‌ پیرامون‌ موضوع‌ اخیر، ولو جنبه‌ مقدماتی‌ داشته‌ باشد، می‌تواند به‌ هرچه‌ غنی‌تر شدن‌ ادبیات‌ شیخیه‌‌شناسی‌ کمک‌ کند. در این‌ زمینه‌، پژوهش‌ حاضر شاید تنها در حد یک‌ طرح‌ مسئله‌ باشد.

مکتب‌ شیخیه‌ را یکی‌ از علمای‌ برجسته‌ و مشهور عهد فتحعلی‌ شاه‌ قاجار (1212 - 1250) به‌ نام‌ شیخ‌ احمد احسایی‌ (1241 - 1166) بنیان‌ گذارد. او که‌ در کربلا می‌زیست‌ در سال‌ 1221 به‌ ایران‌ آمد و بعد از چند صباحی‌ به‌ حضور فتحعلی‌ شاه‌ دعوت‌ شد؛ به‌ دیدار شاه‌ رفت‌ و مورد احترام‌ او قرار گرفت‌. چند سالی‌ در شهرهای‌ ایران‌ ماند و به‌ وعظ‌ و تبلیغ‌ پرداخت‌. شیخ‌ احمد احسایی‌ بالغ‌ بر یک‌ صد جلد کتاب‌ و رساله‌ در علوم‌ مختلف‌ نوشت‌. در کتاب‌ فهرست‌ کتب‌ مشایخ‌ عظام‌ صورت‌ منظم‌ آثار شیخ‌ احمد در نُه‌ فصل‌ تقسیم‌ بندی‌ شده‌ است‌: حکمت‌ الهیه‌، اعتقادات‌ شیعه‌، سیر و سلوک‌، اصول‌ فقه‌، کتب‌ فقهیه‌، تفسیرات‌ قرآنی‌، فلسفه‌ و حکمت‌ عملی‌، کتب‌ ادبیه‌ و رسائل‌ متفرقه‌. این‌ آثار به‌ زبان‌ عربی‌ است‌. راجع‌ به‌ ارزش‌ آثار شیخ‌ احمد احسایی‌، هانری‌ کربن‌ معتقد است‌:

«تمام‌ آن‌، شاهکار فناناپذیری‌ است‌ که‌ مطالعه‌ی‌ آن‌، بر همه‌ کس‌ ] که‌ [ بخواهد و به‌ رموز باطن‌ تشیع‌ وارد شود، لازم‌ است‌».

بعد از درگذشت‌ شیخ‌، یکی‌ از شاگردان‌ او به‌ نام‌ سید کاظم‌ رشتی‌ (1259 - 1212) به‌ جانشینی‌ او رسید. سید کاظم‌ در کربلا زیست‌ و به‌ سبب‌ دانش‌ زیاد در بین‌ علما اشتهار یافت‌. نقل‌ کرده‌اند که‌ محمود آلوسی‌، مفتی‌ بغداد و صاحب‌ مقامات‌ آلوسیه‌ درباره‌ سید کاظم‌ گفته‌ است‌:

«اگر سید در زمانی‌ بود که‌ ممکن‌ بود نبیی‌ مبعوث‌ شود و ادعای‌ نبوت‌ می‌کرد، من‌ اول‌ آمن‌ بودم‌؛ زیرا شرط‌ آنکه‌ علم‌ و تقوی‌ و کرامت‌ است‌ در او موجود است‌.

شیخ‌ احمد، مؤسس‌ و بنیان‌ گذار مکتب‌ شیخیه‌، و سید کاظم‌، مروج‌ آن بود. اما این‌ مکتب‌ توسط‌ سومین‌ پیشوای‌ شیخی‌ یعنی‌ حاج‌ محمد کریم‌ خان‌ کرمانی‌ (1225 - 1288) پرورده‌ گردید.»

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت بهاییان و ... در ایران ممنوع گردید.

به گزارش شیعه نیوز:

دادستان کل کشور اعلام کرد: «فعالیتهای تشکیلات فرقه ضاله بهائیت در تمامی رده‌ها و نیز هر نوع تشکیلات جایگزین آن غیر قانونی و ممنوع است.»

«تشکیلات فرقه ضاله بهائیت ... وابستگی آنها به اسرائیل و ضدیت آنها با اسلام و نظام اسلامی محرز و خطر آنها برای امنیت ملی مدلل و مستند است و لازم است با هر نوع تشکیلات جایگزین نیز که در حکم بدل از اصل عمل نمایند، طبق مقررات برخورد شود».

دولت عثمانی در دشمنی با ایران و روس و انگلیس برای تفرقه‌افکنی و تضعیف ایران در گذشته و کشورهای عربی و اروپایی و اسراییل و امریکا در این سال‌ها از بهایی و صبح ازلی و شیخیه و ... حمایت کردند و می‌کنند.

 

نشریه حوزه در شماره‌های 107 و 108 صفحات 83 - 88 طی شرح مبسوطی شیخ احمد احسایی را پایه‌گذار فرقه انحرافی خوانده که عالمان دین در دوره قاجاریه با آن برخورد کرده‌اند.

بیشتر بخوانید: