کرونا را جدی بگیریم عده ای مردند و بسیاری از کسب و کار و زندگی افتادند. گویا این ملت باید حالا حالا ها تاوان ندانستن و بی درد بودن عده ای بی مسئولیت را بدهد و امید خلاصی از این حبس خانگی و تعطیلی دانشگاه و بازار به این زودی ها نیست. برخلاف همه توصیه های پزشکی در اولین روزهای نوروز اعلام شد؛ بیش از هشت میلیون مسافرت اتفاق افتاده، در حقیقت موجی از آمد و شد این ویروس چینی در سراسر سرزمینمان پدید می آورد که تحملش برای کادر ثابت پزشکی کشور و این مردم که مدام دارند تلفات می دهند طاقت فرساست. تادیب آنان چگونه است؟ یاد حکایت حضرت سعدی در گلستان افتادم که این جمع را چنین درسی باید:
«پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند، آرام نمیگرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد.
بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد به گوشهای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمیدانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
فرق است میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشم انتظارش بر در»
|