پنجشنبه, 19 مهر 1403

ابن‌سینا عرب است؟

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
ابن‌سینا عرب است؟

چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید

در سطور آغازین این سخن باید یادآور شد، که علم به جهان بشریت تعلق دارد و دانشمندان این ستارگان درخشان و ابدی معرفت، متعلق به آسمان خوش رنگ آن عالم‌اند و نه نقطه‌ای خاص از جغرافیای کره خاکی، که جزین اندیشیدن، کوته نظری است و از آن سرداران ویرانگر تاریخ است که نتیجه افکار و آثار سیه اندیشی اینان همیشه جز جنگ و خونریزی تحفه‌ای برای بشریت به ارمغان نیاورده است. صفحات تاریخ پر است از حوادث خونبار و ویرانگر هجوم مهاجمین درنده خو و سیاستمداران کژاندیش از صبحدم تاریخ تاكنون.

در همین نزدیکی «صدام حسین» بهترین شاهد این ادعا است. کسی که به لحاظ روحی و روانی و به سبب گذراندن دوران سخت و غیر عاطفی کودکی‌اش، مطابق چهارچوب و قواعد علم روانپزشکی یک بیمار محسوب می‌گردید و قطعاً نیاز به مداوا داشت، چگونه در راس حکومتی قرار گرفت و اختیاردار زندگی و تمام شئونات یک ملت شد و در پایان پس از ویرانی کشورش و نابودی میلیون‌ها انسان و از میان بردن سرمایه هنگفتی از مردم در خفت‌بارترین شرایط ممکن، هستی‌اش ساقط شد. مردم كشورش، سال‌ها پس از او هنوز رنگ آرامش را به خود ندیده‌اند.

اگر اعمال خشونت بار صدام و صدامی اندیشان نتیجه دوران خفت بار کودکی‌شان و ژن معیوب و فضای خشم و تاریکی اندیشه آنان است و اگر این سرداران از وجود مهر و عشق در دوران تکوین شخصیت کودکی شان بی بهره بوده‌اند، به عکس دانشمندان این سرفرازان مردم پرست که، گوهران عشق و ایثارند، پرورده دامان مادرانی عاشق و دسترنج پدرانی مهرپرور بوده‌اند.

که: دامن مادر نخست آموزگار کودک است / طفل دانشور کجا پرورده نادان مادری

تمامی پیامبران و همه اولیا و مصلحین جامعه بشری پیام‌آور عشق و شفقت‌اند. آنان آمده‌اند تا بشر، مرزهای ساختگی از رنگ، خاک و زبان و ... را رها سازد و به الطاف دل انگیز پروردگار معطوف گردد و همچون پرندگان ـ که وقت کوچ از نقطه‌ای به نقطه دیگر در این کره خاکی بی آنکه در مسیر حرکت خود توجه‌ای به مرزهای ساخته اشرف مخلوقات داشته باشند، یله و آزاد، پرواز می‌کنند.

جنس شما آدمیان کم بقاست / عشق بود باقی و باقی فناست

عالمان در پی سعادت بشرند، این شورانگیزان شیدا، همه عمر را در طلب نیک بختی مردمان راه می‌پیمایند. آنان در این اندیشه‌اند که چگونه باید شر آن جنگ افروزان را از زندگی بشر جدا سازند، تا با بهره‌مندی از مواهب الهی و توانایی آدمی در کره خاکی بی‌مرز، دست در دست هم به مقابله با فقر، بیماری، قحطی، زلزله، سیل و ... برآیند. آنان چنین اندیشند: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند

اساس و بنیاد تفکر اندیشمندان، عشق ورزیدن به همنوع است تا از پیوند آدمیان، جهانی دور از خشم و کینه‌توزی بنا شود. از این روست که اگرچه ایشان در نقطه‌ای از جغرافیای خاکی در دامان مادری و از میان ملتی پا به عرصه وجود می‌نهند، ولی به همه ملل جهان تعلق دارند، ابن‌سینا، فردوسی، ادیسون، ارسطو، انیشتین و ... فرزندان برگزیده بشریت‌اند. دانشمندان حلقه‌های وصل بشریتند.

خوشبختانه، ایرانیان در میان ملل عالم، در تولید علم سهم بسزایی داشته‌اند. سخن پیامبر اسلام (ص) را به یاد داریم:

«اگر علم در ثریا باشد، ایرانیانی خواهند بود که بدان دست یابند»

به تازگی بنگاه خبری انگلیس «بی‌بی‌سی» شق‌القمر کرده، طی افاضاتی اعلام نموده است که «ابن‌سینا» عرب است! البته این مایه شعف و شادمانی است که فرزندان این سرزمین به درجه‌ای از علم و دانش دست یابند که هر ملتی، آرزومندانه آنان را به خود انتساب دهند. از این روست که خود می‌گوییم آری، ابن‌سینا، عرب است، ترک، هندی، چینی، اروپایی، افریقایی و ... او جهانی است.

اما اعلام نظر «بی‌بی‌سی» از جنس دیگر است، از جنس کلام همان سیاستمداران و سردارانی که شرحشان گذشت. والا آنان از خودمان تاریخ مان را بهتر می‌دانند. آنان بودند، که پس از آموختن از مکتب شرق و قدرت یافتن در اوایل قاجاریه با احتیاط به دربار ایران نزدیک شدند، ولی هنگامی که مامورین شان در اقصی نقاط کشور با جمع‌آوری اطلاعات، از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و حتی گردآوری کتب و زبده‌ترین آثار قلمی بزرگان این سرزمین که اکنون افتخار موزه‌هایشان است، گزارش دادند، که نه فتحعلی شاه، مردی است، هوشمند و شجاع و کاردان و نه درباریان او، آنگاه به خوبی دریافتند، که ایران زمین، دوران فترت را می‌گذراند و مانند کرکسان که بوی طعام خود را از فاصله دور حس کنند، به جان این مملکت افتادند و با تاسیس سفارتخانه راه ورود خود را قانونی کردند (راهی که روس‌ها و دیگر اروپاییان هم پس از آنان پیمودند). سپس با انداختن تفرقه در میان اقوام غفلت‌زده ایرانی و شیوه‌های دیگر همان بلایی را سرمان آوردند، که بر سر عثمانیان روا داشتند و قامت یکپارچه هند و ایران و عثمانی را چهل تکه کردند و آرزوهای جامانده از جنگ‌های صلیبی را در قرن نوزدهم به هدف نشاندند.

در همان اوان با جنگ‌های خانمان سوز که همسلکان روسی‌شان به کمک هم اینان به راه انداختند، ایرانیان را کشتند و غارت کردند و بخش عظیمی از غرب دریای خزر و شمال ایران زمین را از مام وطن جدا ساختند. همان بلایی که بعد بر قسمت شرقی دریای خزر و خراسان بزرگ و بعدها هرات و بخش‌های دیگری از افغانستان و سپس با قرارداد گلداسمیت بر قسمت اعظم سیستان بلوچستان و ... پدید آورند.

آری آنان ایران و اساسا شرق را خوب می‌شناسند و در این راه شناسایی دانشمندان شرق از مهمترین دغدغه‌هایشان است. به خصوص «ابن‌سینا» که دست کم چندین قرن کتاب‌هایش را به دانشجویان خود تدریس می‌کردند. حال چه شده که ناگهان پس از قرن‌ها به این کشف علمی دست یافته‌اند، شاید از انصاف آنان و حق‌شناسی شان از استاد نشأت گرفته باشد و یا ...

البته اگر منصف باشیم، قصور خودمان را هم چه در بخش پژوهش‌های تاریخی و چه در پرورش و آموزش جوانان مان و آشنایی آنان با تاریخ به ویژه شناسایی اندیشمندان و دیگر ابعاد هویتی تاریخ ایران، در اعصار درخشان گذشته و ترغیب آنان در تولید علم و ... باید بپذیریم.

به هر حال می‌دانیم، دشمنان این ملت آنچه را که باید بدانند، می‌دانند و نیازی به شرح و تفصیل ندارند و عربی معرفی کردن ابن‌سینا یا خلیج فارس و یا ... جز شیطنت‌های سیاسی انگیزه دیگری در آن نیست. با وجود این، مختصر اشاره‌ای به تاریخ پزشکی ایرانی و زندگی ابن‌سینا درخور این مجال اشاره‌ای می‌کنیم.

