شنبه, 01 اردیبهشت 1403

فین‌کن‌اشتاین

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
فین‌کن‌اشتاین

فین‌کن‌اشتاین (Finkenstein)

دریاست دهر کشتی خویش استوار دار / دریا تهی ز فتنه توفان نمی‌شود / پروین اعتصامی

مردم فرانسه در واپسین سال‌های سده 18 اصلاح و سازندگی کشورشان را با اعدام امپراتور لویی 16 آغاز کردند. راهی که توسط انقلابیونی چون؛ ربسپیر انقلابی رادیکال و یارانش با اعدام‌های بی‌منطق و عجولانه بسیاری از فرانسویان برای آن ملت ترسیم شد. هرچند خیلی زود خود و همان یاران تندخوی دو آتشه قربانی تیغ بران و آخته خود ساخته شدند و با تصمیم انقلابی دسته‌ای دیگر، گیوتین انقلاب بیرحمانه گردن یکایک آن آتش افروزان را جدا ساخت.

دیری نگذشت که از انقلاب مردمی فرانسه غولی سر بر آورد که سودای جهانداری‌اش مرزی نمی‌شناخت (ماری که از هیبتش باید به اژدها پناه می‌بردند) اگر تا پیش از این تنها مردم فرانسه از حکومت پادشاهی لویی در رنج بودند، حالا ناپلئون مردم اروپا و بخشی از جهان را اسیر خود کرده بود و آزار می‌داد.

سخت‌ترین و کارآمد‌ترین دشمنان ناپلئون انگلیس بود، که در همه جا اروپا و آسیا و افریقا سایه به سایه او حضور داشت و او را در تمامی جبهه‌ها رنج می‌داد. انگلیسی که نسیم صبحدم انقلاب صنعتی خون تازه‌ای در رگهایش دوانده بود و خود سودای استعمار دیگر کشور‌ها را در سر می‌پروراند. وجود روسیه جاه طلب تازه به قدرت رسیده در کنار انگلیس و با تبانی آن دولت چوب لای چرخ می‌کرد، هم برای ناپلئون قوز بالا قوز بشمار می‌رفت.

این اوضاع و شرایط آن روز برای ناپلئون راهی جز رویارویی با همسایه فریبکار در تمامی جبهه‌ها باقی نگذاشت. مانع اساسی او برای جهانداری انگلیس بود، پس باید بنیاد آن دولت را در آسیا و بخصوص هندوستان ثروتمند بر اندازد. و این ماجرا سردار فرانسه را بر انگیخت تا جهت گرفتن کمک و یاری با دولت ایران در آمیزد. به همین منظور سفیر فتحعلی شاه در روستای فین‌کن‌اشتاین لهستان با نماینده ناپلئون قراردادی را منعقد ساخت، که به عهدنامه فین‌کن‌اشتاین شهرت یافت. در همین چهار چوب ناپلئون یکی از نزدیکانش، مسیو ژوبر (jaubert) را به ایران فرستاد. این روزها مصادف بود با جنگ روس علیه ایران و همین امر فتحعلی شاه مضطرب و ناتوان را فرصتی بود تا به خیال خود از فرانسه در مقابله با سپاه جرار روسیه برای خود یاوری سازد.

ژوبر در 14 شوال 1220 قمری برابر با 5 ژوییه 1806 میلادی به حضور فتحعلی شاه رسید. در ملاقات آن دو توافق شد، که میرزا محمدرضا خان حکمران قزوین همراه ژوبر به سفارت ایران در فرانسه عزیمت نماید. وی با ژوبر به اروپا رفت، در اردوگاه نظامی فین‌کن‌اشتاین (Finkenstine) در خاک لهستان به تاریخ چهارم ماه مه 1807 میلادی برابر 25 صفر 1222 قمری، عهدنامه معروف به فین‌کن‌اشتاین را بین ایران و فرانسه امضاء کرد / قرار داد فین، ص86.

بریتانیا ایران را راهی برای رسیدن به هند می‌دانست، فرانسه نیز چنین می‌پنداشت و قصد داشت که بریتانیا را در این زمینه مغبون سازد. در این دوره فتحعلی شاه معاهدات مختلفی را منعقد کرد که معاهده فین‌کن‌اشتاین یکی از آنها بود.

پس از انعقاد معاهده فین‌کن‌اشتاین و بعد از بازگشت ژوبر به فرانسه، ناپلئون هیئتی را به رهبری ژنرال گاردان به ایران فرستاد. ژنرال کلودماتیو دو گاردان (Claude Maltieu Conte de Gardane) از افسران عالی رتبه سپاه فرانسه برای اجرای عهدنامه یادشده راهی تهران شد. گاردان به سال 1807 میلادی برابر با 1222قمری به ایران مأمور گردید.

گاردان را عده‌ای از مستشاران نظامی به منظور تعلیم امور نظامی به سپاه ایران و همچنین طریقه ساختن توپ و نقشه برداری از راه‌ها همراهی می‌کرد.

در حالی که فتحعلی شاه همه امید خود را به دریافت کمک از ناپلئون در باز پس گیری اراضی اشغالی توسط روس‌ها گره زده بود ناپلئون موقعیت بهتری یافت و بفاصله کوتاهی با تزار روس در تیلیسیت صلح کرد و تمام تعهدات خود را در قبال ایران نادیده انگاشت و شاه بی‌خبر ایران را در بهت و سر خوردگی فرو برد.

درباره عهدنامه فین‌کن‌اشتاین میان ایران و فرانسه محمد رضا دبیری بتفصیل آورده:

عهدنامه «فین‌کن‌اشتاین» را از طرف فرانسه بنا بر آنچه در متن معاهده آمده است «هوگ برنار ماره» وزیر مشاور در دولت فرانسه و دارای حمایل لژیون دو نور و نشان «سن اوبر» از کشور باواریا (آلمان امروز) و نشان لیاقت از کشور «بادن» امضا کرده است که اگرچه لقب «دوک دو باسانو» داشته ولی از شخصیت‌های طراز اول دربار ناپلئون بشمار نمی‌آمده است

ظاهرا ناپلئون خواسته است کسی هم وزن نماینده فتحعلی‌شاه معاهده را امضا کند زیرا سفیر اعزامی ایران میرزا رضا قزوینی در حقیقت مباشر یکی از فرزندان فتحعلی‌شاه یعنی محمدعلی میرزا بود که بتازگی او را بیگلربیگی قزوین کرده بودند و برای افزودن به شئونات او با عجله شاه به او لقب «خان» هم داد تا با «ژوبر» سفیر غیر مقیم اعزامی فرانسه به تهران، به دیدار ناپلئون برود.

بدین ترتیب «میرزا محمدرضا خان سفیر فوق‌العاده و بیگلربیگی قزوین» در ۴ مه ۱۸۰۷ برابر با (۲۵ صفر ۱۲۲۲ قمری) در اردوگاه نظامی «فین‌کن‌اشتاین» در خاک لهستان هنگامیکه او مشغول جنگ با اتحادیه چهارم اروپا مرکب از پروس، روسیه، انگلستان و سوئد بود به حضور ناپلئون رسید و هدایای فتحعلی‌شاه و نامه وی را به امپراطور فرانسه داد و عهدنامه فین‌کن‌اشتاین در ۱۶ ماده را با دولت فرانسه امضا کرد.

در معاهده «فین‌کن‌اشتاین» نکاتی چند جلب توجه می‌کند:

- در ماده سوم و چهارم «اعلیحضرت امپراطور فرانسویان و پادشاه ایتالیا، گرجستان را حقا از آن اعلیحضرت پادشاه ایران می‌داند» و ... «تمام مساعی خود را بکار خواهد برد تا روسها گرجستان و خاک ایران را ترک کنند»

- در ماده ۵ و ۶ و ۷ فرانسه متعهد به تاسیس سفارتخانه در ایران و اصلاح پیاده نظام و توپخانه و استحکامات نظامی ایران بروش فرانسویان شده و به هر اندازه که افسر توپخانه و مهندسی و پیاده نظام که برای استحکام دژ‌ها و ایجاد توپخانه و پیاده نظام به سبک اروپا لازم باشد در اختیارش بگذارد

- در ماده ۸ و ۹ و۱۰و۱۱ و ۱۲ عهدنامه پادشاه ایران متعهد میشود با کمپانی هند شرقی قطع مراوده کند و نماینده خود را از بمبئی فراخواند و کالاهای انگلیسی را ضبط نماید. در هر جنگی که انگلستان و روسیه در آن در برابر فرانسه و ایران اتحاد کنند فرانسه و ایران نیز در برابر آن دو دولت متحد خواهند شد. پادشاه ایران همه نفوذ خود را بکار خواهد بست تا افغانان و دیگر اهالی قندهار را با ارتش خود در برابر انگلستان متحد کند و ... پس از آن لشگری به متصرفات انگلستان در هندوستان بفرستد.

«اگر نیروی دریائی فرانسه به خلیج فارس بیایند شاه ایران وسائل و تسهیلات برای آن فراهم خواهد نمود ... اگر پادشاه فرانسه اراده کند که برای حمله بمتصرفات انگلیس در هند از راه خشکی ارتشی بفرستد پادشاه ایران به آنان راه عبور خواهد داد».

شایان ذکر اینکه میرزا رضا قزوینی این معاهده را بصورت «Ad - Referendum » امضا کرده بود و قرار بود ظرف چهار ماه این معاهده باصطلاح «Ratify» شود که چنین نیز شد.

نسخه رونوشت برابر اصل معاهده را در اسناد فرانسه، پرنس دو تالیران مهر کرده است. امضای این عهدنامه در ابتدا دربارهای انگلستان و روسیه نگرانی و ولوله‌ای براه انداخت.

ولی تنها نتیجه‌ای که از قرارداد «فین‌کن‌اشتاین» گرفته شد، این بود که هیات نظامی فرانسه به ایران آمد.

برای اجرای این بخش عهدنامه ناپلئون تصمیم گرفت سفیری به ایران بفرستد که در ضمن ریاست هیات نظامی را هم داشته باشد.

برای این منظور ژنرال ۴۱ ساله‌ای بنام «کلود ماتیو گاردان» را برگزید که سالها بعد لقب کنت به او دادند و «کنت دو گاردان» شد. جالب این است فتحعلی شاه نیز که پس از انعقاد عهدنامه بسیار محظوظ بود به او لقب «خان» اعطا کرد. پس از آن ژنرال را در ایران «غاردان خان» خطاب می‌کردند.

ژنرال گاردان هیاتی را که برای افتتاح سفارت در ایران با خود بهمراه آورده بود با احتساب خودش بعنوان «شف دو میسیون» ۵۳ نفر بودند. گذشته از اعضای رسمی سفارت و مستشاران نظامی و به تعبیر امروزی کادر دیپلماتیک، وی چند نفر مترجم و صنعتگر و خدمتکار و آشپز نیز آورده بود که با ۹۰ راس اسب و قاطر از طریق استانبول و ترکیه امروز وارد ایران و تبریز شده و سپس عازم تهران شدند.

کاروان دیپلماتیک فرانسوی از استانبول تا مرز ایران را طی دو ماه و از مرز ایران تا تهران را در عرض سه ماه طی کرده‌اند.

کاروان سفارت روزانه بین ۱۲ تا ۱۶ ساعت در حرکت بوده‌اند و روز اول نوامبر ۱۸۰۷وارد تبریز شده و عباس میرزا نایب‌السلطنه و حاکم آذربایجان پذیرائی شاهانه‌ای از آنان به عمل آورد و سروان «لامی» و چند نفر از افسران را برای تعلیم قشون خود نگاهداشت و بقیه راهی طهران شدند.

وقتی وارد قزوین شدند تا چهار روز به آنان اجازه حرکت بصوی تهران داده نشد. بعدا کاشف به عمل آمد از آنجا که فتحعلی شاه معتقد به پاره‌ای خرافات و اباطیل و نیز احکام نجوم و سعد و نحس کواکب بود، اطرافیان به تقویم رجوع کرده بودند و در حرکت کواکب و اقمار دیده بودند که اگر اعضای سفارت فرانسه بغیر از روز دوم شوال ۱۲۲۲ یعنی ۴ دسامبر ۱۸۰۷ وارد تهران شوند بدبخت خواهند شد!

ژنرال گاردان و همراهان بعد از چهار روز توقف اجباری در قزوین، وارد تهران شدند و در تهران بنا بر انچه «فابویه» افسر توپخانه در خاطرات دقیق و مشروح خود نوشته است، در تهران جمع کثیری به پیشواز آمده بودند و در خیابان‌های مسیر هیات، دهل و سرنا می‌زدند و شعبده‌باز‌ها با لباس‌های خاص مردم را سرگرم می‌کردند و کاروان و کارناوال شادی براه افتاده بود. بفرمان فتحعلی شاه از ژنرال گاردان در منزل میرزا شفیع صدراعظم پذیرائی شد و برای بقیه هیات، منزل یکی از اعیان شهر را خالی کرده بودند.

از میان فرانسویها «فابویه» مامور اصلاح توپخانه شد. دیگر افسران هر یک مامور اصلاح صنفی و رسته‌ای شدند. آنها در مدت یکسال و دو ماه و نه روز که در ایران بودند توانستند یک لشگر 4000 نفری را تجهیز و سازمان و آموزش دهند و سه مرکز آموزش در تهران و تبریز و اصفهان ایجاد کردند و رسته‌های مختلف نظامی بر اساس الگوی تشکیلات ارتش ناپلئون سازمان دادند و به آن «نظام جدید» نام گذاشته بودند.

در گزارشی که فابویه داده است می‌نویسد که «توپخانه ایران اصلاح پذیر نیست بلکه از نو باید آنرا ساخت». در آن زمان ایران نه کارخانه توپ ریزی داشته و نه زرادخانه‌ای. نمونه‌هایی از چند لوله توپی هم که مانده بود، تا قبل از انقلاب اسلامی، در جلوی عمارت سابق قزاق‌خانه یعنی ساختمان‌های وزارت دفاع (جنگ سابق) در خیابان سرهنگ سخائی (سوم اسفند سابق) بصورت دکور، تا مدتی حفظ شده بودند.

مودب‌الدوله می‌نویسد که «این توپ‌ها را یا در زمان شاه عباس از پرتغالی‌ها گرفته‌اند و یا اینکه از توپ‌هایی است که از روس‌ها گرفته شده بودند».

فابویه افسر توپچی می‌نویسد که این توپ‌های فاقد چرخ و عراده (یا اراده) را بالای دیوار برخی از قلاع روی خاک گذاشته بودند و دور آنها را سنگ چیده بودند و هیچ پایه و تکیه گاه محکمی هم نداشتند. یگانه توپی که می‌توانست حرکت کند در دربار شاه بود و آن را در جنگ از روس‌ها گرفته بودند و شاه خیلی آنرا دوست می‌داشت چون در روزی شاه با آن نشانه گرفته بود و خود شخصا توپ را در کرده بود، گلوله به هدف خورده بود.

علاوه بر اینها توپخانه ایران عمدتا متشکل از زنبورک بود که دارای لوله‌های کوتاه و گلوله‌هایی با وزنی حدود ۲۵۰ گرم بود که در پشت شتر یا قاطر حمل میشد و غیر از خرج انفجاری ضعیف، برد کوتاهی هم داشتند. در آن زمان کل نفرات توپخانه ایران اعم از توپچی و زنبورکچی روی هم ۱۵۰ نفر بودند که هیچیک اطلاعات و سواد فنی نداشتند.

بالاخره قرار شد که فابویه به اصفهان برود و در آنجا کارخانه توپ ریزی تاسیس کند. وی از شاه اختیارات تام برای اینکار گرفت و قرار شد پول و لوازم و کارگران و توپ‌چیانی که لازم دارد همانجا اجیر کند و در پایان سال ۵۰ قبضه توپ کامل شبیه همان توپی که در نظر شاه عزیز بود تحویل دهد.

وی تصور می‌کرد وقتی اعلیحضرت قدر قدرت و قوی شوکت فرمان داده است دیگر کار تمام است. غافل از اینکه اینجا ایران است و پیچیدگی‌های دیوان‌سالاران و نوکران آن موقع حکومت، لوله توپ او را هم می‌ترکانند!

فابویه در اصفهان بکلی تنها و بی‌کس ماند و در خاطرات و نامه‌های خود که برای کسانش نوشته از رنج و تعب و دوران تنهایی‌اش در اصفهان مطالب تلخ و شیرینی بجای گذارده است.

فابویه می‌نویسد کسی که بیش از دیگران با وی معاشر بوده رئیس توپخانه اصفهان بنام اصلان خان و دیگری عبدالله خان پسر امین‌الدوله حکمران وقت اصفهان که در غیبت پدر سمت نایب‌الحکومه‌ای داشته و کشیش کاتولیک اصفهان بنام «پرژوزف» بوده‌اند که وی از این کشیش تحت عنوان «پیرمرد میخواره حقیر» یاد می‌کند. نصارای اصفهان و یا ارمنی‌های جلفا که او توقع داشت با وی نزدیک و محشور شوند، به گمان او سوداگران رندی بودند که هر کسی به سودایی به او تملق می‌گفت.

اصلان‌خان اکثرا برای قلیان کشیدن پیش او میرفته است و ضمنا مشاور پزشکی وی نیز بوده است. وی می‌نویسد که اصلان‌خان گاهی او را حجامت می‌کرده و گاهی هم تنقیه. ولی بطور منظم روزی ۱۰ - ۱۲ بار نبض او را می‌گرفته و اگر فابویه سر برهنه بیرون می‌رفته است اصلان‌خان با وی دعوا می‌کرده و مکافات داشته است.

چون مقرر شده بود که مخارج توپ ریزی از مالیات اصفهان پرداخت شود کم‌کم کار‌شکنی‌ها و آیه یاس خواندن‌ها شروع می‌شود. برای ایجاد این کارخانه کاروانسرایی را به او دادند و او مجاز بود که کارگرانی که می‌خواهد استخدام کند، ولی یکنفر کارگر نبود که بتواند پرگاری و یا ابزاری بدست بگیرد. همکاری مامورین اصفهان در همین حد ختم شد.

فابویه با وسائل اولیه خودش یک مته و یک چرخ تراش ساخت. وی می‌نویسد هنگامیکه با کوشش بسیار توانست چرخ دندانه‌دار بسازد و آنها را بهم سوار کند که حرکت افقی را به حرکت عمودی تبدیل میکرد، حاکم شهر و من تبعش و نیز مردم شهر دسته‌دسته می‌آمدند و با تعجب این اختراع مهم! را تماشا می‌کردند و فریاد واحیرتا، و ماشاالله سر می‌داده‌اند.

از یادداشت‌های فابویه بر می‌آید که او برای ریخته‌گری لوله‌های توپ، با مختصر تغییری از کوره‌های کهنه‌ای که سابقا انگلیسی‌ها در اصفهان ساخته بودند استفاده کرده است. ولی برای ساختن مفرغ به قلع و مس محتاج شده و نایب‌الحکومه بعد از چند هفته که او را سردوانده برای اینکه پول ندهد دستور داده بود هرچه دیگ مسی در اصفهان هست از مردم بگیرند تا ذوب کنند.

مردم با چشمان اشک‌آلود و نالان دیگ‌های خود را آورده‌اند. فابویه از این کار عصبانی شده و نایب‌الحکومه را تهدید کرده است که به طهران برمی گردد و کارشکنی‌های او را به شاه خواهد گفت. ظاهرا وی مرعوب شده و فردای آن روز چند شمش مس برای فابویه می‌فرستد و توپ‌ریزی آغاز می‌شود.

سرانجام فابویه به هر مصیبتی بود توانست بیست قبضه توپ سنگین بسازد. در روز ۱۵ اوت ۱۸۰۸ به مناسبت جشن تولد ناپلئون طی مراسمی توپ‌ها را به غرش درآوردند.

در اکتبر همان سال فتحعلی شاه فرمان داد تا بیست عراده توپ را که ساخته بودند به طهران بفرستد. و بدین ترتیب تکنولوژی مدرن توپ‌ریزی در ایران نهادینه و بومی شد. فابویه هم در نوامبر همان سال توسط گاردان پس از یکسال و اندی به طهران فرا خوانده شد تا تدارک مراجعت به فرانسه را ببیند.

و اما ژنرال گاردان قدری بیشتر از افسرانش در ایران ماند. گاردان که در ۱۷۶۶ در مارسی متولد شده بود، پس از بازگشت از ماموریت ایران در ۱۸۱۸ در ناحیه باسز آلپ فرانسه درگذشت.

وی پیش از انقلاب فرانسه در سواره نظام درجه سروانی داشت. به لحاظ شجاعت‌هایش در جنگ مدال گرفت و خیلی زود ترقی کرد. ژنرال مورو سردار معروف ناپلئون در ۱۷۹۹ به او درجه سرتیپی داد. در ۱۸۰۴ فرمانده گارد شخصی ناپلئون و یکسال بعد آجودان لشگری ناپلئون شد.

حدود کمتر از سه سالی که در ایران بود علیرغم کارشکنی‌هایی که انگلیس‌ها و ایادیش در انجام ماموریتش در ایران کردند، و شاید هم بلحاظ عدم اشنائی با خلق و خوی پیچیده ایرانی‌ها نتوانست آنطور که ناپلئون از او انتظار داشت در ماموریت ایران موفق شود و از نظر نظامی نیز از چشم ناپلئون تا حدی افتاد.

اگرچه در خلال ماموریتش یکبار وقتی که هنوز ایران اهمیتش را برای امپراطور از دست نداده بود به حکومت محلی هانور و وستفالی دستور داد تا مبلغ قابل توجهی بعنوان پاداش برای گاردان کارسازی کندو به افسران زیر دست او ترفیع درجه داد.

از آنجا که روزگار غدار و فلک کج‌رفتار سرنوشت دیگری را رقم زده بود و ظرف مدت کوتاهی ناپلئون با تزار روس در تیلیسیت صلح کردند و حداقل بخش مربوط به گرجستان معاهده به هوا رفت. آرزوی اردو کشی به هندوستان نیز علیرغم مطالعات جغرافیائی و سوق‌الجیشی نسبتا دقیقی که انجام شده بود در «انوالید» در سینه دارنده آن در دل زمین مدفون شد. در این میان آنچه عاید شد تحولی بود که در نگرش شاهان قاجار به تکنولوژی تسلیحاتی مدرن قوت بیشتری یافت و با ترکمانچای یقین حاصل شد.

بالاخره بیخودی نیست که می‌گویند «از دل برود هر آنچه از دیده برفت». فرمانده گارد امپراطور بودن در کاخ‌های فرانسه کجا، و خانه میرزا شفیع، در عودلاجان کجا؟!

آخر و عاقبت ژنرال گاردان دست کمی از سرنوشت خود عهدنامه نداشت. ناپلئون بلحاظ آنکه گاردان بعد از تیلیسیت نتوانسته بود دست انگلستان را از ایران قطع نماید او را متهم به بی‌کفایتی کرده بود.

بعد از پایان ماموریت گاردان به او لقب «کنت» دادند و به Gardane Claude–Mathieu de Comte مبدل شد و 25000 فرانک هم پاداش برایش مقرر کردند و با احترام و القاب از پستهای فرماندهی ارتش کنارش گذاردند. ولی او همواره میل داشت که یک سرباز باقی بماند.

بالاخره به مدد دوستان در ۱۸۱۱ یک ماموریت نظامی در پرتقال به او داده شد که با ناکامی روبرو شد و به کلی پرونده نظامیش خراب شد و دیگر ناپلئون به او محبتی نکرد.

شایان ذکر آنکه علیرغم این وضع ذره‌ای از وفاداریش به ناپلئون کاسته نشد. وقتی ناپلئون از انگلستان و اطریش شکست خورد و به جزیره الب تبعید شد ولی مخفیانه به فرانسه بازگشت و حکومت صد روزه ای، قبل از تبعید نهایی به سنت هلن، را در فرانسه برقرار کرد جزو اولین افسرانی بود که بوی پیوست و در جنگ واترلو که طومار ناپلئون پیچیده شد وی از افسران زیر دست او بود.

او ۵۵ سال عمر کرد. سه چهار سال آخر عمر او چیزی نبود جز یاس و حرمان و انزوا. از حاصل و عاقبت کار او در ایران نه ناپلئون راضی بود و نه فتحعلی شاه و نایب‌السلطنه عباس میرزا. ولی شاید اگر در حافظه نیم قرنی این سرباز سرخورده و دل شکسته بکاویم، بلحاظ خدمات دوران سه ساله خدمت در ایران لبخند رضایت بخشی بر لبان او نقش خواهد بست. او مامور به وظیفه‌ای بود، مسئول نتیجه که نبود.

پاسخگوی نتیجه شاید باید شاهان بلند پروازی میبودند که اشتباه محاسبه استراتژیک فاحش داشتند. بالاخره وبا هر انگیزه ای، او سربازی بود که در کسوت سفیری، در مدرن سازی و خود کفائی تسلیحاتی ایران و دفاع از این مرز و بوم نقش موثری داشته است.

در آن زمان نقص بزرگ ارتش ایران در مقابل روس‌ها، در آتش توپخانه بود که در آن زمان به آن "قلعه کوب" میگفتند. وگرنه از سواره نظام ایران شجاعت و شاهکارهای زیادی دیده شده بود. اگر در آکادمی‌های نظامی تحلیلی از جنگهای عباس میرزا در مقابل روس‌ها بعمل آمده باشد مشاهده می‌شود ضعف عمده لشگریان وی، در گرفتن و یا باز پس گرفتن قلاع جنگی و دلیل عمده شکست‌های وی نداشتن توپ‌های پر قدرت بوده است.

در این فاصله تحولات بین‌المللی موجب شده بود که شاه از ناپلئون دلسرد و نومید شود و معتقد شد که ناپلئون به ایران خیانت کرده است. بعد از آن هیئت نظامی از چشم وی افتادند و آن التفات گذشته را به آنان نداشت.

لذا شروع به بهانه و ایرادگیری کردند. از جمله صدراعظم کتبا اعتراض کرد که چرا مثلا روی لوله توپ‌ها باصطلاح مگسک و یا دکمه‌ای برای نشانه‌گیری نگذاشته‌اند، و یا چرا توپ‌ها اینقدر سنگین‌اند که برای کشیدن آن‌ها دو راس اسب لازم است، یک اسبی بهتر بود، و مسائلی از این دست.

ژنرال گاردان در ۱۲ فوریه طی مراسم رسمی خداحافظی در محلی که اینک کاخ گلستان است با فتحعلی شاه خداحافظی کردند و ایران را ترک نمودند و لشگرکشی به هندوستان هم با شکست‌های دو پادشاه که منتهی به معاهده گلستان و نبرد واترلو شد، برای همیشه از یاد رفت.

 متن قرارداد ازکتاب «معاهدات و قراردادهای تاریخی»، از غلامرضا طباطبایی مجد:

بسم الله الرحمن الرحیم    

مقدمه

چون در این اوان سعادت نشان و زمان میمنت اقران، خدیو فلک جاه، سلطنت دستگاه، امپراطور ممالک فرانسه و پادشاه ایطالیا بنای اتحاد و الفت با اعلیحضرت قدر قدرت، قضا بسطت، خورشید آیت، شاهنشاه صاحبقران، خسرو گیتی ستان، پادشاه انجم سپاه و آفتاب علم، وارث تختگاه کسری و جم، فرمانفرمای ممالک فسیحة المسالک ایران عجم، السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالمظفر فتحعلی شاه قاجار - خلٌدالله ملکه و سلطانه - گذاشته به جهت تشیید مبانی الفت و وفاق دولتین علیٌتین و تجدید عهد مودٌت و اتٌفاق سلطنتین بهیتین از دو جانب با رخصت کامله تعیین رخصت گذار فرموده، از طرف جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا وزیر اعظم و کاتب سرٌ ایمپراطوری، صاحب کلک همایون اشرف نشان‌های دولت مسیو هوگ برنار ماره نام مأمور گردیده بنای عهد و شرط با بنده آستان فلک بنیان پادشاهی و چاکر دیرین سپهر اشتباه شاهنشاهی، سفیر دولت جاوید قرار أبد قرین میرزا محمٌدرضا وزیر دارالسلطنه قزوین گذاشته به مقتضای صلاح دولتین علیٌتین با یکدیگر مکالمه و مجاهده نموده‌اند. قرار شرح مسطور ذیل مواد مرقومه را بنا گذاری نموده که من بعد اولیای دو دولت کبری و امنای دو سلطنت عظمی رضانامه آنها را قلمی و به مهر همایون مزین ساخته تسلیم یکدیگر نمایند:

ماده اول - آن که، فیمابین اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه ملک بارگاه ایران و جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا صلح مؤیٌد بوده، من بعد با یکدیگر شرایط الفت و وداد و مراسم محبت و اتحاد را مرعی فرموده همواره بین الدولتین علیٌتین کمال وفاق بوده باشد.

