در این مجال بنا داریم، به معرفی یکی از حکام تهران قدیم بپردازیم. وی پسر چهارم عباس میرزاست و نوه فتحعلی شاه. او برادر اعیانی محمدشاه قاجار بود و نامش بهمن میرزاست که در سال 1225 قمری زاده شد.
ذکر این نکته ضرورت دارد که اولین حاکم تهران را باید بابا شیخ دانست، که از طرف تیمور مامور پذیرایی از گنزالس کلاویخو، سفیر پادشاه اسپانیا در تهران میشود، اما چون در آن دوران تهران شهرت پیدا نکرده بود و این ماموریت جزو شرح وظایف اداری حکومتی به حساب نمیآمد از او به عنوان حاکم یاد نمیشود.
اولین حاکم رسمی تهران باعنوان «بیگلر بیگی» به فرمان شاه عباس صفوی تعیین گردید و این حادثه خود یکی از عوامل موثر در به رسمیت شناختن تهران به پایتختی در آینده شد. روزهای آینده در مقالهای از کلمه «بیگلر بیگی» و چگونگی تولد و دوران رشد و متروک گشتن آن واژه و حکومت تهران خواهیم نوشت. بنابراین امروز فقط به شرح احوال و زندگانی بهمن میرزا یکی از آن حکام پرداخته میشود.
بهمن میرزا، را مورخین مردی فضل پرور و صاحب کتابخانه معتبر معرفی کردهاند. گو این که در میان خیل عظیم پسران و دختران تن پرور پادشاهان قاجاری عده چنین افرادی بسیار کم است، ولی به هر روی بیسابقه نیست.
بهمن میرزا، مولف تذکرهالشعرایی است که به نام تذکره محمد شاهی در سال 1249 قمری به نام برادرش محمدشاه به انجام رسانید.
او در 19 شعبان 1250 قمری حاکم تهران شد. اعتضادالسلطنه از حکومت او چنین مینویسد:
«... محمدشاه قدم به عمارت دولتخانه مبارکه ارک دارالخلافه طهران گذاشت ... و نواب امیرزاده، بهمن میرزا حکمران دارالخلافه شد ...» / اکسیر التواریخ، ص 430.
در ناسخالتواریخ، جلد یک، صفحه 627 نیز درباره انتصاب وی به حکومت تهران اشاره شده است. بهمن میرزا در 1251 قمری حاکم بروجرد و سیلاخور، در سال 1255 والی تهران شد. پس از مدتی با آصفالدوله هم پیمان شد و به تحریک او، چون دید بیماری محمدشاه طولانی شد و از طرف دیگر ناصرالدین میرزا ولیعهد صغر سن بود. در سال 1263 با طراحی نقشه سلطنت برای خویش اقدام به تصرف تاج و تخت کرد، اما بعد چون اوضاع را بر وفق مراد خود ندید، مخفیانه و به سرعت به تهران آمد و از محمدشاه امان گرفت، ولی اطمینان از آن حاصل نکرد، لذا در همان سال در سفارت روسیه در پامنار (جایی که امروز قسمت بازرگانی سفارت روسیه در آنجا دایر است) پناهنده شد.
در سال 1266 قمری از ایران فرار کرد و به شهر شوشی (شوشا یا شیشه و شماخی، شهری که آقا محمدخان در آن به قتل رسید) رفت و با حقوق مستمریای که از دولت روسیه دریافت میکرد تا پایان عمر، سال 1300 یا 1301 قمری با تابعیت دولت روس در آنجا زندگی کرد.
اعتمادالسلطنه، کشته شدن وی را به سال 1300 قمری چنین یاد کرده است:
«سهشنبه 10 جمادیالاولی 1300 ق. تلگرافی از تبریز ولیعهد کرده بود که شاهزاده بهمن میرزا ... که به خاک روسیه فرار کرده بود ... الواط قرهباغ به خانه او ریخته، او را کشتهاند، خیلی خبر عجیبی بود ...»
مهدی بامداد، هم از قول «کنت دوگو بینو» درباره او مینویسد که روسها (دولتهای روس و انگلیس همیشه در سیاست دولت ایران مداخله داشته و آشوب و فتنهای نبود که آن دو دولت در آن دخالت نداشته باشند و پنهان و آشکار از مخالفین دولت ایران حمایت نکنند) در دوران پادشاهی محمدشاه و ناصرالدین شاه و برای ولیعهدی او تلاش زیادی کردند، اما نتیجهای حاصل نشد. بهمن میرزا در دوران تابعیت از دولت روس سالیانه 000/120 ریال برابر 000/10 فرانک در آن زمان دریافت میکرد.
در دورهای که والی آذربایجان بود، به فرمان او «الف لیله و لیله» (هزار و یک شب) عربی را به نظم و نثر به فارسی ترجمه کردند و نیز «ادوارد برجیس» انگلیسی «کتاب چین» را در همین دوران از انگلیسی به فارسی ترجمه کرد.
علامه قزوینی هم از او در اینباره چنین یاد میکند:
«... اوست که به امرش ترجمه تاریخ یمینی در سال 1272 قمری به طبع رسید.»
عباس میرزا ملک آرا، هم از حقوق ماهی یک هزار تومان او از دولت روس در کتاب شرح حال خود یاد میکند.
فریدون آدمیت، در کتاب «امیرکبیر و ایران» مینویسد:
در دوران صدارت امیرکبیر، سفارت روسیه بسیار کوشید تا اجازه ورود بهمن میرزا را به خاک ایران بگیرد، چنان که سفارت انگلیس همین تلاش را برای آصفالدوله داشت، اما میرزا تقی خان فراهانی، مردی نبود که در مقابل ایشان تسلیم شود وی بر سینه هر دو دولت دست رد زد و هرگز چنین اجازهای به آنها نداد.
رضاقلی خان هدایت در ناسخالتواریخ ضمن اشاره به فتنه پیوند آصفالدوله و بهمن میرزا شرح میدهد:
«... پس از عدم حصول نتیجه از تصرف تاج و تخت سرانجام بهمن میرزا به تهران میآید. نخست عباسآباد محل استقرار میرزا آقاسی، صدراعظم میرود، او درها را میبندد و از ورود وی جلوگیری میکند. پس به ناچار به قریه کن میرود تا محمدشاه را در شکارگاه بیابد که موفق نمیشود، اما سرانجام با شفاعت یک تن از پردگیان سرای سلطنت، شاه او را طلب میکند و بخشش خویش را بدو اعلام میکند، لیکن از فزونی ترس آخر به سفارت روس پناهنده میشود.»
در «حقایقالاخبار ناصری»، صفحه 35 نیز از این ماجرا یاد شده و نویسندهاش اشاره میکند که وی به تحریک آصفالدوله برای به تخت نشستن علیه محمدشاه اقدام میکند.
ممتحنالدوله، در سال 1284 ق. زمانی که از روسیه میگذشته است، درباره فرزند بهمن میرزا که در دربار روسیه بوده، چنین مینویسد:
«... از شاهزادههای ایرانی با رضاقلی میرزا پسر ارشد بهمن میرزا که آجودان اعلیحضرت نیکلا و اعلیحضرت الکساندر امپراتوران سابق روسیه بودند، آشنا شدم ...» / خاطرات ممتحنالدوله، ص 134