دوران سه ماهه صدارت
کابینه سیدضیاء به عنوان یک دولت انقلابی، اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، لغو قرارداد 1919 و تشکیل ارتشی نیرومند را در راس برنامههای خود قرار داد. اما به علت دستگیری بسیاری از مخالفان، کابینه وی به کابینه سیاه شهرت یافت و فقط 96 روز دوام آورد.
وزیر مختار انگلیس (نورمن) در هفتم اسفند 1299 هـ. ش، ضمن تلگرافی فوق العاده محرمانه به لرد کرزن اطلاع داد؛ «... سیدضیاء محرمانه به من گفت که در حال حاضر به قوای نظامی انگلستان احتیاج شدید دارد و بنابراین سربازان انگلیسی که در قزوین هستند، عجالتاً نباید خاک ایران را ترک کنند. رئیسالوزرای جدید به من گفت که اگر بریتانیا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را کماکان در کشور ایران داشته باشد باید ظاهر را رها کند و باطن را بچسبد، به این معنی که نفوذ خود را در آینده به عکس سابق از پشت پرده اعمال و طوری رفتار کند که سیمای بریتانیا حتیالمقدور به چشم ملت ایران نخورد.» اما سیدضیاء از این سو خواست با اقدامات وسیعی طبقات مختلف مردم را موافق خود گرداند و از حساسیت آنان نسبت به قوای بیگانه بکاهد، برای رسیدن به این مقصد اعیان و اشراف را عامل آشفتگی وضع کشور معرفی کرد و مهمترین اقدامات را تقسیم زمین بین کشاورزان، تعلیم سواد به همه فرزندان اقشار کشور، لغو قرارداد وثوقالدوله، تشکیل ارتشی نیرومند و توجه به وضع کارگران دانست و نیز دستور داد تمام تابلوهای مغازهها به زبان فارسی باشد، زنان از نقاب استفاده کنند، تولید و فروش مشروبات الکلی ممنوع شود و بساط منقل و تریاک کشی آزادانه در قهوهخانهها برچیده شود و با این کارها خواست دولت خود را مدافع مردم، انقلابی، آزادیخواه و منجی کشور معرفی کند که در اندک مدتی چهره واقعی او بر امت مسلمان فاش شد. جمعی از نخبگان و اکثریت عامه مردم اعمال و رفتار سیدضیاء را پسندیدند و کارهای او را در جهت اصلاح امور و آبادانی کشور دانستند.
نخستین واکنش توده مردم در برابر اعلامیههای عوامفریبانه سیدضیاء که به امضای خودش یا «رضا - فرمانده کل قوا» منتشر میشد نشان از آن داشت که کودتا در ایجاد امیدواری در مردمی خسته از اغتشاش و ناامنی و قحطی و فقر موفق بوده است. (از سیدضیاء تا بختیار، ص22)
عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش درباره اصلاحات سیدضیاءالدین و به اصطلاح آینده امیدبخش ایران و در ستایش از کابینه سیاه سرود.
عشقی سیدضیاء را تازه ساز ایران کهن نامید و در وصف او گفت؛ «ندانم این طبیب اجتماعی را چه درمان بد / کز او صدساله زخم مهلک این قوم مرهم شد ...»
همچنین وی با نوشتن مقالات تند و پر سر و صدا به ستایش از «کابینه کودتا» و حمایت از آن ادامه داد؛ گرچه «عشقی» بعدها از یاران مدرس و مخالفان رژیم پهلوی شد.
مهمترین کمک انگلیس به دولت سیدضیاء - به جز کمکهای مالی و اطلاعاتی - کسب اجازه از لرد کرزن بود تا سید بتواند با سر و صدا لغو قرارداد دفن شده 1919 را اعلام دارد و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست و پا کند. (از سیدضیاء تا بختیار، ص23)
دوران نخست وزیری سیدضیاءالدین که با کودتای سوم اسفند 1299 آغاز شد تا 4 خرداد سال 1300 هجری شمسی ادامه یافت. ویژگی این دوره، سختگیری سید در داخل کشور و تشدید عملیات تعقیب و بازداشت ناراضیان از یک سو و تلاش برای ایجاد توازن در رفتار با دو دولت اشغالگر انگلیس و روسیه از جانب دیگر بود. سید در این دوره سه ماهه در عین وابستگی به لندن تلاش کرد با انعقاد قرارداد جداگانه با روسیه از برانگیختن حساسیت ضدانگلیسی روسها جلوگیری کند. در این دوره سیدضیاء به عنوان یک کودتاچی دیکتاتور و سختگیر مطرح است.
سیدضیاءالدین طباطبایی روز دهم اسفند 1299 کابینه خود را تشکیل داد. سیدضیاءالدین دو ماه بعد در هفتم اردیبهشت 1300 کابینه خود را ترمیم و از جمله رضاخان سردار سپه را به عنوان وزیر جنگ وارد دولت خود کرد. خود او نیز علاوه بر ریاست وزرا وزیر داخله نیز بود.
سیدضیاءالدین در دوران کوتاه مدت نخست وزیری خود به کمک رضاخان تمامی کانونهای قدرت در شهرها و ولایات مختلف را مرعوب خود ساخت. بعضی استانداران از جمله محمد مصدق استاندار فارس به نشانه اعتراض به کودتا استعفا دادند. بعضی مانند احمد قوامالسلطنه استاندار خراسان بازداشت شدند و بعضی مانند صارمالدوله استاندار کرمانشاه با قشون خود به جنگ با ماموران کودتا پرداختند هرچند سرکوب شدند. سیدضیاء در طول عمر کابینه سه ماهه خود اگرچه با دیکتاتوری حکومت کرد ولی از بعضی اقدامات صوری مثبت نیز برای جلب حمایت افکار عمومی دریغ نورزید.
درباره علل سقوط دولت وی دلایلی قطعی نمیتوان ارائه داد. اما جنگ قدرت بین رضاخان و سیدضیاء و ترجیح رضاخان توسط انگلستان به دلیل نوع عملکرد آنها از جمله دلایلی بود که توسط صاحب نظران بیان شده است. (سیدجلال الدین مدنی، پیشین، ص 99 و100)
اعضای کابینه کودتا عبارتند از؛
- سیدضیاء؛ نخست وزیر و وزیر داخله
- نیرالملک (هدایت)؛ وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
- مدبرالملک (جم)؛ وزیر خارجه
- میرزا عیسی خان؛ وزیر مالیه
- دکتر مودبالدوله (نفیسی)؛ وزیر صحیه و خیرات عمومی
- مشیر معظم (خواجوی)؛ وزیر پست و تلگراف
- موقرالدوله؛ تجارت و فواید عامه
- عدلالملک (دادگر)؛ کفیل وزارت خارجه
- منصورالسلطنه عدل؛ کفیل وزارت عدلیه
- ماژور مسعودخان (کیهان)؛ وزیر جنگ.
هفتم اردیبهشت 1300 ماژور مسعود از کار کنارهگیری کرد. رضاخان به وزارت جنگ منصوب شد. (ایران در دوره سلطنت قاجاریه، ص622)
برخی دلایل سقوط کابینه وی را نداشتن حزب و جمعیت، نداشتن سابقه ملی، سوء انتخاب اشخاص، حبس کردن و زنده گذاشتن افراد مشهور و رنجانیدن رضاخان ذکر کردهاند. (بهار، محمدتقی (ملک الشعرای بهار)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، ، ج اول، ص 100 و 101)
دولت کودتا جز مشکلات پیش پاافتاده و اختلافاتی که معمولاً بین سید و رضاخان پیدا میشد مسالهای نداشت. سید بر اثر موفقیتهای شخصی پی در پی آنچنان مغرور شده بود که دو سه هفته پس از کودتا خود را مجبور به رعایت هیچ مقام و اصولی نمیدید. بند و بستهای مالی پنهانی با سرمایه داران ارمنی که از دو سال پیش سید با کمک آنها مدارج ترقی را پیموده بود و بیاعتنایی به احمدشاه ... سید را از نظرها انداخت. (از سیدضیاء تا بختیار، ص24)
سیاستمداران و اشراف در بند وقتی دست نشانده بودن سیدضیاء را دانستند، شروع به اقدامات پشت پرده کردند و احمدشاه نیز از طریق درباریان معتمدش آنان را دلگرم میکرد ... سیدضیاء در واکنش به این اقدامات تصمیم به ترساندن مخالفان و استحکام حکومت خود گرفت و لیستی تهیه کرد که باید روز بعد اعدام شوند ... این تهدید سید که به زودی از کاخ نخست وزیری به بیرون درز کرد بیش از همه خانواده فرمانفرما را ترساند. افراد این خانواده را به دست و پا انداخت ... شاه که سخت دچار وحشت شده بود ناگزیر دست به دامان رضاخان شد. میرپنج قزاق که حالا لقب «سردار سپه» گرفته بود و مدتها در پی این فرصت بود، تعظیمکنان به شاه گفت؛ «ما سربازیم و جانباز اعلیحضرت میفرمایید الان سید را دستگیر کنم و اگر لازم است تیرباران کنم.» (همان، ص 25)
با روشن شدن ماهیت کودتای سید همه از وی روی گرداندند و بیزاری جستند. ملکالشعرای بهار در شعری در جواب عارف که از او حمایت میکرد، گفت؛ «ای اجنبی پشت و پناهت باز آ» .
عارف پیش از آن در مدح سید سروده بود؛ «ای دست حق پشت و پناهت باز آ» .
فرخی یزدی هم در شعر زیبایی بیزاری خود را از وی بیان داشت؛
کودتا کردن «نرمان» دیدیم / آنچه رفتیم چو برگردیدیم
روزنامهها هر کدام به نوعی اشاره به «کودتای انگلیسی» را آغاز کردند. (همان، ص26)
در آن ایام رضاخان در اندیشه به دست آوردن پست رئیسالوزرایی، نیروی نظامی را هرچه بیشتر قوی کرد، اما سیدضیاء میخواست وی از قدرت دور باشد. سرانجام در این مبارزه آشکار مسلم شد که یکی از این دو تن باید کنار رود و انگلیسیها ترجیح دادند قدرت به رضاخان انتقال یابد و سیدضیاء عزل و کابینهاش ساقط شد. سیدضیاء به همراه کلنل کاظم خان سیاح و همسرش به اروپا رفت.
محمدرضا پهلوی در کتاب «رضاشاه کبیر» در اینباره مینویسد؛ «در طول زمان حوادث، انسان را برای یک تصمیم کلی مهیا میسازد و هنگامی که زمینه مهیا شد، آن وقت یک اتفاق یا یک سلسله حوادث، کار جرقهای را میکند که به انبار باروت بیفتد. نبرد قوای قزاق با متجاسرین در پاییز 1299 و شکستی که بر اثر خیانت افسران خارجی نصیب قزاقها شد، عقب نشینی دردناک و رنج آوری که قزاقها و افسران آنها تا منجیل و بعدها تا قزوین متحمل شدند، اتفاقی بود که پدرم را وادار به گرفتن تصمیم قطعی کرد. شک نیست که روزهای قبل از کودتا یکی از مهمترین مسائلی که فکر او را به خود مشغول میداشت همین مساله شکست بود.» (ایران در دوره سلطنت قاجار، ص616)
سیاست
«نورمن» وزیر مختار انگلستان در ششم اسفند 1299 (سه روز بعد از کودتا) با قید «فوق العاده محرمانه» به لندن مخابره کرد. در این تلگراف که به عنوان «سند شماره 683» در جلد سیزدهم از مجموعه اسناد سیاسی بریتانیا آمده است، سیاست سیدضیاء را چنین توصیف میکند؛ سیدضیاءالدین طباطبایی درباره سیاستی که قرار است پس از تشکیل کابینهاش اتخاذ کند، اطلاعات محرمانه زیر را در اختیار من قرار داده است. اولاً خیال دارد تا آنجا که بتواند عده اعضای کابینه را محدود کند و انجام وظایف غالب وزارتخانهها را، بیآنکه وزیری تعیین کند، به دست معاونان همان وزارتخانهها بسپارد. به عقیده وی بدون اعلام لغو شدن قرارداد، کابینهاش هرگز نخواهد توانست شروع به کار کند. اما چنان که میگفت توام با اعلامیه مربوط به لغو قرارداد، اعلامیه دیگری نیز به این مضمون منتشر خواهد شد که قصد دولت ایران از لغو قرارداد مزبور، ابراز هیچ گونه خصومت نسبت به بریتانیای کبیر نیست و کابینه جدید منتهای سعی خود را به کار خواهد برد تا حسن نیت ایران را نسبت به انگلستان که به عقیده وی مهمترین شرط بقای استقلال ایران است ثابت کند.
از آن گذشته (طبق اطمینانی که سیدضیاء به من داد) قدمهای لازم بیدرنگ برداشته خواهد شد تا عدهای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارتخانههای جنگ و مالیه مشغول خدمت شوند ولی استخدام آنها به طور خصوصی، بر اساس قرارداد بینالاثنین صورت خواهد گرفت تا بهانه به دست دشمنان ما نیفتد که هو بیندازند و بگویند قراردادی که لغو شده بود، به نحوی دیگر به معرض اجرا گذاشته شده است. نیز (به گفته سیدضیاء) دقت خواهد شد که فعالیت این گروه از کارمندان ارشد انگلیسی در دوایر دولتی ایران حتیالمقدور جلب توجه عامه را نکند.
برای اینکه ظاهر این اعلامیه محفوظ بماند، از فرانسویان و امریکاییان و در مرحله آخر حتی از روسها دعوت خواهد شد عدهای مستشار برای انجام وظیفه در وزارتخانههایی که اهمیتشان کمتر است در اختیار دولت ایران بگذارند.
حکومت جدید امیدوار است مقادیر هنگفتی وجه نقد از زندانیان متمول وصول کند و سیدضیاء امیدوار است با بودجهای که از این راه تامین میکند، بتواند دست به تاسیس نیروی نظامی جدید و انجام سایر اصلاحات لازم در کشور بزند.
سیدضیاء ضمناً به من گفت؛ برای اینکه رویه خصومت آمیز حکومت کنونی شوروی نسبت به ایران تشدید نشود، این موضوع فوق العاده مهم است که وی و اعضای کابینهاش طوری رفتار کنند که سیمای آنگلوفیلی دولت جدید حتیالمقدور پوشیده بماند.
در پایان این مصاحبه رئیسالوزرای جدید به من گفت اگر بریتانیا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را کماکان در ایران داشته باشد، باید ظاهر را رها کند و باطن را بچسبد. رونوشت این تلگراف برای اطلاع سرپرستی کاکس به بغداد هم مخابره شد. (نورمن)
درباره ماهیت سیاسی سیدضیاء دو نظر متضاد وجود دارد؛ عدهای او را مظهر بیگانه پرستی در راستای منافع انگلستان میدانند که در مواقع لزوم از او به عنوان یک مهره بیشترین استفاده را میبرد. به عنوان نمونه در زمان عقد قرارداد 1919 در زمان کابینه وثوقالدوله که انگلستان را شریک مسائل مالی و نظامی ایران و استقلال مملکت را دچار خدشه کرد، وی یکی از حامیان این قرارداد بود و آن را رستاخیز نو ایران خواند، برخلاف موضعگیریاش در زمان وزارت که آن را هماهنگ با سیاست انگلستان میدانند.
برخی دیگر او را به عنوان فردی انقلابی و آزادیخواه که هر چند ممکن است دارای اشتباهاتی باشد، میستایند. (مکی، حسین، تاریخ 20ساله ایران، ج اول، ص 375، محمدتقی بهار، پیشین، ص 494 و 495، نورالدین کیانوری، پیشین، ص 91و92)