این عنوان مصاحبهای است که در روزنامه ایران به چاپ رسید.
هوای باغ نكردیم و دور باغ گذشت / منصور اوجی
چرا باغ و باغداری در میان ایرانیها در طول تاریخ دارای جایگاه ویژهای بوده است؟
با توجه به اینکه ایران سرزمینی خشک و کم آب محسوب میشود، آب و آبادانی و به تبع آن سبزی و سبزه همواره به عنوان یک آرزو و رویا برای پدرانمان مطرح بوده و از همین روی، اصلا یک حس نوستالژیک نسبت به باغ به عنوان نماد آبادانی و آسایش در میان ما ایرانیها وجود دارد، که به محض مواجهه با جایی که دار و درختی دارد و سبزه و چمنی، به سرعت احساس شعف و شادمانی میکنیم. بطور کلی، رنگ سبز از نظر روانی در ضمیر ناخودآگاه انسان، به عنوان نماد و مظهر زندگی و امید و آسایش و نشاط در لوح حافظه جا دارد.
و یکی از رنگهای اصلی پرچم ما هم هست.
بله و همین طور در متون کهن و نو ادبیات ایران، باغ و بوستان به عنوان یکی از اصلیترین نمادهای زندگی مطرح است. مثل سعدی که دو کتاب اصلی و معروفش نام «بوستان» و «گلستان» را به خود گرفته، شما چه تعریفی از باغ دارید؟
برای من باغ واژهای خیال انگیز و روح افزا ست، عرصه نغمه سرایی مرغان خوشالحان، پهنه عطر افشانی گلها و نمایشگاهی از رنگهای دل فریب گل و ریحان و سرانجام میدان معاشقه عاشقان دل از کف داده است.
عاشقان دل از کف داده مرا یاد باغ «آجودانیه» میاندازد و ماجرای دختر ناصرالدین شاه، ممكن است، ماجرا را به اختصار بفرمایید؟
در این باغ یکی از حوادث تلخ دوره قجری به وقوع پیوسته است. شما میدانید، که این باغ متعلق به آقا رضا «اقبالالسلطنه» آجودانباشی درشت استخوان و خوش سیمای ناصرالدین شاه بوده است. او در ارتباط نزدیكی كه با شاه داشت با «فروغالدوله» دختر ناصرالدین شاه روابط عاشقانه پیدا میکند. بیشتر اوقات دو دلداده در این باغ كه در همسایگی كاخ نیاوران بود، خلوت میکردند.
این «فروغالدوله» گویا همسر «ظهیرالدوله» معروف است؟
بله وی معروف به «صفا علیشاه» بوده و این لقب خود ماجرایی شنیدنی دارد و آن از این قرار است، که معممی به نام «صفی علیشاه» در دوره ناصری در سلسله سخنرانیهایش از حکومت بد میگوید و به ترویج عقاید درویشمآبانه و صوفیگرایانه دست میزند. بدین سبب شاه از داماد خود ـ ظهیرالدوله ـ میخواهد، كه با «صفی علیشاه» گفتگو کند و او را از این کار منصرف نماید، لیكن ظهیرالدوله در برخورد با صفی علیشاه تحت تاثیر وی قرار میگیرد و بعدها از مریدان درجه اول او میشود. تا جاییکه از طرف «صفی علیشاه» به «صفا علیشاه» ملقب میگردد.
از ماجرایی که در باغ «آجودانیه» اتفاق افتاده میگفتید.
ماجرای «اقبالالسلطنه» و باغ آجودانیه شایعات فراوانی را در میان اهالی تهران به وجود میآورد، تا جاییکه بالاخره داستان به گوش ناصرالدین شاه میرسد و سرانجام با شكایت ظهیرالدوله از ارتباط آن دو، شاه دستور میدهد، اقبالالسلطنه را با «قهوه قجری» معروف در این باغ بکشند.
سابقه باغ و باغداری در تهران به چه زمانی برمیگردد؟
سابقه باغداری نه در تهران بلکه در ایران به قرنها پیش از اسلام بازمیگردد. ما در ادبیاتمان همان طور که شما اشاره کردید، شواهد بسیاری داریم، که اهمیت باغ و باغداری را نزد ایرانیان آشکار میکند. مثلا رودکی درباره باغ میگوید:
آمـدن آن نوبهار توبه شکن / پرنیان گشت باغ و برزن و کوی
یا عنصری میگوید:
باغ همچو تخت بزازان پر از دیبا شود / باد همچون طبل عطاران پر از عنبر شود
یا مولوی سروده است:
باغ سبز عشق گویی منتهی است / جز غم و شادی در او بس میوههاست
این ابیات و ابیات فراوانی از این دست، گویای علاقه ایرانیان از دوره باستان به باغ و باغداری است. فراموش نشود، که باغ ایرانی، به لحاظ طراحی و معماری در دنیا بسیار مشهور بوده است و اصولاً سبک طراحی و معماری باغ ایرانی در جهان پر آوازه و دارای جایگاهی خاص است.
در سایر هنرهای اصیل ایرانی هم باغ به عنوان یکی از اصلیترین و برجستهترین نمادهای ملی و فرهنگی ایرانیها حضور دارد؟
درست است، مانند؛ قالیبافی و کاشیکاریهای عظیم و پر ابهتی که در اماکن و مساجد مشهور و معروف تاریخی، به چشم میخورند. باغ همواره به عنوان یک الگو برای طراحی نزد طراحان ما مطرح بوده و بسیاری از نقشهای معروف فرشهای ایرانی، همگی نام باغ را بر خود دارند. مثل «چهار باغ» که از معروفترین نقشهای فرشهای ایرانی است. یا طرح «ماهی» هم نمادی از باغ است، که در میان طراحان نقشهای فرشهای ایرانی مطرح است.
اصلا بسیاری از فرشهای ایرانی آدمی را به یاد باغ میاندازد؟
در میان فرشهای معروف اصفهان هم تا آنجایی که حافظه من یاری میکند، طرحی داریم، به نام «باغچه» که یکی از محبوبترین طرحهای ایرانی نزد فرنگیها به شمارمیرود.
به ظاهر سابقه طراحی باغ در ایران به دوره «مادها» میرسد؟
همین طور است، در این دوره به فرمان «بختالنصر» باغی احداث میشود، که این باغ از باغهای معروف تاریخ جهان است و «بختالنصر» این باغ را برای همسرش که دختر پادشاه «ماد» و ایرانی بود، ساخت، که طراحی آن را دختر پادشاه «ماد» انجام داده بود. در واقع آغاز طراحی و ساخت باغهای ایرانی به دوره «مادها» باز میگردد و این برای ما ایرانیها افتخاری است. در دوره «کوروش» هخامنشی در تاریخ تصریح شده، که طراحی باغهای ایرانی توسعه یافت و به کشورهای دیگر هم منتقل شد.
باغ و باغداری در تهران چگونه شکل گرفت؟
من تاریخ باغ و باغداری در تهران را به چهار دوره تقسیم میکنم. در ضمن باید به این نکته توجه داشته باشید، که تهران به دلیل آب و هوای مطلوب و فراوانی آب، منطقه همیشه سرسبزی بوده و در منابع جغرافیایی قدیم از درختان انبوه و باغهای میوه تهران یاد شده است. باید از یاد نبریم، كه فراوانی آب به نسبت وسعت آن روز تهران مورد نظر است.
چرا شاهان صفوی ناگهان متوجه تهران میشوند؟
چون مقبره جد اعلایشان معروف به «امامزاده حمزه» در کنار مرقد «شاه عبدالعظیم» بوده است و زیارت دو مقبره دلیل اصلی حضور صفویان در تهران است. البته دلایل دیگری هم در این میان بود، نظیر؛ حاصلخیزی تهران، که میتوانست آذوقه پایتختنشینان را در قزوین فراهم سازد و دیگر استحکام و شهرت یافتن این شهر میتوانست پایتخت را از هجوم دشمنان از سمت شرق كه بر سر راهشان بود، مصون دارد و صرفنظر از اینها تهران همیشه منطقه شکارگاهی مطلوبی برای پادشاهان صفویه، بخصوص شاه تهماسب بوده است و البته وجود باغهای فراوان تهران نیز دلیلی دیگر بوده است، و بالاخره این توجه، موجب صدور فرمان احداث حصار تهران در سال 961 قمری میگردد.
تقسیمبندی تاریخی شما درباره باغهای تهران به چه صورت است؟
چنانكه گفتم، تاریخ باغ و باغداری در تهران را میتوان به چهار دوره، قبل از صفوی، صفوی، عهد قجر و دوره پهلوی تقسیم کرد. چنانکه پیشتر گفته شد، قبل از صفویه، گستره کوهپایه جنوبی رشته کوه البرز و تهران همواره از سرسبزترین و خوش آبوهواترین مناطق ایران به حساب میآمد، ابن بلخی در کتاب «فارسنامه» (500 تا 510 قمری) مینویسد:
«انار تهران یکی از بهترین انارها است.»
این سخن نشان میدهد، که در آن زمان در تهران به قدری باغهای مصفا و پرمحصول وجود داشته، که انار آن به عنوان محصول باغی به نقاط مختلف ایران صادر میشده و اتفاقاً از بهترین انارهای آن روزگار بوده است.
یک قرن بعد از «ابن بلخی»، «یاقوت حموی» (617 قمری) قبل از حمله مغول در کتابش از باغهای مصفا و زیبای تهران یاد میکند.
بعد از او «قزوینی» در کتاب «آثارالبلاد» (661 قمری) درباره تهران مینویسد:
«تهران قریه بزرگی است، از قریههای دارای باغ و بوستان و درخت و میوه.»
آیا قبل از اینکه تهران به عنوان یک شهر مطرح باشد، باغهای مشهوری داشته؟
البته، حتی اغلب مورخان معتقدند، در دورهای که سکنه تهران در زیر زمین، زندگی مخفی داشتند، اراضی آن پوشیده از باغ بوده و مدخل آن خانهها در انبوه درختان قرار داشته است. البته باید توجه داشت، منظور از تهران آن روز یعنی هسته مرکزی تهران، محدوده
محله سر پولک.
این هسته مرکزی دقیقا کجای تهران امروز قرار دارد؟
هسته مرکزی تهران، که بنابر قرائنی باید سابقه باستانی داشته باشد و میشود، گمان برد، كه پیشینهاش به پیش از اسلام برسد. در حال حاضر در قسمت شرقی بازار فعلی تهران و شمال غربی محله چال میدان یعنی اطراف سرپولک و چهارراه کنونی سیروس قرار دارد. حصار صفوی تهران، محدود بود؛ از شمال به خیابان «سپه» و «امیرکبیر»، از جنوب به خیابان «مولوی»، از شرق به خیابان «ری» و از غرب هم به خیابان «وحدت اسلامی» امروز.
این محدوده متعلق به چه سالی است؟
سال 961 قمری این حصار بنا و در فاصله سالهای 6-1284 قمری که حصار ناصری احداث میگردد، خراب میشود.
این محدوده متعلق به دوران صفوی است. در این دوره باغ معروفی هم داریم؟
در این دوران باغهای زیادی وجود داشته، لیکن نام باغ «امیدی» اولین باغ نامدار تهران در 500 سال اخیر است. علاوه بر این، باغی هم بوده به نام «چهار باغ» که بعدها «ارگ سلطنتی» یا همان «کاخ گلستان» را در آن احداث کردند و بانی این باغ هم شاه عباس صفوی بوده است. درباره «چهار باغ» باید بگویم، که باغی که شاه عباس، در این ناحیه احداث میکند، در اراضی باغ و قصری بوده است، که در دوران تیمور به خان تهران تعلق داشته همان باغی که کلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در آن باغ پذیرایی میشود.
شاه عباس برای احداث این باغ مقدار معتنابهی درخت چنار غرس میکند.
یکی از مواردی که میتوان به واسطه آن قدمت تهران را تعیین کرد، همین درختان چنار است؟
بله. اتفاقا تهران در طول تاریخ به چنارهایش شهرت داشته. برای مثال یکی از معروفترین چنارهای گستره تهران، چناری بود، که در محوطه مرقد امامزاده صالح قرار داشت و یکی از مهمترین و ارزشمندترین میراث كنونی طبیعی شهر تهران بود، که سابقه آن به پیش از اسلام برمیگشت، که متاسفانه آنرا نابود کردند. دیگر چنار معروف تهران، چناری بوده، که در محله «پاچنار» وجود داشته، در نزدیکی مرقد امامزاده «سید ولی» که به چنار «خوبنار» معروف بوده، چون وقتی با چاقو یا شی تیزی تنه آن را زخمی میکردند، از آن شیرابه قرمز رنگی خارج میشده است. یا همینطور چنارهای «کن» که هنوز هم برخی از آنها هستند و از قدمت تاریخی پر سابقهای برخوردارند، در امامزاده «یحیی» هم میتوان چنارهای كهنسالی را مشاهده كرد.
آیا این چنارها از سوی دستگاههای ذی ربط شناسایی شده؟
هنوز کار مؤثر و مفیدی انجام نشده، اما حقیر در بررسی و مطالعه تاریخ تهران آنها را شناسایی کرده و شرح مفصلی از آنها در کتاب «فرهنگ جامع تاریخ تهران» آوردهاست.
امیدواریم این چنارها به سرنوشت چنار محوطه مرقد امامزاده صالح دچار نشوند!
آن درخت، واقعا حیف شد. مشاهده آن سبب تعجب و بهت همگان میشد. مادام «دیو لافوآ» سیاح فرانسوی، كه در دوره ناصری در ایران بوده، در کتاب خودش درباره این درخت مینویسد؛ که 15 مرد بالغ باید دستشان را به هم میدادند، تا دور آن بتوانند، حلقه بزنند، وی میافزاید؛ درخت عجیبی است و در دنیا بینظیر.
درباره «چهار باغ» میگفتید. آیا از درختان آن باغ چیزی باقی مانده؟
بسیاری از نویسندگان تاریخ تهران، بر این باورند، که درختان این باغ همگی متعلق به دوره شاه عباس است. در صورتیکه پیش از شاه عباس این باغ وجود داشته و او با غرس درختانی دیگر باغ را تکمیل کرده و توسعه داده است. «پیتر و دلاواله» سیاحی که همراه شاه عباس وارد تهران میشود، درباره این درختها مینویسد:
«چنارهایی در محوطه چهار باغ وجود دارد، که دو نفر مرد قد بلند هم نمیتوانند، دور آن حلقه بزنند.»
از این سخن، میتوان نتیجه گرفت، که این درختان در دوره شاه عباس بیشتر از دویست، سیصد سال عمر داشتهاند. یعنی متعلق به دوره تیموری بودهاند. به عبارت دیگر هر چند بخش عمده چنارهای ارگ سلطنتی به دوره شاه عباس تعلق دارد، ولی تعدادی هم از آنها به دورههای پیش از او به ویژه عصر تیموری مربوط است.
از این درختها چیزی باقی مانده؟
متاسفانه بخشی از آنها در عصر قجر برای احداث عمارات سلطنتی و تعدادی هم در دوره پهلوی برای احداث کاخ دادگستری و كاخ وزارت دارایی قطع شد. اکنون تعداد کمی از آنها در حیاط کاخ گلستان و محوطه شمسالعماره وجود دارد.
از باغ «امیدی» میگفتید.
امیدی، یکی از شعرای نامی تهران و معاصر شاه اسماعیل صفوی بوده و چهار باغ شاه عباس بعد از این باغ در تهران به وجود آمد. پدر امیدی کدخدای تهران و ملقب به «مولانا» بوده است. باغ امیدی به آن عصر و او تعلق داشته است.
به این ترتیب آیا باغهای مشهور تهران در دوره قاجار شکل میگیرد؟
اولین باغهای معروف تهران در دوره قاجاریه مربوط به دوره فتحعلی شاه است. از باغهای معروف در این دوره میتوان به باغ «هفت حوض» اشاره کرد، که اکنون از بین رفته است. آن باغ در منطقه «گلوبندک» فعلی واقع شده بود و تنها مرحوم دهخدا، به این باغ اشارهای کرده است. از دیگر باغهای نامدار این دوران باغ «نگارستان» است، که در شمال میدان بهارستان امروزی قرار داشته و در یک کیلومتری و خارج از حصار صفوی بوده است، یعنی تقریبا در یک کیلومتری محله «سرچشمه» و محله «پامنار» امروز.
این باغ را فتحعلی شاه احداث کرده است و از باغهای تاریخی تهران به شمار میرود. «سرسره» معروف فتحعلی شاه در حمام این باغ قرار داشته و «قائم مقام فراهانی» همشهری محبوب و مشهور ما را در «حوضخانه» همین باغ خفه میکنند. این باغ همان باغی است، که محمد میرزا بعد از درگذشت فتحعلی شاه پس از رسیدن به تهران به واسطه حضور «علی میرزا ظلالسلطان» در کاخ فتحعلی شاه داخل حصار صفوی در آنجا مستقر میشود و همانجا به تخت سلطنت مینشیند.
این باغ هنوز مانده یا از بین رفته؟
امروز وزارت ارشاد در این باغ استقرار دارد. باغ زندان قصر هم که دوباره در حال تبدیل شدن به باغ است، در دوران فتحعلی شاه احداث شده و معروف به باغ «قصر قجر» بوده است.
در دوره محمدشاه چطور در این دوره باغ معروفی ساخته نشد؟
نه چندان. چون به هر حال دوران سلطنت محمدشاه کوتاه بود. باغی در منطقه شمیران حوالی باغ فردوس که به باغ «محمدیه» معروف بوده از مستحدثات اوست. ماجرای این باغ هم از این قرار است، که میرزا آقاسی در این ناحیه قصری را برای محمدشاه میسازد، البته این باغ در دوره محمدشاه تکمیل نشد. میرزا آقاسی قصر و باغی هم برای خود میسازد، که منسوب به وی مشهور به «عباسیه» است. در باره قصر محمدیه میگویند؛ چون محمد شاه در قصر تازه ساز محمدیه درگذشت، ناصرالدین شاه به این باغ اهمیت نداد و «مهد علیا» هم این باغ را خوش یمن ندانست و این بنا متروك گشت. تا اینکه چند دست گشت و سرانجام به احتشامالسلطنه رسید. این زمان، باغ منسوب به نام مالك جدیدش «محمودیه» خوانده شد و اكنون ایستگاه محمودیه در شمیران یادگار همان باغ است.
با این همه میرزا آقاسی در این دوران و به ویژه در منطقه «عباس آباد» (نام آقاسی عباس بود.) اقدام به آبادانی کرده و باغ بزرگی را هم در این منطقه احداث میکند؟
درست است، تپههای مشهور عباسآباد و بازار عباسآباد از آثار اوست، اما عمده باغهای قجری در دوره ناصرالدین شاه احداث میشود. از باغهایی که در این دوره داریم، یکی باغ «فیشرآباد» است، که متعلق به «کامران میرزا» پسر ناصرالدین شاه بوده، ولی چون باغبانش فیشر اتریشی بود، به باغ «فیشرآباد» شهرت پیدا میکند و در دوره پهلوی تبدیل به پادگان میشود و بار دیگر در جمهوری اسلامی آن را به بوستان تبدیل میكنند، خانه هنرمندان هم در این محل قرار دارد. باغ دیگری که خاطرم هست باغ «عشرتآباد» مشهور است، که به پادگان تبدیل شده. باغ «عیشآباد» هم باغ دیگری بوده که در شمال باغ «عشرتآباد» و در حد فاصل «عشرتآباد» و باغ «قصر قجر» قرار داشته، که از بین رفته است.
پس همین جا اجازه بدهید، که از مسوولان بخواهیم مراقب باشند، که دیگر درختان پادگان «عشرتآباد» از میان نرود.
در دین اسلام و عرف جامعه جلوگیری از قطع اشجار توصیه شده و در قوانین جاری کشور قطع درخت جرم جنحه تلقی میشود و زندانی دارد. با این همه توجه لازم در این زمینه وجود ندارد.
از باغهای معروف دیگر دوران ناصری بگویید.
یکی دیگر از باغهای معروف این دوران «حکیمیه» است، که در منطقه «حکیمیه» امروزی قرار داشته و مربوط به «حکیمالممالک» بوده و بعدها امام جمعه وقت تهران آن را میخرد و این منطقه به «امامیه» مشهور میشود و «فرهنگسرای اشراق» در باقیمانده همین باغ احداث شده است. از باغهای نامدار دیگر تهران، باغ «حسن آباد» در شمال غربی میدان حسنآباد است. این باغ متعلق به «مستوفیالممالک» بود. مستوفیالممالک مالک مناطق مختلف تهران مثل «بهجتآباد» و «یوسفآباد» است.
شما گفتید که نزدیک به هزار باغ را در تهران شناسایی کردهاید. از این هزار باغ چند تایش مانده؟
بعضی از باغها مثل «فیشرآباد»، باغ «اتابک اعظم» محل سفارتخانه روس، باغ سفیر روس در زرگنده، باغ سفیر انگلیس در قلهک، باغ سفیر ایتالیا در کامرانیه، هنوز هم هست. و باغ فیشرآباد که پیشتر گفته شد، متعلق به کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه بوده است.
به ظاهر سفر ناصرالدین شاه به اروپا فتح بابی میشود، برای باغ و باغداری نوین در ایران؟
دقیقا همین طور است. البته ایرانیها در باغ و باغداری صاحب نام و آوازه بوده و هستند و در ایران باستان مبدع باغهای بی نظیری بودهاند، ولی باغداری در دوره ناصرالدین شاه در ایران و پس از مواجهه با سبک اروپایی دچار تحول جدی شده و پس از سفرناصرالدین شاه به فرنگ، بحث باغداری جدید میان اعیان و اشراف تهرانی و ایرانی باب میشود و برخی از شاهزادگان و حتی خود ناصرالدین شاه مبادرت به استخدام باغبانها و باغداران فرنگی میکنند و از طرف دیگر با تأسیس سفارتخانههای کشورهای اروپایی در تهران نظیر سفارت روس و انگلیس و فرانسه و ایتالیا رقابت جدی بین باغداران ایرانی و فرنگی در طراحی هر چه زیباتر باغها و کاشت گل و گیاهان جدید صورت میگیرد، که ماحصل آن ساخت و ایجاد باغهای کم نظیری چون باغ سفارت انگلیس و پارک ظلالسلطان و پارک امینالدوله و ... است. کلمه پارک در همین دوره در فرهنگ محاورهای و نوشتاری ما وارد میشود. در همین دوره است، که طراحی و معماری باغهای ایرانی دچار تحول میشود و طراحی اروپایی هم به معماری باغ افزوده میگردد و یک دسته از گیاهان و گلهای جدید در همین دوره است که وارد باغچهها ایرانی میگردد.
مثل کدام گیاهان؟
گیاهان زیادی چه گلها و چه صیفیها و میوهها وارد پهنه کشت تهرانیها و ایرانیها میگردد. مثلاً آناناس در این دوران وارد تهران و ایران میشود. جالب است بدانید، كه در آن زمان در تهران آناناس پرورش میدادند و با وجود اختلاف شدید آب و هوای تهران با مناطقی چون تایلند و سنگاپور و ... كه خاستگاه آناناس است، باغبانهای ایرانی، تحت شرایط خاصی آناناس کشت میکردند. آناناس میوه درختی نیست، بلکه صیفیای شبیه کاهو و گل کلم است و بوتههایش را در آن زمان در گرمخانههای احداثی تولید میکردند. ما در اسامی میوههایی که در میهمانیهای مجلل و باشکوه شاهزادگان قجری برای میهمانان فرنگی پذیرایی میشده است، نام میوههایی نظیر آناناس را میبینیم. مثلاً سرهنگ دروویل در عصر فتحعلی شاه در سخن از غذا و میوه سفره دربار نام آناناس را میبرد، ولی آن زمان آناناس را از شرق آسیا وارد میكردند، تا اینكه در دوران ناصری آن را در تهران كشت نمودند.
از دیگر باغهایی که همچنان مانده است بگویید.
باغهایی که هنوز مانده و من حافظه ام یاری میکند، یکی باغ «سلطنت آباد» است، که باغ سلطنتی بوده و الان در اختیار ارتش قرار دارد. باغ سپهسالار الان که از میان رفته و تنها نامی از آن در شرق و شمال شرقی چهارراه مخبرالدوله باقی مانده است. درباره باغ سپهسالار باید به این نکته اشاره بکنم، که در لغتنامه، کتاب ارزنده مرحوم دهخدا این باغ را متعلق به محمدولیخان سپهسالار دانستهاند، ولی در بعضی اسناد دیگر مثل آثار مرحوم «حجت بلاغی» یا در آثار استاد «حسین کریمان» یا استاد «ستوده» آمده است، که باغ سپهسالار متعلق به «آقا وجیه سپهسالار» بوده، واقعیت این است که هر دو سپهسالار زمانی مالک آن باغ بودهاند.
الان میتوانید بگویید از آن هزار باغ چندتایشان باقی مانده است؟
تعداد مشخصی را که الان نمیتوان گفت چون نیاز به حضور ذهن دارد، اما از باغهایی که باقی ماندهاند، میتوان به باغهایی چون «باغ شاه» اشاره کرد، که الان وجود دارد. یا باغ «امیریه» که در حال حاضر دانشکده افسری آن جا دایر است. یا باغ «اقبالالدوله» که بخشی از آن به بیمارستان «نجات» تبدیل شده است. باغ «گلستان» که به کاخ گلستان تعلق دارد. باغ حاج کاظم که در بخشی از آن بیمارستان رازی احداث شده است.
طراحی این باغها چه طور؟ مثل اینکه اغلب دچار تغییر و تحول شدهاند. چند باغ را سراغ دارید که همچنان طراحی اولیه خود را حفظ کردهاند؟
فکر میکنم، تعداد باغهایی که بدون تغییر باقی مانده باشند، بسیار کم است. بسیاری از این باغها در «حصار صفوی» بودهاند، که همگی از بین رفتهاند. مثل باغ «خسرو خان»، «شیخ موسی»، «حاج کاظم»، «معمار باشی»، «معیرالممالک»، «امین»، «سپهدار». برخی دیگر از این باغها در داخل حصار ناصری بودهاند مثل باغ «ظهیرالدوله» یا باغ «امینالسلطان»، باغ «ایلخانی»، باغ «لاله زار» یا باغ «سفارت انگلیس». آنهایی که ماندهاند، مانند؛ باغ «سفارت انگلیس» یا باغ «اتابک» که الان در اختیار سفارت روسیه است، تقریبا میشود، گفت که این باغها شکل اولیه شان را حفظ کردهاند.
باغی که در اختیار سفیر ایتالیاست چطور؟ مثل اینکه منزل سفیر ایتالیا قدمت زیادی دارد و باغ آن نمونه زندهای از باغهای ایرانی است؟
بله. در منطقه شمیرانات استثنائا چند باغ هست، که هنوز دست نخورده باقی مانده و این باغی که شما میگویید، در جنوب خیابان فرمانیه است و بخشی از باغ كامرانیه بوده است. در قیطریه هم باغی هست، که متعلق به «امینالسلطان» بود و حکایت جالبی هم دارد. از این قرار که چون «امینالسلطان» گاهی اوقات در دارالخلافه غیبش میزد و به صورت مخفی و پنهانی از تهران خارج میشد و به این باغ میآمد. این باغ به باغ «غیبی» میان دوستان و نزدیکانش معروف گردید و این باغ همان پارک قیطریه است، که همان طور دست نخورده باقی مانده است. باغی که در اختیار سفیر ایتالیاست و شما اشاره کردید، این باغ به نام «افسریه» منسوب به افسرالدوله دختر ناصرالدین شاه است و نکتهای که به نظرم آمد و باید برای شما جالب باشد، این است، که در پهنه تهران دو تا افسریه وجود داشت. یکی همان آبادی افسریه است، که هنوز هم به همین نام در جنوب شرقی تهران وجود دارد و نزدیک مسعودیه است و دیگر همین افسریهای است، که نزدیک کامرانیه است و زمانی جزو باغ كامرانیه بوده و امروز به سفارتخانه ایتالیا تعلق دارد. در واقع این باغ بخشی از همان کامرانیه بزرگ است، که به نام «افسرالدوله» دختر ناصرالدین شاه منسوب است.
باغ فردوس هم یکی از باغهای مهم تهران بوده؟
در تهران دو باغ فردوس داشتهایم یکی در شمال سر قبر آقا که مربوط به دوره رضاشاه است و دیگری شمیران که شما، باغ اخیر مورد نظرتان است.
این باغ اتفاقاً در تاریخ گیاهان وارداتی به ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. جالب است بدانید، که گوجه فرنگی اولین بار در تهران و در همین باغ فردوس به عمل آمده و سپس به عنوان خوراکی وارد سفره ایرانیان شده. حکایتش از این قرار است، که باغ فردوس متعلق به «معیرالممالک» بوده و در شمیران، نزدیک تجریش قرار دارد و حالا بخشی از آن به موزه سینما تبدیل شده است. زمانی معیرالممالک به اروپا میرود و از آنجا بذر گوجه فرنگی را اولین بار به ایران میفرستد و باغبان بذرها را در این باغ میکارد و وقتی هم که گیاه به بار مینشیند تا مدتها کسی نمیدانسته، که محصول این گیاه خوردنی است و همه فکر میکردهاند، که گوجه فرنگی قرمز گل این گیاه است و آن را نمیخوردهاند، تا اینکه عموی ناصرالدین شاه (همسر معیرالممالك دختر ناصرالدین شاه بود) یک روز به این باغ سر میزند و بوته بار دار گوجه فرنگی را میبیند و چون سفری قبل از آن به اروپا داشته و میدانسته، که این گیاه خوردنی است. دستور میدهد که گوجه فرنگیها را بچینند و برایش آماده کنند و در کمال حیرت و تعجب همگان آنها را میخورد و از همان روز گوجه فرنگی به عنوان یک ماده غذایی وارد سفرههای ایرانیان میشود. در مورد اسم «گوجه فرنگی» هم باید عرض کنم، که چون این گیاه تا آخرین مراحل رشدش سبز است و به مرور رنگ آن قرمز میشود و شبیه گوجه سبز درختی است به گوجه فرنگی مشهور میگردد.
حالا که بحث گیاهان خوراکی به میان آمد، بد نیست درباره گیاه «سیب زمینی» هم بگویم که این گیاه هم برای اولین بار از سوی کشیشان آمریکایی به تهران آورده و در تهران کاشته شده است و عمر ورود این گیاهان به ایران به دوره قاجاریه میرسد.
از موارد دیگری که در فرهنگ جامع تاریخ تهران طرح کردهاید بگویید.
هر آن چه که به تهران تعلق دارد، نظیرآبادیها، عمارات، بناها، امامزادهها، خیابانها و ... از آن جمله است حصارهای تهران. بحث دیگری که در این کتاب بدان پرداخته شده نقشههایی است، که از تهران تهیه شده منظور نقشههای قاجاری است كه در چاپ آنها توسط چاپخانههای مختلف مغایرتهایی پدید آمده بدین لحاظ سعی شده اشكالات موجود شناسایی و معرفی شود. موضوع دیگری که در این کتاب به آنها توجه شده نهرها و چشمههاست. ما در تهران در طول 200 سال گذشته چون گسترش جمعیت داشتهایم، مدام نیاز ما به آب افزوده شده است. بنابراین مجبور بوده ایم که آب را از اطراف تهران به شهر برسانیم و همین نیاز است که میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه را وا میدارد تا آب رود کرج و جاجرود را به تهران بیاورد. البته موفق نمیشود و در دوره امیرکبیر باز بخش دیگری از فرآیند آبرسانی به تهران انجام میگردد، به هر روی امر شناسایی قناتها و نهرهای تهران در طول تاریخ این شهر بسیار با اهمیت است.