پنجشنبه, 19 مهر 1403

تهران و مشروطه

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
تهران و مشروطه

مطالعه و بررسی تاریخ تمدن بشر نشان می‌دهد، هرگز تحول و دگرگونی زندگی ملّت‌ها ناگهانی و یکباره رخ نمی‌دهد، بلکه مرگ تمدن‌های بزرگ و تولد تمدن و فرهنگ‌های نو، در طول بستری از زمان و در پی سلسله رخدادها و حوادثی پیوسته و مربوط، اتفاق می‌افتند، انقلاب‌ها نیز که خود از عظیم‌ترین اتفاقات و دگرگون کننده‌ترین حوادث جامعه خوداند، خارج از این قاعده نیستند.

انقلاب مشروطه ایران هم یکی از آن حوادث مهم تاریخی این سرزمین است، که خود در بستری از حوادث و وقایع متولد شده. حوادث و اتفاقاتی که بسیار جلوتر از وقوع انقلاب مشروطه در تهران و دیگر شهر‌های ایران رخ داد، که هر چند هیچیک از بازیگران آن حوادث، بدان روزگار به طور مشخص مشروطه را در نظر نداشت، ولی محصول نهایی، نظام مشروطه بود. مشروطه‌ای که تهران به سبب استقرار شاه و دربار در آن خاستگاه اصلی‌اش بود.

در این مطلب به طور موجز به حوادث و رخدادهای مقدماتی مشروطیت در تهران اشاره می‌کنیم:

سرزمین مقدس ما ایران، در نقطه‌ای حساس از عالم یعنی خاورمیانه قرار دارد. خاورمیانه‌ای که شروع همه تمدن‌های کهن جهان را در خود دارد، خاورمیانه‌ای که روزگاری خود بخشی از امپراتوری بزرگ هخامنشیان را تشکیل می‌داد. این سرزمین حوادث و اتفاقات بسیاری در لوح حافظه جا داده است.

بخش مهمی از پیشینه خاورمیانه را تاریخ ایران تشکیل می‌دهد. ایران در طول تاریخ کهنش بارها دچار فراز و فرودهایی شده است. نکته‌ای که در این میان، بسیار حایز اهمیت است، تداوم حیات فرهنگ ایرانی در مواجهه با خیل عظیم حوادث بزرگ و سهمگین و ویرانگرانه است. حوزه نفوذ این فرهنگ بسیار وسیع و فراتر از مرزهای ایران امروز است. به همین خاطر کارشناسان تاریخ، از آن با نام دنیای (جهان) فرهنگ و زبان ایرانی یاد می‌کنند. فرهنگی که حوزه نفوذ آن کشور‌های فراوانی (چون: افغانستان، پاکستان، هندوستان، عراق، ترکیه، آذربایجان، تاجیکستان و ...) را در بر می‌گیرد.

ایران با انقراض حکومت مقتدر صفویه، دچار ضعف عمومی شد. با تلاش و کوشش جسته گریخته قبایل و طوایف ایرانی دوبار قرعه تشکیل حکومت به افشاریه و زندیه برخورد، ولی هیچیک موفق به سازماندهی حکومت مرکزی قدرتمندی نشدند. نادر گام نخست را محکم و استوار برداشت، لیکن دولتش مستعجل بود و کریم خان هم با وکیل‌الرعایا خواندنش خود را سزاوار آن حکومت مقتدر، ندید و به کم قناعت کرد.

آقامحمدخان در کوتاه زمانی، وارثان زندیه و حتی باقیمانده افشاریه و دیگر مدعیان داخلی و خارجی حکومت را از میان برداشت. به مرزهای وسیع ایران از قفقاز شمالی مرز روسیه تا هندوستان و از کرانه جیحون تا بصره سر و سامان داد و از تعرض بیگانگان جلوگیری کرد. او سلسله‌ای را تشکیل داد، که هیچیک از جانشینانش خصوصیات اخلاقی و رفتاری او را نداشتند. در حقیقت وی را باید آخرین پادشاه قدرتمند ایران شمارد.

تشکیل سلسله ایل قجر مواجه شد، با سده نوزدهم میلادی. در این سده اروپا با جهشی خارق العاده خود را از آسیا پیش انداخت و با ثروت و علمی که بدست آورد، موازنه هزار ساله دو قاره را به نفع خود برهم زد. این دوران شروع استعمار و استثمار و قدرت نمایی اروپاییان بود. اروپاییانی که چشم طمع به سایر نقاط جهان داشتند. دو دولت اروپایی انگلیس و روسیه به دلایل متعددی ایران را مهم‌ترین نقطه طمع ورزی خود تشخیص داده و آن را مورد تعدی و چپاول قرار دادند‌.

فتحعلی شاه، جانشین آقامحمدخان حریف روسیه در جنگ با این کشور نشد و در پی دو دوره جنگی که در این عصر رخ داد، بخش‌های مهمی از ایران جدا گشت. محمد شاه هم که جانشین فتحعلی شاه شده بود، آن توانایی را نداشت، تا زخم‌های غرور ملّی ایرانیان را التیام بخشد و نتوانست گلی سر این ملت بزند. حتی مرو و قسمت‌های دیگری از ایران هم در این دوران از مام وطن جدا شد.

با روی کار آمدن ناصرالدین شاه، مردی نیز از سُلاله نیکان صدارت و سُکان اداره کشور را به دست گرفت. با مدیریت میرزا تقی‌خان امیرکبیر، شمیمی روح‌بخش و جان افزا مشام ایرانیان را نواخت و امیدی از زندگی و آسایش در دلها ی مردم زنده شد، ولی دست پلیدان و حیله بدسگالان، این نعمت الهی را از مردم ایران گرفت و از آن پس روند تحقیر و تخفیف ایرانیان شتاب تندتری یافت و متاسفانه در این دوران هم باز بخش‌هایی دیگر، از خاک ایران جدا شد و بیش از پیش بر سر خوردگی ملت ایران انباشته شد.

ناصرالدین شاه هرچند نتوانست حریف قدرت روزافزون و مهاجم دو دولت ثروتمند انگلیس و روس شود، امّا خوب توانست پنجاه سال با زورگویی و اختناق بر مردم ایران حکومت کند. این حکومت زورگویانه و آن تهاجم تحقیرآمیز بیگانه، منشاء اعتراض مردم و نخبگان شد. گام‌های نخستین اعتراض بار‌ها در نطفه خفه شد، ولی چون عمر ظلم و ظالم در قیاس با عمر تاریخی ملت، کوتاه است. رفته‌رفته اعتراض‌ها و فریاد‌ها ادامه یافت و سامان گرفت. تا اینکه در پایان به بار نشست.

در سی سال انتهایی سده نوزدهم، که مواجه با سال‌های پایانی سلطنت ناصرالدین شاه است، اغلب کشورهای اروپایی صاحب پارلمان شدند. اروپا در این سده انقلاب فرانسه را پشت سرگذاشت. ثروت فراوان به دست آورد. انقلاب صنعتی به بار نشست. مکاتب سیاسی و فرهنگی اجتماعی فراوانی را با مردانی چونان مارکس، انگلس، نیچه و ... تجربه کرد.

تطابق پیشرفت‌های اروپایی با پسروی‌های ایران، آتش اعتراض مردم را شعله‌ور‌تر ساخت و انتقال تجارب مردم آن سامان در تشکیل پارلمان و تفهیم واژه‌های نویی چونان آزادی، قانون، حقوق بشر، مساوات و برابری و حقوق مردم در برابر حکومت، مقصد این اعتراض را روشن و معین کرد.

با مقدمه‌ای که گذشت، اینک به ترتیب زمان به رئوس سلسله حوادث آن دوران که منتهی به صدور فرمان مشروطیت شد، اشاره می‌کنیم:

8 مارس 1890 میلادی / 1307 قمری، در این سال ناصرالدین شاه بدون رعایت حقوق مردم امتیاز انحصار فروش توتون و تنباکو را به کمپانی رژی یکی از اتباع انگلیسی واگذار نمود. دیری نپایید، مردم به رهبری روحانیون نامداری چون میرزا محمد حسن شیرازی و میرزا محمد حسن آشتیانی به اعتراض برخاستند، که حاصلش صدور فرمان لغو این امتیاز در 23آوریل 1892 میلادی / 1309 قمری بود. این اقدام پایه‌های حکومت استبداد را لرزاند و ظرف بهت زدگی و سکون مردم را در مقابل حکومت تکاند و عده‌ای را به خود آورد.

اول مه 1896 میلادی / 1313 قمری، ناصرالدین شاه هنگامی که مست از باده فتح و پیروزی و سرخوش از جشن پنچاهمین سالگرد سلطنتش بود، به تیر خشم و اعتراض میرزا رضای کرمانی در زاویه حضرت عبدالعظیم به خون غلتید.

قتل ناصرالدین شاه اوج اعتراض مردم بود. با روی کار آمدن مظفرالدین شاه اعتراض مردمی و نخبگان وارد مرحله جدیدی شد.

29 ژانویه 1900 میلادی / 1317 قمری، دولت ایران، قرضه‌ای را از دولت روسیه گرفت. مبلغ دریافتی را مظفرالدین شاه به بهانه معالجه در اروپا با همراهان فراوانش در آن قاره خرج کردند. روسیه بهره بالایی از ایران گرفت و گمرک شمال را برای ضمانت پرداخت از اختیار ایرانیان خارج کرد.

در اواخر سال 1900 میلادی/ 1318 قمری، ایران اجازه تاسیس بانک استقراضی را به روس‌ها داد.

در 21 مه 1901 میلادی /1319 قمری، دولت ایران امتیاز نفت جنوب را به دارسی از اتباع دولت انگلیس اعطا کرد.

نوامبر 1901 میلادی/ 1319 قمری، دولت ایران در پی فشار دولت روسیه تعرفه گمرکی بسیار نازلی را برای ورود کالاهای روسی تصویب کرد، درحالی که در آن روزگار بازرگانان ایرانی مجبور به پرداخت حقوق گمرکی سنگینی به روس بودند. حلقه این اجحاف به ایرانیان با واگذاری همان اختیارات به بازرگانان انگلیسی تکمیل شد.

در سال 1902 میلادی / 1320 قمری، روسیه قرضه دیگری به ایران داد و در مقابل آن امتیاز راه شوسه آذربایجان و انزلی - قزوین و همدان - تهران را گرفت.

مبلغ هر دو قرضه به اصطلاح عوام توسط همراهان شاه در اروپا لوطی خور شد و این بدهی سنگین بدوش مردم تهیدست ایران باز ماند.

مظفرالدین شاه در سال‌های 1317، 1320، 1323 سه بار به اروپا سفر کرد.

در سال 1905 میلادی/1323 قمری، انقلاب روسیه رخ داد. در این انقلاب مشروطه امپراتور روسیه مجبور شد، پاره‌ای از آزادی‌های اساسی، چونان آزادی افکار و آزادی بیان و نیز مصونیت‌های فردی و تشکیل اجتماعات را به مردم باز گرداند. انقلاب روسیه بیشترین تاثیر را در تندتر شدن سرعت حرکت مشروطه خواهان ایران داشت.

23 فوریه 1905 /1322 قمری / 4 اسفند 1283 شمسی، جلسه انجمن مخفی در تهران تشکیل شد.

1322 قمری، انجمن ملی در تهران تشکیل یافت. بعد‌ها هسته مرکزی و هیأت رئیسه این انجمن با نام «کمیته انقلاب» جلسات سری را در تهران تشکیل دادند و برای سرعت بخشیدن به حرکت آزادی خواهان تصمیمات مهمی اتخاذ کردند.

ماه‌های پایانی 1283 شمسی و ماه‌های آغازین سال 1284 برابر با 1905 میلادی، نا آرامی و اعتراض‌های مردم تهران وارد مرحله جدیدی شد و به دنبال گماردن موسیو نُوز به وزارت پست و تلگراف مردم به رهبری سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی آشکارا علیه عین‌الدوله صدر اعظم وقت تظاهرات کردند.

13 دسامبر 1905 میلادی/ 22 آذر1284 شمسی، قند در تهران نایاب و گران شد.

در پی آن علاالدوله حاکم تهران سید هاشم تاجر معتبر را به همین علت به فلک بست. انقلاب مردم که داشت به نتیجه می‌رسید، از این عمل بیشترین نتیجه را گرفت. هم‌صدایی اقشار مختلف چونان بازاریان، روحانیون و دیگر نخبگان تعطیلی بازار و سپس تحصن عدّه کثیری را در حضرت عبدالعظیم فراهم ساخت.

1 ژانویه1906 میلادی / 22دی 1284 شمسی، این نا آرامی‌ها و تحصن نتیجه داد. مظفرالدین شاه در این تاریخ فرمان تاسیس عدالتخانه را صادر کرد و در پی آن مهاجرین به تهران باز گشتند و مورد استقبال مردم واقع شدند. این واقعه تاثیر سترگ و روحیه بخشی در آزادی خواهان و به عکس اثر مخرب و ویرانگرانه‌ای در ارکان سلطنت گذاشت.

ژوئیه 1906 میلادی /1324 قمری /تیر و مرداد 1285 شمسی، عین‌الدوله که هنوز مقاومت می‌کرد، وعده‌های مظفرالدین شاه را عملی نکرد، باز هم مردم را سرکوب نمود. در این زمان نا آرامی و شورش مردم شکل دیگری به خود گرفت. برای نخستین بار «مشروطه» و «مشروطه خواهی» بر سر زبان‌ها افتاد و حدود هزار نفر در اعتراض به دولت زورگو، تهران را به قصد قم ترک کردند و گروهی هم در تهران به سفارت انگلیس پناه بردند و بست نشستند.

دولت انگلیس برای تضعیف قدرت روس (توازن نفوذ این دو دولت در ایران در آن دوران به نفع روس بهم خورده بود.) در دربار ایران، از مشروطه خواهی حمایت می‌کرد.

5 اوت 1906 میلادی /1324 قمری/ 14 مرداد 1285 شمسی، مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضاء کرد، او کمی بعد در 14 ذیقعده 1324 قمری برابر 1285 شمسی قانون اساسی را صحه گذاشت و ده روز بعد از دنیا رفت.

9 سپتامر 1906 میلادی / شهریور 1285 شمسی، در مدرسه نظام در ارگ سلطنتی مجلسی از علما، آزادی خواهان و ... تشکیل شد و نظام‌نامه انتخابات نمایندگان ملّت تدوین گردید و در هفدهم شهریور به امضاء شاه رسید و بر اساس آن نخستین انتخابات نمایندگان شصت‌گانه تهران آغاز شد.

7 اکتبر 1906 میلادی / 15 مهر 1285شمسی، بر مبنای نظامنامه انتخابات ابتدا نمایندگان تهران برگزیده و مجلس شورای ملّی کار خود در آغاز کرد.

 نمایندگان تهران بر اساس این نظامنامه به شش گروه تقسیم شدند:

شاهزادگان چهارتن، علما چهار تن، اعیان و بازرگانان ده تن، زمین داران و کشاورزان ده تن، پیشه‌وران سی و دو تن.

لوحه سر در مجلس را با عنوان «دارالشورای ملی ایران» و «عدل مظفر» رقم شده بود نصب کردند.

بیشتر بخوانید: