نظم یکی از ضروریات هر جامعه است. زیرا هیچ اجتماعی بدون نظم دوام نخواهد داشت. در دنیای امروز قدرت اقتصادی و پیشرفت و ترقی و دانش نمیتواند، معرف رشد عقلی و تعالی یک اجتماع باشد، فقط قوانین و مقرراتی که حافظ نظم اجتماع است، قادراست، رشد جامعه را مشخص کند.
در ادیان الهی به این عامل اجتماعی توجه بسیار شده و پیامبر گرامی مسلمانان در جهت توجه به امنیت اجتماعی، صحت و امنیت را از نعمتهای پروردگار دانسته است.
از دوران قبایل پیش از اورارتوها و امپراتوری مادها و هخامنشیان، در ایران، گو این که اسناد متقنی نداریم، اما از قراین و اشاراتی مشهود، کاملا ً پیدا ست، هسته اصلی آن جوامع را نظم تشکیل میداده و رؤسای قبایل و در رأس آنها شهریاران عهده دار فرماندهی کل نیروی نظامی بودند، که حفظ نظم و امنیت را بر عهده داشتند. در سطوح پایینتر ریش سفیدان و مراتب دیگر، این مأموریت، را به عهده داشتند.
در سرودهای دینی زرتشتیان و آثار دیگر ایشان سخن از کیفر و داوری به میان است، که حکایت از وجود سازمانهای نظم دهنده اجتماع در این آیین است. واژه «دات» که امروز «داد» میگوییم، در ایران باستان نام فرشته نگهبان آن دات بود. در دوران ماد، کوروش هخامنشی و کمبوجیه سازمانهایی قوی برای بر قراری نظم وجود داشت. داریوش حکومت بزرگی پدید آورد. سازمانهای اداری و امنیتی و قضایی دولت او آنقدر مقتدر و حساب شده بود تا بتوان کشور پهناور ایران، را اداره کرد. کشوری که بخش اعظم جهان آن روز را تشکیل میداد و دولتهای هند تا مصر را دربرداشت. داریوش امپراتوریاش را به استانهای مختلف تقسیم کرد و حاکم هر استان را «خشترپاون» که به یونانی «ساتراپ» میگفتند، تعیین کرد و اختیاراتی متناسب با شأنشان بدانها واگذارد. به مثل ساتراب داریوش در مصر از دیگران مهمتر بود تا آنجا که اجازه یافت سکه سیمین (ضرب سکه زرین فقط در اختیار داریوش بود) ضرب کند و اختیاراتی نظیر آن.
پادشاه داور بزرگ و اخرین مرجع قضاوت بود و در استانها نمایندگان پادشاه به شکایات مردم رسیدگی میکردند. در ارگ سلطنتی برای مجرمین زندان ساخته بودند و دزدان زندانی میشدند.
آنقدر تشکیلات و نظم شهر و امنیت راهها در دوران هخامنشی قوام یافته بود که پس از آنها در عهد سلوکیان نیز همان روش در ایجاد نظم و اداره اجتماع باقی ماند و تداوم یافت. در حقیقت همان سازمانهای هخامنشی در دوران سلوکیها نیز به انجام وظیفه ادامه دادند. واژه «پلیس» فرنگیها برگرفته از «اپیستات» Epistat است که به مأمور دربار سلوکیان در سازمانهای انتظامی گفته میشد.
در دوران ساسانی، زندانی معروف به «انوشبرد» وجود داشت که مخصوص محکومین سیاسی بود. مردم حق نداشتند، نام این زندان را بر زبان آورند، چه رسد، بخواهند زندانیان را آزاد کنند. در آن دوران زندانهای دیگری هم برای دزدان و قاتلان و … وجود داشت.
پس از اسلام ابتدا زندان نبود. چون محکوم بلافاصله مجازات میشد، اعدام میگردید و یا حد شرعی در مورد او اجرا میشد.
خلفای بنیامیه اولین زندان را، در حکومت اسلامی پدید آوردند و شرطه را بر قرار کردند، که عمده مأموریتشان سیاسی بود. عباسیان نخستین بار اداره شرطه را زیر نظر قاضی شهر قرار دادند. شرطه مأمور حفظ امنیت شهر بود.
این وضع کما بیش در عصر طاهریان، سامانیان و غزنویان، نیز ادامه یافت. در دوران مغول پس از جنگ و گریز و هجوم وحشیانه، بعد از فتح شهرها و پدید آمدن آرامش نسبی قانون یاسای چنگیز حاکم شد.
در این عصر یک سردار سپاه مأمور اداره شهر بود. او را شحنه میگفتند. در این دوران منصب صاحب دیوان پدید آمد. او علاوه بر اداره سازمان مالی، حفظ نظم و امنیت را در سراسر قلمرو مغول عهدهدار بود.
در دورههای بعد تا صفویه، یعنی ابتدای قرن دهم هجری به سبب نبود حکومت مرکزی و پدید آمدن حکومتهای متعدد و کوچکتر نظیر قراقویونلوها و آققویونلوها و جز آن نظم یک پارچه و شیوه ثابتی در جامعه حاکم نبود.
در عصر صفویه، منصب دیوانبیگی پدید آمد و او بود، که نظیر وزیر دادگستری امروز به شاه از وضع امور قضایی و جزایی، که به عهدهاش سپرده شده بود، گزارش میداد. در حوزه مأموریت او مقابله با جرایم سیاسی و عادی، نظیر عربده کشان، مستان، دزدان و ... تعریف شده بود. شخص دیوانبیگی را «دیوانبیگیباشی» یا «امیر دیوانبیگی» هم گفتهاند. ویلم فلور در کتاب «نظام قضایی عصر صفوی» میآورد:
این منصب را صفویه پدید نیاورد بلکه در دوران سلجوقی با نام امیر داد یا دادبیگ وجود داشت.
در نظام قضایی دو نوع محکمه وجود داشت. یکی محکمه حقوق عمومی یا عرف که به طور عمده به جرایم کیفری رسیدگی میکرد؛ دیگری محکمه مذهبی یا شرعی که مسایل و مرافعات مذهبی را حل و فصل مینمود. دیوان خانه یا محکمه در واقع به معنای امروز ساختمان دادگستری بود.
در این دوران مأموران انتظامی عبارت بودند از:
داروغه (ترکی است = پاسبان شهر) که رییس نظمیه شهر بود. (ویلم فلور از آن به معنای «وزیر شهر» هم یاد میکند.) او به کمک افرادی به نام عسس، گزمه، یزک و شبگرد به انجام مأموریت خویش میپرداخت.
میرشب، مسئول امنیت شب بود. جالب است، بدانید، اگر دزد را او دستگیر میکرد، ده درصد مال کشف شده، به او تعلق میگرفت و چنانچه پیدا نمیکرد، خسارت مال باخته را باید میپرداخت.
کشیکچی، که بعد از نواختن طبل شب، در محلهها را میبست و تا صبح به نگهبانی میپرداخت.
کلانتر وظیفه او تعیین کدخدا و ریشسفیدان محلات و اداره آنها بود.
اسکندربیک منشی در دوره صفوی منصب کلانتر را یکی از مقامات مهم و برجسته شهری معرفی میکند.
در کتاب «نظام قضایی عصر صفوی» نوشته ویلم فلور و سفرنامه شاردن و نیز «جامعالتواریخ» یزد و جز آن از «احداث» یا پلیس شهر یاد شده که رییس احداث یا عسس و پلیس شهر، تحت عناوین نایب، میرشب، پادشاه شب عسس شب، عسسباشی یا عسس شهر شناخته میشد.
منصب عسس از داروغه خریداری میشد. احداث یا عسس شب در شهر میگشت و صبح گزارش به داروغه میداد.
محتسب یکی دیگر از ارکان نظم و امنیت بود که بیشتر با کمک از آموزههای اسلامی ایفای نقش میکرد و اغلب یک سیّد نقش آن را به عهده داشت. بعدها از اهمیت آن کاسته شد.
ناگفته نماند، که از اوایل اسلام رسیدگی چهار جرم به نام جرائم اربعه یا احداث یعنی ازاله بکارت، قتل، شکستن دندان و کور کردن با روحانیون بود. عناوین صدر عامه، صدر خاصه، صدرالممالک و صدر دیوان در مورد مهمترین منصب مذهبی دولت صفویه، یعنی صدر به کار میرفت، که متصدی مناصب شرعیه و اوقاف و غیره بود.
چنانکه اشاره شده، در عصر صفوی عالیترین مرجع قضایی دیوانبیگی بود و پادشاه فرمانده کل محسوب میشد. نکته مهمی، که شاید امروز هم بتواند به نحوی در امر ایجاد نظم و امنیت شهرهای بزرگ کشور نمونه و الگو باشد، این که بدان روزگار، شهرها به محلههای مختلف بخش میشد و ریش سفیدان و کد خدایان در بر قراری نظم محلات نقش مهمی را به عهده داشتند.
در دوره زندیه به ویژه سلطنت کریم خان با نفوذ روحانیون در سازمانهای قضایی، این امور بیشتر جنبه اسلامی به خود گرفت و در عصر قاجاریه این نفوذ بیشتر شد. از عصر صفویه تا زندیه، داروغه، کلانتر و قاضی نماینده قدرت مرکزی بودند، ولی در عصر قاجاریان دولت مرکزی، دخالتی در امور ایالات نداشت و حاکم در هر شهر تصمیم گیرنده مستقل بود. در سال 1200 قمری آقامحمدخان، بر تخت سلطنت جلوس کرد و تهران را دارالخلافه خواند و آن را پایتخت کشور ایران نمود و قاسم خان دو لو (قاجار) را با صد تفنگچی به کوتوالی (حکومت) تهران گماشت. کوتوال، در قدیم به معنای قلعه بان و دژبان آمده یعنی حاکم شهر:
« چو آگاه شد کوتوال حصار / برآویخت با رستم نامدار» / فردوسی
در حقیقت قاسمخان دولو را باید نخستین رییس شهربانی (پلیس) تهران پایتخت بدانیم. زیرا در آن عصر حفظ نظم و برقراری امنیت شهر به عهده حاکم بود. در محلهها کد خدا مسئول اداره محله بود. هر کدخدا چند ریش سفید با نفوذ را برای کمک خود انتخاب میکرد. گزمه، شبگرد و میر شب هم در نظمیه شهر اشتغال داشتند، که اغلب در بازار پاس میدادند. ساختمان زندان، همان انبار بود، که در اختیار حکمران و در ارگ سلطنتی قرار داشت. این زندان، سیاهچالی داشت، بسیار دهشتناک و سخت. البته کدخدایان در مراحل اولیه و در برخوردهای محلی متهمین را در اصطبل منزل خود محبوس مینمودند.
امیرکبیر، سازمان خفیه ایجاد کرد، که برای ارتباط رجال با بیگانگان و مذاکرات و ... خبر میدادند، تا درصورت بروز تخلف بر خورد قانونی شود، در این دوره در نقاط مختلف تهران، قراولخانه ساختند و برای هر دروازه نگهبانانی تعیین نمودند. سلسله مراتب نظمیه در این عهد را باید از این قرار دانست: حاکم، وزیر، کلانتر، کدخدا، میرشب، شبگرد و گزمه و نایب پاتوق.
