نگه کن که تریاک این زهر چیست / فردوسی
«کار، کار انگلیسیهاست» این جمله غلوآمیز و شاید طنزآلود، دیری است، كه حرف آخر مباحث مردم کوچه و بازار است، حتی گاه میان روشناندیشان و خواص نیز مصداق دارد، که طرفین مباحثه با شنیدن این جمله رضایت به ختم غائله و کفایت گفتوگو میدهند. بیآنکه معلوم شود، انگلیسیها در آن امر دخیل بودهاند یا خیر، اما این بار با تکیه بر متون تاریخی باید گفت؛ که ورود تریاک به عنوان مواد مخدر در زندگی تهرانیان و کلا ایرانیان، نتیجه طمعورزی و سودجویی انگلیسیهاست. یعنی این بار واقعا کار، کار انگلیسیهاست.
چنانچه تاریخ تریاک و به طور کلی مواد مخدر جدید، در جهان مورد دقت و مطالعه قرار گیرد، بیشک در گذار انقلاب صنعتی، دولت انگلیس را در گام نخست و دیگر کشورهای غربی را در گامهای بعدی، عامل شیوع این بلای زمینی و مسبب این جنایت خانمان سوز بشری شمرده خواهد شد.
هرچند ملتها، چیزی را میسازند، که خود لایق آنند. به قول قدیمیها «خلایق هر چه لایق» به عبارت دیگر فرقی ندارد، هر فرد و یا هر ملتی خود مسئول زندگی خویش است. بنابراین در طول تاریخ همیشه «انگلیسیهایی» ویرانگر پیدا میشوند، فقط زبانشان تغییر میکند. روزگاری مقدونیهای است و زمانی مغولی و یا انگلیسی و ... چه بایست کرد، باید راه مقابله و خودسازی را خود آموخت. هرگز از دشمن ترحم را نمیتوان گدایی کرد.
رفتار زورگویانه فرنگیها و حکومت قاجاری وضعی را پدید آورده بود، که غربیها در آثار فرهنگی خویش نیز خود را تافته جدا بافته و سرشار از هوش میپنداشتند و دیگر اقوام از جمله شرقیها را کودن و عقب مانده.
سون هدین، یکی از علمای غربی که حدود 100 سال پیش تهران را دیده است، در سخن از مصرف تریاک، تهرانیان را اینگونه توصیف میکند:
«... خلاصه تهران شهری است، که در آن مشرق زمین تنبل و بیتفاوت به خواب میرود و تحت تاثیر داروی بیهوشی غرب، چرت میزند ...»
البته جای شکرش باقی است، که دستکم وی اعتراف به غربی بودن این دارو (تریاک) بدان روزگار دارد.
با این مقدمه بنا داریم، تاریخچه تریاکی شدن تهرانیان را که دوست و دشمن حیرتزده، از وضع اسفبار آن در اواخر دوره قاجاریه سخن رانده، بازگویی کنیم.
تریاک، در لغت به معنی پادزهر آمده، که معرب آن تریاق و آن دوایی مرکب است، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و.../ لغتنامه
این معنا از تریاک که حکم دارو دارد، در متون کهن و آثار بزرگان و نامداران فرهنگ ایران زمین، نظیر: فردوسی، سعدی، حافظ، سنایی و ... مکرر به کار رفته است، ولی تریاکی که آنرا تدخین کنند و به عنوان ماده خانمانسوزی که هرویین را از آن به دست آورند، برای ایرانیان شناخته شده نبود.
گو اینکه اسنادی وجود دارد، دال بر مصرف دمکرده پوست خشخاش در دوران صفویه که مردم، مانند چای مصرف میکردهاند و شاه عباس در سال 1030 قمری نوشیدن آن را قدغن کرده است/ فرهنگ معین.
و یا اینکه در سفرنامه «اولئاریوس» آمده، شاه عباس جانشین نداشت، مگر برادرش «سام میرزا» با این حال شاه عباس دستور داده بود، که همه روزه یک نخود تریاک به او دهند، که بخورد تا همیشه خمار و سست و بیحس باشد و در نتیجه نتواند بزرگان دربار و سران سپاه را به خود علاقمند سازد.
این اخبار همگی حکایت از شناخت ایرانیان از تریاک به عنوان دارو دارد و اگر برخی به عنوان ماده اعتیادآور هم به كار میبردند، جنبه خوراكی آن بوده، نه كشیدن آن به وضع كنونی یعنی در قرون اخیر پارهای از مردم به خوردن حبهای تریاك عادت داشتند، ولی تدخین آن رایج نبوده است. حتی در اواخر قرن هجدهم میلادی مقدار کمی از آن از راه بوشهر صادر هم میشده است، ولی تریاکی که امروز بنیاد بسیاری از زندگیها را ویران كرده و میکند و عامل خانمانسوز و مسبب بسیاری از جنایات و مفاسد اجتماعی است. هدیه اهریمنی انگلیسیهاست، که پس از جنگهای میانه قرن نوزدهم میلادی در چین در دامان ایرانیان بی خبر نهادند.
انگلیسیها که تجارت جهانی تریاک را در هر دو زمینه تولید و فروش در آن هنگام بدست داشتند، به دنبال این بودند، که کشاورزان ایران به کاشت خشخاش و تولید تریاک روی آوردند. بنابراین برای رسیدن به اهداف خویش از کلیه امکانات سیاسی، تجاری و نظامی خود سود جستند. ایرانیان غافل و دولتمردان خائن، همه دست به دست دادند، تا جایی که کشاورز ایرانی در قطعه زمینی که گندم میکاشت، تغییر رویه داد و به کاشت خشخاش دست زد، زیرا که با کشت خشخاش کشت، سه برابر سود عاید خود مینمود، چون انگلیسیها برای تشویق کشاورزان، تریاک را گران میخریدند.
ایران در آن دوران گندم، ابریشم، شال، پارچه و ... صادر میکرد، ولی پس از ورود انگلیسیها به کارزار کشاورزی و تجارت ایران، کمکم همه زمینههای صادراتی را از دست داد و چون در بازار انگلیس و جهان نیاز به تریاک بود و انگلیسیها بخش اعظم تجارت بینالمللی تریاک را در دست داشتند، سرزمین ایران را جولانگه این تجارت کردند. کنسول انگلیس در تهران در سال 1867 میلادی، پس از سالیان نه چندان دور فعالیت در این زمینه به کشورش گزارش داد، به نظر میرسد که تقاضا برای تریاک خوب است و انتظار میرود، که امسال سه برابر بیشتر از حد معمول به چین صادر شود. رشد تولید تریاک در آن دوران سرسامآور بود، به طوری که در سال 1859 میلادی 300 صندوق و در 1889 میلادی مقدار 1886 صندوق تریاک از ایران صادر شده است و این رشد در تولید سالیانه تریاک، در کشور معلول فعالیتهای سیاسی-تجاری انگلیسیها و تبلیغات ایشان و تشویق دهقانان در کاشت خشخاش بوده است.
تا این دوره در هیچ یک از متون تاریخی ایران، اشارهای به کشیدن تریاک نشده است. حال آنکه از عادت قلیان در بیشتر منابع یاد شده است. به تعبیری دیگر تا این زمان وافور و نگاری هنوز وارد فرهنگ ایرانزمین نشده بود.
در این سالهاست که به کشت تریاک توجه میشود. به عنوان مثال:
«... در سال 1267 قمری، تازه تریاککاری در اطراف تهران به مرحله آزمایش درآمد، که حاصل آن را بسنجند ...» / وقایع اتفاقیه/ تاریخ منتظم ناصری.
همچنین در گزارشی که میلر انگلیسی درباره توسعه کشاورزی در جنوب ایران میدهد، کشت تنباکو و تریاک را برای صدور به سوریه و استامبول و ... پیشنهاد میکند.
پس از گذشت 10 سال از این تاریخ، یعنی از حدود سال 1277 قمری، به بعد است، که در آثار مولفان اروپایی به عادت تریاك كشیدن ایرانیان اشاره شده است. بنابراین ورود وافور به جامعه ایرانی باید در این سالها اتفاق افتاده باشد. و نگاری (وسیلهای هست برای کشیدن شیره که کسی را برای کمک نیاز دارد) هم در این سالها ولی در مرحله دوم وارد جامعه مصرفكنندگان تریاك در ایران شده است.
ناصرالدین شاه در «سفرنامه عراق عجم» در اشاره به تغییر رویه کشاورزان در کشت تریاک مینویسد:
«... سوار کالسکه شده، راندیم، عرض راه همه جا از دو طرف بوستان و زراعت تریاک بود ...»
یعنی ظرف ده سال از 1267 تا 1277 ناگهان بخش اعظم اراضی کشاورزیای که به گندمکاری اختصاص داشت، توسط دهقانان به کشت خشخاش اختصاص یافت و همین تغییر الگو در کشت و البته دیگر خیانتهایی از این دست، منجر به قحطیهای مکرر نان در ایران شد.
انگلیسی طماع، در این معامله روزبهروز چاقتر و ایرانی بیچاره روزبهروز نحیفتر میگشت. هرچند جمعی از ایرانیانی که «رفیق دزد بودند و شریک قافله»، از این نمد رسوایی کلاهی برای خود ساختند و بیرق انگلیسیها را باد میدادند. نظیر؛ واسطهها و تجار تریاک که ثروت بسیاری از این راه اندوختند و البته بیچارههایی که وسیله چپاول قرار میگرفتند، مانند تریاک مالها، قهوهچیها و ...
