قلعه ارامنه مجاور ضلع شمال شرقی ده ونک قرار داشت که امروز آثار اندک باقی مانده از روزگار قدیم را دارد کمکم از دست میدهد. این قلعه در مجاورت ضلع غربی باشگاه کنونی آرارات متضمن کلیسایی قدیمی قرار دارد. در دهستان سولقان که از ۱۶ آبادی تشکیل شده است، نیز روستایی با نام «قلعه ارامنه» وجود دارد، که موضوع این بررسی نیست.
«... در گذشته دهی بود جزو بخش شمیران شهرستان تهران واقع در 4 هزار گزی باختری تجریش متصل به ونک. سکنه آن 200تن بود. اهالی از آب قنات و در بهار از آب رودخانه اوین درکه استفاده میکرد. محصولات آنجا غلات و بنشن و اسپرس و شغل اهالی زراعت بود جوانان ده در تهران مکانیکی خودرو میکردند در تابستانها 50 خانوار برای استفاده از هوای خنک به این روستا میآمدند. صنایع دستی زنان ژاکت و شالبافی بود» / فرهنگ جغرافیایی ایران ج1.
در دوره ناصرالدین شاه ونک و قلعه ارامنه جزو آبادیهای خالصه بود و میرزا یوسف مستوفیالممالک آن را از شاه خرید و با حفر چند رشته قنات، در آبادی آنجا کوشید.
ونک از سدههای گذشته تا ۳۰ - ۴۰ سال اخیر دو پاره بوده است. یک پاره، ونک ارامنه نامیده میشد که بخش شرقی ونک را در بر میگرفت و قلعه ارامنه در مرکز آن بود که پیرامونش کشاورزی و باغداری رونق داشت. هنوز هم قلعهی ارامنه و گورستان ارمنیان در همین بخش وجود دارد. گورستان کهنه ارمنیان اکنون به باشگاه آرارات پیوسته و متصل به بخش جنوبی آن است. پاره دیگر ونک مستوفی نامیده میشد که بخش غربی ونک را در بر میگرفت و از آن، ده کنونی ونک و اراضی کشاورزی و باغها باز مانده است. گور مستوفیالممالک نیز در ونک است.
ارامنه ساکن روستای ونک این کلیسای قلعه ارامنه را به سال 1875 (؟) میلادی برای انجام فرایض مذهبی خود ساختهاند.
در روزنامه همشهری شماره 101 سال 1385 مطلبی درباره این قلعه درج شده:
«... به فاصله کوتاهی پشت برج قلعهای است معروف به قلعه ارامنه پیرمردی که سالهاست در اطراف قلعه زندگی میکند میگوید:
«درگذشته فقط ارامنه در قلعه زندگی میکردند ولی حالا مسلمانها هم در قلعه زندگی میکنند.»
به قلعه نگاه میکنم. قلعه مرا به یاد یک راه طولانی با بنای اسطورهای و دیوارها و راهروهای پیچ در پیچ و خاکی میاندازد ...
آنچه از قلعه باقی مانده
قلعه یک راه ورودی در قسمت جنوبی دارد. بر دیوار غربی آن روی پلاکاردی نوشته شده:
«قلعه ارامنه» از بالا که نگاه میکنی زمین مربع شکل بزرگی است که در آن خانهها در امتداد خطوطی به شکل صلیب ساخته شدهاند. وسط قلعه کلیسای معروف «میناس مقدس» قرار دارد. بیشتر خانهها، ساختمانهای جدید چند طبقه هستند. در کنار آنها برخی خانههای قدیمی نیز با دیوارهای کاهگلی و درهای چوبی به چشم میخورند. تنها میراثهای باقیمانده از قلعه، بنای مخروبهای است در قسمت شرقی قلعه که در ابتدای ورود به چشم میخورد، با دیواری کاهگلی و فروریخته و دری چوبی که طرح زیبایی دارد. در قسمت غربی قلعه نیز برج مدور سیمانی است که در حال حاضر مسکونی است. دورتادور برج پیچکی خشکیده به چشم میخورد. برج ترمیم شده و دو اتاقک نیز به آن اضافه کردهاند. روی در ورودی برج نوشته شده پلاک سه. کلیسای میناس مقدس نیز از بناهای تاریخی بجا مانده از قلعه است که در سال ۱۳۸۱ به شماره ثبت چهارهزار و ۶۸۰ به آثار ملی پیوسته است.