مطابق اسناد تاریخی و مدارک موجود در جهان پزشکی پیش از اسلام، طب مخلوطی از طب ایرانی، یونانی و هندی بوده است و در درون پادشاهان ساسانی، دانشگاه بزرگ جندی شاپور و بیمارستان بزرگ منضم بدان ساخته شد. مکتب بزرگ جندی شاپور عده زیادی طبیب پرورش داد که پس از اسلام هم ایشان بودند که به کمک نسطوری‌ها، حرانیها و حتی صائبی‌ها به امر طبابت و نیز ایجاد بیمارستان پرداختند.

البته ما با احترام، ذکر نام بقراط (ابقراط Hippocate) را در این مختصر از یاد نمی‌بریم. او را پدر طب می‌دانند. او در 2500 سال پیش توانست اصول پزشکی را از خرافات و حتی از ارتباط با معابد جدا سازد و خدمت بزرگی به جهان پزشکی کند.

خوشبختانه بر کسی پوشیده نیست که نمایندگان بزرگ طب اسلامی بیشتر ایرانی بوده‌اند و اینان توانستند در دوران درخشان تمدن اسلامی، ستارگان قدر اول این آسمان باشند، مانند رازی، اهوازی، ابن‌سینا و جرجانی (گرگانی).

غلبه عرب بر عجم و اجباری که نویسندگان در نگارش کتب و مولفان به زبان علمی زمان یعنی عرب (مانند لاتین در قرون وسطی در اروپا) داشتند، باعث گردیده که بعضی از تذکره‌نویسان و مورخین تمام تمدن اسلامی را به حساب عرب بیاورند. در صورتی که چنین نیست، بلکه اکثریت تمدن اسلامی غیر عرب هستند.

گاستیلیونی ایتالیایی در کتاب تاریخ طب چاپ 1931 میلادی می‌گوید:

«... در این عصر درخشان مشهورترین نویسنده‌ای که مولفات خود را به زبان عربی نگاشته و قرن‌ها آثارش توسط اطباء عالم با نفوذ و اقتدار بی چون و چرایی مورد بحث و مطالعه بود. محمد زکریای رازی است که مانند همه اطبای بزرگ تمدن عرب، ایرانی است ...»

به عکس ما ایرانی‌ها که به تاریخمان و به خصوص تاریخ پزشکی ارج درخور نمی‌نهیم. غربیان در این زمینه بسیار توجه کرده‌اند. آنان در یکی دو قرن اخیر در تاریخ عمومی طب و داروسازی، دندانپزشکی و دامپزشکی کتب متعددی را توسط افرادی نظیر، لوسین لکلر (Lucien Lecler)  و گاستیلیونی (Gastiglioni)، دکتر مونیه (Meunier)، لنیل لاواستین (Laignel Lavastine)، سیریل الگود (Elgood)، پاگل (Pagel)، وینینگتون (Winington)، گریسون (Grrison)، دوکنینگ (Dekoning)، ماکس سیمون (Max Simon)  و ... نوشته‌اند.

پروفسور ادوارد براون مستشرق و به خصوص ایران‌شناس انگلیسی در کتاب «طب اسلامی» از خدمات پزشکان ایرانی در دوران درخشنده طب اسلامی یاد کرده و به ویژه با قید نام چهار طبیب ایرانی یعنی طبری، رازی، اهوازی و ابن‌سینا و ... حقیقتاً به بهترین وجه بیان مطلب کرده است. نکته جالب توجه این که هموست بخش اعظمی از کتاب خود را به تحقیق و تتبع درباره انتقال طب اسلامی به اروپا و نفوذ آن در دانشگاه‌های سراسر این قاره و شرح خدمات مترجمین کتب اسلامی و انتقال طب اسلامی بر اثر جنگ‌های صلیبی و اختلاط مسلمین با مسیحیان و نتایج حاصله از آن با ذکر بسیاری از کتب و آثار مسلمین است، اختصاص داده است.

او در بخش دیگری به طبیب بزرگ ایرانی سید اسماعیل زین‌الدین گرگان (جرجانی) صاحب «ذخیره خوارزمشاهی» و دوره تجدد طب ایرانی و بیمارستان‌های اسلام پرداخته است.

موافق مدارک و اسناد تاریخی ایرانی، اسلامی و غربی در جنگ‌های صلیبی توانایی‌های پزشکان اسلامی به برکت وجود پزشکان ایرانی در صحنه‌های جنگ و پشت جبهه به مقابله با پزشکی اروپاییان ایستاد و در همان اوان بود که اروپاییان توانستند، به وضوح عقب ماندگی خود را از دانش پزشکی اسلامی دریابند و از این جنگ به بعد بود که آنان به صرافت ایجاد ارتباط با مسلمانان برای ارتقاء دانش خود افتادند.

در این جنگ‌ها، مسلمانان در پایگاه‌های پزشکی خود بزرگترین اعمال جراحی آن زمان را برای مجروحان انجام می‌دادند. در صورتی که صلیبیون از انجام کوچک‌ترین عمل جراحی عاجز بودند. کتاب‌های پزشکی پزشکان ایرانی به خصوص ابن‌سینا، قرن‌ها در اروپا برای مصلحان علم پزشکی تدریس شده است.

ادوارد بروان، تاکید می‌کند که بسیاری از مطالب علمی به زبان عربی را اغلب ایرانیان و دسته سریانیان و یهود و تا حدود کمتری یونانیان نوشته‌اند و فقط جزء بسیار ناچیزی از آن تالیف اعراب است.

در دوران شکوفایی طب اسلامی، مردم به پزشکان عرب اطمینان نداشتند. حتی خود اعراب هم چنین اعتقادی داشتند. جاحظ نویسنده مشهور عرب در کتاب «کتاب‌النجلاء» می‌نویسد:

در سال شیوع مرض طاعون پزشک عرب، به نام «اسدبن‌جافی» با آن که شهرتی هم داشت، مردم به او رجوع نمی‌کردند. وقتی از او علت را سوال می‌کنند، پاسخ مفصلی می‌دهد ولی در انتها می‌گوید: زبان من عربی است، در صورتی که بهتر می‌بود که به زبام مردم جندی شاپور (ایرانی) سخن می‌گفتم تا مردم از من استقبال نمایند.

اولین پزشک عرب «حارث‌بن‌کلده» است. وی پیرمردی بود، از معاصران حضرت محمد(ص) که تحصیلات خود را در ایران، در مدرسه جندی شاپور تکمیل کرده است و حداقل یک بار افتخار تشرف به حضور خسرو انوشیروان یافته است.

شاید هنوز هم مانند قدیم باشند، محصلین طب قدیم در هندوستان که «قانونچه» مختصر شده کتاب قانون ابن‌سینا را جزو دروس خود مطالعه کنند.

اسامی ادویه زبان عرب که ریشه فارسی دارند به خوبی نفوذ داروسازی ایرانی را در این زبان آشکار می‌کند.

در حدود صد سال پیش ادوارد براون، از ابن‌سینا و خدمات وی نه تنها به طب که به عالم علم کرده، به تفصیل سخن گفته است و با تاکید بر ایرانی بودن او به شعرهای زیبای او به زبان پارسی نیز اشاره دارد.

بوعلی سینا، دارای آثار بسیاری است در فلسفه، طب، کلام، هندسه، احکام نجوم و زبان‌شناسی و نظایر آن که بیشتر این آثار به عربی است، ولی یک کتاب بزرگ و عمده در علوم فلسفی به نام دانشنامه علایی (که یک نسخه از آن در موزه انگلستان موجود است.) و یک رساله مختصر در باب نبض به فارسی که زبان مادری اوست نوشته است. فهرستی که «بروکلمان» در اثر خود به دست می‌دهد، مشتمل بر آثار موجود بوعلی سیناست.

و در مقام احترام فوق العاده از «چهار مقاله» نظامی عروضی سمرقندی چنین نقل می‌کند:

«... سید کوئین و پیشوای ثقلین می‌فرماید، کل الصید فی جوف الفرا، همه شکارها در شکم گورخر است. این همه که گفتیم در قانون یافته شود با بسیاری از زواید و هر که را مجلد اول از قانون معلوم باشد، از اصول علم طب و کلیات او هیچ بر او پوشیده نماند. زیرا که اگر بقراط و جالینوس زنده شوند روا بود که پیش این کتاب سجده کنند ...»

