شنبه, 14 مهر 1403

شب یلدا در میان تهرانی‌ها (شب‌چره، چله و ...)

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
شب یلدا در میان تهرانی‌ها

یاد آسایش گیتی بزند بر دل ریش / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود / سعدی

در تهران قدیم نیز چون دیگر نقاط این سرزمین، آیین ارزشمند «یلدا» برگزار می‌شد. یلدا بلندترین شب سال است. مردم در این شب بر پایه اعتقاد نیاکان خود، در خانه بزرگتر‌ها گرد می‌آمدند و آیین یلدا را برگزار می‌کردند. شب را تا دیر هنگام در کنار هم می‌گذراندند. صاحب خانه با آجیل و شربت و شیرینی مرسوم آن روزگار به اصطلاح «شب‌چره» از میهمانان پذیرایی می‌کرد. شربت از شیره انگور و سرکه و جز آن بود. کشمکش، نخودچی، گردو، خرما، توت خشک و ... هم، اقلام آجیل را تشکیل می‌داد. میوه‌هایی که از اواخر تابستان تا آن هنگام به نحوی نگهداری شده بودند، نیز بر سفره میزبان دیده می‌شد و گل سرسبد آن میوه‌ها هندوانه و انار بود، هر چند انگور و خربزه، ازگیل و ... هم از چشم‌ها دور نمی‌ماند.

گو اینکه آن روزگار از سردخانه و دیگر امکانات امروزی، برای نگهداری میوه‌ها خبری نبود و جاده و خودرو نیز وجود نداشت، تا محصولات نقاط مختلف به دیگر شهر‌ها منتقل شود، ولی باز هم تهرانی‌ها میوه‌ها را با تمهیداتی تا شب یلدا می‌رساندند. انگور را در زیر خاک خشک و محیطی بی‌رطوبت و خربزه و هندوانه را در میان کاه و یا با آویزان کردن از سقف در اتاقی تاریک نگهداری می‌کردند. البته گاهی همه این زحمات بر باد می‌رفت، وقتی که میزبان از خراب شدن هندوانه و یا خربزه هنگام مصرف با خبر می‌شد .‌..

در تداول عامه به قسمتی از زمستان و تابستان «چله» می گویند. در تهران و بسیاری از دیگر شهر‌ها اوج سرما و گرما را چله زمستان و چله تابستان معرفی می‌کنند. چله بزرگ و چله کوچک دو زمان چهل و بیست روزه است، که نخستین چله از ابتدای زمستان یا تابستان آغاز می‌شود و چله دیگر در پی آن ادامه می‌یابد. از این روی «شب یلدا» را «شب چله» هم می‌گویند.

یلدا نشانه‌ای است از خرد و عظمت علم و دانش اجداد ما ایرانیان باستان از اینکه آنان هزاران سال پیش با اتکا بر دانش خود توانستند، به گاهشماری خورشیدی صحیح‌ترین شیوه گاهشماری دست یابند و به گرامیداشت این شب که بلندترین شب سال است دست یازند.

روانشاد احمد بیرشک، دکتر ایرج ملک‌پور، دکتر فریدون جنیدی، دکتر عزیزالله بیات و ... را در باب گاهشماری ایرانیان تحقیقات و تالیفاتی چند است، که رجحان گاهشماری ایرانیان را بر دیگر شیوه‌های مرسوم ملل جهان ثابت می‌کند. همین کنکاش است، که دیرینگی گاهشماری ایرانیان را دست‌کم به هفت هزار سال پیش نشان داده است.

حکیم توس، نیز با آگاهی از دانایی و حکمت نیاکان خود در قیاس با سایر ملل، به ناتوانی آنان در گاهشماری صحیح و در تعیین بهار و زمستان و .... در شاهنامه اشاره دارد:

نباشد بهار و زمستان پدید / نیارند هنگام رامش نوید

ایرانیان باستان روز و نور و خورشید را از آن آفریدگار و شب و تاریکی و سرما را اهریمنی می‌دانستند و معتقد بودند، شب و روز دائم در جنگند، بنابر این شب یلدا که نشانه غلبه اهریمن بود، گردهم می‌آمدند و آتش برمی‌افروختند و از خورشید بر کت می‌طلبیدند و به پیشباز میلاد نور در بامدادان می‌رفتند.

به طور کلی گاهشماری ایرانی و بسیاری از رسوم و رفتار‌های ستوده بر گرفته شده از اندیشه مردمان خردمند این سر زمین اهورایی هزاران سال است، که منشاء مراسم و رفتار‌های آیینی دیگر ملت‌ها قرار گرفته است.

یلدا آیینی است، گرانقدر و ارجمند، که باید آنرا پاس بداریم و عزیزش شماریم و در عرصه تفاخر ملل عالم بدان سزاوارانه افتخار کنیم، به شرط آنکه به خردمندی و دانش محوری نیاکانمان که پدید‌آورندگان این نوع آیین هستند، نیز توجه کنیم، که مرجع علم و دانش جهان بوده‌اند، نه اینکه یلدا را فقط شب چله‌ای بدانیم، که شب‌چره‌های رنگارنگ خورند و شربت‌های گونه‌گون نوشند، بلکه یلدا باید محفل گرم شاهنامه‌خوانی، حافظ‌خوانی، مثنوی‌خوانی و شعرخوانی خانوادگی و مجلس قصه‌خوانی باشد و می‌تواند بهانه دل‌انگیزی برای دید و بازدید بی پیرایه بستگان و عزیزانی باشد، که در دیگر ایام فرصت دیدار آنان کمتر است. در این شب باید موی سپیدان را تکریم و دل‌شکستگان را دلجویی کرد. در یلدا باید مجلس شادی و نشاط برپا و دل‌ها را خشنود ساخت.

یلدا باید در رسانه‌های دیداری - شنیداری و نوشتاری محل مباحثه و مکاشفه‌های دانشی و بهانه‌ای برای نمایاندن دستاورد‌های عالمان این سرزمین و تشویق و ترغیب مردم جامعه به دانش محوری و خردورزی در امور قرار گیرد و بهانه‌ای باشد برای ترویج مهرورزی و آزادگی.

با گستردگی دامنه فرهنگ ایرانی در بسیاری از کشورهای امروزی، که مورخان از آن با نام جهان ایرانی یاد می‌کنند، یلدا نه تنها میراث معنوی ملی ایرانیان است، بلکه از مواریث ارزشمند بشری به شمار می‌رود.

در لغتنامه به نقل از علامه قزوینی و ابراهیم پورداوود و دکتر معین «یلدا» لغتی سریانی و به معنای میلاد عربی معرفی شده است و آمده:

چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می‌کرده‌اند، از این روی بدین نام خوانده‌اند. باید توجه داشت، که جشن میلاد مسیح (نوئل) که در 25 سپتامبر تثبیت شده، طبق تحقیق محققان در اصل، جشن ظهور میترا (مهر) بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند. یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است، که دراز‌ترین شب سال و در آن شب با نزدیک بدان آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می‌انگاشتند، در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می‌شود، شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه می‌کنند و از اشعار برخی از شعرا مانند سنایی و امیر مُعزی که به عنوان شاهد در زیر می‌آید، رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می‌شود، یلدا برابر است، با شب اول جُدی و شب هفتم دی ماه جلالی و شب بیست و یکم دسامبر فرانسوی.

در باب اقتباس مسیحیان از این جشن در روزنامه جام‌جم آمده که بعد از مسیحی شدن رومیان سیصد سال پس از تولد عیسی مسیح، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زادروز عیسی پذیرفت زیرا زمان دقیق تولد وی معلوم نبود. در حقیقت این جشن از پیروان آیین میترائیسم از تمدن ایران باستان به دیگر نقاط جهان رفته بود. روم و دیگر ممالک اروپایی روز 21 دسامبر را به عنوان تولد میترا جشن گرفتند، ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباه محاسباتی این روز به 25 دسامبر انتقال یافت و از سوی مسیحیان به عنوان روز کریسمس جشن گرفته شد.

از این رو است که تا امروز بابانوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر می‌شود و درخت سرو و ستاره بالای آنهم یادگاری از کیش مهر است.

دکتر میرجلال‌الدین کزازی به این معنی اشاره دارد؛ که ایزد مهر در یکی از شهرهای ایران از ناهید زاده شد، و اندکی بعد ایرانیان به کیش مهرپرستی گرویدند. آیین این کیش به رم رفت. یولیانوس یا ژولیان پادشاه رومی مردم کشورش را به پیروی از این آیین دعوت کرد. بعد‌ها با گسترش مسیحیت در این کشور کشیشان چون نتوانستند، از برگزاری این جشن جلوگیری کنند، مجبور شدند، این شب را زادروز تولد عیسی معرفی کنند، هنوز هم بسیاری از نشانه‌های ایرانی در کریسمس باقی مانده است. ایرانیان قدیم در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره‌ای و طلایی می‌آراستند. مهر از دوشیزه‌ای شانزده ساله باکره به نام آناهیتا درون غاری زاده شده است. مسیحیان درخت کاج و عیسی مسیح را جایگزین سرو و مهر کردند.

خُرابه‌ها در آیین مغان و پرستشگاه‌های ناهید را در آیین میترائیسم در ارتفاعات می‌ساختند، که هنوز هم آثاری از آنها در اطراف تهران دیده می‌شود. نظیر قلعه دختر یا قزل مامای آهار و جز آن. دکتر حسین کریمان در تحقیق گرانسنگی این آیین و اثار بر جای مانده از ایران باستان را مورد دقت و کاوش قرار داده است. بر اساس همین تفحص او اعتقاد دارد؛ بقعه بی‌بی شهربانو نیز در جنوب تهران به ناهید تعلق دارد.

بر پایه باور ایرانیان باستان نور، روز و روشنایی خورشید نشانه آفریدگار و تاریکی و سرما نشانه اهریمن بود و این دو دائم در جنگند. بلندی روز نشان از پیروزی آفریدگار و درازی شب نشان از غلبه تاریکی دارد، از این رو است که ایرانیان در این شب که درازترین شب سال است، گردهم می‌آمدند و با افروختن آتش از خورشید طلب برکت می‌کردند.

مهر به معنای خورشید یکی از مغان ایرانی و هندی و مربوط به پیش از ظهور زردشت در ایران است. در مهر یشت اوستا آمده:

«... مهر آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می‌نگرد تا دروغی نگوید»

بیشتر بخوانید: