گام نخست صنعت ملی در تهران
مواجهه شرق و غرب در دو قرن اخیر بسیار به زیان شرق تمام شد. در این تقابل، عثمانیان از صفحه روزگار ناپدید و خاک عثمانی پارهپاره گشت. چین زیربار ستم تحمیلی انگلستان از اوایل قرن نوزدهم میلادی تا اواخر قرن بیستم در رنج و عذاب بود. سالیان درازی شیره جان هندوستان ثروتمند را دولت انگلیس کشید و پیش از ترک آن کشور، خاک آن را چند تکه گردانید. سرزمین وسیع ایران که از دوران باستان تا این زمان بر جا مانده بود، مورد چپاول روس و انگلیس قرار گرفت و بخشهایی مهم از ایران جدا شد. گو اینکه هرگز از حیلهگری و کینهتوزی دول غربی به ویژه دولتین یاد شده، نمیتوان گذشت، اما در تاریخ، نباید گناه عقبماندگی خویش را گردن دیگران انداخت. زیرا هر ملتی بدنبال منافع خود است. دستکم تا برقراری نظامی عادلانه در سطح بینالملل (که اکنون آرزویی بیش نیست) نباید از بیگانگان انتظار رعایت انصاف داشت، که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.
در این مطلب به چگونگی تاسیس صنعت ملی در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه، که متاثر از مدیریت بی نظیر و ارزشمند میرزاتقیخان امیرکبیر صدراعظم او بود و آنچه در اینباره در تهران اتفاق افتاد، مختصر اشارهای میشود.
در زمینه تاریخ اقتصادی ایران در دوره قاجاریه و شاخههای فرعی آن، چون صنعت، تحقیق و پژوهش مستقل و پرشماری نمیتوان یافت، مگر آنچه در لابه لای اوراق تاریخی پنهان و پراکنده است. در سده نوزدهم که اروپا در عرصه علم و صنعت تاختن آغازید، ایران فرصت مناسبی برای پیشرفت و توسعه داشت، که به ارزانی از دست داد.
عواملی متعدد سبب عقبماندگی اقتصاد ایران به روزگار قجر شد. عوامل داخلی نظیر؛ ویژگیهای جغرافیایی، ساختار اجتماعی و تشکیلات ایلاتی، حکومت پادشاهانی بواقع کمهوش و ... و از سویی دیگر دستیابی دول غربی بخصوص دو جهان خوار «روس و انگلیس» به علم و صنعت و ثروت و قدرت متاثر از آن، بوده است.
امیرکبیر در حالی به صدارت ناصرالدین شاه رسید، که ایران از رنج شکستهای تحمیلی روس آزرده و سرشکسته و نظام اقتصادیاش در کشاورزی سنتی و عقب مانده ای، خلاصه شده بود.
امیرکبیر که در دستگاه بزرگمردانی چون میرزا بزرگ و پسرش قائم مقام فراهانی به خوبی تربیت یافته و در سفرهای روسیه و عثمانی با پیشرفتهای روزافزون صنعتی اروپا آشنایی پیدا کرده و عشق به وطن سراسر وجودش را فرا گرفته بود، خوب میدانست، که پیشرفت کشور و نجات این ملت از چنگال فقر و حقارت خصم نابکار، راهی ندارد، جز پایه گذاری و ایجاد صنعت جدید و پیشرفت کشاورزی و توسعه و گسترش بازرگانی داخلی و خارجی و ... و از همه مهمتر دستیابی به علوم جدید. بنا براین آنچه را که طی سالیان در خود پرورانده بود، به منصه ظهور گذاشت. او فرمان داد، تا در هر زمینهای که امکان داشت، اقدامات عاجلی انجام گردد. به همین منظور، در آن اوان نخستین گامهای صنعت، درخور و متناسب توانایی و استعدادهای موجود، برداشته شد.
روزنامه وقایع اتفاقیه از آن اقدامات، در آن دوران نوشت:
«اولیای دولت اهتمام دارند صنایع بدیعه ممالک محروسه رونق تمام یابد.»
سیاست امیرکبیر بر این امر استوار بود، تا با استخدام استادکاران اروپایی و اعزام صنعت کاران به آن کشورها برای آموزش و خریداری کارخانههای متعدد از فرنگ صنعت روز را در ایران پدید آورد.
در این عصر، بهرهبرداری از معادن آغاز شد و همزمان، اقدام به تاسیس کارخانههای پارچه بافی، شکرریزی، چینی و بلورسازی، کاغذسازی، چدنریزی، فلزکاری و ... گردید.
امیر، برای انتقال علم، در دارالفنون رشتههای علمی و صنعتی و ... را در نظر گرفت و برای هر رشته استادی از کشورهای غربی استخدام شد.
لویی ناپلئون به مناسبت پادشاهی ناصرالدین شاه از فرانسه سه دستگاه کوره ذوب فلزات سرب و مس به ایران فرستاد، که امیرکبیر آنها را به صنعتکاران سپرد، تا به کار اندازند.
در سال 1267 قمری، تعدادی از صنعتگران را برای تعلیم به روسیه فرستاد؛
آقا رحیم در کاغذسازی، کربلایی عباس در بلورسازی، کربلایی صادق در چدنریزی ، کربلایی احمد در تصفیه شکر و قندسازی، مشهدی علی در نجّاری و اسباب چرخسازی، آقا عبدالله در شمّاعی.
در سال 1270 قمری، آقا رحیم در تهران کارخانه بلورسازی بر پا کرد. کارخانه ریسمانریسی در چهار طبقه در پایتخت ایجاد شد. کارخانه چلواربافی بین تهران و شمیران بنا گردید و کارخانه ...
علاوه برآن، ساخت کاسه، سماور و بخاری امریکایی نیز آغاز شد و دوشادوش اقدامات بنیادی پایتخت، در دیگر شهرها هم چنین تحولاتی پدید آمد. مجمعالصنایعی در تهران برپا شد، که مباشرت آن با معیرالممالک بود. به استناد «وقایع اتفاقیه» در آن حجرههای ساعتسازی، آپالیطسازی، زرکشی، زردوزی، خیاطی، ملیلهسازی و نمونه کار چین، نقاشی، تفنگسازی برقرار گردید. متاسفانه بعدها با از میان رفتن امیرکبیر بیشتر این صنایع از کار افتاد و حتی در دورههای بعدی نیز کارخانههای قند کهریزک و کبریتسازی و صابونپز خانه و ... پس از افتتاح دیری نپاییدند و با دسیسه روس و انگلیس و پارهای بیگانهپرست خیانتپیشه یک به یک از میدان بدر رفتند.
پس از امیر دیری گذشت و صنایعی در پایتخت پا نگرفت. علت آن، حضور انگلیس و روسیه بود، که هر کدام به سهم خود مانع از پیدایی صنعت و توسعه آن میشد. زیرا با رشد فزاینده دانش و صنعت غرب که موجب تولید بیشتر میگردید، آنها نیاز به بازار جدید برای کالای خود داشتند. بنابراین منافع کشورشان در این بود، که نگذارند ایران خود صاحب صنعت شود. این سیاست که کمک عدهای از دولتمردان ایرانی را نیز همراه داشت، سبب شد، تا ایرانیان فرصتهای گرانبهایی را در زمانی که هنوز فاصله شرق و غرب در صنعت زیاد نشده بود، از دست بدهند. بطوریکه تا اواخر قاجاریه جز معدودی کارخانههای غیرحساس چیزی عاید هموطنانمان نشود.
برخی از کارخانههای تهران قدیم، کارخانه مسلسلسازی و کارخانه برق و کارخانه رسومات (عرقسازی) در جوار دروازه دوشانتپه (= میدان شهدا)، ضرابخانه در شرق جاده سلطنتآباد در اراضی مهران، کارخانه باروتسازی در باغ مهران، کارخانه آبجوسازی در مجیدیه کارخانه آجرپزی حاج امینالضرب در جنوب دروازه حضرت عبدالعظیم (= میدان شوش)، کارخانه کاغذسازی در غرب خیابان علاءالدوله (= محل سفارت خانه انگلیس) و غیره.