مشروطه به لحاظ سیاسی در کوتاهمدت موفق نشد، اما تفکر و اندیشه مردم ایران بر اثر این تکان سستی برانداز چنان تغییر کرد که در آینده تمامی ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی این سرزمین متحول گشت. شعر نو، نثر نو، نهادهای اجتماعی و اقتصادی و غیره، آثار همین موج است. نسل پسا مشروطه نسلی چون؛ دهخدا، ارانی، حکمت، صدیق اعلم، سیاسی، جمالزاده و غیره نسلی را پدید آوردند که با پدرانشان در دوره قاجاریه بسیار متفاوت بودند. نسل دوم پسا مشروطه نیز روند تحول و تعالی را پیمودند. نسلی که در حوزه اقتصاد نامدار شدند. نظیر؛ ایروانی، برخوردار، خسروشاهی، آزمایش، قندچی و غیره. نسلی که صنایع نو را در ایران پایهریزی کردند. برادران خیامی هم از همین نسلاند که مبدع صنعت اتومبیل سازی در ایران شدند.
پس از مرگ شاه عباس حکومت صفویه دچار تزلزل شد و پیش از فروپاشی این سلسله دوران انحطاط ایران آغاز شد. انحطاط ایران تا انقلاب مشروطه ادامه یافت. سرخوردگیها و رسیدن اخبار انقلابات آزادی خواهی مردم فرنگ، نخبگان ایرانی را از اواسط دوره ناصری بر انگیخت تا با تحریر نوشتجات و تقریر و بروز نظرات آزادیخواهانه، جسته گریخته زبان اعتراض به حکومت را بگشایند. پیروزی جنبش تنباکو تجلی آینده روشن را نزد پیشگامان آزادی تصویر کرد که آن اقدامات را در تداوم راه به انقلاب مشروطه منتهی ساخت. جنبش مشروطه، انقلاب اندیشه بود، مردم را به اندیشیدن واداشت و راه را برای تحول و تغییر در هر زمینهای فراهم ساخت. دولتهای پس از مشروطه لرزان و ناموفق بودند، ولی با برقراری حکومت پهلوی امنیت و دولت مدرن مستقر شد. بسیاری از نهادهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تشکیل شد. رشد اقتصادی جزو سیاست دولت قرار گرفت و اقتصاد رشد و توسعه یافت، اما از 1316 به بعد سیاست و اقتصاد به انحصار شاه درآمد که نتیجه مثبت در بر نداشت.
وضعیت معیشت و رفاه مردم در دهههای اول و دوم حکومت محمدرضا پهلوی به شدت وخیم بود. اردشیر زاهدی، در «رازهای ناگفته» میگوید: «در سال 1329، وضع اقتصادی و کشاورزی ایران خراب بود.» و فریدون هویدا در «سقوط شاه» از اوضاع وخیم در دهه دوم مینویسد: «علی رغم برکناری زاهدی، اوضاع اقتصادی کشور روز به روز بدتر میشد.»
لیکن با شروع دهه سوم ورق برگشت. عالیخانی 34 ساله از سال 1341 وزیر امور اقتصادی و دارایی شد و توانست موفقترین دوران اقتصاد ایران را رقم بزند. او معاونان شایستهای را به کار گرفت که هر کدام در حوزه وظایف خود سرآمد شدند. آنان نسل اول تکنوکراتهای ایراناند. برنامه سوم و چهارم عمرانی اقتصاد موفق بود. شاخصهای اقتصاد کلان و صنعت، به رشد بالای 10 درصد و تورم کمتر از 3 درصد را برای اقتصاد به ارمغان آورد. ایران در این دوره صاحب صنایع خودروسازی، لوازم خانگی، صنایع معدنی و چندین صنعت دیگر شد. بسیاری از تجار صاحبنام ایران با مشوقهای طراحی شده و بستر مناسب توانستند، وارد میدان تولید شوند و حرکت نوین صنعتی را رقم بزنند.
جاده مخصوص کرج باید ثبت ملی و موزه صنعت ایران شود. زیرا هر آجر ساختمانهایش، برگی از تاریخ همت کارگران و مردانی است که در دوره خود هنری ارزشمند آفریدند که در تاریخ این سرزمین یادگار خواهد ماند. در این جاده در زمانی کوتاه و در دوران شکوفایی صنعت کشور، صنایعی آفریده شد که مایه مباهات بود. هر کدام با هزاران کارگر و کارمند گوشهای از صنعت مدرن کشور را پدید آوردند. کفش ملیاش تامین کننده بزرگ کفش در دنیا بود. کفش ارتش سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی و بسیاری از دیگر کشورها را تامین میساخت. داوود میرخانی رشتی مدیرعامل ایران خودرو مینویسد؛ «دوستی از انگلیس برای فرزندانش کفش هدیه آورده بود، در ایران فهمید کفش ملی خودمان را از انگلیس خریده و به ایران آورده و خیلی دمغ شده بود.» عالیخانی مینویسد: «در سفر به شوروی به آقای نوویکو نایب نخست وزیر شوروی که قائم مقام کاسیگن نخستوزیر، یک یخچال ایرانی (ارج) هدیه دادم. او فوقالعاده خوشحال شد و به من تاکید کرد راننده خودش میآید تا یخچال را ببرد و تاکید کرد مبادا یخچال را به دفترش بفرستم.» یخچال ایرانی شهرت فراوان داشت. به موازات این نقطه در جایجای کشور ناگهان کارخانجات صنعتی فراوانی پدید آمد که هر یک در نوع خود هنر و لیاقت صنعت ایران را به رخ جهانیان میکشیدند. نامهایی چون؛ کفش ملی، ارج، آزمایش، هپکو، کفش وین، نساجی مازندران، پارس الکتریک، کفش بلا، چیت ری، تراکتورسازی، بیسکویت گرجی، کاشی ایران، کاشی سعدی، بینالود و شرکت پارس مین، انتشارات امیرکبیر و غیره. برندهایی که امروز یا از میان رفتهاند و یا در انتظار مرگاند و صاحبانشان هم با چنین سرنوشتی رو به رو شدهاند.
برادران خیامی
احمد خیامی (1303 – ۱۳۷۹ خورشیدی) در کودکی علاقهای به تحصیل نشان نداد و به کار روی اتومبیل پرداخت. پدربزرگ او، عبدالله خیامی، از فعالان مشروطهخواه بود. پدرش کاروانسرادار بود که رفتهرفته با جایگزینی درشکه و گاری به ماشین، کاروانسرا را به گاراژ و تعمیرگاه اتومبیل تبدیل کرد. وی به اتومبیل علاقهمند شد و مسیر زندگی را در این رشته برگزید.
محمود خیامی (1308 - 1398 خورشیدی) فرزند علیاکبر خیامی، زمانی که در دبیرستان شاهرضا مشهد درس میخواند، مجبور به کار در تعمیرگاه شد و از آن پس شبها برای ادامه تحصیل در مدرسه رازی به تحصیل پرداخت. او با برادرش، از ماشینشویی در مشهد کار را آغاز کرد.
آنها در همین کاروانسرا تعمیرگاهی در مشهد برپا ساختند. احمد در کتاب خاطراتش «پیکان سرنوشت ما» نوشته مهدی خیامی، میگوید؛ «در سال ۱۳۳۲ که قدم به سی سالگی گذاشتم، اولین اتومبیل مرسدس بنز را در مشهد فروختم و فهمیدم کمکم زندگی روی خوشش را به ما نشان میدهد.»
برادران خیامی با تأسیس نمایندگی در مشهد، شرکت تضامنی «برادران خیامی» را تأسیس کردند و به تدریج کارشان را گسترش دادند.
بعد آنها در تهران مغازه کوچکی در خیابان اکباتان بازار اتومبیل اجاره کردند و با تابلو «فروشگاه تضامنی برادران خیامی» به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداختند. بعدها کارشان را توسعه دادند و فروشگاه بزرگی ایجاد کردند. فروشگاهی که با نام «پی.ال.پی» یکی از بزرگترین فروشندگان قطعات یدکی اتومبیل کشور شد. آنها با گرفتن نمایندگی لاستیک کنتینانتال، باتری دنا و بعضی قطعات دیگر از خارج، در بازار صاحب شهرتی شدند. گام بعدی وی ورود به عرصه اتاق سازی بود. در سال ۱۳۴۲ با دریافت مجوز اتوبوسسازی، وارد این صنعت شدند. در آن زمان رقیبانی. مانند: اتوبوس شمسالعماره، اتوبوس ایرانپیما در بازار این رشته فعال بودند. آنان قطعه زمینی در جاده کرج به قیمت متری یک تومان خریدند و کارگاه اتاقسازی و صندلیسازی تاسیس کردند و در سالنی شبیه پروانه که سالن شاپرکی میگفتند، اتاقسازی را با شاسی مرسدس بنز و غیره آغاز کردند. شاسی مرسدس را فریدون سودآور نماینده مرسدس بنز در ایران به آنها میداد. آنها با نصب یخچال و تجهیزاتی نظیر آن به جلب نظر مشتریان پرداختند و بعد با کمک متخصصان آلمانی به جای قلم مو، اتاق رنگ درست کردند و برای رنگآمیزی اتاقها از رنگپاشهای برقی استفاده کردند و از رقبا پیشی گرفتند.
برادران به کشورهای صاحب صنعت اتومبیلسازی نظیر ایتالیا، اسپانیا، آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمریکا رفتند. سفر موفقیتآمیزی بود. در این سفر از خطوط ساخت و مونتاژ اتوبوس و کامیون و حتی اتومبیلهای سواری مرسدس بنز بازدید کردند. آنها مجذوب فولکس واگن و مرسدس بنز شدند، گو اینکه عاقبت اتومبیل «آرو» محصول کارخانه اتومبیلسازی «روتس» انگلستان که در آن زمان یک کارخانه ورشکسته بود را به ایران آوردند. پس از بازگشت از این سفر شرکت سهامی کارخانجات صنعتی ایران ناسیونال را با آن که هنوز مجوزی برای تولید اتومبیل در اختیار نداشتند، ثبت کردند.
تولد پیکان
احمد خیامی در نمایشگاه صنعتی شیراز، موفق شد از شاه مجوز ساخت هر نوع خودرو اعم از سواری، باری و تراکتور را بگیرد. این گونه بود که پیکان متولد شد. سال ۱۳۴۴ پروژه پیکان آغاز شد و ۱۳۴۶ کارخانه افتتاح شد. «از روزی که شاه را در شیراز ملاقات کردم، هجده ماه نگذشته بود که اولین سواری پیکان (البته آزمایشی) از کارخانۀ ایران ناسیونال بیرون آمد.»
خیامی میگوید: «آرزوی محمدرضا پهلوی این بود که روزگاری بشود که هر خانوادۀ ایرانی حداقل یک پیکان داشته باشد ...»
شاه به توسعه صنعت و ساخت اتومبیل داخلی، علاقه داشت. مهمانان خارجی شاه بازدید از کارخانه را در برنامه خود میگنجاندند. آهنگ معروف «تولدت مبارک» را انوشیروان روحانی به درخواست خیامیها برای تولد پیکان ساخته است. وی میگوید راهاندازی کارخانه مشکلات و سختیهای بسیاری داشته است. کلمه آرو در فارسی به معنی «تیر»، «خدنگ» و «پیکان» است. در میان این کلمات پیکان انتخاب شد.
موفقیت برادران خیامی، علاوه بر تلاش خارقالعاده آنها توجه به مسائل رفاهی و معیشتی کارگران کارخانه بود. تأسیس باشگاه فوتبال پیکان و ساخت و احداث شهرک پیکانشهر در مجاورت کارخانه برای سکونت کارگران کارخانه و وعده غذایی رایگان برای کارگران نمونه کارشان است. آنان در کار بسیار جدی بودند. مهندس ساختمانی که خویشاوند احمد خیامی بود درباره پشتکارش میگفت: «گاهی که در زمستان قرار میگذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمانهای نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، او ساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من میآمد. وقتی میگفتم در این ساعت روز هوا تاریک است و نمیشود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت میآمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر میماند تا وقت حرکت فرا رسد.»
به استناد کتاب خاطرات وی، بعدها محمود از احمد درخواست جدایی میکند و احمد میپذیرد و سهم خود از کارخانه را به محمود واگذار میکند. بعد از آن او اقدام به تأسیس فروشگاههای زنجیرهای کوروش (قدس فعلی)، کارخانه جامکو و کارخانه مبلیران (اولین کارخانه مبل در ایران) کرد. احمد صاحب ثروت فراوانی شد. خانه مجلل او در زعفرانیه سی و هفت هزار متر بود که شهرتی عمومی داشت. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تمامی اموال برادران خیامی مصادره شد. اواخر سال 1357 احمد خیامی به تورنتو رفت. سپس برای معالجه سرطان خود عازم لسآنجلس شد. در آن جا بر اثر بیماری درگذشت. وی را در گورستان مموریال پارک، ایست وود لس آنجلس (Westwood Memorial Park) به خاک سپردند.
محمود خیامی از برادر جدا شد و سهم برادر از کارخانه را خرید و به تنهایی مدیریت ایران ناسیونال را عهده گرفت. در سال ۱۳۵۶ او اعلام کرد که میخواهد پیکان را از خط تولید خارج کند و با شرکت پژو وارد شراکت جهانی شود و تولیداتش را به کشورهای دیگر صادر کند. خیامیها علاوه بر کارخانه ایران ناسیونال (موسسان اولیه شرکت حاج علیاکبر خیامی، احمد خیامی، محمود خیامی و مرضیه خیامی و زهرا سیدی رشتی همسر محمود، بودند)، چندین کارخانه و مؤسسه تولیدی دیگر راهاندازی کردند؛ «لاستیکسازی بریجستون»، «پیستونسازی ایران»، «ایدم در تبریز»، «پلیرنگ»، «فنرسازی»، «ریختهگری» و تأسیس دو هنرستان برای تربیت تکنیسین از جمله آنها هستند.
محمود در سال 1979 عازم اروپا شد و به فعالیت تجاری و فروش مرسدس بنز در لندن پرداخت. او میگفت؛ اگر روند فعالیت شرکت ایران ناسیونال ۸ تا ۱۰ سال دیگر ادامه پیدا میکرد، ایران دیگر نیازی به صنعت نفت نداشت.
رضا نیازمند اولین رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران میگوید: «روزی دو نفر به دفتر من آمدند خود را معرفی کردند؛ احمد و محمود خیامی. گفتند آمدیم پروانه ساخت اتومبیل بگیریم ... گفتند ما یک گاراژ در مشهد داریم و هر نوع اتومبیل را تعمیر میکنیم. اتومبیل را داغان و دوباره سوار میکنیم و با آن آشنایی کامل داریم ... برای این کار هم دو میلیون تومان سرمایه داریم ... برای شروع وام میگیریم ... قول دادم که با بانک توسعه صنعت صحبت کنم تا به آنها وام بدهد ... برادران خیامی سه ماه بعد با قراردادی برای ساخت فیات در ایران آمدند اما ما با این قرارداد موافقت نکردیم زیرا موتور فیات مناسب نبود ... یک ماه بعد قرارداد روتس را امضا کردیم ... تمام نقشهها را مهندسان انگلیسی به ایران میفرستند تا ناظر کار ایرانیها برای انجام درست باشند ... برادران خیامی حقیقتاً بسیار خوب کار کردند. من مرتب به کارخانه سرکشی میکردم ... تعداد زیادی انگلیسی با دست و دلبازی به آنها مشاوره میدادند که در نتیجه آن، بازار ایران را گرفتند ... قیمت پیکان ابتدا ۱۴ هزار تومان بود ولی خیامیها گفتند سودی برای ما ندارد و قیمت به ۱۶ هزار تومان افزایش پیدا کرد ... برادر کوچک خیامیها البته تاثیرگذاری بیشتری داشت.»
نیازمند میافزاید: «محمود خیامی هرچه داشت را در ایرانناسیونال هزینه کرد. پس از انقلاب خیامی هم از ایران فرار کرده بود و کارخانه را هم مصادره کرده بودند. من لندن بودم و فکر کردم نکند که مشکل مالی داشته باشد. روزی او را دیدم و پرسیدم که آیا درآمدی داری که گذران زندگی کنی؟ گفت خیالت راحت باشد. روزی که من رفتم برای قرارداد با انگلیسیها، طرف انگلیسی به من توصیه کرد که در این قرارداد یدکیها را نگذار و برای تأمین قطعات یدکی قرارداد جداگانهای به نام خودت ببند، نه شرکت ایران ناسیونال. تو اگر بنا بر هر دلیلی از کارخانه بروی هزینه حاصل از خرید و فروش قطعات یدکی فقط به تو تعلق میگیرد. حقالزحمه این قرارداد ۱۵ درصد برای فروش هر قطعه بود. یعنی از زمان آغاز تولید پیکان در ایران هر قطعه یدکی برای پیکان از انگلیسیها خریداری شده است ۱۵ درصد آن سهم خیامیها بودهاست.»
بهزاد نبوی وقتی وزیر صنایع سنگین گفته است: «گاو صندوق محمود خیامی که بعد از رفتنش گشوده شد با اسناد و نقشههایی که نشان میداد ساخت کامل سواری ایرانی میباید سال ۱۳۶۰ عملی میشد.»
خیامی در طول سالها 110 مدرسه به نام امام علی (ع) در روستاهای استان خراسان و هشت مجموعه بزرگ آموزشی به نام ثامنالائمه در مشهد احداث کرد. او به خرید اشیای عتیقه ایرانی در حراجیهای بینالمللی علاقه داشت. وی در سال ۲۰۰۷ میلادی کمک یک میلیون پوندی را به حزب کارگر انگلستان اعطا کرد که قدردانی تونی بلر واکنشهای گستردهای را در رسانههای بریتانیا به همراه داشت.
وی تبعه کشور فرانسه بود. روزنامه گاردین نوشت؛ یک تاجر ایرانی (محمود خیامی) و شهروند فرانسوی که امسال 830/000 پوند به لابراتوار اهدا کرده است. خیامی دارای چند نشان و لقب از مراجع غربی است. او هفت نمایندگی در انگلستان و امریکا داشت. محمود خیامی در تاریخ ۹ اسفند سال ۱۳۹۸ در سن ۹۰ سالگی در شهر لندن درگذشت.