میرزا تقیخان فراهانی (امیرکبیر) تذکرهخانه و گذرنامه چاپی با شیر و خورشید را مرسوم کرد. در آن روزگار رسیدگی به امر قضا، در دست دو گروه، یعنی دو شاخه بود، محضر شرع یعنی روحانیون و شاخه دیگر، دیوانخانه یعنی دولتیان، و این خود اشکالاتی را بدنبال داشت، که آثار بدش گریبانگر مردم میشد. امیرکبیر در کنار دیگر اقدامات و تحولات به اصلاح امور قضا نیز پرداخت، تا آنجا که کاردار سفارت انگلیس در تهران در نامه مشروحی از اقدامات امیرکبیر در امر قضا، به انگلیس گزارش میکند و با این جمله او را میستاید:
«... امیر نظام مردی است دادگر و خیرخواه ...»
شاهکار امیر در امر قضاوت را باید راجع به رسیدگی به داد خواهی مردم علیه دولت، وضع آیین جدید، دادخواهی اقلیتهای مذهبی و بر انداختن رسم شکنجه متهم و مجرم و ... دانست. او نخستین بار دیوانخانه عدالت را پدید آورد و دیوانخانه عدالت تهران «دیوانخانه بزرگ پادشاهی» خوانده شد. در سال 1266 قمری، طی منشوری در تهران و ولایات، شکنجه را موقوف و جزای متناسب را برای گناهکاران مقرر داشت. دولتهای انگلیس و روس به مناسبت این منشور بدو شادباش گفتند.
بعد از امیر در دوران میرزا حسین سپهسالار (مشیرالدوله) کلمه «نظمیه» نخستین بار به کار رفت. در این دوران نظمیه ریاست را محمدعلی خان نظمیه به عهده داشت. او جزو محصلین دارالفنون بود، که به فرنگ رفته بودند.
در زمان مشیرالدوله بنیاد دادگستری نوین پی افکنده شد.
از حوادث 1277 قمری، قحطی نان است، که زنان تهران به دادخواهی مردم پایتخت، جلوی ناصرالدین شاه دکان نانوایی را چپاول کردند، در این واقعه محمودخان نوری، کلانتر شهر با حمله به زنان غائله را پایان داد، ولی بعد به دستور شاه و به همین گناه او را اعدام کردند.
پس از انجام سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، کنت دومونت فرت، ریاست پلیس تهران شد. وی برای نخستین بار در خیابان چراغ گاز (امیرکبیر) محلی را برای پلیس اجاره کرد (خانه او در لالهزار و در شرق چهارراه کنت بود).
کنت طی گزارشی به شاه تعهد داد، با چهارصد پلیس پیاده و 60 سوار، امنیت تهران را تأمین کند. به همین منظور کتابچه قانونی نوشت، که با امضای شاه حکم قانونی پیدا کرد، تا بتواند شهر را با آن کنت مقرارت اداره کند. کنت تحت فرمان نایبالسطنه (کامرانمیرزا پسر ناصرالدین شاه) حاکم تهران انجام وظیفه میکرد.
وی قراولخانهها را تعطیل کرد و بیشتر سازماندهیاش بر اساس سازمان پلیس وین (اتریش) بود. ناصرالدین شاه کمی بعد به او لقب نظامالملک را داد.
کنت، فرانسویالاصل اتریشی بود و کتاب قانونش 53 اصل داشت. اولین تابلو پلیس تهران با عنوان «اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتسابیه» در گوشه جنوب غرب میدان توپخانه نصب شد. این محل در دوره پهلوی، مرکز پلیس تهران بود و در دوران انقلاب اسلامی خراب و ایستگاه متروی میدان امام در آنجا ایجاد شد. کنت در سال 1309 قمری، از ریاست پلیس عزل شد.
ناصرالدین شاه بعد از کنت، در سال 1309 قمری، میرزا عبدالله انتظامالسلطنه، را به ریاست نظمیه برگزید و پس از مرگ او در همان سال میرزا ابوتراب نظمالدوله، جای وی را گرفت.
اونیفرم دوره کنت عبارت بود از:
کت نیمتنه سرمهای سیر و یقه بلند و بسته با دکمه برنجی شیر و خورشید شلوار آبی کمرنگ و کلاهی از پوست با نشان شیر و خورشید در برخی از اسناد رنگ کت مشکی ذکر شده است.
در قتل ناصرالدین شاه 1313 قمری، میرزا ابوترابخان نظمالدوله، رییس نظمیه بود. او میرزا رضای کرمانی را بازجویی کرد و این تحقیق مهم در تاریخ ثبت است.
تا اواخر دوره ناصری خانه رییس محله کلانتری محسوب میشد و طویله خانه او یا انبار خانهاش بازداشتگاه به شمار میرفت. محمودخان نوری، اسماعیل تفرشی، زمان تفرشی، میرزا تقی و زکیخان و ... برخی از کلانتران آن دوران و فضلالله تفرشی و جعفرخان و علیاکبر تبریزی و ... نیز پارهای از میرشبهای آن عهداند.
در اواخر قاجاریه تهران را دو نوع زندان بود. نخست انبار که به زندانیان معمولی اختصاص داشت، با سیاه چال و غل و زنجیر و دیگر انبار مبارکه داخل ارگ سلطنتی که زندان سیاسی به شمار میرفت.
در دوران مشروطه ریاست نظمیه را آقا بالا خان سر دار (سردار افخم) که فجایع بسیاری کرد، عهده دار بود، ولی بعد از سقوط تهران به دست آزادی خواهان، یپرمخان ارمنی، ریاست نظمیه شهر را به عهده گرفت.
در دوران یپرم کمیساریها تأسیس شد:
- کمیسر محله چال میدان - گذر عیسیخان، خانه وقایعنگار
- کمسیر عودلاجان - سهراه پامنار
- کمیسر بازار - عباسآباد
- کمیسر داروغه - چهارسوق کوچک
- کمیسر شهر نو - شهر نو
- کمیسر سنگلج - خیابان فرمانفرما
بدان روزگار، بودجه پلیس به سختی به دست میآمد، منبع خاصی برای آن تعریف نشده بود. مالیات مشروب و تریاک به پلیس اختصاص داشت.
در دوران یپرم، دو گروه پلیس در تهران بود، پلیس سوار و پلیس پیاده، که بعد ژاندارم شد، البته نه ژاندارم راهها.
بعد از کشته شدن یپرمخان، معاون او سهرابخان ارمنی، جانشین وی شد و یک سال بعد صولت نظام، ریاست نظمیه را به عهده گرفت. او نخستین کسی است، که به تعلیم و طولی نکشید که آموزش افراد نظمیه، اعتقاد داشت، از این رو آموزشگاهی برای تربیت افسران تشکیل داد، ولی ریاست او زودگذر بود و طولی نکشید که از ریاست پلیس کنار رفت.
به سال 1291 خورشیدی و در صدارت محمدعلی خان علاءالسلطنه، مستشاران سوئدی به استخدام نظمیه در آمدند. ژنرال یالمارسن ریاست سوئدیها را به دست آورد و برگدال، ارفاس و وستداهل و ... دیگر سوئدیهایی بودند، که در نظمیه مشغول کار شدند. در آن دوران قاسمخان پوروالی ریاست نظمیه را بعهده داشت. بعدها، سوئدیها نظمیه را بعهده گرفتند و نخستین مدرسه پلیس را دایر نمودند. آموزشگاه پلیس در آن روزگار در کنار ساختمان پلیس میدان سپه بود. آموزشگاه دو بخش داشت، یکی پاسبانی، که 6 ماهه بود و دیگر، آسپیرانی که به آموزش صاحب منصب اختصاص داشت و از سطح دانش بالاتری برخوردار بود.