با این توصیف، انگلیسیها که بر اریکه قدرت تکیه زده بودند، در این خوان یغما که بیدریغ همه چیز ارزانیشان شده بود، حدی بر طمعورزی بیپایان خود نمیدیدند. بنابراین تصمیم گرفتند، تا فکر اهریمنی خود را وسیعتر عملی سازند، تا بیش از پیش کیسههای خود را از سکههای زرین ولو به قیمت زندگی یک ملت (البته خوابزده) پر کنند. پس از این بود، که سالیانی طول نکشید، که شیوع استعمال تریاک در میان مردم خرد و کلان شیوع یافت. در تهران و شهرهای بزرگ در قهوهخانهها، مانند چای خوردن و قلیان کشیدن، استعمال تریاک شایع بود و در این راه نه مانع قانونی وجود داشت، نه فتوای تحریم شرعی و نه قبح اجتماعی.
به قول مرحوم شهری، استعمال تریاک نه تنها ایراد و اشکالی نداشت، بلکه به قهوهخانهداران (توسط مأموران دولت ایران) با فشار حکم میشد، که حتما باید منقل گذارده، تریاک بدهند. وضوح زشتی و پلیدی عمل انگلیسیها و زشتتر از آن همكاری دولت ایران با ایشان باور ناكردنی است.
تریاک، مفت در اختیار قهوهچی گذارده میشد و سوخته آنرا مطالبه میکردند، که ماموران انحصار تریاک آمده، سوخته را از داخل حقه میتراشیدند و صورتجلسه کرده و به قهوهچی بابت آن پول میدادند. حقه وافور پلمپ میشد، تا کسی نتواند، سوخته تریاک را ببرد، یعنی این طور وانمود میشد، که سوخته، بسیار ارزشمند است، تا قهوهچی و مردم تشویق به مصرف بیشتر تریاک و تولید سوخته افزونتر شوند.
خلاصه اینکه در اواخر قاجار خرید و فروش تریاک به هر مقدار آزاد بود و در خانه یا محل کار مردم به وفور یافت میشد و برای کسانی که جا و مکان مناسب نداشتند، هم قهوهخانهها و شیرهکشخانهها امکان کشیدن تریاک را برایشان فراهم میکردند.
در دوره مشروطه برای تامین بودجه نظمیه (به ریاست یپرم ارمنی) به طور غیر قانونی، یپرم در شعبان 1327 قمری اقدام به وضع مالیات بر مشروبات الکلی و تریاک نمود.
چینیها پس از سالیانی دراز که دچار رخوت و خمودگی بودند، ناگهان به خود آمده و با انگلیسیها جنگیدند و خود را از این بلای خانمانسوز رها ساختند و بعد از آن ژاپنیها هم چنین کردند، ولی ایران نتوانست از چنگ این بلا، خود را خلاص کند. شاه و وزیر، تاجر، درویش، همه و همه تریاکی و معتاد و علیل و ذلیل این ماده افیونی بودند.
دکتر پولاک، پزشک ناصرالدین شاه نوشته است:
تریاک ماهان بسیار قوی است. جنس نامرغوب از شاهزاده عبدالعظیم و کاشان و قم به دست میآید. مصرف آن عمومیت دارد و مانند حشیش سرشگستگی ندارد و قبول عامه یافته است. تقریبا هر ایرانی که بتواند از عهده خرج آن برآید، حداقل روزی یکبار حب تریاک میخورد و در ساحل خزر مصرف دو برابر مناطق دیگر است.
در تهران خیابان چراغ گاز، قهوهخانه عرش، مرکز تجمع شیرهایها و تریاکیها بود و به طور شبانهروزی از ایشان پذیرایی میکرد و به سبب اینکه قهوهخانه مزبور در طبقه دوم بود، معتادان به آن عرش میگفتند. قیمت دو تا چایی 3 شاهی و قیمت سه مثقال تریاک و یک قلیان 7 شاهی بود.
این وضع ادامه داشت، تا اینکه سید ضیا پس از کودتا 1299 خورشیدی دستور داد، کشیدن تریاک و شیره و چرس و بنگ ممنوع است و نیز منقل و وافور را از قهوهخانهها جمعآوری کردند و برای دوره معالجه معتادان در هر محله، خانههایی اختصاص یافت، که معتادان بدان جا مراجعه و تریاک میکشیدند، که آن خانهها به «دارالشفا» شهرت یافت، لیکن متاسفانه این طرح دیری نپایید و از میان رفت. باز علی ماند و حوضش!