پس از اختراع چرخ که بزرگترین تحول را در زندگی بشر پدید آورد، شاید هزاران سال این زندگی دچار تغییراتی ناگهانی و شگرف نشد و به طور یکنواخت و روندی ملایم و تقریباً ثابت پیش رفت، بی آن که آب از آب تکان بخورد، ولی ورود به دوران انقلاب صنعتی، زندگی آدمیان را ناگهان دچار تحول عظیم کرد و در دهههای اخیر پدید آمدن رایانه، به طور انفجارگونه، همه چیز را تحت شعاع قرار داد و شگفتانگیزترین تغییرات و انقلاب علمی را در تمامی شئونات زندگی به وجود آورد و این حادثه همه فکر و اندیشه آدمی را که توانسته بود هزاران سال با بافتههای ذهنی و اعتقادات قومی خود خو کند و سپری نماید، به چالش کشید و منقلب کرد.
خوبست در این جا اشاره شود که در فاصله 1975 تا 1995 میلادی میزان تولید علم بشر برابر با تمامی علم و آگاهی انسان از ابتدای خلقت تا 1975 بوده و امروز هر پنج سال علم بشر دو برابر میشود و در آینده نزدیک هر دو سال این اتفاق خواهد افتاد.
تهرانیها هم از این چالش فکری مصون نماندند و با گذشت فقط چندین دهه حال که به اعتقادات و تفکرات نیاکان خود که تا همین نزدیکیها حاکم بر جامعه بود بر میخورند، اعجاب خویش را از آن رفتارها و باورها به نمایش میگذارند.
یکی از اعتقادات تهرانیان قدیم، در بختگشایی دختر، این بود که وقتی پنبهزنی را به خانه میآوردند و مشغول کار میشد، پس از مدتی که کار میکرد، با تمهیدی از او میخواستند که دست از کار بکشد و برای صرف چای به داخل خانه آید، در این زمان به سرعت دختر دمبخت را میآوردند و به طوری که پنبهزن نبیند، دختر را از میان کمان پنبهزنی عبورش میدادند و اعتقاد داشتند که به زودی زه کمان هنگام كار پنبهزن پاره میشود و به این ترتیب بخت دخترشان هم باز میگردد.
یا عقیده دیگر این که هرگاه قرار بود، قصابی برای کشتن گوسفند نذری به خانه همسایه رود، مادر دختر چادر دخترش را برداشته، نزد قصاب میرفت و از او خواهش میکرد که پس از سر بریدن گوسفند، چادر دختر را از توی روده آن عبور دهد. با این امید كه وقتی دختر چادر را سر کرد، به زودی بختش باز شود. البته دستمزد قصاب هم در این ماموریت جدا از پول یک کله قند با ارزش بوده است.
کارهای زیادی در این زمینه انجام میشد که شرح مفصل همه آنها مدتها زمان میخواهد که امکانش نیست، اما به قدر اشاره شنیدن آنها خالی از لطف نیست. بنابراین فهرست وار اعتقادات تهرانیها را در بختگشایی دخترشان برمیشماریم:
- سرکتاب باز کردن، مادر دختر بی خبر از او نزد رمال و دعانویس میرفت و از وی میخواست برای گشودن بخت دخترش یک سرکتاب باز کند.
- تکان دادن سفره عقد بر سر دختر.
- بردن دختر به حمام یهودیها و داخل کردن وی در خزینه و پس از خروج از آن حمام دوباره بردن به حمام مسلمانان و شستن او از نجاست حمام یهودی.
- گذراندن چادر نماز دختر از روده گوسفند که شرحش گذشت.
- پیراهن مراد: تهیه پیراهن مراد از این قرار بود که روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان که روز قتل ابنملجم است، زنها آرایش میکردند و به مسجد میرفتند (تهرانیها بیشترشان در مسجد شاه تجمع میکردند) و با پارچههایی که از قبل تهیه کرده بودند، در بین دو نماز پیراهن مراد را میدوختند و معتقد بودند که با پوشیدن این پیراهن کلیه حاجات آنها (از جمله بختگشایی دخترشان) برآورده خواهد شد.
- پلوی عروسی: پیر دخترها، قیمه پلوی میپختند و ته مانده پلوی عروسی را با آن قاطی میکردند و به فقرا میدادند که بختشان باز شود.
- حنای سر عروس: از حنای سر عروس به قدر یک فندق برمیداشتند و با رنگ و حنا قاطی میکردند و سر دختر خانه مانده میبستند.
- وارونه سر کردن چادر نماز.
- سبزه گره زدن که کمابیش امروزه انجام میشود.
- گدایی کردن.
- توسل به اماکن مقدس مسیحیان.
- نذری مولودی.
- باز کردن قفل: دختر و پیرزنی از خویشان قفلی را میبستند و سه، چهار راه دورتر از خانهاش رفته پیرزن از مردی که اسمش محمد یا علی بود، میخواست با کلید قفل را باز کند.
- آب هفت گری: آبی که مادر دختر یا کس دیگر از هفت دکان که نام شغل شان به «گری» پایان مییافت، میگرفت (آهنگری، سفیدگری، زرگری، شیشهگری، مسگری، ریختهگری و دواتگری) این آبها را در شیشهای جمع میکرد و روز جمعه پس از غسل و دو رکعت نماز واجب آب را با جام باطل سحر بر سرش میریخت.
- بیرون کردن دختر از خانه.
- توسل به منار: در پای منار دختر خانه مانده شمع روشن میکرد.
- توسل به توپ مروارید: استمداد از توپ مروارید برای مرادخواهی، ماجرای معروفی است که خود به تنهایی فضایی را برای حکایت میطلبد. فقط اشاره شود که غیر از بستنشینی متهمین در مجاورت توپ مروارید برای فرار از کیفر سیاسی و جرایم عمومی و موارد دیگر در دوران قاجاریه یکی دیگر از کارکرد اعتقادی توپ مروارید، در میان تهرانیان توسل دختران بدان بود تا با دخیل بستن به آن و عبور از زیر لوله توپ بختشان گشوده شود.
- یكی دیگر از رسمهای تهرانیها در بختگشایی دختران و حاجتروایی، گرداندن دختر خانه مانده به گرد حوضچه پساب دباغخانه بود. این رسم تا دوران پهلوی هم كه دباغخانههای تهران از داخل شهر خارج شده بود و به جایه رزمآرا (فدائیان اسلام) حوالی فرحآباد منتقل گردیده بود اعمال میشد.