ماده دویٌم - آن که، جناب امپراطور اعظم به مقتضای مراسم دوستی و موافقت با دولت علیٌه ایران متعهد و کفیل گردیده که من بعد أحدی رخنه در خاک ایران ننماید و چنانچه أحدی خواسته باشد که بعد از این دخل در خاک ممالک ایران نماید، جناب امپراطور اعظم با پادشاه سپهر تختگاه ایران کمال موافقت به عمل آورده، به دفع دشمن پرداخته، حراست ممالک مزبوره را نمایند و به هیچ وجه خودداری نکنند.

ماده سوٌم - آن که، جناب امپراطور اعظم ادای شهادت نمود که مملکت گرجستان ملک حلال موروثی اعلیحضرت پادشاه ایران می‌باشد و حقیقت مطلب بر جناب امپراطور مشخص و معلوم است.

ماده چهارم - آن که، جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا در خصوص اخراج نمودن طایفه روسیه از ملک گرجستان و تمامی خاک ایران به زور پادشاهانه خود لازم و قرارداد فرمودند که طایفه مزبوره را جبراً و قهراً از جمیع خاک ایران اخراج نموده و بالکلیه ترک حدود کشور ایران نمایند و چنانچه با روسیه بنای عهد صلح نمایند، این شروط از جمله شروط عهدنامه ایشان قرارداده، به طریق امور دولت خود در این خصوص کوتاهی ننمایند و کمال تعهد در باب این مطلب فرموده بر ذمٌت همٌت عالی خود واجب و لازم ساختند.

ماده پنجم - آن که، از طرف قرین‌الشرف جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا یک نفر سفیر معتبر رخصت گذار معیٌن آمده، در آستان فلک بنیان اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ایران اقامت نموده، به خدمت گذاری و صلاح اندیشی دولتین علیٌتین قیام و اقدام نماید.

ماده ششم - آن که، هرگاه رأی بیضاضیای جهان آرای اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران اقتضا فرماید که عساکر پیاده و توپچی را به رسم و ضابطه فرنگ تعلیم و مهیٌا نماید و بعضی قلعه‌ها به ضابطه قلعه فرنگ بنا گذارد، جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا بنابراین مطلب توپ سفریه و تفنگ حربیٌه، و از هر قدر ضرور و لازم بوده باشد، به صوب ایران ارسال و قیمت آن را از قیمت فرنگستان به سر کار جناب امپراطور اعظم داده می‌شود.

ماده هفتم - آن که، از دولت علیٌه ایران هرگاه خواهش نمایند که به طریق قلعه‌های فرنگ قلعه ساخته باشند و توپخانه به قاعده فرنگ ترتیب و عساکر پادشاه با ضابطه فرنگ تعلیم نماید، هر قدر توپچی و مهندس و تعلیم چی لازم بوده و ضرور شود جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا متعهد گردید که ارسال صوب ایران نماید که در آن جا ترسیم قلعه و ترتیب توپخانه و تعلیم عساکر پیاده نمایند.

ماده هشتم - آن که، بنابر موافقت این دو دولت بهیٌه، از جانب شوکت جوانب اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ممالک ایران از هر جهت قطع مکاتبه و مراسله با قرال انگلیس گردیده، از جانب دولت علیٌه ایران متعهد شوند که بنای خصومت با ایشان گذاشته، به جهت دفع آنها عساکر روانه نمایند و بنابراین مطلب ایلچی سرکار شوکت‌مدار پادشاهی که به جانب هند و انگلیس رفته به ارجاع و احضار او امر فرمایند و از جانب انگلیس و کمپانی آنچه بالیوز و وکلای قرال انگلیس در سواحل بنادر عجم و ولایات ایران اقامت نموده باشند آنها را مطرود و اموال و امتعه انگلیس ضبط شده، تجارت ایشان را برٌاً و بحراً از جانب ایران مقطوع نمایند و فرمان قضا جریان پادشاهی در این خصوص از مصدر عزٌ و ‌شان صادر گردد و در اثنای این مخاصمه از طرف انگلیس به جهت سفارت یا بهانه دیگر، هرگونه سفیری که به جانب آستان فلک بنیان پادشاهی عزیمت نمایند ایشان را مطرود و مردود نموده راه ندهند.

ماده نهم - آن که، هرگاه فی المستقبل روسیه و انگلیس با هم اتفاق نموده به جانب دولتین علیٌتین فرانسه و ایران عزیمت و حرکت نمایند، این دو دولت نیز باتفاق یکدیگر به دفع آنها اقدام نموده از روی موافقت و اتحاد به مخاصمه و محاربه و مجادله آنها پردازند و چنانچه بنای سفر و حرکت نمایند اولیای دولتین علیٌتین فرانسه و ایران یکدیگر را خبر نموده، به دفع آنها اقدام نموده و آنچه در ماده سابقه مرقوم شده از ضبط مال و امتعه ایشان به طرق مشروح در ماده      فوق عمل نمایند و در موافقت و اعانت یکدیگر به هیچ وجه من الوجوه کوتاهی و اهمال و مساهله و امهال جایز و روا ندارند.

ماده دهم - آن که، اعلیحضرت پادشاه سپهر بارگاه ایران موافقت و مطابقت فرموده از صوب افغان و قندهار و آن حدود تجهیز سپاه و تهیه جنود فرموده، در وقتی که مشخص شود و معین گردد به جهت تسخیر و تصرف ممالک هندوستان متصرفی انگلیس عساکر و جنود منصوره پادشاهی را مأمور و ارسال فرمایند و ولایات متصرفی انگلیس را ضبط و تسخیر نمایند.

ماده یازدهم - آن که، هرگاه کشتی فرانسه از صوب بنادر مملکت ایران ظهور و عبور نماید و بعضی تدارکات و جزئیات و برخی اشیاء و ضروریات برای آنها درکار باشد و لازم گردد اهالی بنادر به ایشان محبت و معاونت نمایند و در تدارک آنها لوازم دوستی را به عمل آورده اعانت نمایند.

ماده دوازدهم - آن که، جناب امپراطور اعظم خواهش می‌نمایند که من بعد هرگاه به جانب هندوستان به جهت دفع انگلیس فرستادن لشکر ضرور شود و اقتضا نماید که از جانب خشکی سپاهی به جهت هندوستان ارسال نمایند، اعلیحضرت پادشاه ایران اذن و اجازت به ایشان عطا فرمایند که از راه و هر طرف که رأی جهان آرای شاهنشاهی اقتضا نماید به آنها رخصت داده روانه هند شوند و سپاه ایران نیز با ایشان موافقت نموده، بالاتفاق عزیمت تسخیر هندوستان نمایند و من بعد هر وقت که این اراده و عزیمت را داشته باشند موقوف است بر آنکه مجدداً با اولیای دولت علیٌه ایران در این خصوص اظهار نموده، چنانچه رأی عالم آرای پادشاهی اقتضا فرماید و رخصت عبور به ایشان بدهند، عهدنامه مجددی در این خصوص فیمابین دولتین علیٌتین ایران و فرانسه قلمی داده عبور فرانسه و کمیت لشکر آنها را که چقدر بوده باشند و اینکه ذخایر و ضروریات ایشان در کدام راه و کدام منزل باید تدارک شود و چقدر سپاه ایران همراه بوده باشند، همگی را قرارداد نموده به اذن و رخصت شاهنشاهی عهد و شروط علاحده شود کمترین بنده درگاه جسارت به تعهد این مطلب ننموده، مجدداً موقوف است به عرض اولیای دولت قاهره و اذن شاهنشاه عالمیان پناه.

ماده سیزدهم - آن که، هرگاه به جهت کشتی‌های فرانسه در حین عبور از بنادر ایران بعضی از اشیا و ذخایر ضرور شود، اهالی بنادر به قیمت فروخته تنخواه از فرانسه بازیافت دارند و همچنین هرگاه در عبور سپاه ایشان از راه خشکی ذخیره و بعضی اشیاء ضرور شود به نحوی که در ماده سابقه قلمی شده ذخیره و آنچه به عساکر آنها ضرور شود، اهالی ایران به ایشان فروخته از قرار قیمت ایران تنخواه بازیافت نمایند.

ماده چهاردهم - آن که، شروطی که در ماده دوازدهم مرقوم شده مختصٌ دولت فرانسه بوده، با دولت روس و انگلیس به هیچ وجه من الوجوه شروط مزبوره قرار داده نشود و از هیچ سمت به ایشان راه عبور و مرور ندهند.

ماده پانزدهم - آن که، به جهت آمد و رفت تجار بنا بر انتفاع دولتین و امور متعلقه به تجارت در دارالسلطنه طهران به خاکپای مبارک اعلیحضرت پادشاهی عرض شده، قراردادی به جهت امور مزبور گذاشته شود و عهدنامه مجددی در این خصوص مرقوم فرمایند.

ماده شانزدهم - آن که، ان‌شاءالله تعالی این عهدنامه در دارالسلطنه طهران بعد از چهار ماه از این تاریخ تبدیل شده، رضانامه به مهر مبارک اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی مزیٌن شده، تسلیم اولیای دولت فرانسه و به مهر جناب امپراطوری رضانامه ایشان تسلیم اولیای دولت علیٌه ایران شود.

تحریراً در اردوی جناب امپراطوری در فین‌کن‌اشتاین به تاریخ بیست و پنجم شهر صفرالمظفر سنه یک هزار و دویست و بیست و دو هجری.

محل مهر و امضای            محل مهر و امضای

سفیر ایران                       وزیر مختار فرانسه

بیشتر بخوانید: