پنجشنبه, 19 مهر 1403

زنان نامدار تهران قدیم یا دارالخلافه (6) – مهد علیا

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
مهد علیا

مهد علیا ترکیب وصفی و اسم مرکب و در معنای کلمه، مترادف گهواره بلند است / معین.

در گذشته لقب مادر بزرگان و شاهان بکار می‌رفته است. از آن جمله است؛ لقب خیرالنسا بیگم دختر میرعبدالله‌خان مرعشی حاکم مازندران، مادر شاه عباس صفوی و لقب مادر ناصرالدین شاه / لغتنامه.

جز آن، لقب زنان عالی رتبه خاندان سلطنتی نیز بوده است. از آن جمله است؛ خانش بیگم دختر شاه تهماسب اول صفوی و مهد علیا گوهر شاد آغا و همسر سلطان محمد خدا بنده.

در عصر قجر نخستین بار لقب مهد علیا به مادر فتحعلی شاه اختصاص یافت.

مهد علیایی که این مطلب بتفصیل، بدان می‌پردازد، ملک‌جهان خانم (1220-1290 قمری) دختر محمد (امیر محمد) قاسم‌خان پسر سلیمان‌خان اعتضاد‌الدوله قوانلو و نوه دختری فتحعلی شاه (مادرش بیگم خاتون دختر فتحعلی شاه بود) است. او زن محمد شاه و مادر ناصرالدین شاه بود.

ملک‌جهان دختری با هوش و مکار بود، که از زیبایی صورت و سیرت بهره‌ای نداشت. وی در سال 1234 قمری در سن شانزده سالگی با پسر دایی چهارده ساله‌اش محمدمیرزا (نوه فتحعلی شاه) پسر عباس‌میرزا نایب‌السلطنه ازدواج کرد. این وصلت بفرمان فتحعلی شاه و بنا بر وصیت آقامحمدخان انجام پذیرفت. محمد‌میرزا که از سلامت جسم برخوردار نبود، دوران صباوت و جوانی را زیر نظر و با آموزش‌های درویش‌مآبانه حاج میرزا آقاسی (هموست که محمد شاه بعد از به قتل رساندن قائم مقام فراهانی او را بصدارت نشاند) گذراند. ارتباط مستحکم مریدی - مرادی میان آندو که در این دوره پیدا شد، تا پایان حیات محمد شاه پا برجا ماند.

سستی اراده محمد شاه و ناتوانی او در اداره امور دولتی و خصوصی و البته عقیده درویش مسلکی شاه، محیطی مناسب برای رشد و بروز خودکامگی ملک‌جهان خانم جاه طلب و ریاکار و تشنه قدرت بود. حس برتری جویی ملک‌جهان را در آن اوان اختلاف سنی و تفاوت عقلی (هنگام ازدواج ملک‌جهان 16 سال و محمد میرزا 14 سال داشتند.) قابل توجه میان آندو، شدت بخشید، بطوریکه این زن توانست، در طول حیات خود، در تصمیمات شاه و اراده او در اداره امور کشور اغلب موثر واقع شود و در دوران پادشاهی فرزندش برگ دیگری از نفوذ خود را که مهارت سیاست بازی را با ترفند‌های مادرسالارانه در آمیخته بود، رو کند.

ملک‌جهان، جوانی را به اتکای هوش و انگیزه برتری‌جویانه به کسب هنر نقاشی و خطاطی، موسیقی و آواز (در آهنگ حجاز می‌خواند) و تحصیل عربی و ادبیات فارسی و ... گذراند. اگر غریزه جنسی، او را به ‌تردامنی کشاند، لیکن قریحه روحی، بر مقام شاعری‌اش نشاند. این دوره معرفت‌آموزی نتوانست، حس قدرت‌طلبی و ریاکاری این زن را مهار کند، لذا بعد از این دوره رفته‌رفته به نفوذ در سیاست و امور کشور پرداخت.

فریدون آدمیت در توصیف خلق و خوی او نوشته است:

«... بسیار با هوش بود، جاه‌طلب، تجمل‌دوست، از زیبایی بی‌بهره، خط و ربطی داشت و به شیوه چلیپا خوب می‌نوشت. علاوه در فن مکر زنانه استاد بی‌بدیلی بود. منش او را قدرت‌پرستی و جنون جنسی می‌ساخت. زندگی او پرورده آن دو عنصر بود.»

«... در ادبیات فارسی تسلط داشت و در بیان مطالب بسیار توانا بود. توانایی او در ادبیات فارسی و سبک روان و ساده نگارش‌اش از نامه‏های بجامانده از او به خوبی مشخص است. این نامه‌‏ها حاوی جملات کوتاه و روان و ساده بود. به طوری که از اسناد موجود برمی‏آید، در بیان سخن اهل درازی نبود و نامه‌‏هایش به ناصرالدین شاه لحنی مؤدبانه و صمیمانه دارد، اما در مورد دیگران از لحنی آمرانه و تند استفاده می‏کند»

در اواخر عمر و دوران پیری انجام امور مذهبی روی آورد. در عمارت خود حسینیه ایجاد کرد و مجالس روضه برگذار می‌کرد.

لیدی شیل، همسر وزیرمختار انگلیس در ایران پس از ملاقات با مهدعلیا او چنین ترسیم می‏کند: «او خیلی باهوش است و در اغلب امور مملکتی دخالت دارد ... مادر شاه از من سوالات متعددی درباره ملکه [ویکتوریا] نمود و ازجمله می‎خواست بداند، که او چگونه لباس می‎پوشد.»

دوست‌علی‌خان معیرالممالک (نتیجه پسری مهدعلیا) درباره اخلاق و رفتار او می‌نویسد:

«مهدعلیا، به ظاهر زیبا نبود، ولی از موهبات معنوی بهره‌ای بسزا داشت. بانویی پرمایه و باکفایت بود. ادبیات فارسی و قواعد زبان عربی را نیک می‌دانست و خط درشت و ریز، هر دو را خوب می‌نوشت. به مطالعه تاریخ و دیوان اشعار شعرا رغبتی وافر داشت و کتابخانه خصوصی او را، این دو نوع کتاب تشکیل می‌داد، گاه سخن، شیرین گفتار و به وقت محاوره، حاضر جواب بود. امثال و حکایات و اشعار بسیار، از بر داشت و ضمن گفتگو، آنها را در جای خود به کار می‌برد.»

دوست‌علی‌خان معیرالممالک در مورد خدم و حشم «مهدعلیا» چنین می‌آورد:

«... وجود مهدعلیا در دربار، پناهگاه متخلفین بود. همیشه تنی چند از شاهزاده‌های بیکار و تن‌پرور قاجار در این بزم و بساط به مفتخوری و ارتکاب انواع هرزگی‌ها می‌پرداختند. جالب آن که مادر شاه، در واقع، معرکه‌گردان این دار و دسته‌ها بود. ناگفته نماند، که بسیاری نشانه‌ها حکایت از آن دارد، که او خود نیز در پاره‌ای از هرزگی‌ها و خوشگذرانی‌های آنان شرکت داشته است.»

جهان خانم در گلدوزى و نقاشى مهارت داشت.

در مقبره‏ محمدشاه مدفون است. از آثار وى، گل نرگس زیبایى به آبرنگ که رقم «نقشه مهد علیا» دارد.

ناصرالدین شاه و عزت‌الدوله فرزندان مهد علیا هستند.

زندگی ملک‌جهان (شاه جهان) خانم را می‌توان به سه دوره تا حدودی مستقل، دسته‌بندی کرد:

 

دوره جوانی - در این دوره او بیشتر به اطفای آتش هوس و پاسخگویی به غلیان‌ها و هیجان‌های درونی او گذشته است. در این دوران است، که نام مردانی چون اعتضادالسلطنه و میرزاعلی‌خان (حاجب‌الدوله بعد) و ... را در زمره دلدادگانی که با او ارتباطی پنهانی داشته، در اسناد آمده است. هرچند این روابط خصوصی سالیانی بدرازا کشید. این اعمال چنان شهرت یافت، که محمد مجبور شد، او را طلاق (بعد رجوع شد) دهد.

محمد شاه به عکس فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه که هر کدام دارای صدها زن بودند، زنان زیادی نداشت، خدیجه خانم چهریقی (پدرش از دراویش کرد چهریق بود) زن محبوب وی بشمار می‌رفت. محمد شاه خدیجه خانم را در دوره جدایی مهدعلیا گرفت. یکی از انگیزه‌های کینه‌توزانه مهد علیا مهرورزی شاه بدو بود. ارتباط متعدد و افراط او در امور جنسی زبانزد خاص و عام بود. بقول زنده‌یاد آدمیت «منش او را قدرت‌پرستی و جنون جنسی می‌ساخت. زندگی او پرورده آن دو عنصر بود.» وی که خوب می‌دانست، از وجود چهره‌ای دلربا بی‌بهره است و هر که آتش هوس او را خاموش کند، از سر قدرت او خواهد بود، لذا بطور طبیعی گرایش بیشتری در کسب قدرت پیدا نمود.

 

دوره میان سالی - این دوران از عمر او که با خاتمه حیات محمد شاه، پایان یافت، به کسب قدرت و نفوذ بیشتر در امور دولتی گذشت. در این دوره شاه محلی از اعراب نبود، بنابراین اغلب درگیری‌های مهد علیا به مقابله و ستیز با میرزا آقاسی صدراعظم سپری شد. در پایان همین دوره است، که به محض درگذشت محمد شاه (که حامی میرزا آقاسی بود) بسال 1264 در قصر محمدیه (غرب باغ فردوس - بعد‌ها به اعتبار بدشگونی باغ، رها شد. تا اینکه مالک جدید به نام خود، محمودیه گذاشت ...) حاج میرزا آقاسی از ترس عقوبت مهد علیا که اداره امور را به عهده گرفته بود، به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد. فرار صدراعظم به ری نشان از قدرت مهد علیا در آن زمان دارد، این خود می‌رساند، مهد علیا بوقت حیات همسر توانسته بود، در دربار شبکه نفوذی برقرار سازد و ارتباط میان درباریان و حتی حکام ولایات پدید آورد.

در توصیف رفتار سیاست‌گرانه و مکارانه او گویند؛ در این زمان دو چادر به سر کرد، یکی برنگ سیاه به نشانه سوگواری در مرگ شوهر و دیگری برنگ الوان به شادمانی از پادشاهی فرزند. مهد علیا بدین زمان 44 ساله و بسیار پخته بود. او با پیوندی که از قبل با سفارت‌های دول روس و انگلیس برقرار کرده بود. توانست دوره (این فاصله را بین چهل تا صد روز نوشته‌اند) بسیار حساس انتقال سلطنت را که همه گاه در ایران توام با بحران و خطر بوده است، تا به تخت نشستن ناصرالدین شاه بگذراند. وی در این دوره غیر از مشاوره مادام گلساز (حاجی عباس) از افراد دیگری نیز کمک گرفت. مشهور است، او در این زمان در دربار پشت پرده زنبوری می‌نشست و به گزارش‌های مامورین گوش فرا می‌داد و به رتق‌وفتق امور می‌پرداخت.

خان ملک ساسانی از این روز‌ها نوشته است:

«... مهد علیا یکی از رفقای مخصوص خود، علی‌قلی‌میرزا اعتضادالسلطنه را به پیشکاری انتخاب کرد و مهر چهار گوش بزرگی که رویش کنده بودند (مهین مادر ناصرالدین شهم) تهیه دید و تمام اختیارات را به دست گرفت.»

از مهد علیا چند سجع مهر باقی مانده است؛ «ملک انساءالعالمین» و «عصمه الدنیا و الدین»

پیش از رسیدن ناصرالدین شاه به پایتخت، چند نفر که در انجام امور مهد علیا را کمک می‌دادند، خود را مستحق صدارت و نیز مورد حمایت مهدعلیا می‌پنداشتند، ولی با آمدن شاه و میرزاتقی‌خان همه آن تدابیر نقش بر آب شد، چون ناصرالدین شاه بمحض ورود به کاخ سلطنتی بر تخت پادشاهی تکیه زد و میرزاتقی‌خان امیر نظام را با لقب «امیرکبیر اتابک اعظم» به صدارت خود برگزید و بدین ترتیب آب پاکی را بر دست مهد علیا و دیگران ریخت و آتش تند کینه و حسادت آنان را بر انگیخت. در این زمان شاه به امیر نوشت:

 «... ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول همه خوب و بد‌ی که اتفاق افتد می‌دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق را داریم و بجز شما به هیچ شخص دیگری اعتمادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم»

 

دوره پایانی - این دوران از زندگی مهدعلیا مربوط به عصر سلطنت ناصرالدین شاه است. در این دوره مهد علیا در دسیسه‌کاری و مکر به کمال رسیده بود و شبکه ارتباطی آشکار و پنهان و تحت فرمانی با عوامل داخلی و روابطی با دو دولت استعمارگر روس و انگلیس برقرار ساخته بود در همین دوره است که امیرکبیر را ... از او زنی ساخته بود مقتدر کینه‌توز توطئه‌گر فسد و مکار ریاکار.

آشنایی شاه با خلق و خوی امیر و آگاهی از کاردانی و درایت و صداقت او چنان ارتباط میان آندو را مستحکم ساخته بود، که مهد علیا و دیگر دشمنان و از همه مهمتر دولت‌های روس و انگلیس هر چه کوشیدند، تا امیر را از میدان خارج سازند، تیرشان به سنگ خورد. ازدواج امیر با ملک‌زاده خانم (13ساله) عزت‌الدوله این بانوی پاک سرشت روابط شاه و امیر را بیش از پیش تقویت کرد، هرچند در ابتدا مهد علیا تصور می‌کرد، با این وصلت امکان سیطره او بر امیر خواهد بود، به همین جهت، نه تنها او موافق این وصلت بود، بلکه در انجام امور همراهی نیز کرد. اما وقتی امیر را نتوانست براه خود کشاند، با دشمنان او همداستان شد و آتش خشم و کینه‌اش از دیگران شعله‌ور‌تر گردید. بطوریکه دشمنی آندو علنی شده بود. گویند؛ امیر در آخرین دیدارش او را روسپی خوانده است.

و سرانجام ... چهل روز از تبعید امیر به باغ فین گذشته بود، که در شب عروسی اعتضاد‌السلطنه با سلطان خانم، ناصرالدین شاه را شراب بسیار خوراندند، در حالی که او مست بود، مهد علیا فرمان قتل امیر را از او گرفت و از ترس آنکه شاه بوقت هوشیاری پشیمان گردد، شبانه فرمان را به حاج علیخان از دلدادگان سپرد و او نیز شبانه به سوی کاشان حرکت کرد و در حمام باغ فین بی‌خبر از ملکزاده خانم، امیر را کشت و ایرانی را در غم مردی چنان بزرگ به عزا نشاند.

مهد علیا نه تنها در از میان بردن امیر نقش مهمی داشت، بلکه در روی کار آمدن میرزا آقا خان نوری که مردی فاسد و وطن فروش بود، نیز دخالت کرد و در تمامی دوران سیطره خود بر دربار از همراهی روس و انگلیس بهره برد. او بمحض قتل امیر، عزت‌الدوله را که در عزای شوهر سیاه‌پوش بود، مجبور ساخت، پای سفره عقد میرزا کاظم پسر میرزا آقاخان نوری بنشیند.

وی به سال1290 قمری، در سن 70 سالگی در گذشت. ناصرالدین شاه هنگام مرگ مادر در سفر فرنگ بود، بنابراین جنازه مهد علیا را در شبستان مسجد سلطانی (شاه) نگاه داشتند. ناصرالدین شاه که از سفر آمد، بر سر جنازه مادر شتافت و ساعتی بر آن گریست. بفرمان شاه جنازه را در حرم حضرت معصومه در قم به خاک سپردند.

 

مهد علیا بناهایی را از خود بجا گذاشت، چون:

  1. باغ مادر شاه در ری، مجاور حرم حضرت عبداعظیم.
  2. بارگاه و بقعه زیارتگاهی زبیده خاتون.
  3. اتمام بنای مسجدی ارک که پدرش امیر قاسم پی افکنده بود. به همین جهت این مسجد و مدرسه را علاوه بر نام بانی‌اش با نام «مادر شاه» و یا «مهد علیا» نیز می‌خوانند.
  4. حسینه‌ای در عمارت خود در ارک.

خلاصه اینکه مهد علیا زنی اصالتا باهوش و مکار بود، که در درازای زمان .... بدو آموخت در این مسیر توسعه ... قدرت شیطانی او نازیبایی‌اش نیز شدت بخشید به مهد علیا و نواب علیه ملقب گردید بر شوهر و دربار آن تاثیر داشت و اوج قدرت‌نمایی او به دوران پادشاهی پسر اختصاص دارد که از مادر سالاری توام شده با مکر قدرت زیادی به او بخشیده بود.

بیشتر بخوانید: