من گرفتم که قمار از همه عالم بردی / دست آخر همه را باخته میباید رفت / صائب
قاپ استخوان شتالنگ (اشتالنگ، پاشنه) که برای قماربازی بکار میرود / فرهنگ معین / لغتنامه دهخدا.
در پای گاو و گوسفند (پای انسان یک چهارم استخوانهای بدن یعنی بیست و شش استخوان دارد که یکی از آنها استخوان قاپ نام دارد.) استخوانی به شکل مکعب مستطیل تقریباً شبیه تاس و شش وجهی است وجود دارد که در غذاهایی چون کله پاچه، آبگوشت و چلو گوشت و .... از دیگر استخوانها جدا میشود و بکار قاپ بازان آید. در ترکی آن را عاششوق گویند. قاپ پای گاو هم که در بعضی بازیها کاربرد دارد به زبان ترکی سققه خوانند.
قاپ گوسفند که از قاپک پایین پای گوسفند در میآورند به بازی اختصاص میدهند این استخوان ششش وجهی با کمی اغماض شکلی مکعب مستطیل دارد که در قاپ بازی چهار سطح غیر منظم آن بوک، جیک، اسب و خر نام دارد و دو وجه دیگر ناصاف است طوری که قاپ بروی آن نمینشیند. استخوان قاپ مانند یک آجر کوچک یا تاس چهار شکلی است که دو سطح نرش اسب و خر و دو سطح دیگر جیک و بوک خوانده میشود.
در گذشته که از وسایل و ابزار صنعتی بازی خبری نبود قاپ ابزاری مهم در بازی و سرگرمی ایرانیان در شهر و روستا بشمار میرفت. در کشورهایی که در حوزه فرهنگ ایرانی هستند نیز کاربرد داشت و شاید هنوز هم در دوردستها بکار آید. در تهران قدیم هم قاپ جمعی از اهالی را سرگرم میکرد بازی با قاپ را قاپ بازی میگفتند و آن در شمار قماربازی بود.
این بازی هم مانند تمامی بازیها دارای قوانین و مقرراتی بود که از سوی طرفین باید رعایت میگردید. باید از یاد نبرد که در شهرهای مختلف گاهی بعضی از قواعد قاپ بازی با هم تفاوت داشت. در بازیهای مهم که مبالغی سنگین برد و باخت میشد داور مرضیالطرفین بازی را نظارت میکرد. قماربازان که تمامی از مردان بودند مدام و پیوسته گرفتار آن بودند. گاه مبالغ بسیار سنگینی در آن قمار برد و باخت میشد حتی در بعضی وقتها قمارباز خانه و زندگی و حتی تمامی دارایی خود را بر سر این رفتار اعتیاد آور میگذاشت و حتی بودند کسانی که بر سر زن جوان و زیبای خود نیز شرط میبستند.
قاپ بازی که رفتاری بود مذموم و نکوهیده چون دیگر قمارها وسوسهای داشت که اگر شخص گرفتارش میشد رهایی از آن سهل و آسان نبود. هر که گرفتار وسوسه قمار میگردید به سختی میتوانست خود را از این دام رهاند.
محل بازی در کوچه و گوشه و کنار کم آمد و شد محله بود. بیشتر خرابههای تهران قدیم بود که میزبانی قاپ بازان را عهده داشت. مگر بازیهای مهم و قماربازان پولدار که در آن صورت به خانههایی که از سوی افرادی که قمار گردان بودند اداره میشد میرفتند و پول کلانی هم قمارخانه دار دریافت میکرد و افراد شرخر دیگری هم بودند که شیتیل یا شیتیلی (شیتیله) میگرفتند.
قاپبازان سه یا چهار قاپ را به کار میبستند و حلقهوار چمباتمه زده و مینشستند و قاپ را به نوبت یک به یک در محوطه میانی روی زمین میانداختند. تعداد قاپ بازان از دو تن تا چند نفر تغییر میکرد. زمین را کاملا صاف میکردند تا قاپ بتواند روی آن بنشیند و هر کدام به نوبت سه قاپ را در لای انگشتان دست خود به حالت نری و البته با قلق مخصوص به خود میگرفت و بر زمین میانداخت.
گو این که قاپ باز از قواعد ثابتی تبعیت داشت اما برد و باخت بازیکنان منوط به قرارداد قبلی نظیر طرز قرار گرفتن قاپها بر روی زمین و مواردی امثال آن بود. پس از اعلام آمادگی طرفین قاپها تحت نظارت کاسه کوزه دار از طرف بازیکنان بر زمین ریخته میشد و بازی ادامه مییافت.
از خصوصیات قاپ بازی که موجب گرمی بازار و افزایش افراد میشد این که حاضران و تماشاچیان که گرداگرد حلقه قاپ بازان ایستاده بودند نیز میتوانستند در قمار شرکت کنند و هر کدام مبلغی بخوانند و شرطبندی کنند.
وضعیت قرار گرفتن سه یا چهار قاپ و جمع حالات احتمالی آنها برد و باخت را معین میکرد. به عنوان مثال هرگاه یک اسب و دو جیک، یا یک خر و دو بوک مینشست قاپ انداز مبلغ خوانده را از طرف مقابل میبرد. در غیر این صورت یعنی با یک اسب و دو تا بوک و یا یک خر و دو تا جیک قاپانداز مبلغ شرطبندی را به طرف مقابل میباخت.
بازی سه قاپ علاوه بر تهران و بیشتر شهرهای مرکزی ایران چون؛ کرمانشاه، همدان، بروجرد، ملایر، نهاوند، اراک، اصفهان، شیراز، قزوین، خمین، گلپایگان، آبادان، اهواز و مشهد در شهرهای دوردست که اکنون جزو کشورهای همسایه است هم رواج داشت.
در دوره معاصر که قاپ بازی خلاف قانون بود، بخصوص در تهران پلیس با انجام آن برخورد میکرد هرچند قاضی و پلیس هم در معرکه پای در میان داشتند که مناظره محتسب و مست زنده یاد پروین اشاره به دست در دست هم داشتن آنان دارد. تلکهبگیر و قمارخانهدار و شیتیلبگیر و بسیاری از افراد دیگر در حواشی این عمل گرد میآمدند و هر یک به سهم خود بهرهمند میشدند.
در تهران بیشتر با سه قاپ و در برخی شهرها با چهار قاپ بازی انجام میشد. در بازی سه قاپ وضعیت قرار گرفتن قاپها کنار هم سه حالت عمده وجود داشت که قاپ باز در یکی برنده و در دیگری بازنده بود، و یا در حالتی دیگر برد و باختی نبود. حالت برنده را نقش و حالت خنثی و بی برد و باخت را بهار میگفتند وضعیت بازنده بز نام داشت یعنی قاپ انداز بز میآورد. در وضعیت خنثی کسی برنده و بازنده نمیشد بلکه فقط نوبت قاپ ریختن به دیگری میرسید.
پنج وضعیت بز آوردن در قاپ بازی از این قرار است:
- در این وضعیت قاپ انداز مبلغ شرطبندی را بیکموکاست میبازد و آن وقتی بود که یک اسب و دو تا بوک آورد به آن تک بز یا یک پا بز میگفتند که به نام تک بز اسبی شهرت داشت.
- یک خر و دو تا جیک را هم تک بز یا یک پا بز میگفتند که به نام تک بز خری مشهور بود و قاپ انداز همان یک سر را میباخت.
- یک اسب و یک خر و یک جیک یا بوک یا امبه را دو بز نام داشت که باختش دو سر بود یعنی دو برابر مبلغ شرطبندی.
- دو تا اسب و یک خر را سه بز میخواندند که بدترین وضع باخت را داشت یعنی بازنده سه برابر مبلغ شرطبندی را میباخت.
- دو تا خر و یک اسب وضعیتی مشابه حالت چهارم داشت و بدترین حالت بدشانسی و باخت بود. این دو حالت اخیر را سه پلشگ (همان پلشت یعنی ناپاک و آلوده است) میگفتند.
در افواه گاهی بد آوردن افراد را با «سه پلشگ آید و زن زاید و مهمان عزیزی ز در آید» توصیف کنند.
قاپ باز یک قاپ را با دو انگشت شست و سبابه و دو قاپ دیگر را با انتهای انگشت وسط و انتهای شست میگرفت و همزمان هر سه را با مهارتی شگردوار به میدان میانداخت. طرز قرار گرفتن قاپ در دست مثلا از اسب یا وضع دیگری بود که میتوانست برای هر قاپ انداز وضعیت خاصی باشد.
قبل از پرتاب قاپ باید دیگر بازیکنان مقدار سرمایهای را که در میان گذاشتهاند به داور اعلام میکردند. قاپ انداز وقتی قاپها را میانداخت با حرارت کف دستش را روی رانش کنار زانو میزد و دلواپسانه و مضطرب منتظر بختش در خوش نشستن قاپها به زمین چشم میدوخت. گاه از شادی خوش نشستن قاپها فریاد میکشید و گاه از سه پلشگ آمدن آنها چون یخ وا میرفت.
چگونگی نشستن قاپها بر زمین و حالات ممکنه، برنده و بازنده را معین میساخت.
بعضی از این اصطلاحات عبارت از: توک، جیک، ماتوم، ماک، آلچه، طاحه و ... بود.
گاهی هم قماربازان دبه میکردن و جر میزدند و یا در تفسیر حالت پیش آمده دچار شک و تردید میگشتند که در این صورت، اظهارنظر داور ضروری بود. داور با دیدن وضعیت موجود و بررسی گوشه و کنار قاپها و ... مبلغی را از طرفین میگرفت و نظرش را که میتوانست برندگی طرفی و یا برهم زدن بازی یعنی مساوی بودن باشد اعلام میکرد.
آغاز قاپ بازی مربوط به زمانهای بسیار دور است کشف 600 قاپ بازی در گور زن سه هزار ساله نشان میدهد که ایرانیان باستان و قطع به یقین نوع بشر از هزاران سال پیش با دیدن قاپ توانسته است با آن خود را به نوعی سرگرم کند.
به تازگی میراث خبر اعلام داشت:
«... در منطقه باستانی گوهر تپه که در استان مازندران واقع است. اقوامی از 5000 سال پیش تا هزارههای اول پیش از میلاد میزیستهاند، به رشد اجتماعی بالایی در مرحله شهرنشینی رسیده بودند.
علی ماهفروزی، باستانشناس و سرپرست هیات کاوش در گوهر تپه مازندران با اشاره به یافتههای باستانشناسی در این محوطه گفت: «طی روزهای گذشته موفق شدیم 600 قاپ بازی را در داخل گور یک زن کشف کنیم. سفالهایی که در داخل این گور گذاشته شده بود، نشان میدهد این گور متعلق به هزاره اول پیش از میلاد (3000 سال پیش) است.»
«قاپ»، بقایای استخوانی قوزک پای گوسفند است که از آن برای بازی استفاده میشده است. این بازی هنوز هم در میان ایرانیان رواج دارد.
وی گفت: «تاکنون این تعداد قاپ بازی در یک گور کشف نشده است و با توجه به تعداد زیاد سفالهایی که در این گور قرار داده شده است، احتمال میدهیم که این زن متعلق به طبقه خاصی از اجتماع آن دوران باشد.»
برخی از قاپهای بازی سوراخ شده است به همین علت باستانشناسان احتمال میدهند که این قاپها تنها استفاده بازی نداشته باشد و از آن به عنوان آویزهای روی گردن نیز استفاده میشده است.
او افزود: «گور در کنار یک سکوی خشتی قرار گرفته بود به شکلی که جسد بیرون و قاپها زیر سکو بودهاند. این موضوع میتواند سئوالات بیشماری داشته باشد که هنوز نمیتوان به آن پاسخ داد.»
نکته مهم این که تمام قاپهای کشف شده در گور این زن، یک اندازه بوده است. باستانشناسان احتمال میدهند که این تعداد قاپ یک اندازه توسط این زن به صورت کلکسیون جمع آوری شده باشد.»
واژهها و اصطلاحات مربوط:
تلکهبگیر – تلکهبگیر فردی شر خر و باجگیر بود که قمار را میگرداند و از قماربازها پول میگرفت به اصطلاح آنها را تلکه میکرد. اگر سروکله پاسبانهایی که شریک دزد بودند و رفیق قافله پیدا میشد، باید آنها را با زبان چرب و نرم، یا تهدید و یا با رشوه ردشان میکرد و یا مقابل افرادی که قصد برهم زدن بساط قمار را داشتند و یا مواردی نظیر آن امنیت بساط را فراهم میساخت.
قمارخانهدار – قمارخانهدار بساط قمار را در خانهاش میانداخت و از این راه درآمد یامفتی عایدش میشد. این شغل از مشاغل قدیم چون عزبخانهدار و شیرهخانهدار و ... بود.
اصطلاح بز بیاری مرادف «بد بیاری» است و کنایه از بد شانسی و بد اقبالی دارد.
شیتیل - یا شیتیلی معنای ویژهای دارد، پول چایی، شیرینی بچهها، سوروسات شام، عیدی بروبچهها، ماهیانه و ... کسانی که قمار راه میانداختند با افراد شر و دردسرداری روبرو میشدند که میآمدند و پولی میگرفتند، این مبلغ را شیتیلی میگفتند.
فیلم سینمایی سه قاپ بر اساس این قمار ساخته شده است. در این فیلم (1350 شمسی) زکریا هاشمی (نویسنده و کارگردان) ، بخشی از حال و هوای قاپ بازان تهرانی و رفتار اجتماعی این جمع را به تصویر کشیده است. داستان چنین آغاز میشود که ناصر ملک مطیعی قاپ بازی است که دست از قمار شسته، به خاطر دوستش که خواهری دم بخت دارد، و برای مراسم عروسی او به پول محتاج است توبه را میشکند و دست به قمار میزند ...
قاپ کسی را دزدیدن و .... از ضربالمثلهای رایج است.
قاپ قمارخانه - کسی را که کهنه کار و با تجربه است گویند.
قمارستان - در ادبیات فارسی کاربردی جز قمارخانه دارد.
در پایان این مطلب خالی از لطف نیست به نکتهای اشاره شود که در گذشته از قاپ استفاده جالبی میکردند و آن هم پیش از سونوگرافی دختر و پسر بودن فرزند زنان حامله را معین میساختند. بدین ترتیب که هنگام خوردن غذا به محض پیدا شدن قاپ یک تن آن را خوب از گوشت و چربی جدا ساخته و با نیت تعیین جنسیت فرزند فلان زن که در میان بستگان و همسایگان بود بیآن که خود او حضور داشته باشد و بداند قاپ را میانداخت اگر اسب میآمد میگفتند فرزند او پسر است و اگر خر میآمد میگفتند دختر است و اگر دو حالت دیگر میافتاد عمل را تکرار میکردند.