قلعه ارامنه چگونه بوجود آمد
ناصرالدین شاه وزیر خود حاج «میرزاآغاسی» را مأمور کرد تا ارامنه را به تهران بیاورد. حاج میرزاآغاسی در سال ۱۱۰۸ شمسی مطابق با ۱۸۳۰ میلادی سیزده خانواده ارمنی را از دهات چهارمحال و بختیاری به اطراف تهران (مکان فعلی قلعه ارامنه) آورد. آنها مردمانی زارع و دامدار بودند. در دستنوشتههای بجا مانده از «میکائیل هارطونیان» که حدود هشتاد سال پیش کدخدای قلعه ارامنه بوده، آمده که از سیزده خانواده حدود چهار خانواده به مناطق اطراف یعنی دروس و تلو و ... میروند. خانواده های باقیمانده نیز مدت دو سال در چادر، کنار چشمهای که در محل باشگاه آرارات فعلی قرار داشته به سختی با پرورش گاو و گوسفند زندگی میکنند تا خانههایشان را در محل قلعه فعلی میسازند. بعد از حاج میرزاآغاسی، میرزا «یوسف مستوفیالممالک» که مالک آن زمینها بوده آنجا را به ارامنه میبخشد. ارامنه خانههایشان را با خشت و گل میسازند و طبق دستنوشتههای میکائل هارطونیان کنار هر خانهای طویلهای وجود داشته است. زمینهای اطراف نیز زمینهای کشاورزی و باغات مستوفیالممالک بودند که ارامنه به عنوان رعیتهای مستوفی در آن زمینها کار میکردند. اطراف ارامنه مسلمانها زندگی میکردند. ارامنه برای اینکه بتوانند راحت باشند دورتادور خانههایشان دیواری میکشند که دارای چهار برج در چهارطرف اصلی بوده است. بدین صورت قلعه ارامنه به عنوان اولین روستای ارمنی نشین نزدیک تهران شکل میگیرد. داخل قلعه حدود ۵۰ خانواده ارمنی زندگی میکردند. شبها در چوبی قلعه را میبستند و هر صبح آن را باز میکردند.
ماجرای آوردن انجیل به قلعه
زمانی که ارامنه در چادر زندگی میکردند کلیسایی نداشتند. ناصرالدین شاه ۳۰۰ تومان به ارامنه میدهد تا کلیسا بسازند. در دستنوشتههای میکائیل هارطونیان آمده که دو پسر عمو به نامهای «گالوس هوسپیان» و «خوداقلی هوسپیان» از قلعه مأمور میشوند تا انجیل را به کلیسا بیاورند. آنها پای پیاده به «خرقان»، مکانی بین همدان و قزوین میروند. زمان بازگشت پسرعموها، ارامنه با مراسم مذهبی و روشن کردن کندور از آنها استقبال میکنند چون هنوز کلیسا ساخته نشده بود پسرعموها مدت پنج سال انجیل را در خانه خود که مقابل کلیسا بود نگاه میدارند. مردم نیز مراسم مذهبی خود را در اتاقکی روبروی آن خانه انجام میدادند. بعدها همزمان با پایان کار کلیسا، انجیل را داخل کلیسا میبرند و مستوفیالممالک نیز یک صلیب به کلیسا هدیه میکند که هنوز هم در کلیسا وجود دارد روی آن حک شده: «مستوفیالممالک، کلیسای ونک، شهرذیقعده الحرام، سنه ۱۲۷۸ (؟) .»
مدرسه قلعه ارامنه
در حیاط کلیسا اتاقکهایی وجود داشت که مدرسه ارامنه در آنجا تشکیل میشد. اولین معلمهای مدرسه به ترتیب عبارت بودند از «هوانس هوانسیان»، «وروریان خورن»، «واهاک آواکیان» و «لیدوش آواکیان.» حدود ۴۵ سال پیش امتیاز مدرسه قلعه ارامنه را به مدرسه عالیشان پشت سفارت روس میدهند. در حال حاضر در کلیسا مدرسهای وجود ندارد و بیشتر اتاقکها خالی هستند. در دو اتاقک نیز خادمهای کلیسا زندگی میکنند. یکی از اهالی قدیمی قلعه که در همان مدرسه درس خوانده میگوید: «آن زمان رفتن به مدرسه و ادامه تحصیل در بین ارامنه از اهمیت خاصی برخوردار بود. اکثر ارامنه تحصیلات بالایی داشتند. دخترها و پسرها با هم به مدرسه میرفتند در کلاس که من درس میخواندم ۳۰ پسر و پانزده دختر حضور داشتند.
جنگ جهانی دوم و قبر دختر سفیر روس
زمان جنگ جهانی دوم، قلعه ارامنه یکی از دهات ارمنی نشین پیشرفته بود. چون مالک آن (مستوفیالممالک) از رعیتهای خود طرفداری میکرد بنابر این نسبت به مناطق دیگر وضع خوبی داشت. زمان جنگ از نظر مادی در رفاه بودند. در دستنوشتههای میکائیل هارطونیان آمده که زمان جنگ مردم قلعه ارامنه ۲۵۰ تومان پول از خزانه کلیسا به دهات اطراف میبخشند. به گفته اهالی قدیمی قلعه، زمان جنگ بسیاری از ارامنه از قلعه رفتند و آنها که باقی ماندند از ترس حمله به قلعه آذوقه، اکله و هر آنچه داشتند را به کلیسا بردند. (در کلیسا بسیاری از قبرهای افراد سرشناس ارامنه وجود داشت که در حال حاضر نیز وجود دارد) آنها آذوقه را در اتاقکی که زیر قبر دختر سفیر روس است پنهان کردند. در حال حاضر قبر دختر سفیر روس هنوز در حیاط کلیسا وجود دارد.
با قدیمیترین ...
وارد خانه «شاکه زرگریان» که میشوی میتوانی به خوبی احساس کنی در خانه یک فرد مسیحی هستی. نوع آرایش خانه نشان از فضای مسیحی دارد. هنگام صحبت با شاکه زرگریان صدای زنگ کلیسا به گوش میرسد. او دختر کدخدای قلعه ارامنه است. پدر او سالهاست فوت کرده. او که حدود ۵۰ سال است در قلعه زندگی میکند، میگوید: «در حال حاضر در قلعه حدود ۳۰ خانواده ارمنی و بیست خانواده مسلمان زندگی میکنند. مذهب ارامنهای که در قلعه هستند گریگوری است.»
به گفته او درگذشته قلعه ارامنه کدخدا داشته و مردم او را انتخاب میکردند ... با شاکه زرگریان در کوچه پس کوچههای قلعه ارامنه قدم میزنم. او از آن روزها میگوید، از خیلی قدیم، از آب چشمهای که قلعه از آن سیراب میشد، از قلمستان و .... فکر میکنم در شهر تهران در همین محله خودمان چه مکانهایی وجود دارد برای دیدن، برای اینکه یک لحظه به اعماق تاریخ فرو روی و به زمانهای دور بروی ...
وارد برج که میشوم دالان کوتاه پیچ در پیچ است. داخل آن را بازسازی کردهاند ...»