دل من باغبان عشق و تنهایی گلستانش / ازل دروازه باغ و ابد حد خیابانش / انجمن آرای ناصری
به بهانه ورود آسفالت به خیابانهای تهران، که عمری بیش از هفتاد و چند سال ندارد، بجا دانستیم مقاله امروز را به تاریخچه خیابانکشی و سابقه آسفالت در تهران اختصاص دهیم:
الف) تاریخچه خیابانکشی در تهران
کلمه «خیابان» در لغتنامه دهخدا و در کتب و اسناد قدیم معنای رسته و راهی را داشت، که در میان باغ و چمن سازند. در حالی که دو صف درختان در دو طرف آن ایجاد کنند. وجود همین خیابان است، که در طراحی باغ ایرانی، که آن را به چهار پاره متحدالشکل تقسیم میکند، واژه «چهار باغ» را در این مبحث مفهوم میبخشید. البته در بسیاری از شهرهای کهنسال ایران از قبیل اصفهان و ... خیابانکشی وجود داشته ولی در پایتخت تا اواسط دوران سلطنت ناصرالدین شاه، که سطح شهر تهران و خانه سازی در آن دچار تحول عظیم گشت، کلمه «خیابان» در میان عناصر معماری در شهر سازی تهران وجود نداشت، به عبارت دیگر، تهران آن روزگار معابرش را کوچه باغها و گذرگاههای پیچاپیچ و نامنظمی تشکیل میداد، که هیچ یک «خیابان» نام نداشت. گذرگاههای تنگ آن روز مناسب عبور جمعیت کم آن روزگار با وسایل نقلیه معمول نظیر پالکی، تخت روان و ... و چهارپایان باربر بود.
در بررسی نخستین نقشههای تهران و مطابقت آنها، این واقعیت بیشتر آشکار میشود. نقشه برزین روسی به سال 1258 قمری، در عهد محمد شاه از تهران برداشت و تهیه شد و ده سال بعد در مسکو به چاپ رسید. نقشه موسیو کرشش، معلم دارالفنون در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه از سطح شهر برداشت و به سال 1275 قمری، چاپ و منتشر شد. در هر دو نقشه هیچ اثری از نام خیابان مشاهده نمیشود. بلکه تمام معابر با نامهای مرسوم آن دوره یعنی کوچه، گذر، گذار، بازارچه بازار، راسته، رسته و ... مشخص شده است.
پر واضح است، که این معنا را در بررسی و تدقیق در کتب و منابع نوشتاری اوایل دوره ناصری هم توان یافت. با گذشت زمان و رسیدن سالهای میانی پادشاهی ناصرالدین شاه ، تهران ناگهان دچار تحولات وسیعی شد جمعیت افزایش یافت و اراضی چند صد ساله ساخته شد. در این سالها به ضرورت و نیاز حصار صفوی را خراب کردند و حصار جدید ناصری را وسیعتر ساختند. سطح شهر گسترش قابل توجهی یافت، معابر جدید بنا شد، خندق حصار صفوی را پر کردند و در محل آن و نیز سطح اشغال بدنه حصار، گذرگاههای تازهای احداث نمودند، که شکل کالبدی آنها به خیابانهای امروزی بیشتر شبیه بود، تا به کوچه باغهای قدیمی. این معابر کما بیش از کوچهها و گذرهای قدیمی تهران، عریضتر و با کمی اغماض به خط مستقیم کشیده شده بودند، گذرگاههای جدید را خیابان نام نهادند و بدین ترتیب کلمه «خیابان» در تاریخ تهران و به طور کلی عنصر خیابان جزو عناصر معماری شهر سازی این شهر تولد یافت.
اولین نقشه تهران ترسیمی نجمالدوله (چاپ 1309 قمری) پس از این دوره برای نخستین بار متضمن نام «خیابان» است. اولین خیابانهای پایتخت که در این زمان شکل گرفتند عبارتند از:
خیابانهای باغجنت (ولیعصر)، باغ انگوری (ولیعصر)، جناب وزیر (ولیعصر)، امیریه (ولیعصر)، امیریه (امام خمینی)، باغ شاه (امام خمینی)، جلو قبرستان (مولوی)، دروازه گمرک (مولوی) و ...
ب) پیشینه آسفالت در تهران
آسفالت مأخوذ است، از کلمه آسفالت (Asphalte) فرانسوی و آسفا لتس (Asphaltos) یونانی با معنای خاک قیر دار و مخلوطی از شن و ماسه درشت و ریز و قیر که برای پوشش خیابان و جاده و سطوح دیگر به کار رود.
چنان که گذشت گذرگاههای تهران بدان روزگار، متشکل بود از کوچه باغها و معابر تنگ و نامنظم با سطحی خاکی که هیچگونه پوشش خاصی نداشتند.
نخستین بار براساس اعلان «روزنامه وقایع اتفاقیه» شماره 36 به سال 1267 قمری و در دوران صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر برخی از کوچههای ارگ تسطیح و سنگفرش شد. تا آنها برای عبور کالسکه مناسب و آماده گردد، کالسکههایی که از فرنگ میآمد و یا در کارخانه معیرالممالک ساخته میشد. بعدها در دهههای پایانی سلطنت طولانی ناصرالدین شاه «شوسه» که طریقی بود، برای آمادهسازی سطح معابر جهت عبور راحتتر کالسکه، درشکه، گاری و ... وارد عرصه راهسازی پایتخت شد. اما هنوز خبری از «آسفالت» نبود.
تا این که سال 1310 خورشیدی فرا رسید. در این سال پیش از ورود ملک فیصل پادشاه عراق (1311) به تهران، بلدیه پایتخت به تکاپو افتاد و برای نخستین بار «آسفالت» را که پدیده جدیدی در صنعت راه سازی به شمار میرفت، وارد صحنه خیابانهای تهران کرد. خیابان کوتاه الماسیه (بابهمایون)، میدان توپخانه و اوایل خیابان لاله زار را آسفالت نمود. بعدها خیابان باغ شاه (امام خمینی) و خیابان پهلوی (ولی عصر) البته تا حدود کافه بلدیه (تأتر شهر امروز) و دیگر خیابانها آسفالت شد و بدین ترتیب رفته رفته آسفالت نه تنها وارد خیابانها و معابر تهران که به تمام شهرها و جادههای کشور کشیده شد. حال که به دوران رضاخان رسیدیم. حیف است، خاطرهای، را که «سلیمان بهبودی» از او در ارتباط با «آسفالت» نقل کرده، ذکر نشود خاطرهای که از آن وضع اقتصادی و اجتماعی تهران آن روز را توان دانست. بهبودی مینویسد:
روزی در جلسه وزیران، در کاخ مرمر، رضاشاه میگوید:
«من میدانم در خیابان یا شهری که میخواهند آسفالت کنند، اول باید کابل برق و کابل تلفن حتی مجرای فاضلاب بسازند، بعد آسفالت کنند. ولی چه باید کرد که ما پول نداریم و از عهده این قبیل کارها فعلاً بر نمیآییم. ولی به دلیل این که از عهده بر نمیآییم، نباید خیابانها را در زمستان با گلولای و تابستانها با خاک باقی بگذاریم. آخر دنیا، به ما چه میگوید. ما نباید منتظر شویم تا پول کابلکشی پیدا کنیم، خیر خیابانها را امروز که میتوانیم آسفالت کنیم. آسفالت میکَنیم وقتی پول پیدا کردیم. آسفالت را میکَنیم کابل تلفن میکشیم. باز آسفالت میکنیم بعد وقتی پول پیدا کردیم، آسفالت را میکنیم و کابل برق میکشیم و باز آسفالت میکنیم، باز هم خراب میکنیم، مجرای فاضلاب میکشیم، چیزی که هست جوانها جمع میشوند، میگویند، فلانی اروپا را ندیده که بداند، وقتی میخواهند، خیابانی را آسفالت کنند، قبلا ً باید چه کارهای را انجام دهند، بعد آسفالت کنند. بگذارید، این حرفها را به من بگویند، من قبول میکنم، به شرط آن که شما، آسفالت خیابانها را شروع کنید، عیبی ندارد به من بد بگویند، نه به شما ها.»
اگر آن روز پول نداشتیم که خیابانها را آسفالت بکُنیم امروز شهر داری تهران پول فراوان دارد که مداوم سطح خیابانها را آسفالت میکُند بعد میکَند کانال برق را عبور میدهد بعد آسفالت میکند و دوباره آسفالت را میکند فاضلاب را عبور میدهد و باز آسفالت میکُند و باز هم آسفالت میکند و ... آنروز تهرانیها از بی پولی شهرداری پایتخت در عذاب بودند، و امروز از پولداری.