سید ضیاءالدین طباطبایی و کودتای 1299
«چه باید کرد تا شایستگان بر مسند آیند»
هویت و خانواده
سید ضیاءالدین فرزند سید علی طباطبایی یزدی است. سید علی آقا یزدی در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار از محضر درس آیتالله حاج میرزاحسن شیرازی در نجف کسب فیض نمود، بعدها به ایران عزیمت کرد. و مورد احترام مظفرالدین میرزا قرار گرفت و به وصیت او بر جنازهاش نماز گذارد. / رجال عصر پهلوی، سید ضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، چاپ اول، ص 5
بعد از مرگ مظفرالدین شاه، سیدعلی با سیاستهای محمد علی شاه مخالفت ورزید تا جاییکه به ساری تبعید شد و خانهاش در تهران توسط عوامل دولتی و اوباش غارت گردید.
سیدعلی روزگاری که جزو مدرسین مسجد سپهسالار تهران بود، در سفری که به شیراز داشت، با دختری شیرازی ازدواج کرد. سیدضیاء ثمره همین ازدواج و نخستین فرزند آنان است.
سیدضیاء در تابستان سال 1268 (برخی اسناد 1267) خورشیدی در شیراز چشم به جهان گشود. وی 10 ماهه بود که خانوادهاش از شیراز به تبریز رفتند و تا حدود انقلاب مشروطیت به مدت 15 سال در تبریز ماندند.
سید ضیا تحصیلات مقدماتی را تحت مراقبت معلمین خصوصی درخانه پدر آموخت. سپس به شیراز زادگاهش رفت و در آنجا به تحصیلات مذهبی و همچنین فراگیری زبانهای انگلیسی و فرانسوی پرداخت.
خوی منش
سیدضیاء از دوران بلوغ به دلیل تضاد و تعارضی که با افکار پدرش داشت، از وی دوری میکرد. او گاه هیأت و شکل ظاهری خویش را تغییر میداد، لباس روحانی را از تن بدر میکرد و به کلاه و سرداری و شلوار ملبس میگشت و گهگاه نیز برای اینکه خود را متجدد نشان دهد، در ملاءعام با کت و شلوار و پاپیون حاضر میشد. او از آغاز نوجوانی به علت انحراف در فکر و عقیده از سنتهای مذهبی چشمپوشی میکرد. به موسیقی و شکار و تفریحات ضددینی میپرداخت. این گونه اقدامات وی غالباً مورد نکوهش خویشان و آشنایان و اطرافیان وی قرار میگرفت / زندگانی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صفحه 14
ریشه عدم ثبات در مواضع روزنامههای سیدضیاء و بخصوص روزنامه «رعد» را باید در روحیات شخصی وی جستجو کرد. سیدضیاء برحسب اوضاع سیاسی ایران گاهی به دولت روسیه و گاهی به دولت انگلیس، متمایل میشد.
جوانی و شروع فعالیت اجتماعی
سید ضیا تحصیل کاملی نکرد و بنا بر اقضای روز و فضای اجتماعی وقت خیلی زود جذب فعالیتهای اجتماعی شد.
«سید گذشته از فارسی که زبان مادری او بود، هیچ زبانی را به قدر کافی نمیدانست. درحالی که بیمیل نبود به اطرافیانش برساند که بر چندین زبان تسلط دارد. گمان میکنم به استثنای فارسی از عهده اینکه مطلبی را بتواند به زبانی غیر از فارسی بنویسد، برنمیآمد» / زندگانی سیاسی اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی.
سیدضیاء در فضای باز سالهای نخست مشروطه و در سن 17 سالگی به کمک دائی خود ابتدا نشریهای به نام «اسلام» و کمی بعد نشریه دیگری به نام «ندای اسلام» را در شیراز منتشر کرد و در آن به حمایت از جنبش مشروطه پرداخت. این نشریه که اولین شماره آن دو ماه پس از مرگ مظفرالدین شاه و در آغاز صدارت محمدعلی شاه، در 15 اسفند 1285 منتشر شد، به منزله شروع فعالیتهای سیاسی سید است. اما نشریه وی پس از مدتی توقیف گردید و چون سید جان خود را در خطر دید، با تغییر لباس و همراه تحریریه خود راهی تهران شد و برای همیشه شیراز را ترک کرد. او در تهران فعالتر از قبل به صف مشروطهطلبان پیوست و حتی گفته میشود که مبتکر چاپ و توزیع «فرمان مشروطیت» در تیراژ وسیع نیز بود.
ریشه عدم ثبات در مواضع روزنامههای سیدضیاء و بخصوص روزنامه «رعد» را باید در روحیات شخصی وی جستجو کرد. سیدضیاء برحسب اوضاع سیاسی ایران گاهی به دولت روسیه و گاهی به دولت انگلیس، متمایل میشد. او ریشه مشکلات ایران را تماماً از تضییقات روسیه تزاری و یا دولت انگلستان ناشی میدانست. از نظر او بیتدبیری طبقه حاکم در اداره مطلوب کشور نیز عامل مؤثری در این بیسامانی محسوب میشد. او اگر چه از اندیشههای انقلابی متأثر بود و این تأثیر را میتوان از سلسله مقالاتش در «شرق» درباره ایده سوسیالیسم دریافت، اما هیچگاه با نمادهای گرایش سوسیالیستی مانند سلیمان میرزا اسکندری، احساس یگانگی نکرد. در عوض گهگاه به وثوقالدوله که چهرهای راستگرا و مخالف سوسیالیستها بود، ابراز تمایل میکرد.
سیدضیاءالدین فعالیتهای روزنامهنگاری را از سنین نوجوانی آغاز کرد و تا سن 31 سالگی که با کودتا به قدرت رسید، ادامه داد. ویژگی این دوره تلاش گسترده سیدضیاء برای جلب حمایت محافل وابسته به انگلیس در داخل کشور و شاخص کردن چهره خود به عنوان سیاستمدار جسوری که قادر است با حمایت انگلستان، اوضاع سیاسی ایران را دگرگون سازد. سید صاحب چهرهای مرموز و دوگانه بود، روزنامهنگاری که از حرفه خود به عنوان محملی برای تبلیغ سیاست بیگانگان استفاده میکرد.
سیدضیاء به دلیل بمباندازی به خانه «شعاعالسلطنه»، برادر محمدعلی شاه تحت پیگرد قرار گرفت و به سفارت انگلیس پناهنده شد. اما سفارت با وجودی که داعیه حمایت از مشروطهخواهان را داشت ظاهراً به این دلیل که پدر سیدضیاء مخالف سیاستهای انگلیس و مخالف دولت محمدعلیشاه بود، درخواست اعطای پناهندگی سید را رد کرد / زندگی سیاسی و اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ نوشته محمدرضا تبریزی شیرازی ـ صفحه 19
سید پس از آنکه پاسخ مشابهی را از سفارت عثمانی شنید به سفارت اتریش پناهنده شد و در آنجا به مدت 6 ماه ماند تا اینکه با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد.
این رویداد با پیشروی نیروهای مشروطهخواه در شمال کشور به سمت تهران مقارن بود. با ورود مشروطهخواهان به تهران (تیر 1288) سید به همکاری با آنان پرداخت و در تصرف بعضی مناطق مرکزی تهران با نیروهای مهاجم همکاری فعالانهای داشت / معماران عصر پهلوی ـ صفحه 292
سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر 1288 خورشیدی اندکی پس از فتح تهران اولین شماره روزنامه شرق را در 4 صفحه و به دو زبان فرانسه و فارسی با همکاری چهرههایی مانند علی اکبر داور و دکتر حسین کحال منتشر کرد. این روزنامه برخلاف نشریه «ندای اسلام» حامی جدی مشروطهخواهان نبود و لحن بیطرفانهتری داشت. با این حال نشریه «شرق» که هزینه آن توسط رزتشتیان و ارامنه تأمین میشد / شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ـ باقر عاقلی ـ جلد دوم ـ صفحه961
در 15 مهر 1289 به دلیل اهانت به مجلس دوم و پس از انتشار 64 شماره توقیف شد. سیدضیاء بلافاصله نشریه «برق» را به جای «شرق» انتشار داد. اما روزنامه «برق» نیز کمی بعد به دلیل مشابهی توقیف شد و سیدضیاء ابتدا محاکمه و به 5 سال زندان محکوم گردید ولی بعداً با دخالت عدهای از مشروطهخواهان از زندان آزاد و وادار به خروج از کشور شد. او دو سال در فرانسه و انگلیس ماند و به تحصیل پرداخت و در شرایطی که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه» تأمین میشد / معماران عصر پهلوی ـ صفحه 292
به فراگیری زبانهای انگلیسی و فرانسوی پرداخت / زندگانی سیدضیاءالدین طباطبائی ـ صفحه 15.
در گیرودار این بحران سیدضیاء پس از سفری به هندوستان و مصر و دریای سرخ و عثمانی و عراق وارد ایران شد و مدتی بعد در آذر 1292 روزنامه «رعد» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد / ایران در قرن بیستم ـ (ژان پیر دیگار ـ برنارد هورکاد ـ یان ریشارد) ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، صفحه 99 / سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواک صفحه 9
او اعانات و کمکهای مالی انگلیس را بر هر حمایت مالی دیگری ترجیح میداد. در این رابطه «مورخالدوله سپهر» تاریخنویس دوره قاجار مینویسد: «روز سه شنبه 28 سپتامبر 1915 (6 مهر 1294) سیدضیاء محموله کمک مالی سفارت آلمان برای نشریه «رعد» را رد کرد و آن را نپذیرفت. او معتقد بود اتحاد با متفقین برای ایران مفیدتر از نزدیکی به آلمان است. با این حال پرنس دویس آلمانی علیرغم آنکه میدانست واسطه مذاکرات سری میان دولت ایران و سفارت انگلیس، سیدضیاء است، معذالک یک نوع حس احترامی نسبت به او دارد و برای روزنامه رعد اهمیت مخصوص قائل است / مورخالدوله سپهر ـ ایران در جنگ بزرگ 18 - 1914 ـ ص 213، برگرفته از سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواکست.»
دوران فعالیت روزنامه «رعد» که با تشکیل و سپس تعطیل مجلس سوم ایران مقارن بود، از حساسترین دورههای تاریخ معاصر ایران است. وقوع جنگ اول جهانی و هجوم نیروهای روس از شمال و هجوم قوای انگلیس از جنوب و انعقاد قرارداد ننگین 1915 میان روس و انگلیس با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود در ایران، از جمله مهمترین رویدادهای این دوران از تاریخ ایران است. روزنامه رعد ابتدا حامی روسها بود و سپس در مقطعی به دفاع از انگلیسیها پرداخت و حتی از تشکیل «پلیس جنوب» که ساخته و پرداخته نظامیان اشغالگر انگلیس در نواحی جنوبی کشورمان بود، حمایت کرد.
علی دشتی که خود نیز روزنامهنگار بود و تمایل به انگلیسیها داشت، در روزنامه «شفق سرخ» تحت عنوان «آقا سیدضیاء مدیر رعد» وی را چنین معرفی میکند:
در اینکه سیدضیاءالدین یک وقتی حامی سیاست روس و پس از آن مدافع سیاست انگلیس بود، به دلیل اوراق رعد که مظهر این سیاستها بود، هیچ جای شبهه نیست و به همین دلیل روزنامه رعد در ولایات نه تنها مورد توجه افکار عمومی نبود، بلکه مردم آن را عبوس و نفرتآمیز تلقی میکردند / از سید ضیاء تا بازرگان، ناصر نجمی ـ صفحه 8
پیش از کودتا
در سال 1917، در صدارت قوامالسلطنه، به منظور برقراری روابط با دولت تازه استقلال یافته آذربایجان، در رأس یک هیأت به این منطقه اعزام گردید / رجال عصر پهلوی، سید ضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، چاپ اول، ص 8.
بر پایه قرارداد ۱۹۰۷ (که در سن پترزبورگ امضا شد) منطقه شمالی ایران به روسیه تزاری و منطقه جنوبی به بریتانیای کبیر اختصاص یافت و قسمت میانی منطقه بیطرف بود این پیمان نامه بدون آگاهی دولت ایران در زمان اوج جنبش مشروطه امضاء شد؛ از این رو سرانجام با پاسخ تند مجلس شورای ملی رو به رو گردید. ولی با وجود اعتراض ایران به این قرارداد، مواد آن عملا اجرا میشد و در زمان جنگ جهانی اول نیز به بهانه جنگ با عثمانی، مناطقی از ایران مدتی به اشغال روسیه تزاری و بریتانیا در آمد. روسها تا زمان انقلاب اکتبر بر حفظ منافع حاصله از این قرارداد اصرار داشتند.
قرارداد ۱۹۱۹ با قرارداد ۱۹۰۷ مرتبط بود. جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین پایان پذیرفت و با وقوع انقلاب اکتبر، روسیه در گیر مسایل داخلی شد و در عرصه جهانی ناتوان گردید. بنابراین بریتانیا خود را یکه تاز میدان دید و برای حفاظت هند از نفوذ امواج انقلاب سرخ ایران را به عنوان کشوری حائل در آورد.
به این منظور لرد کرزن وزیر وقت امور خارجه انگلستان، قرارداد ۱۹۱۹ را که بر کلیه امور مالی و نظامی ایران تسلط مییافت پیشنهاد کرد که با مخالفت ایرانیان عمل نشد.
هنگامی کودتای سوم اسفند صورت گرفت، که کشور دچار هرج و مرج بود. حکومت لرزان احمد شاه با جنگ جهانی اول مواجه شد و دولت ضعیف و نو پای مشروطه با خزانه تهی و آشفتگیها و نابسامانیهای موجود قادر به حل بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرتهای خارجی، نبود و این وضع از ایران کشوری ورشکسته و وابسته ساخته بود
دولت در خارج از پایتخت نفوذی نداشت و هر بخشی از کشور زیر نفوذ قدرتی محلی بود. شمال کشور را سپاه انگلستان و روسیه اشغال نموده بودند. سپاه روسیه تا دروازههای تهران پیش آمد و سلسله قاجار را با لبه تیغ بران انحلال آشنا کرد. سپاه پلیس جنوب با همکاری قشون هندیها زیر نظر انگلیسیها بر جنوب حکمرانی داشت.. و بر اثر اشغال کشور توسط بریتانیا و خرید آذوقه مردم ایران توسط ارتش اشغالگر و شروع قحطی بزرگ ایران ۱۲۹۸ - ۱۲۹۶ مردم ایران به کام مرگ فرو رفتند. غرب کشور را سپاه عثمانی اشغال نموده بود. در آذربایجان غربی توسط اسمعیلآقا سیمیتقو شورشی بر پا بود. لرهای شورشی لرستان را تحت کنترل داشتند و ساز خود را مینواختند. راه تهران به خراسان زیر پای غارتگری یاغیان ترکمن میلرزید. در خوزستان شیخ خزعل از انگلیس قول حکومت مستقل گرفته بود و حکومت میکرد و در فارس قوامالملک شیرازی و قشقاییها قدرت را در دست داشتند. کرمان و بلوچستان وضعی بهتر از این نداشت امیر موید در مازندران اسب خود را میتاخت. افزون بر اینها اربابان بر رعایای خود که اکثریت قریب به اتفاق جامعه ایرانی را تشکیل میدادند ظالمانه رمق نیمه جان آنها را میگرفت. البته مردم در هر نقطه از کشور با سلایق متفاوت برای آزادی و رهایی از این بلا میکوشیدند. در جنوب مردم محلی بخصوص تنگستانیها در مقابل تجاوز انگلیسیها شور آفریدند و هنگامهها کردند. جمعی از رجال حکومت موقتی دولت ملی به ریاست نظامالسلطنه (رضاقلیخان مافی) را تشکیل دادند.
در این اوضاع بلبشو سید ضیا که نه اگر ضحاک ماردوش هم پا میدان میگذاشت و امیدی به مردم دربند و فلاکت زده میداد، ملت ایران به امید رهایی از آن هنگامه تلخ خود را بیدرنگ در آغوش او میانداخت.
عوامل اصلی کودتا که در آخرین جلسه با امضای در پشت قرآنی هم قسم شدند و پنج نفر بودند.: سیدضیاءالدین طباطبائی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد امیراحمدی (سپهبد شد) کاپیتان کاظم خان سیاح (کلنل شد) . بخش سیاسی به عهده سید ضیاء بود و مابقی بدنه نظامی کودتا را تشکیل میدادند.
یحیی دولتآبادی، سیدضیاءالدین طباطبائی و کمیته زرگنده را بخش ایرانی اجرای کودتا میداند و محمودخان مدیرالملک، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا کریمخان گیلانی را از اعضای آن معرفی میکند. کمیته زرگنده مرکز سیاست انگلیس است در تهران در قسمتی که باید به دست ایرانیان انجام بگیرد. / تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی
شبکه اردشیر جی از سال ۱۹۱۳ به وسیله میرزا کریم خان رشتی با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعی تعلیمات سیاسی وی را برعهده داشت. «فقط میگویم که آنچه را هم که سید ضیاءالدین طباطبایی به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرک او هم خدمت به ایران بود ولی شاید بیش از آنچه لازم و یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس میکرد. / یحیی دولتآبادی. حیات یحیی. تهران، 1362. ج. 4، ص. 227، ص. 15
برخلاف عقیده اردشیر جی، سیدضیاءالدین طباطبائی با پنهانکاری و مخفی داشتن اسرار کودتا نه تنها تظاهر به همگامی با سیاستهای بریتانیا نداشت بلکه به عنوان یک عنصر داخلی سیاسی بزرگترین خدمت را در جهت اهداف استعمار انجام داد.
اگرچه ژنرال آیرونساید خود را معمار کودتای ۱۲۹۹ میشناسد اما بدیهی است کودتا بدون مساعدت و حمایت نیروهای داخلی و خاصه کمیته زرگنده و اعضای آن که همواره با سفارت انگلیس مرتبط بودند محقق نمیشد. میرزا کریم خان رشتی که یکی از مرموزترین اعضای کمیته زرگنده است، صریحاً به نقش واسطهگری خود میان سفارت انگلیس و رضاخان اشاره کردهاست. / ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. تهران، ص83
در سال ۱۹۰۷ یعنی ۱۳ سال پیش از کودتا، سیاستمداران انگلیسی به این نتیجه رسیدند که «ایران به مرد نیرومندی نیاز دارد که مانع از تکه پاره شدن آن در نتیجه ضعفهای داخلی گردد. ولی تا کنون چنین مردی پیدا نشده است. در اوایل سال ۱۹۲۰، چنین فردی پیدا شد. / شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر.
ملاقات نهایی میان رضاخان و آیرونساید در ۲۳ دیماه ۱۲۹۹ در گراند هتل قزوین برگزار شد. از میان همقطاران رضاخان تنها سرهنگ باقرخان مویان از این ملاقات باخبر شد و از انگلیسیها کلنل هنری اسمایت. آیرونساید مینویسد: «اول میخواستم تعهد کتبی از او بگیرم. ولی به این نتیجه رسیدم که فایدهای ندارد. اگر بخواهد قولهایی را که به ما داده زیر پا بگذارد، ادعا خواهد کرد که آنها را تحت فشار داده است. دو مطلب را برایش به خوبی روشن کردم. یکی اینکه به خیال نیافتد که خود مارا از پشت سر مورد حمله قرار دهد و دیگر اینکه پس از ورود به تهران، شاه را به هیچ وجه از سلطنت بر ندارد / انگلیسیها در میان ایرانیان. سر دنیس رایت. ذبیح الله منصوری.
سیدضیاء در 1296 جهت مشاهده آثار انقلاب بلشویکی در روسیه عازم آن کشور شد. او در روسیه یا تزار نیکلای دوم و سپس لنین نیز ملاقاتهایی داشت / شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ـ جلد دوم.
مسئله کودتا را ملکالشعرای بهار در کتاب خود با اقتباس از نظریات «احمد شهریور» به صورتی آورده است که معلوم میشود پیش از وقوع کودتای سوم حوت کسان دیگری مانند سید حسن مدرس و شاهزاده فیروز میرزا نصرتالدوله و امثال او در صدد چنین کاری بودهاند ... / ایران در دوره سلطنت قاجاری، ص617.