در جوامع بشری هرچه به گذشتههای دورتر برگردیم، محدوده آیین و رسوم، عادات و اعتقادات، تنوع خوراک و پوشاک و ... تنگتر و کوچکتر میشود و یا بالعکس هرچه به قرن معاصر و به طریق اولی سالهای اخیر نزدیک شویم، حوزه عملکرد رفتارهای اجتماعی را وسیعتر و دامنه دربرگیری آنها را گستردهتر مییابیم. به عبارت دیگر در زندگی امروز بشر قوانین نوشته و نانوشته جهان شمول بسیاری بر جامعه سیطره یافته که تقریبا همه ملل و اهالی عالم را به نحوی مجبور به اطاعت و پیروی از آن کرده است. اینکه جوامع بشری مانند قانون ظروف مرتبطه در علم فیزیک با ارتباط تنگاتنگی که امروز پیدا کرده است، در بسیاری از رفتارهای اجتماعی و ابعاد دیگر زندگی، دارد به سرعت به شرایطی یکسان نزدیک میشود. این فرایند، نتیجه ارتباط جوامع با یکدیگر و یکسان شدن دانش و آگاهی آنان است. وجود ارتباطات الکترونیکی و دسترسی مردم از طریق شبکههای اینترنتی انقلابی عظیم در زندگی مردم پدید آورده است.
در گذشته سرعت انتقال دانش و اطلاعات بسیار کند بود و حتی با تفکرات و عقاید خاص و فضای بسته، بسیاری از گروههای قومی و مذهبی و غیره، دانش و اطلاعات خود را هرگز فاش نمیکردند. در بیشتر موارد صاحب دانش و یا فن، سعی در پنهان کردن آن داشت، تا مبادا رازش فاش شود، و او نتواند از دانش و فن خود بهرهمند شود. این همان فوت کوزهگری بود. با این حال تاریخ تمدن بشر نشان میدهد، دانش و آگاهی مانند کاروانی میماند که دایم در حرکت است و از نقطهای به نقطه دیگر میرود و ضمن اشاعه دانش همزمان به انباشتن توشه خود نیز میپردازد.
وقتی امپراتوری هخامنشیان از چین تا شمال افریقا دامن گستراند. پادشاهان هخامنشی مردم را تشویق میکردند تا با انتقال دانش به یکدیگر، به آبادانی گستره وسیع حکومتی خویش کمک شود. به عنوان مثال داریوش از انتقال درخت پسته توسط کشاورزان از حوالی مرکز ایران با جغرافیای کنونی به نقاط دیگر سرزمینشان نظیر غرب کشور یعنی سوریه و ترکیه فعلی بسیار خرسند شد. گستردگی کاشت پسته در نقاط مختلف جهان از آن عصر آغاز شد. از این طریق است که امروز کاروان معرفت بشر با چنین عظمتی از حجم علم و دانش مواجه است.
تحولات علمی بشر در سدههای اخیر بخصوص از سده نوزده میلادی به این سو موجب تغییرات گستردهای در اقتصاد، صنعت، سیاست و ... شد. حاصل این تحولات سرعت گرفتن انتقال دانش و آگاهی آدمیان از نقطهای به نقطهای دیگر گردیده است.
امروز کمابیش در همه جای دنیا غذاهایی را که شکل بینالمللی به خود گرفته است. میتوان دید و یا بخش عمدهای از خوراکیها در همه جا پیدا میشود. یکی از آنها «سیب زمینی» است که شاید همه مردم عالم میشناسند. ولی یکی دو قرن قبل چنین نبود. هر منطقهای از عالم خوراکیهای مخصوص همان ناحیه رامی شناختند.
تاسیس سلسله قاجاریه در آخرین سالهای سده هجدهم اتفاق افتاد. دوره سلطنت فتحعلی شاه با آغازین سالهای سده نوزده همزمان شد. در این عصر اروپاییان پا به سرزمین ایران نهادند آنها با خود چیزهایی را میآوردند، هرچند همگی ماموریت داشتند تا با خود چیزهای مهم تری را به سرزمینشان ببرند. آنها اطلاعاتی مهم از وضع دربار و اخبار نظامی و سیاسی و حتی وضع زندگی مردم کوچه و بازار را که مورد توجه و نیاز اروپا بود، به دولت متبوع خود گزارش میکردند. اروپای تازه به قدرت رسیده و آماده دستاندازی به دیگر کشورها را این اخبار در دهههای بعد بسیار سودمند افتاد.
سیب زمینی، امروزه با تولید جهانی سالانه 300 میلیون تن از اقلام اساسی مواد غذایی بشر به شمار میرود. این گیاه پیشینه 7000 ساله در خاک پرو دارد. فاتحان اسپانیایی در سال 1570 میلادی آن را به آمریکا شمالی آوردند. بعدها به اروپا رفت و سپس در سفر خود سراسر نقاط جهان را درنوردید.
ورود سیب زمینی به تهران به دوره فتحعلی شاه باز میگردد، که سفیر انگلیس با خود آورد. گو اینکه در این زمان شیوع عمومی نیافت و فقط در محدوده زندگی درباریان خلاصه شد، ولی در گذر زمان رفتهرفته شیوع عام یافت. در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه از طریق باغبانان فرنگی و آمد و شدی که ایرانیان به اروپا داشتند و یا اروپاییانی که به ایران میآمدند، بسیاری از صیفیها و به اصطلاح فرنگیجات از قبیل گوجه فرنگی، هویج فرنگی و ... در ایران شایع و رایج شد. ایرانیها روزهای نخست آشنایی با این گیاه بدان آلو ملکم میگقتند. در اسناد قدما کچالو نیز بدان گفته شده است.
اعتمادالسلطنه در اینباره در المآثر و الآثار نوشته است:
«شیوع استعمال سیب زمینی - این نعمت معتدبها که اصلا امریکی است اگر چه از عهد خاقان مغفور فتحعلی شاه به توسط سر جان ملکم سفیر حکومت کنپانی (کمپانی) هندوستان مقیم دربار دارالخلافه طهران وارد ایران گردید و در دوران شاه مرحوم محمد شاه قاجار به تربیت حاجی میرزا آقاسی اندک رواجی پذیرفت ولی به سرحدی نرسید که مانند سایر زراعات از ارتفاعات ایران به شمار آید. امروز از اقوات عمومی محسوب است و هر دو صنفش در نزد توانگر و درویش مرغوب.»