کمیساری در آن زمان ده مأمور داشت:
- رییس با درجه سلطانی (سروان) یک نفر
- نایب اول (ستوان یکم) یک نفر
- نایب سوم (ستوان دوم) یک نفر
- پاسبان چهار تا شش نفر
از کارهای بزرگ نظمیه در اواخر قاجاریه، کشف کمیته مجازات بود. کمیته مجازات در دوران جنگ جهانی به طور سری در سال 1295 خورشیدی تشکیل شد و اعضای آن تعدادی را ترور کردند. چنان که گفته آمد، در عصر قاجاریه حاکم تهران عهدهدار اداره امور شهر و حفظ نظم آن بوده است و در این راه پیشکار یا معاون حاکم که با عنوان وزیر در این عهد شهرت داشت، همه کاره بود و کلانتر او را در تأمین نظم و امنیت شهر یاری میرساند.
برخی از حکام تهران:
- عیسی خان قاجار بیگلربیگی
- نواب اردشیر میرزا رکنالدوله
- نواب محمدتقی میرزا رکنالدوله
- نواب فیروز میرزا نصرتالدوله
- نواب کامران میرزا نایبالسلطنه
پارهای از وزیران و پیشکاران دارالحکومه تهران:
- میرزا موسی مستوفی
- میرزا عیسی وزیر
- چراغعلی خان سراجالملک
- میرزا محمدحسین دبیرالملک
- پاشاخان امینالملک
- حاج قنبرعلی خان سعدالملک
- میرزا محمود گرگانی
- میرزا رضا صدیقالدوله
- محمد ابراهیم وزیر نظام
کلانتران دارالخلافه:
- محمود خان نوری
- میرزا اسماعیل تفرشی (برادر میرزا موسی وزیر)
- میرزا زمان (برادر میرزا موسی تفرشی)
- حاج میرزا تقی
- زکیخان پسر محمود خان
در دوران پهلوی اول، وضع تغییر کرد. در این عصر تهران دارای ده کمیساریا شد:
- کمیساری 1 - ناحیه ارگ
- کمیساری 2 - ناحیه دولت
- کمیساری 3 – حسنآباد
- کمیساری 4 – سنگلج
- کمیساری 5 – قناتآباد
- کمیساری 6 – محمدیه
- کمیساری 7 – قاجاریه
- کمیساری 8 – بازار
- کمیساری 9 – عودلاجان
- کمیساری 10 - شهر نو
در سال 1302 خورشیدی، به فرمان سردار سپه به خدمت و ستداهل و دیگر سوئدیها در پلیس پایان دادند و سرهنگ محمد در گاهی رییس شهربانی شد.
برای ایجاد امنیت جادهها قراسواران را به ژاندارمری تبدیل کردند.
در عهد سرهنگ درگاهی هئیت وزیران نظامنامهای تصویب کرد، که به موجب ماده اول آن رییس نظمیه تهران، رییس کل تشکیلات نظمیه ایران باشد که بر حسب پیشنهاد وزات داخله به موجب فرمان همایونی منصوب شود.
در این روزگار دو مدرسه دیگر یکی تکمیلی و دیگر وکیلی برای پلیس تأسیس شد.
در سال 1304 خورشیدی، مجله نظمیه برای آشنایی مردم با نظمیه و پلیس جدید انتشار یافت. در پلیس شعبهای به نام شعبه وسایط نقلیه تشکیل شد، که درشکه کرایهای درشکه و کالسکه شخصی، واگن اسبی، اتومبیل و کامیون را سر و سامان داد و آیین نامهای تهیه شد، که این وسایل پلاک شهرداری بگیرند.
در سال 1306 خورشیدی، ده نفر پلیس برای آموزش به خارج از کشور اعزام شدند.
در سال 1304 خورشیدی، با در خواست هئیت رئیسه کنگره جهانی زندانها دولت ایران نمایندهای به کنگره فرانسه فرستاد. بعد از این کنگره قرار شد دولت ایران زندانی استاندار بسازد. به همین منظور مهندس مارکوف نقشهای مناسب تهیه کرد و مطابق همان نقشه زندان قصر (در اراضی قصر قجر یادگار فتحعلی شاه) با اتاقهای جدا بیمارستان و کارگاههای دستی صنعتی در سال 1308 به وسیله رضاشاه افتتاح شد ...