در باب نژاد ابن‌سینا باید گفت:

1. مادرش «ستاره» (که نامی پارسی است) اهل قریه افشنه، از بخش‌های شهر بخارا (از شهرهای ایران بزرگ) است.

2. پدرش عبدالله از مردمان بلخ (از شهرهای ایران بزرگ) است.

3. در خرمیثن (نزدیک افشنه) از قرای بخارا متولد گردید.

4. در جمعه اول رمضان 428 قمری (جمعی گویند 426) در همدان درگذشت و درهمان جا مدفون گردید.

5. ابن‌سینا، آثاری به زبان پارسی دارد. گو این که زبان رسمی ممالک اسلامی در آن دوران عربی بوده و بیشتر آثار وی به زبان عربی است. در صورتی که هستند، اندیشمندان ایرانی که در آن دوره اثری به زبان پارسی ننگاشته‌اند. نظیر سیبوبه نحوی و ابونواس شاعر شهیر‌ هارون‌الرشید و ... که این خود تاکیدی است به ایرانی بودن او.

6. بلخ، در قدیم از شهرهای خراسان بوده و بخارا نیز در دوره اسلامی ماوراالنهر می‌گفتند و جزء مراکز ایرانی به شمار می‌رفته و زبان مردمانش سغدی بوده (کتاب الاقالیم اصطحزی) و مسلم است سغدی از زبان‌های ایرانی است. حتی در کتب قدیم اروپا تا پیش از صد و اندی سال پیش بیشتر اهل بخارا را فارسی زبان یاد کرده‌اند. این معنا را شخص ابن‌سینا در کتاب شفا اشاراتی است و نیز رودکی که از موسسین پارسی است و عمعق بخارایی که از بزرگان شعرای ایرانی است هر دو بخارایی‌اند.

7. ابن‌سینا، از اسماعیلیان و شیعه بوده است و به فارسی در این باب خود گفته است:

کفـر چو منی، گزاف و آسـان نبـود / محکـم‌تر از ایمـان من، ایمان نبـود

در دهر، چو من یکی و آن هم کافر / پس در همه دهر، یک مسلمان نبود

8. این دانشمند ایرانی در ذکر لغات و واژه‌های طبی و علمی که به پارسی برگردانده است، واژه‌ها و معادل‌هایی تهیه کرده است که بسیار ارزشمند و منحصر به فرد است نظیر:

آرامش = سکون، بویا = شامه، بینا = باصره، پالودن = صاف کردن، شنوا = سامعه، دریابنده = ادراک کننده، آمیزش = ترکیب، اندام = عضو و ... این لغات ابداع اوست.

9. تاکید بسیاری از نویسندگان جهان بر ایرانی بودن او نظیر ادوارد بروان انگلیسی، ویلیام جکسن آمریکایی و ... که ذکر نام همه آنان در این مقاله نمی‌گنجد.

10. ضرب مدال ابن‌سینا در پارس، چاپ تمبر یادبود او در لندن و سخنرانی‌های متعهد دانشمند جهان در جشنواره هزاره وی در سال 1330 خورشیدی که حاکی از ایرانی بودن او دارد و موارد دیگری که بیرون از ظرفیت این کلام است.

 

منابع و مآخذ:

  • تاریخ طب اسلامی نوشته ادوارد براون ترجمه مسعود رجب نیا.
  • لغتنامه دهخدا.
  • تاریخ طب و ایران پس از اسلام، تالیف دکتر محمود نجم‌آبادی.
  • سفرنامه ویلیامز جسکن آمریکایی «ایران در گذشته و حال».
  • مقاله مرحوم سعید نفیسی در مجله مهر «آثار فارسی ابن‌سینا» شماره 12.
  • مجله آینده، سال اول.
  • دایره‌المعارف اسلام.
  • دایره‌المعارف جوانان.
  • برخی از مقالات در جراید و پایان‌نامه‌های دانشکده پزشکی تهران.
  • ابن‌سینا، تألیف دکتر قاسم غنی.
بیشتر بخوانید: