در بازگشت از چین، در فرودگاه مهرآباد منتظر دریافت بار بودم که تابلو اطلاعات گردشگری نظرم را جلب کرد، به آنجا مراجعه کردم، از متصدی آن پرسیدم، آیا نوشته، عکس، اطلاعاتی از تهران برای معرفی این شهر به مسافرین دارید؟
گفت: خیر. با تعجب گفتم چطور ممکن است. تهران پایتخت کشورمان است. این کلانشهر بی در و دروازه، دست کم هفتاد هشتاد امامزاده، تعداد زیادی مساجد بزرگ و کوچک، کاخها و موزهها، باغها، ابنیه تاریخی نظیر برج طغرل، شمسالعماره و ... دارد که صحبت مرا صدای خانمی قطع کرد. او که به زبان انگلیسی خود را ژاپنی معرفی کرد، تقاضای یافتن اتاقی در یک هتل داشت. تنها مسئول آن جا کتابچهای از بناهای اصفهان روی پیشخوان مقابلم گذاشت و خود تلفنی سرگرم انجام کار او شد. پس از خداحافظی آن خانم ژاپنی، به صحبتم ادامه دادم که بله این شهر بزرگ غیر از زیر ساختهای جدید و بناهای میدان آزادی، برج نیمه تمام میلاد و غیره باغهایی داشته که برخی از آنها نظیر باغ فیشرآباد، باغ جمشیدیه، باغ قصر قجر، باغ شاه و ... هنوز باقی است، خانه وثوقالدولـه، مقبره با شکوه امامجمعه «سر قبر آقا»، بازارها، بازارچهها، گذرها، کلیساهای قدیمی، تنها دروازه قاجاری، چشمه علی شش هفت هزار ساله، تپه ازبکی 9 هزار ساله ... داشتم ادامه میدادم، که متصدی جوان با حرکات سر و صورت خود فهماند، که این چیزها به او ربطی ندارد و او منتظر است زمان کشیکاش تمام شود تا دنبال گرفتاریهایش برود. بنابراین از شمردن دیگر نامهای عمارات تهران خودداری کردم و به ایشان گفتم مگر شما نماینده سازمانی نیستید که ارائه اطلاعات جهانگردی و گردشگری از وظایفش است؟ چطور این سازمان از تهیه و نشر دستکم چند برگ اطلاعات و عکس از ابنیه چنین شهری عاجز است! او گفت قرار است در آینده چیزی برایمان بیاورند، اما شما بهتر است، به ادارهمان در خیابان آزادی بروید. از او تشکر کردم و آمدم نزدیک ریل تحویل بار ایستادم و با خود به مرور خاطرات روزهای سفر چین و مقایسه دو کشور چین و ایران در امر مدیریت كلان و به ویژه گردشگری پرداختم. مقایسهای که تمام حسرت بود و افسوس.
حسرت از دیدن فرصتهایی که چینیها چه سهل و آسان به دست آوردهاند و دریغ از مجالی که ما از دست میدهیم و افسوس از بلاتکلیفیای که گریبانگیرمان شده است و نمیدانیم تا کی و تا کجا باید دور خودمان بچرخیم و یک گام به جلو و دو گام پس بزنیم.
نگارنده، اصلاً موافق آن گروه از هموطنان نیست که مدام شکوه میکنند و از مشکلات سخن میگویند و همیشه اجناس و کالای ایرانی را بسیار خوار و خفیف جلوه میدهند و اخلاق ایرانی را با برشمردن معدودی حرکات منفی، به کل ضد ارزش قلمداد میکنند و تاریخمان را نخوانده، سرشار از دروغ میدانند و راز ماندگاریمان را در طول تاریخ بشر، در مقایسه با تمدنهای از میان رفته، تسلیم مقابل مهاجمان میپندارند. و خلاصه نقد غیرمنصفانه میكنند بلکه معتقد است با قبول تمام ضعفها، هنوز آن قدر نیروی بالقوه در ایران و ایرانی هست که بتوان ایرانی آباد ساخت. همچنان که نباید با یک مویز گرمیمان کند، نباید با یک غوره هم سردیمان شود. با تبیین دیدگاه خود به توصیف مشاهدات و بررسی برخی اسناد و ارقام در اندازه این نوشتار میپردازیم.
چینیها بیش از 90 در صد معابد و کاخها و بناهایی را که در شهرهای پکن و شانگهای و ... به نمایش گذاردهاند، قدمت حدود ششصد هفتصد ساله دارد، با معماری یک شکل و یکنواخت با فراوانی رنگ قرمز و طلایی و سازهای نه چندان پیچیده که بیشتر نمادی از حجم زیاد کار است نه هنرمندی و ظرافت. به طوری که حتی بیننده غیرمتخصص هم با دیدن چندتای آنها پشت سر هم خسته میشود و چیز تازهای در عمارات بعدی مشاهده نمیکند. البته میدانیم چین مانند ایران، هند، مصر و یونان باستان دارای پیشینه چند هزار ساله است و از این لحاظ از دیگر کشورها متمایز است، که دیوار دو هزار سالهاش (گو این که بخشی از آن هم حدود ششصد سال پیش بنا و تکمیل شده است) سندی بر این مدعی است.
اما اگر منصفانه به تاریخ ایران باستان نظر افکنیم، در خواهیم یافت که مشاهده حجم فراوان کار در بناهای چین، هرگز بیش از مشاهده سکههای هنری ساسانیان و پارچههای زربافت و دیگر آثار این دوره و یا طراحی و تراش سنگ در کاخهای هخامنشینان و عظمت اندیشه طراحی و ساخت تخت جمشید و مفاد سنگ نوشتهها، بنای پاسارگاد، چغازنبیل، ارگ بم و بسیاری موارد دیگر، اعجاب آدمی را بر نخواهد انگیخت و چه بسا که هم آواز حکیممان زمزمه کنیم «هنر نزد ایرانیان است و بس».
دیدن دیوار قطور و بلند چین بر بلندای کوههای صعبالعبور آن هم به طول 6700 کیلو متر چنان عظمت دارد که هر بینندهای را به تعجب وا میدارد. اما حل موضوع برایش ساده است بیدرنگ نزد خود میگوید هزار نه، ده هزار نه، صد هزار نه، یک میلیون کارگر لازم است تا سنگ کوه را بکنند و ملاط سازند و آن دیوار را بنا کنند و البته در طول قرنها. اما بیننده کاخ پرسپولیس، پس از خروج از حالت بهتزدگی اولیه، تازه در حل مساله طراحی کاخ و چگونگی استقرار سنگهای عظیم ستونها به روی هم و یا چگونگی تراش سنگها و طراحی اشکال پدید آمده و سوالات و رمز و رازهای نگشوده که دهها سال است، دانشمندان جهان را به فکر فرو برده و به تامل وا داشته است. به خود مشغول میکند. همین عظمت است، که سردار اسعد بختیاری، سالیانی پس از مشروطه وقتی گذرش به تخت جمشید میافتد و با دیدن آن آثار و درک شکوه ایران در جهان قدیم و مقایسه آن با ایران فلاکت زده امروز که ملعبه بیگانگان است، مینویسد، چنان مرا متاثر کرد، که هایهای گریستم.
برگردیم برسر موضوع اصلی که مقایسه مدیریتی تهران و پکن امروزی است و از اثبات تفوق اجدادیمان بگذریم «گیرم پدر تو بود فاضل» بهتر آن است که امروزمان را محک زنیم. اگر عظمت دیوار چین مرا بهت زده نکرد و اگر معماری یکنواخت معابد کاخهای چین مرا به تعجب وا نداشت، اما صادقانه میگویم که برج بلند مروارید (سومین برج بلند تلویزیونی جهان) شانگهای مرا مبهوت خود کرد. البته نه ارتفاع بلندش و نه سازه پیچیدهاش و یا سرعت 9 متر بر ثانیه آسانسورش بلکه تعداد فراوان بازدیدکنندگانش، مرا متعجب کرد، که از سراسر جهان در آن نقطه جمع شده بودند و دسترنج خویش را مشتاقانه به «قلک چینی» میریختند، تا 2700 نماینده مردم در مجلس به کمک دولتمردان چین، چنان چینی بسازد، که اگر کسی در توانایی اجدادیشان هم شک کرد، امروز به سرعت رشد و قدرت در تسخیر بازار جهانی، سر تعظیم فرود آورد.
دولتی که چهل ـ پنجاه سال پیش از فقیرترین کشورهای جهان بود. اگر چه امروز هم هنوز آثار فقر در آن جامعه به فراوانی آشکار است، اما چنان با فقر جنگید که امروز در بسیاری از موارد نخستین تولیدکننده دنیا است. نظیر نمک دریایی با 20 میلیون تن – پنبه 3/6 میلیون تن – گوشت 6/27 میلیون – آبزیان 5/48 میلیون تن و نیز تولیدات فولاد، ذغال سنگ، سیمان، کود شیمیایی و تلویزیون. هر ساله از بنادر چین 48 میلیون جعبه استاندارد حمل میشود که در جهان جایگاه اول را دارد – تعداد تلفن ثابت و همراهش 530 میلیون عدد – طول کابل فیبرنوری 000/740 کیلومتر است.
چین از سال 1990 تا سال 2004 موفق به جذب 566 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی شده و در سال 2002 سرمایهگذاری خارجی مورد بهرهبرداری 55 میلیارد دلار بوده که در جهان اول است، صادرات و واردات چین در سال 2004 با 35 درصد رشد نسبت به سال پیش به 1154 میلیارد دلار رسید. در سال 2007 میلادی ذخیره ارزی چین به عدد 1000 میلیارد دلار رسید كه مقام اول است در دنیا.
دولت چین توانسته است، ضمن اداره یک میلیارد و سیصد و بیست میلیون تن جمعیت کشور، به رشد بیش از 10 درصد برسد و بدین ترتیب زمان زیادی لازم نیست تا سکوی نخست اقتصادی جهان را تسخیر کند و از آن پس، تصرف سکویهای دیگر برایش مشکل نخواهد بود. این دولت با مردمی به این موفقیت رسیده است که هرگز هوشمندتر و در کسب و کار صادقتر از مردم ما نیستند.
سئوال اینجا است، چگونه دولت به این موفقیت دست یافته. در چین هر کالایی که حاصل فکر و اندیشه و فناوری هر ملتی باشد، کپی میشود. فروشندگان کالا در بازار آنقدر قیمت را بالا میگویند، که گاه تا 90 در صد قیمت اعلام شده، تخفیف میدهند، که خود نشانه غیر واقعی بودن قیمتهاست و نوعی تقلب. طبق آخرین بررسیها چین پس از روسیه دومین کشور در مفاسد اداری است و ...
در زمینه گردشگری آن قدر با آن رنگ قرمزشان و ... تبلیغ میکنند که در سال 2004 در مجموع 109 میلیون گردشگر از چین بازدید کردهاند و 26 میلیارد دلار امریكا به جیب چینیها ریختهاند. در چین بر در و دیوار، کوچه، خیابان، هتل، رادیو و تلویزیون و اتوبوس و تاکسی آن قدر از یک بنا عکسهای جذاب و توضیحات غلو آمیز مشاهده میشود، که گردشگر را به زور هم شده به دیدن آن فرا میخوانند و در محل هم آن قدر اطراف بازدید کننده، دوره گرد با کتابچههای حاوی عکس و اطلاعات از آن بنا جمع میشوند تا به اصرار سرانجام، بازدیدکنندگان یکی دو تا از آنها را خریداری کنند. هر بازدیدکننده هر جا برود مبلغی گاه 30 تا 50 هزار تومان باید بپردازد. خلاصه این كه چنان راحت پول در میآورند كه شخص، متعجب میشود.
حال در مقابل چینیها وضع خودمان را بررسی کنیم. در فرودگاه که دروازه شهر است هیچ چیزی برای معرفی شهرمان نداریم. شهری که پایتخت کشورمان است و میخواهیم الگوی جهان اسلام باشد. شهری که با همه قدمت کم پایتختیاش، دارای امامزادههایی است، که برخی از آنها نظیر حضرت عبدالعظیم، آیینهکاریها و گچبریهایش و معماری ایرانی ـ اسلامیاش، برای گردشگران بسیار جذابیت دارد. بناهایی چون عمارات کاخ گلستان، شمسالعماره و ... از جاذبههای گردشگری تهران است. نه تنها به معرفی آن جاذبهها نپرداختهایم حتی در مورد دستهای از آن بناها نظیر «سرقبرآقا» درش را به روی شهروندان تهرانی هم بستهایم چه رسد به گردشگر خارجی. بنایی که به لحاظ معماری داخلی و خارجیاش، آیینهکاری و گنبد بلند دوپوشش، کاشیهای بزرگ گل برجستهاش و دیگر مشخصات فنیاش کاملا ً از بسیاری از بناها متمایز و بسیار با ارزش است و از جاذبههای گردشگری تهران به شمار میرود و یا این که تپههای باستانی و آثار باقیمانده پیش از اسلام اطراف تهران مانند چالترخان، چشمه علی، زندان هارونالرشید، تپههای ازبکی و ... را رها کردهایم تا جولانگاه سوداگران عتیقه و زیر خاکی باشد، که روز روشن ثروت ملی و سرمایه فرهنگی ـ اقتصادی این مردم را به تاراج ببرند و در حراجیهای فرنگ به قیمت گزاف بفروشند.
ما نه فقط از چین که داعیه قدرت جهانی شدن را دارد، بسیار عقب ماندهایم و یا از ژاپن، کره و مالزی و دیگر کشورهای شرق دور، که به نظر میرسد حتی از کشورهای عربی كوچك اطرافمان هم که اماکن متبر که بسیار مدرنشان توانسته با جاذبههای زیارتی، منبع درآمد آن کشورها باشد، عقبتریم.
تهران با همه جوانی به لحاظ پایتختی و هم به جهت دارا بودن جاذبههای تاریخی بسیار، میتواند قطب گردشگری خوبی باشد، که اگر خودمان هم پول، یا ذوق اداره آنها را نداشته باشیم، کافی است اداره هر یک از آثار آن را به شرکتی چینی، مالزیایی و یا ... بسپاریم تا آنچه به نظرمان خوار آید به دست توانای آنان چنان به کار آید، که از ابتکار ایشان هم برای جوانان باهوش بیکارمان و هم برای کارداران مبتکر بیپولمان سرمایهای به چنگ آریم تا به زخمشان بزنند.