از آن روزی که بشر در کره خاکی آفریده شد، تا روزی که توانست تفوق منتهی به حکومت بلامنازع خود را بر دیگر جانوران به ثبت برساند، راهی بس طولانی را پیموده است، راهی که تمامی اقوام و ملل به تناسب حضور و تاثیر در آن نقش داشته و دارند. حکومت ناجوانمردانه انسان بر جانوران و طبیعت، بار سنگین و غیرقابل انفصال بر دوش آنها ست، که محصول نهاییاش در آینده، بسیار ناخوشایند و گریبانگیر خود آدمی است. در این حکومت بشر از گوشت و پوست، چربی و دیگر اعضای نهنگ عظیمالجثه دریا تا بال رنگین و مسحورکننده پروانه و از گوشت کوسه تا پوست خز استفاده کرده است. انسان میلیونها حیوان از جنس مرغ، خروس، گاو، گوسفند، خوک و دیگر جانوران را هر روز برای تامین غذای خود میکشد. بشر هرآنچه به فکر و اندیشهاش رسیده و در توانش بوده، در این طمع ورزی، بکار بسته و از آن بهره گرفته، تا جایی که بسیاری از نسلهای جانوران زبان بسته، ریشه کن شده و خود و هم طبیعت را از خیر وجودشان بینصیب کرده است. تعرض به طبیعت هم، آن چنان بوده، که نشانههایی از آن خرابی در لایه اوزن و دیگر اعضای پیکر آن، بروشنی قابل رویت است. پرداختن به این امر خطیر بیرون از حوصله این مطلب است، آنچه بیان شد، مقدمهای است، بر تاریخچه «باغ وحش» تهران:
در بررسی و مطالعه تاریخ باغ وحش در ایران، در اسناد و کتب ایران باستان به کرات بر نگهداری حیوانات و وجود آنها در دستگاه سلطنتی ایران برای نمایش و اجرای مراسم مختلف تاکید شده است. در گستره وسیع ایران زمین پیش از اسلام که هندوستان تا مصر را شامل میشد، حیوانات گوناگونی زندگی میکردند، که پای بسیاری از آن حیوانات نظیر؛ فیل، شتر، شیر، خرس و غیره به مراسم پادشاهان ایران باز شده بود.
در نقوش برجسته روی سنگ باز مانده از دوره ساسانی، وجود حیوانات گوناگون، مشاهده میشود.
در پایتخت کنونی ایران، تاریخ نگهداری حیوانات برای اجرای مراسم و نیز تشکیل باغ وحش از دوره قاجاریه آغاز میشود؛ هرچند باید از یاد نبرد، که در عصر صفویه در اصفهان، باغ وحشی وجود داشت، که سیاح آلمانی آدام اولئاریوس (Adam Oloorius) در سال 1058 قمری برابر 1637 میلادی بدین نکته اشارتی دارد.
با روی کار آمدن آقامحمدخان و پایتختی تهران، زمینه توسعه و تشکیل بسیاری از مجموعههای نوظهور در این شهر فراهم شد. دوره آقامحمدخان مناسبتی با این گونه فعالیتها نداشت، اما با برقراری سلطنت فتحعلی شاه فضای مناسب فراهم آمد. جیمز موریه انگلیسی که در روز 17 فوریه 1809 میلادی (محرم 1224 قمری) به حضور فتحعلی شاه رسیده است، در مسیر راه ارگ سلطنتی در دو طرف میدان شهر یک شیر و یک خرس را که به زنجیر کرده بودند، مشاهده میکند، که او در نوشتههایش بدان اشاره کرده است. این سابقه و وجود مارگیرها و عنتریها و میمون بازها و ... همه نشانههایی است، از حضور حیوانات و نقش آنها در مراسم سلطنتی و سرگرمیهای مردم. در دوران سلطنت هر سه پادشاه اولیه قاجاریه پیش از ناصرالدین این چنین سوابقی وجود دارد، اما باغ وحش به معنای واقعی در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه پدید آمد.
ناصرالدین شاه به شکار و نگهداری حیوانات بسیار علاقهمند بود و در سفر به اروپا از باغ وحش کشورهای آن قاره دیدن کرد و طرح نگهداری حیوانات را در اندیشهاش پروراند و با ایرانیانی که با اروپا ارتباط داشتند، تبادل نظر نمود. تا اینکه دختر فتحعلی شاه و همسر آقا خان که ساکن هندوستان بود، چند حیوان چون؛ فیل و غیره، برای نوه برادر خود، ناصرالدین شاه به ایران فرستاد. حضور و ورود این حیوانات، شاه را خوش آمد و این بهترین دلیل برای تشکیل باغ وحش تهران شد. بنا بر این وی در باغ لاله زار در شمال و خارج حصار صفوی برای نخستین بار اقدام به تاسیس باغ وحش کرد. بعدها بر شمار حیوانات این باغ افزوده گردید. او در این باغ شیر، ببر، پلنگ و مار و انواع پرندگان شکاری را نگهداری میکرد و به آنها علاقه فراوانی داشت.
بعدها با گسترش تهران و فروش باغ لالهزار (گرچه دکتر طولوزان، طبیب شاه این باغ را به ریه شهر تشبیه میکرد و بارها قصد انصراف او را از فروش باغ داشت) باغ وحش به باغ دوشان تپه در شرق شهر منتقل شد و مدتها در این باغ حیوانات شاه را نگهداری کردند و تمامی سیاحان اروپایی و مورخان آن دوره از این دو محل به نام باغ وحش تهران یاد کردهاند. البته باید متذکر شد، که در باغ شاه نیز ظاهراً زمانی تعدادی جانور نگاه داشته میشد.
از شدت علاقه ناصرالدین شاه به حیوانات، داستان جالبی نقل میکنند، که فرصت نقل همه آنها نیست. فقط اشاره شود، روزی یکی از شیرهای باغ وحش میزاید. به فرمان شاه شیربان مامور میشود، لحظه به لحظه وضع شیر و بچهاش را از طریق تلگراف به شاه گزارش دهد. به همین سبب در یکی از تلگرافها به شاه مخابره میکند:
«بحمدالله حال حیوانها خوب است.»
شاه با دیدن این تلگراف، سخت ناراحت میشود، که چرا شیر بان، شیر مورد علاقه او را حیوان خطاب کرده است و با عصبانیت میگوید:
«حیوان کسی است، که او را حیوان خطا کرده ...»
و بلافاصله دستور برکناری او را صادر میکند.
معیرالممالک، نوه ناصرالدین شاه میگوید:
«در باغ وحش شیر، ببر، پلنگ، خرس، کفتار، بوزینه، میمون و ... هستند. طاووسهای بسیاری نیز در باغ آزادانه به هر سو میپریدند و بر جلوه آن دو چندان میافزودند.»
دکتر فووریه طبیب شاه نیز در این باره نوشته است:
«در باغ وحش یک میمون و چهار شیر نر و ماده از کوههای شیراز و سه ببر از مازندران و یک یوز و سه پلنگ از جاجرود و پنج خرس از دماوند و ... وجود داشت.»
اعتمادالسلطنه در الماثروالاثار در اشاره به باغ وحش مینویسد:
«در دولتهای متمدن دنیا برای معرفت اصناف حیوان و تکمیل این شعبه از حکمت طبیعی از هر جنس جانور جفتی و یا بیشتر مسخر ساخته در باغی نگه میدارند ...»
و هم او در تاریخ «منتظم ناصری» آورده است:
«مدتها سرپرستی باغ وحش به عهده من بود و بعد به امیرزاده سلطان حسین میرزا پیشخدمت حضور واگذار شد.»
مخبرالسلطنه در «خاطرات و خطرات» از شیری که مأنوس ناصرالدین شاه بود و کسی را زخمی کرده بود، حکایتی نقل کرده است.