مادام ليليان مادام ليليان بانويي روسي بود.وی در دوران پهلوي در خیابان لاله زار تهران عكاسخانه داشت. او را عبدالحسين تيمورتاش، وزير دربار مقتدر رضا شاه، به سمت عكاس اندرونى شاه گماشت و بدین ترتیب از آن پس مورد حمايت دربار نيز قرار گرفت. این بانو رفته رفته در تهران به آوازه و ثروت در خور توجهی دست یافت اما در اواسط حکومت رضا شاه به اتهام جاسوسی دستگیر و محاکمه شد. شرحی از این ماجرا: «...براى آنا انابكيان (ايران ايراندوست) و مادام ورا ليليان، پرونده جاسوسى ساختند و با آن دست آويز حبس و سپس به تبعيدشان فرستادنند.. مادام ورا ليليان را عبدالحسين تيمورتاش، وزير دربار مقتدر رضا شاه، به سمت عكاس اندرونى شاه گماشت... در اين باره حبيب الله پوررضا وكيل مدافع مادام ليليان در دادگاه رسيدگى به پرونده ى متهمين توضيح مى دهد كه... تا قبل از سال ١٣١٥ [كه] حجاب در اين كشور بر قرار بود خانواده ى شاه سابق... اجازه نمى دادند كه يك نفر عكاس مرد در اندرون...وارد شده و از آن ها عكس بردارى نمايد و در نتيجه براى انجام عمل عكاسى موكله اين جانب حق داشت كه در تمام مواقع وارد اندرون شده و در نتيجه انجام شغل خود يك آميزش و مراوده اى بين موكله و اندرون شاه سابق ايجاد شده بود/موسوىزاده جلد دوم، ص ص ٩١٦ و ٩١٧. با مغضوب قرارگرفتن تيمور تاش، محبوس كردن و سپس به قتل رساندن او در زندان، آميزش و مراوده مادام ليليان با "اندرونى رضا شاه" يك سره بريده مى شود.. اگر خانواده تيمورتاش را دو هفته پس از مرگ او به تبعيد در خواف مى فرستند، بركشيدگان وى را رفته رفته از موقعيت هاى حساس كنار مى زنند.. مادام ليليان را مدتى متصدى عكس بردارى از برخى اداره هاى دولتى، از جمله امنيه مى كنند... در اين مدت در آتليه ى خود سرگرم كار است و هر از گاه براى عكس بردارى از ساختمان هاى دولتى و به ويژه مامورين امنيه به نقاط مختلف كشور فرستاده مى شود و "مسافرت هاى در داخل كشور" مى كند. /همان زمان بركنارى و پاك سازى اش كه فرامى رسد، همين مسافرت ها را مصداق جاسوسى اش قلمداد مى كنند و در پرونده دست سازشان مدعى مى شوند كه او " خيلى تلاش مى كرد عكاس اداراتى كه جنبه نظامى دارد باشد..." مادام ليليان را ٢٨ شهريور ماه ١٣١٥ بازداشت مى كنند..... روايت حبيب الله پوررضا درباره چندوچون ماجرا شنيدنى ست: " ركن الدين مختار كه در سال ١٣١٤ به رياست اداره كل شهربانى مستقر شد، تمام مساعى خود را در راه تقرب شاه سابق اعمال و جديت مى نمود كه مانند سلف خود نقطه اولى را راضى نگاه دارد. بنابراين براى اجراى نقشه خود سعى و اهتمام نمود كه در اندرون شاه سابق نيز يكى از ايادى او هم جاسوسى او را بنمايد و هم اين كه حفظ الغيب او را نزد ملكه سابق و شاهدخت ها بنمايد و چون از موقعيت موكله در اندرون كاملا اطلاع و آگاهى داشت، خواست او را به طرف خود جلب نموده و انجام اين دو ماموريت را به او واگذار نمايد. بنابراين در يكى از روزها كه در راهرو قصر سعدآباد به موكله برخورد مى نمايد، از او خواهش مى نمايد كه مشاراليه را در دفتر شهربانى ملاقات نمايد. مادام ليليان كه يك خانم اروپايى و از تمام اين دسيسه بازى هاى دربارى به دور بود، وقتى كه ركن الدين مختار را در دفتر رياست كُل اداره شهربانى ملاقات و تقاضاى او را استماع مى نمايد، فورا رد نموده و حاضر براى جاسوسى آن هم به نفع ركن الدين مختار نمى شود. ملاقات مزبور تكرار مى شود و هر چه بر اصرار ركن الدين مختار اضافه مى شود، موكله حاضر براى قبول نشده و جدا با تقاضاى او مخالفت مى نمايد و بالاخره موكله ناچارا روزى مختار را تهديد مى نمايد كه اگر بر اصرار خود باقى ماند ناچار است كه مراتب را به ملكه سابق گزارش دهد. اين جريان كينه و انتقام مختار را نسبت به موكله شديد نموده...فورا در مقام پرونده سازى براى موكله برآمده و به وسيله تهديد، يكى از كاركنان آتليه موكله را وادار مى نمايد كه در دفتر جوانشير در اداره شهربانى گزارشى تنظيم نمايد حاكى از اين كه مادام ليليان گفته است كه تيمورتاش نمرده و او را كشته اند....به علاوه شكايت كننده به شهربانى كه يكى از كارمندان آتليه موكله بود، به مجرد اينكه شكايت مزبور را در اتاق جوانشير تنظيم نمود و تسليم كرد، فرداى آن روز مفقودالاثر شد. براى اين كه موكله شخص ناشناسى نبود و ممكن بود شاه سابق و يا ساير افراد خانواده شاه سابق موضوع را از شهربانى تحقيق كنند، كما اين كه تحقيق و سئوال هم نمودند، براى اين كه مختار بتواند جواب دهد مشغول بازجويى مى باشيم و اگر راپورت دهنده وجود داشت ناچار بودند كه صحت و سقم مراتب را در عرض چند هفته معلوم نموده و گزارش دهند، ولى وقتى كه گزارش دهنده پيدا نشود، جواب مى دادند كه مشغول تحقيقات و بازجويی مى باشيم و به همين ترتيب هم عمل نمودند... به موجب اين پرونده ادارى ثابت است كه گزارش دهنده اين خبر به دستور شهربانى مسافرت نموده و حاضر نشد كه در تعقيب راپرت خود مراتبى را نفيا يا اثباتا بنويسد. بالاخره در نتيجه اين شكايات موكله را از ٢٨ شهريور ماه ١٣١٥ تا ١٢ امرداد ماه ١٣١٩ يعنى مدت سه سال و ده ماه و پانزده روز در زندان شهربانى نگاه داشتند تا در نتيجه اقدامات موكله او را آزاد ولى به اراك تبعيد نموده و از ادامه شغل خود نيز محروم و تا حوادث شهريور ماه ١٣٢٠ در اراك بود." "Din autonomous seems ، فرداى آن روز مفقودالاثر شد. براى اين كه موكله شخص ناشناسى نبود و ممكن بود شاه سابق و يا ساير افراد خانواده شاه سابق موضوع را از شهربانى تحقيق كنند، كما اين كه تحقيق و سئوال هم نمودند، براى اين كه مختار بتواند جواب دهد مشغول بازجويى مى باشيم و اگر راپورت دهنده وجود داشت ناچار بودند كه صحت و سقم مراتب را در عرض چند هفته معلوم نموده و گزارش دهند، ولى وقتى كه گزارش دهنده پيدا نشود، جواب مى دادند كه مشغول تحقيقات و بازجويی مى باشيم و به همين ترتيب هم عمل نمودند... به موجب اين پرونده ادارى ثابت است كه گزارش دهنده اين خبر به دستور شهربانى مسافرت نموده و حاضر نشد كه در تعقيب راپرت خود مراتبى را نفيا يا اثباتا بنويسد. بالاخره در نتيجه اين شكايات موكله را از ٢٨ شهريور ماه ١٣١٥ تا ١٢ امرداد ماه ١٣١٩ يعنى مدت سه سال و ده ماه و پانزده روز در زندان شهربانى نگاه داشتند تا در نتيجه اقدامات موكله او را آزاد ولى به اراك تبعيد نموده و از ادامه شغل خود نيز محروم و تا حوادث شهريور ماه ١٣٢٠ در اراك بود./همان. از چند و چون زندان مادام ورا ليليان نيز آگاهى اى نداريم. اما مى دانيم كه كه مختار، همسرش را مجبور مى كند كه از او دست شويد و ايران را ترك گويد. بدين ترتيب دختر يازده ساله اين زن و مرد در تهران تنها مى ماند؛ بى سرپرست. چندين مرتبه اين دختر التماس و استغاثه نمود كه او را هم با مادرش توقيف و بازداشت نمايند ولى هر دفعه با ضربه شلاق و كتك از اتاق مختار رانده شد. دو مرتبه هم او را به دستور و امر مختار از بالاى پلكان اداره شهربانى به پائين انداخته[ اند]/.(همان / دكتر جلال عبده، پيشين، ص ٩٦٧. تا جايى كه مى دانيم دفتر مخصوص رضا شاه به ايران ايراندوست پاسخى نمى دهد. پاسخ به رياست شهربانى نوشته مى شود- كه در آن آمده... بايد متذكر باشيد كه نبايد گذرنامه به اين اشخاص داده شود بطوريكه كه اقدام شده صحيح است/ نامه شماره ١٦٥٩ مورخ ٣١/٦/١٣١٧ دفتر مخصوص رضا شاه به رياست اداره كل شهربانى، برگرفته از دكتر جلال عبده، پيشين، ص ٩٦٧. استاد علی اکبر صنعتی هنرمند شهیر معاصر آغازین سال های زندگی اش را که با مادام لیلیان آشنا شده و مدتی در عکاسخانه ایشان کار کرده است،از آن روزها گفته: «...مادام ليليان واقع در خيابان لالهزار مشغول به كار شد. استاد صنعتي خود ميگويد: «روزهاي اول بر طبق قول و قراري كه گذاشته بودم عكاسخانه را آب و جارو ميكردم. شبها هم همان جا به سر ميبردم، رفته رفته در اوقات فراغت شروع كردم به كشيدن طرحهاي مدادي از عكسهايي كه بر ديوار دفتر مادام نصب شده بود. اغلب اين طرحها هم از سر تصادف خوب از آب در ميآمد. يك روز مادام كه طرحها را ديد، با تعجب پرسيد اينها كار تو است؟ گفتم: بله مادام، بيكار كه ميشوم سرم را با كشيدن آنها گرم ميكنم. همان روز تصميم گرفت كه مرا به كار «رتوش» عكسها وادارد. مادام ليليان با عكسهاي خوبي كه ميگرفت بين هنرمندان و هنرپروران آن روزگار از اعتبار خاصي برخوردار بود و افراد سرشناسي به عكاسخانه او آمد و شد داشتند.»/ مردمنگری و واقعگرايی در آثار استاد علیاكبر صنعتی،فرهاد ابراهيمی، انتشارات سوره مهر.
|