آوارگی و گرسنگی
خواندن تاریخ این سرزمین هر انسانی را مبهوت میکند که چه سرزمین عجیبی است و چه سرنوشتی بر این مردم گذشته است. با هجوم نیروهای متفقین به ایران، تهران در مدت کوتاهی به سختی و قحطی دچار شد. در آن روزها وضعیت برنج و غلات بسیار بد بود. قیمت برنج از تیرماه ۱۳۲۰ تا تیرماه ۱۳۲۱ به مقدار ۴۴ من از ۲۵۰ ریال به ۶۰۰ ریال رسید. با رفتن رضاشاه از پایتخت شورایعالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت. در عوض قرار شد سی هزار سرباز پیمانی را با ماهی ۳۵ تومان حقوق، به استخدام درآورند. شایعه فرار رضاشاه، اخبار رسیده از اشغال شهرهای مختلف و به ویژه خالی شدن پادگانها (در نتیجه تصمیم شورایعالی نظام) که به شکلگیری دستههای سربازان گرسنه و سرگردان در خیابانهای تهران انجامید، سخت مایه بیم و نگرانی مردم شد.
مردم با مشاهده این صحنهها و آوارگی سربازان و درماندگی آنان بر وحشتشان افزوده شد. سال بعد شماری از دانشآموزان و دانشجویان در مجلس شورای ملی گردهم آمده و برای کمبود نان و خواربار و بالارفتن هزینه زندگی تظاهرات کردند و سپس به چند تن از نمایندگان مجلس حملهور شدند و در و پنجرههای مجلس را شکستند. با دخالت پلیس بیش از صد تن کشته و زخمی شدند. بیماری تیفوس فراگیر شد. عاقبت ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ با تسلیم بدون قید و شرط ارتش آلمان جنگ در اروپا پایان یافت. به همین روی شاه پیامی رادیویی به ملت ایران فرستاد که در تهران با شادمانی همگانی رو به رو شد و مردم جشن گرفتند. به دستور دولت نیز ۱۰۱ توپ شلیک شد و نقاره بر سر در باغملی نواخته شد و آهنگهای دلپذیر پخش شد.
این مطلب به شرح مختصری از رنج و درد ایرانیان بهخصوص تهرانیان در طول جنگ جهانی دوم پرداخته است.
روسیه و انگلیس در سده نوزده لطمه بزرگ و فاجعهآمیزی به ایران زدند و بخش عظیمی از کشور را جدا ساختند و باعث رنج و درد فراوانی برای ملت ایران شدند. شوربختانه این دو کشور در دوران جنگ جهانی دوم نیز دست از سر ایران برنداشتند و به کمک آمریکا به کشورمان هجوم آوردند و مصیبتها بر ایرانیان هموار ساختند.
انگلیس با اشغال هندوستان به ثروت و قدرت بینظیری دست یافت و از این راه بهخصوص در سده نوزده توانست بر بسیاری از نقاط جهان چیره شود، زیرا در این دوره در حالی که ایران حدود ده میلیون و عثمانی ۲۲ میلیون و روسیه ۷۰میلیون جمعیت داشت، به کمک جمعیت ۵۰۰ میلیونی هندوستان بخش عظیمی از گیتی را مستعمره خود ساخت. مثلا چند افسر و درجه دار انگلیسی با هزار سرباز هندی سوار بر چند کشتی به کشوری هجوم میبردند و آن را تصرف و منابع آن را غارت میکردند. طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه ۱۷۷۰ میلادی بیش از ۱۰ میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور بر اثر قحطی، گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند. هندیها در کشور خود به انگلیسیها مالیات میپرداختند. ویل دورانت از چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان مینویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتنابناپذیر استثمار سیاسی آن است.» / ویل دورانت، اختناق هندوستان، ترجمه رحیم نامور، صص۳۷ــ ۳۶ ویل دورانت، همان، صص۵۱ــ۴۹.
پیاده نظام انگلیس در جنگ جهانی دوم، از سربازان هندی راجپوت (ایالت راجپوتان به اختصار راجپوت. راجپوتها جنگاور و سلحشور بودند.) و گورکا بودند که به ایران گسیل شده بودند. راجپوتها به سرپرستی افسران و درجهداران انگلیسی، تمام بخش جنوبی ایران را در کنترل داشتند و آبادان را به تصرف خود درآوردند. انگلیس بهویژه در قرن نوزدهم خلیج فارس، خاورمیانه، آفریقا و آسیا و بسیاری از نقاط گیتی را تسخیر کرد. ارتباط انگلیس با ایرانیان از دوران صفویه آغاز شد، اما گرفتاریهایی که این کشور برای ایران آفرید، از دوره قاجاریه به بعد است.
آغاز جنگ جهانی دوم
اول تیرماه ۱۳۲۰ / ۱۴ اوت ۱۹۴۱، ارتش آلمان از مرزهای شوروی در خاک لهستان اشغال شده گذشت و از آنجا به خاک اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد. با آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ / اول سپتامبر ۱۹۳۹، ایران اعلام بیطرفی کرد، اما اتحاد جماهیر شوروی که با آلمان در جنگ بود، به بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران آن را رد و ایران را اشغال کرد. بریتانیا متحد شوروی و آمریکا متحد انگلیس هم چنین کردند و به این ترتیب ناگهان تهران و دیگر شهرهای کشور پر شد از سربازان مسلح متفقین و به این ترتیب عذاب این مردم رنج کشیده بار دیگر آغاز شد. نیروهای متفقین در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ به ایران حمله کرده و کشورمان را اشغال کردند.
در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران پیش آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. سپس ایران بر اثر فشار متفقین در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان اعلان جنگ کرد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانسهای صلح پس از جنگ بود. پیمانهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ سبب تقسیم ایران به حوزه نفوذ دو کشور بریتانیا و روسیه و زمینهساز حضور نظامی آنان در ایران شد. سومینبار هم در جنگ دوم جهانی بود که بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران، اشغال ایران و رنج و محنت مردم را در پی داشت. ملکالشعرای بهار در توصیف این مصیبت خطاب به مهاجمان سرود:
همه بردید و چریدید و بکردید انبار / ز حبوب و ز بَقول و ز پیاز و ز زغال
برزگر گرسنه و جیش بریتانی سیر / شهر بیتوشه و اردو زخورش مالامال
که شنیده است که مهمان بخورد هم ببرد / هم نهان سازد و هم سوزد اگر یافت مجال
«طی ماههای پیش از شهریور بیست، متفقین چندبار از دولت ایران برای عبور مسالمتآمیز نیروهایشان از خاک این کشور درخواست اجازه کردند، اما همواره این درخواست از طرف رضاشاه رد میشد. از نمونههای دخالتهای آنها در امور داخلی ایران نیز میتوان به تاریخ ۱۵ اوت ۱۹۴۱میلادی / ۲۴ مرداد ۱۳۲۰خورشیدی اشاره کرد که در آن سفیر انگلستان در تهران یادداشتی به دولت ایران تسلیم کرد که در آن تقاضا شده بود، تعداد اتباع آلمانی مقیم ایران هرچه سریعتر کاهش یابد.» / الهی، همایون. اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، ص۱۳۴.
ساعت چهار بامداد ۳ شهریور ۱۳۲۰ / ۲۵ اوت ۱۹۴۱ اسمیرنوف سفیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار انگلیس در تهران به دیدار علی منصور نخستوزیر وقت رفتند و طی یادداشتهایی مشابه، به دولت ایران اعلام کردند که بهدلیل بیتوجهی دولت ایران به درخواستهای فوری این دو کشور در کمال تاسف ارتش دو دولت وارد خاک ایران شدهاند. روز چهارم شهریور بمباران شهرهای بیدفاع و سربازخانهها ادامه پیدا کرد؛ شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حمله هوایی قرار گرفت. بر اثر حمله و بمباران شدید، لشکرهای تبریز، رضائیه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان، به طور کامل از هم پاشیدند. مردم تهران و بیشتر شهرها مورد حمله هوایی قرار گرفته، شهرها را تخلیه کردند و به اطراف پناه بردند. در هشتم شهریور ایران توسط نیروهای انگلیس و روسیه به سه بخش تقسیم شد. بخش شمالی در قلمرو روسها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند.
ششم شهریور ۱۳۲۰ به فرمان رضاشاه محمدعلی فروغی مامور تشکیل کابینه شد و علی سهیلی وزیر امورخارجه شد. در همان روز سهیلی وزیر امور خارجه ایران نامهای به دو دولت شوروی و بریتانیا نوشت که در مجلس خوانده شد و درخواست کرد که به بمباران شهرهای ایران پایان دهند و به اعلام بیطرفی ایران و ترک مخاصمه احترام بگذارند. در همین روز رضاشاه به فرانکلین روزولت تلگرامی درباره اشغال ایران به وسیله نیروهای انگلستان و شوروی فرستاد که در آن اوضاع فعلی جهان و لزوم جلوگیری از سیاست توسعهطلبی و جاهطلبی هیتلر و همچنین همکاری کلیه کشورهایی که خواهان حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران که مورد تایید دولتهای شوروی و انگلستان است را خواهان شد.
در هشتم شهریور ایران توسط نیروهای انگلیس و روسیه به سه بخش تقسیم شد. بخش شمالی در قلمرو روسها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند. «در همین روز شورایعالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت. در عوض قرار شد سی هزار سرباز پیمانی را با ماهی ۳۵ تومان حقوق، به استخدام درآورند. فرستاده شدن اعضای خانواده سلطنتی به اصفهان، شایعه فرار رضاشاه، اخبار رسیده از اشغال شهرهای مختلف و به ویژه خالی شدن پادگانها (در نتیجه تصمیم اخیر شورایعالی نظام) که به شکلگیری دستههای سربازان گرسنه و سرگردان در خیابانهای تهران انجامید، سخت مایه بیم و نگرانی مردم شده بود.» / عاقلی، باقر. درباره زمانه و کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی؛ صدوسیسالگی تجدد محافظهکارانه. روزنامه اعتماد، ش ۱۳۷۱. ۳۰فروردین۱۳۸۶.
هشتم شهریور ۱۳۲۰ سفیران دو دولت بریتانیا و شوروی به دیدار نخستوزیر محمدعلی فروغی آمدند و تعهداتی را از دولت ایران خواستار شدند:
سفارتخانههای آلمان، ایتالیا و رومانی و همچنین اتباع دول ایتالیا و مجار و رومانی ایران را ترک کنند.
در تمام شهرهای اشغالی مامورین اداری ایران و شهربانی زیرنظر ارتش بریتانیا و شوروی انجام وظیفه خواهند کرد.
در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ وزارت امورخارجه ایران در پی فشار اشغالگران در نامهای به سفارت آلمان خواستار خروج اتباع آلمانی از ایران و برچیده شدن سفارت این کشور شد.
«صبح زود روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه از سلطنت به نفع ولیعهد بیست و یک سالهاش محمدرضا پهلوی کنارهگیری کرد. ولیعهد محمدرضا در برابر مجلس شورا و نمایندگان به قرآن سوگند خورد و رسما پادشاه ایران شد.» ۱
۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ فروغی نخستوزیر در مجلس شورای ملی نوشتار کنارهگیری رضاشاه را از شاهنشاهی ایران خواند و برپایه قانوناساسی مشروطه و متمم آن ولیعهد شاه ایران شد. رضاشاه با فشار متفقین بهخصوص بریتانیا ناچار به استعفا شد. متفقین پس از مدتها کشمکش با روسها بر سر نوع حکومت جدید ایران، بالاخره در انتقال سلطنت به پسرش محمدرضا ولیعهد به توافق رسیدند. «روز ۳۰ شهریور، رضاشاه و خانوادهاش از اصفهان به یزد، کرمان و بندرعباس عزیمت کردند تا به یک کشتی بریتانیایی که قرار بود آنها را به جزیره موریس ببرد، انتقال داده شوند. ۹ آذر ۱۳۲۲، در کنفرانس تهران روزولت، چرچیل و استالین قرارداد قوای متفقین را امضا کردند که در آن تضمین شد که قوای متفقین ایران را پس از پایان جنگ جهانی دوم ترک خواهند کرد و ایران غرامتی برای این مدت خواهد گرفت. پیش نیاز این قرارداد این بود که دولت ایران به آلمان اعلان جنگ بدهد که ایران در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ آن را انجام داد.» ۲
تهران زیر فشار این تهاجم کمر راست نکرده بود که با مهاجران لهستانی با دهها درد و بیماری و فقر رو به رو شد. تهران در مدت کوتاهی به سختی و قحطی دچار شد. در آن روزها وضعیت برنج و غلات بسیار بد بود. قیمت برنج از تیرماه ۱۳۲۰ تا تیرماه ۱۳۲۱ به مقدار ۴۴ من از ۲۵۰ ریال به ۶۰۰ ریال رسید. / آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ترجمه فیروزمند، کاظم. شمسآوری، حسن. مدیر شانهچی، محسن. چاپ سوم. تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۹؛ چکیده تاریخ ایران از حسن نراقی چاپ دوم ۱۳۸۰.
پایان جنگ جهانی دوم در اروپا
هجدهم اردیبهشت ۱۳۲۴ با تسلیم بدون قید و شرط ارتش آلمان نازی جنگ در اروپا پایان یافت. به همین روی شاه پیامی رادیویی خطاب به ملت ایران ایراد کرد. شنیدن پیام شاه و پایان یافتن جنگ در تهران با شادمانی همگانی رو به رو شد و مردم جشن گرفتند. به دستور دولت نیز ۱۰۱ توپ شلیک شد و نقاره خانه بر سر در باغ ملی نواخته شد و آهنگهای دلپذیر پخش شد. شاهنشاه تلگرامهای شادباشی به پادشاهان و سران کشورهای متفق فرستاد. دولت نیز جارنامه (اعلامیه) پخش کرد و روز ۱۹ اردیبهشت تعطیل همگانی اعلام شد. جشنی در وزارت امور خارجه برپا شد و حکیمی نخستوزیر و هریو رئیس پیشین مجلس ملی فرانسه بیاناتی ایراد کردند و آتشبازی باشکوهی در میدان سپه انجام یافت.
پانویس:
1. Gerard de Villiers: The Shah. 1975, p. 116, 122- 123
2. Gholam Reza Afkhami: The Life and Times of the Shah, University of California Press, 2009, p. 87- 88