این بخش از روزنامه به معرفی تهران اختصاص دارد، اما نه تهران امروز، بلکه تهران دیروز، تهرانی که بسیاری از خصوصیات خود و مردمش را از دست داده است، به طوری که اگر امروز یکی از تهرانیهای قدیم، مثلا صد و پنجاه سال پیش زنده شود و در شهر به گردش درآید. هرگز این شهر را نخواهد شناخت و نخواهد دانست که در کجاست و با گردش در خیابانها، لحظه به لحظه گیجتر و مبهوتتر خواهد شد و شاید از ازدحام خودروهایی که اصلاً نمیداند آنها چیست، سرسام گرفته و سرش را در میان دستانش بگیرد، گوشهای بنشیند و از ما بپرسد اینجا کجاست؟ این آدمها کیانند؟ و این ساختمانها، این خیابانها، این لباسها و ... خلاصه طفلک هیچ چیز را آشنا نخواهد یافت.
البته باید به او حق داد. چون حصار شهرش را خراب کردهایم، بر مزار نیاکانش در قبرستانها کوهی از آجر و آهن ساختهایم، لباس مردانه آشنایش یعنی کلاه نمدی، لباده، شال، گیوه و پیراهن کتان یقه سه دکمه بغلش را دور انداختهایم و کت و شلوار و کفش و ... به تن کردهایم. البته تحول لباس زنانمان هم کمتر از این نیست و به جایاش کشک کله بره اش، پیتزا میخوریم و به جای الاغ و استرش خودرو خریدهایم و طویله خانهاش را هم توقفگاه خودرو کردهایم و هزاران تفاوت دیگر که مدتها طول خواهد کشید تا آنها را برایش شرح دهیم.
تازه او از ظاهر قضایا هرگز نخواهد فهمید، که چه تغییری در فکر و اندیشه و اعتقادات مردم پدید آمده است. اگر آنان با یک موی سبیل میتوانستند به بازار بروند تا هر چه بخواهند بخرند به طوری که هیچ یک از طرفین آن معامله هم در انتها زیان نبینند. در مقابل امروز با دهها چک و سفته و سند و شاهد هرگز نمیتوان مطمئن بود که حقوق طرفین محفوظ خواهد ماند. اگر دختر و پسری به عقد ازدواج یکدیگر درمیآمدند و اگر در آن روزگار دختر پیش از آن که خود را همسر شوهر بداند، مانند خواهر و مادر او بدو دل میسوزاند و غمخواریاش میکرد، پسر هم پیشتر از او خود را برادر و پدر دختر فرض میکرد و او را مهربانانه، دلدادگی میکرد، میبویید و میبوسید و میپرستیدش. اما امروز ...!
باید پذیرفت که در مسیر تحولات تاریخ و در گذر زمان همه جوامع بشری دچار این تغییرات شده و میشوند و این امری است گریزناپذیر ولی آن چیزی که در این مسیر میتواند آسیبها را کمتر و تغییرات را بیشتر به نفع مردم معطوف گرداند، خود مردمند و در این راه باید با حکومت و دولت در تعامل باشند تا مجموعه آنها در مسیر اصلح قرار گیرد. در این باره باید کشورهای موفق را مدنظر قرار داد. آنهایی که مردمشان با تحولات صنعتی و فن آوری به رفتار اجتماعی و نیازهای روحی روانی آدمی هم توجه کرده و پیشتر از ما تجاربی در این زمینه کسب کردهاند. ژاپنیها پس از تسلیم کشورشان در چنگ آمریکا در جنگ جهانی دوم از هم نپاشیدند (مانند عراق و افغانستان كنونی) دوباره به بازسازی جامعه خویش پرداخته و الحق هم در این راه موفق شدند. همان راهی که آلمانیها رفتند یا بعد کرهایها، مالزیاییها، چینیها و هندیها رفتند و دیگران، باهوش میروند.
البته باید به نکات مثبت و دستاوردهای خوب تمدن جدید هم اندیشید. زمان درازی نیست که تهرانیها آب مصرفی شان را از جوی کوچهها تامین میکردند، بیماریهایی نظیر سالک، آبله، طاعون، کچلی و وبا و ... بیداد میکرد، مادری نبود که فرزندش نمرده باشد، تازه مادرانی هم بودند که سر زا میرفتند.
سرما و گرما دمار از روزگار مردم در میآورد. هر کسی را یارای سفر نداشت. از سفرهای مشهد مقدس، کربلای معلی و خانه خدا همه به سلامت برنمیگشتند و صدها مورد دیگر ...
نكته ظریف و مهمی در آن میان وجود دارد كه باید از نظر دور نداشت و آن افزایش هفتصد برابری تهران در فاصله كوتاه (دو قرن) است كه این خود سبب از میان رفتن فرهنگ بومی تهران و پدید آمدن فرهنگ جدیدی از فرهنگ اقوام و شهرهای دیگر كشور كه به هیچ کجا تعلق ندارد گردیده است. آزاد و رها بودن این تحول بسیار خطرناك است.
شهرمان تهران دارای تاریخی بس شگفت انگیز و سرشار از حوادث تلخ و شیرین است. این شهر که سابقه پایتختیاش کمی بیش از 200 سال است. پیشینهاش با قدمت شهر کهنسال ری گره خورده و این دو، در گسترهای واقعاند که پیش از استقرار نژاد آریاییان در این سرزمین هزاران سال محل سکونت اقوام قدیم بوده است، که این قدمت و پیشینه تا حدود 9 هزار سال میرسد. از این رو در تحقیق و تفحص سابقه این پهنه تاریخی و در بیان تاریخ شهر تهران تعیین مرز میان آن دو عملاً امکان پذیر نیست و در این مسیر امکنه، آیین و رسوم، طرز لباس و پوشاک و ... مطمح نظر قرار خواهد گرفت. از آن جمله است محلهایی نظیر تپه ازبکی (با 9 هزار سال قدمت)، چالترخان و تپه مرتضی کرد (آثار دوره ساسانی) و ... و به موازات آنها بناهایی از سدههای اخیر همچون سر قبر آقا، خانه قوامالدوله )وثوقیلدوله(، شمسالعماره، تکیه دولت و ... و البته آبادیهای اطراف تهران قدیم را هم که اکنون در دل تهران بزرگ قرار گرفتهاند و هزاران موضوع دیگر را از نظر دور نخواهیم داشت. گام نخست را در این امر به قنات حاج علیرضا اختصاص میدهیم که مظهر آن «سرچشمه» نام دارد که خود یکی از مشهورترین محلههای تهران نام گرفته است. در بازخوانی تاریخچه این قنات به چند نکته توجه میکنیم:
1. تاریخ قنات در ایران
قنات یا کاریز: قنات کلمهای است عربی که فارسی آن کاریز یا کهریزست و اختراعی است خارق العاده از بشر که آدمی توانسته با این سازه هیدرولیکی آب را از دل زمین به سطح زمین آرد، بی آن که هیچ گونه انرژی مصرف شود و محیط زندگی مان آلوده گردد و این افتخار بر تارک تمدن بشر به نام ایرانیان باستان حک شده است و نکته جالب توجه این که هزاران سال پیش از آن که نیوتن از افتادن سیب به وجود نیروی ثقل زمین پی ببرد نیاکان ما این انرژی را شناخته و آن را به کار گرفتهاند. آنان به كمك همین انرژی آب را از اعماق زمین به سطح آن آوردهاند.
قنات را در مقالهای مستقل به شرحش خواهیم پرداخت. فقط اشاره شود که دست کم 6000 سال پیش ایرانیان با آگاهی از علم زمینشناسی و آبشناسی این پدیده حیرت آور را به بشریت عرضه داشتهاند و بعدها استفاده از این پدیده از ایران به دیگر نقاط جهان مانند چین، مصر و ... رفته است.
2. وقف
براساس ماده 55 قانون مدنی ایران وقف عبارت است از این که عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود. وقف یکی از عادات پسندیده ایرانیان است. البته در جوامع دیگر نیز به شیوههایی خیراتی مستمر و مداوم وجود دارد. مصلحین جامعه اداره اوقاف را شورایی و دورهای توصیه میکنند نه فردی و ثابت، باشد تا در آینده هم از انگیزههای شرکت مردم در امر وقف کاسته نشود.
3. هَرَنج
هَرَنج: (هَ رَ) مترادف مظهر است، یعنی محل ظهور قنات، جایی که آب پس از طی مسافتی از عمق زمین به سطح زمین میرسد (فرنج: (فُ رَ) خرطوم، پوزه، پیرامون، اطراف دهان - لغتنامه).
4. شناسایی حاج علیرضا
حاجی علیرضا کسی که این قنات را حدود کمتر از 200 سال پیش احداث کرده است، سرگذشت جالبی دارد. او فرزند حاج ابراهیم خانه کلانتر معروف به تاجبخش و ملقب به اعتمادالدوله است. حاج ابراهیم، اولین صدراعظم سلسله قاجاریه است. او کسی است که آخرین صدراعظمی زندیه را به عهده داشت و موجب انتقال قدرت از زندیه به قاجاریه شد، ولی با این وجود آقا محمدخان از او واهمه داشت و به فتحعلی شاه توصیه کرده بود که از قدرت زیاد او باید ترسید از همین روست که فتحعلی شاه هم سرانجام در سال 1215 قمری در یک روز وی و تمامی بستگانش را که مصدر قدرت بودند، دستگیر و از میان برد. اما در آن هنگام به دو طفل خردسالش علیرضا متولد 1203 قمری/ 1789 میلادی و علی اکبر رحم شد و هر دو زنده ماندند.
علیرضا که در همان زمان اخته گردید، بعدها محرم حرمخانه فتحعلی شاه شد. او مردی نیک سیرت و خیرخواه بود. قنات مزبور را او احداث کرد و آبش را رایگان دراختیار تهرانیها قرار داد. حتی املاکی را جهت لایروبی و مخارج نگهداری قنات برای آن اختصاص داد. حاجی علیرضا در سال 1265 قمری/ 1849 میلادی در اوایل دوره ناصری درگذشت. روح بزرگش شاد و رحمت خدا بر او باد.
5. تاریخچه قنات حاج علیرضا
این قنات که در زمان خودش بسیار با ارزش و گرانقدر بود و شاید به اندازه یک سد برای تهران امروز کارکرد داشت، در آن زمان نیمه شرقی تهران را آب رسانی میکرد. قنات حاجی علیرضا از ضلع شمالی فرهنگسرای اندیشه (خیابان شهید قندی) آغاز میشود. یعنی مادر چاهش آنجاست و در امتداد جاده قدیم شمیران ادامه مییابد و در حوالی پادگان ولی عصر (عشرتآباد سابق) جاده را قطع کرده به شرق خیابان آمده در نزدیکی میدان سپاه در امتداد خیابان سپاه و ابن سینا ادامه مییابد. در شمال سه راه مجاهدین اسلام آب قنات به دو رشته تقسیم میشود. شاخه شرقی به خانه قوامالدوله در کوچه میرزا محمود میرود که به مصارف منازل شرق خیابان سیروس میرسد و شاخه غربی به طرف امامزاده سید اسماعیل و جنوب غربی خیابان سیروس ادامه مسیر میدهد. عمق مادر چاه این قنات 80 متر و طول مسیر 9 کیلومتر است. مظهر قنات حاج علیرضا در پیاده روی شرقی چهارراه سرچشمه در خیابان سیروس مقابل یک مغازه مرغ فروشی قرار دارد. مسیر این قنات در حوالی میدان بهارستان به سبب ایجاد تاسیسات شهری و به خصوص خطوط مترو تغییراتی کرده است. قنات حاج علیرضا در نقشههای وزارت نیرو که از قناتهای تهران تهیه شده به شماره 39O – 6G مشخص شده است.