عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
یکی از مهمترین مسائل و چالشهای پیش روی جوامع در حال توسعه، در طی فرآیند جهانی شدن و جهانی سازی عصر حاضر تغییر و فراموشی فرهنگ و رسوم ملتهاست. هویت و شناسنامه یک ملت تمامی رفتارها و آیینها و مجموعهای از عناصر مادی و معنوی است که در لوح حافظه آن ملت ثبت شده است. این خصوصیات فرهنگی سبب تشخیص و تمایز ملتها در سطح بینالملل خواهد شد.
تهران در دو سده اخیر بیشترین تغییر و تحول را در جامعه ایرانی تجربه کرده است. بنابراین فرهنگ مردم در پایتخت ایران بیش از دیگر نقاط کشور مورد هجوم توسعه و تحولات متاثر از تکنولوژی شده است. بدین سبب فرهنگ این خطه بیش از دیگر نقاط ایران نیازمند توجه و دقت و هم شناسایی آنچه در گذشته مرسوم و معمول بوده، میباشد.
درباره آداب و رسوم تهران در ماه رمضان باید اذعان داشت که بسیاری از آنها را امروز در قاموس رفتار مردم نمیبینیم و پایتختنشینان کنونی بسیاری را فراموش کرده و یا هرگز آنها را نمیشناسند. تهرانیها پیش از شروع رمضان با انجام اعمالی به پیشواز رمضان میرفتند و خود را آماده این ماه مبارک میکردند:
الف) آماده شدن شهر - پیشواز
1. نظافت و گردگیری مساجد
در ماه رمضان مساجد رونق میگرفت و مردم روزهایی پیش از آغاز رمضان غبار از مساجد بر میگرفتند و زیر اندازهای مسجد را اعم از فرش و زیلو و حصیر و غیره رفت و روب میکردند.
«... قالیهایی مردم برای ثواب به مساجد میفرستادند ... همچنین نظافت مستراحها و لولئین خانهها (مستراحهای عمومی) رونقی دیگر گرفته به دنبال تخلیه انبارهای آنها که قبلا به زارعین دولابی و شاه عبدالعظیمی جهت کود پیش فروش شده بود و در ماه قبل از رمضان صورت گرفته بود تنظیف گردیده .... آب حوضها که به صورت مردابی آکنده از حشرات گوناگون درآمده بود، تجدید ... خزینههای حمامها ... آب تازه گرفته» / تهران قدیم.
2. رویت ماه
آخر ماه شعبان شبی که قرار بود ماه مبارک رمضان حلول کند، اغلب تهرانیها با شوق و ذوقی دلپذیر برای رؤیت ماه مبارک رمضان آب و آینه برمیداشتند و راهی بام خانه میشدند، و با دلی آرام و راز و نیاز با معبود، هلال ماه را در آسمان پاک و پر ستاره تهران آن روز میجستند.
البته اعلام رؤیت ماه همه گاه با مجتهد زمان بوده است. در زمان ناصرالدین شاه در ارتباط با رؤیت ماه اعتمادالسلطنه نوشته است:
«... پنجشنبه غره شوال 1301 - امروز یقین اول ماه بود. با وجودی که در دو سه تقویم نوشته بودند که امروز غره است و تلگراف از تبریز و عراق و قم و قزوین رسید که رویت هلال شد باز شاه محض التفات به حاجی ملاعلی مجتهد به او تلگراف فرمودند که تکلیف چه است؟ حاجی مجتهد هم جواب عرض کرده بودند که باید در افق تهران رؤیت شود آن وقت افطار کنند. من درب خانه بودم. بعد از ناهار شاه به واسطه کسالت خانه آمدم چهار ساعت به غروب مانده صدای توپ شنیده شد. معلوم شد که حاجی میرزا حسن آشتیانی که از مجتهدین دیگر تهران است افطار کرده است علمای دین مخالفت در رؤیت هلال ماه رمضان هم میکنند ...» / روزنامه خاطرات، ص310.
3. تعطیلی برخی از کسبه و رونق دستهای دیگر
کسبه تهران قدیم در ماه رمضان غیر از بقال، قصاب و خباز عموما تعطیل میشدند، زیرا اغلب مردم به دلیل شبزندهداری تا ظهر روز بعد خواب بودند، مشاغلی هم که فقط ناهاری داشتند تمام ماه رمضان تعطیل میشدند. علاوه بر اینها کسب و کارهایی هم در تهران قدیم بود که کارشان با شرع مغایرت داشت. با این وجود این نوع کسبه در ایام دیگر سال دایر بودند اما در ماه رمضان تعطیل میشدند. شغلهایی از قبیل؛ پیالهفروشی (محل عرقخوری)، شیرکخانه (جایی مانند رستورانهای امروزی که در آن جا غذا و عرق و شراب و گاهی زنان و پسران خود فروش عرضه میشد. یادآوری شود این مکان با شیره خانه تفاوت داشت) و ...
و شغلهایی که شخص روزهدار از انجامش معذور بود نظیر؛ زالو اندازی، دندانسازی، حجامت و ...
و در کنار این مشاغل کاسبهایی هم بودند، که در این ماه بازارشان سکه میشد و از رونقی ویژه برخوردار: وصیتنامه نویس، کتاب دعا فروش و قرآن فروش و ...
جعفر شهری در سخن از این مشاغل مینویسد:
«... تعطیل کسب و تجارت مخصوصا در نصفه اول روزهای ماه رمضان و سکوت و مردگی و خاموشی و بهتزدگی مردم ... خاصه تعطیل کامل پزندههای ناهار بازاری از قبیل چلویی، دیزیپز، یخنیپز، شیربرنجپز، قهوهچی، پیالهفروشها و عرقفروشها و مطرب و لوطی و امثال آن و کسادی کار حکیم و دوا فروش و زالویی و حجامت چی و زفت انداز و دلاک و رگ زن و دندان ساز و لوطی عنتری و امرد و قحبه و پا انداز و سلمانی و مشاطه و ...
خلاف این گونه کسبه، کسبهای بودند که این ماه، ماه کسبوکار و برهکشان و رواجیشان بود. مانند حمامیها، ساعتسازها و علما و وعاظ، معرکهگیرها، مسئلهگوها، فروشندگان قرآن و کتاب دعا و عکس و شمایل پیغمبر و امام و فروشندگان سجاده و جانماز و مقنعه و کفن و ... رواج کامل وصیت و وصیتنامه و تعیین وصی و قیم و ناظر و اقدام به امور خیریه و تهیه موقوفات و تصفیه محاسبات و حلال کردن دارایی و اموال شبههناک و ...» تهران قدیم، ج3، ص292.
4. مهیا شدن کدبانوی خانه
آن روزها انگار که دوباره نوروز آمده باشد، زنها به جارو پاروی خانه میپرداختند و از دو سه هفته جلوتر مواد غذایی مورد نیاز خانواده را تهیه میکردند و ماه رمضان را تدارک میدیدند.
«... زنها به پاک کردن برنج و حبوبات و کوبیدن آرد برنج و نخودچی و زردچوبه و امثال آن بر آمده خانه را پر و پیمان میساختند و از اول این ماه بود که احوال و رفتار و قیافههای این دسته وضع دیگر یافته تغییرات کلی میگرفت ...
پارچههای نو از صندوقچهها بیرون میآمد و آدمها در عزیزداشت ماه خدا، جامه تازه به تن میکردند. » / تهران قدیم، ج3، ص292.
5. رسم کلوخاندازان
از رسومی که در تهران قدیم برگزار میشد و از عشرت طلبی مرسوم در آن باید به مردم متشرع نیز تعلق نداشته باشد و امروز از یاد رفته است یکی رسم «کلوخاندازان» بود. این رسم چنانی که شعرای نامدار از آن سخن گفتهاند سراسر ایران را بر میگرفت و تنها به تهرانیها تعلق نداشت:
روزه نزدیک است میباید کلوخانداز کرد / زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد / صائب تبریزی (از آنندراج)
«سیر و گشت و شراب خواری و عیش و عشرتی را گویند که در آخرهای ماه شعبان کنند و آن را کلوخاندازان هم میگویند و بعضی کلوخانداز گویند. بعضی گویند کلوخانداز نام سلخ ماه شعبان است / برهان.
جشنی که مستان در آخر ماه شعبان کنند و وجه تسمیه آن که رمی حجاره به عزم دفع غیر مرسوم است / آنندراج.
عشرتی که در آخر ماه شعبان کنند و برغندان گویند / فرهنگ رشیدی.
امیر به نشاط این جشن و کلوخانداز که ماه رمضان نزدیک بود بدین کوشک و بدین باغها تماشا میکرد / تاریخ بیهقی ص500.
اگر خواهی گرفت از ریز روزی روزه عزلت / کلوخانداز را از دیده راوق ریز ریحانی / خاقانی» / لغتنامه دهخدا.
انجام این رسم در عصر مظفرالدین شاه از قلم افضل الملک:
«... روز جمعه سلخ شعبان بندگان اقدس همایون شاهنشاهی بر حسب استدعای صدراعظم تشریف فرمای پارک و منزل ایشان شدند تمام شاهنشاهزادگان و شاهزادگان عظام و وزراء و امرا نامدار بر حسب دعوت نامه ..... موائد گوناگون و خوانهای بسیار مشحون از نعم لذیذه در اتاق و تالار و گوشه و کنار گسترده و چیده شده بود. شربت آلات و فواکه ممتاز و شیرینی آلات در سر هر میزی فراوان .... رسم این صدارت عظما این است که در هر سلخ شعبانی به جهت پیش آمدن ایام روزه مجلس «کلوخاندازان» اصطلاح جدید ما فارسیان است که سبب نامیدن چنین روزی را به چنین اسم ندانیم و توجیهی در این نقد میکنیم که باز ماخذ صحیح آن را یقین نداریم لکن اصل لغت صحیحه: «کلوخاندازان برغندان» است که عنصری یا غیر او در شعر خود آورده و آن این شعر است (شعر درج نشده) .» / افضلالتواریخ، ص267.
جعفر شهری با تفکیک نوع برگزاری، رسم کلوخاندازی را از آن هر دو طبقه مومنان معرفی میکند:
«... مومنین طبقه اول و دوم تقریبا از زن و مرد کلوخاندازان را این طور برگزار میکردند که مردها از روی حسابی که میخواستند به پیشواز رمضان که از سه روز تا یک روز قبل از آن بود بروند به اصلاح و حمام رفته سرها را تراشیده ریشها را توپی و محرابی و قبضهای و دورگیوهای آرایش داده حناییها حنا بسته خضابیها خضاب میگذاشتند و بقول خودشان دیگ و دیگ ور و ملاقه را سفید میکردند و زنها بند و برمه مفصل نموده طاس و دولچه را به سفید گری میدادند و حمام سفت و سختی رفته بزکهای تند و تیزی کرده قشنگترین لباسها را پوشیده لذیذترین غذاها را پخته همراه شیرینی آجیلی که مردها از کوچه میآوردند عیش را برقرار و از یک تا هر چند باری که توانایی مرد بود کلوخاندازان میگرفتند.
بعد از آنها کلوخاندازان دسته دوم بود که رنگ و بوی بیشتری داشت و مردها سر و صورتهایی را که از شب عید غدیر و شب عید نوروز تا آن روز اصلاح نکرده بودند اصلاح کرده ماشین و تیغ میانداختند و زنها دستی به خود برده بالا و پایین را تمیز میکردند و در این کلوخاندازان بود که وسمه جوشها بر سر سه پایههای منقلها رفته تخمه آجیلها فراهم میشد و بعد از ظهر آن شب همه کارهای خود را کنار گذارده به آرایش و به نمونه اشعار زیر زدن و خواند نمیپرداختند:
آبجی خانم یادت نره امشبو / شوور و بگو خوابت نره امشبو
بگو واست آب حیات آوردم / بزار تو لپت که نبات آوردم
...
تصنیف دیگری هم از زبان مردها داشتند که یک نفر گوشت کوبی به دست گرفته و همگی میگفتند؛ «ماس ماس کنگر ماس» و او در حالی که خود را میجنبانید و گوشت کوب را به یکی یکی حواله میکرد جواب میداد؛ «این نیم ذر بزازاس» و ...
کلوخاندازانی هم مداحها و منبریهای تازه کار داشتند ...
بعد از آنها هم کلوخاندازان داشمشدیها و الواط و رنود و عرقخورها بود که آنها نیز هر دسته به فراخور حال و مطابق علاقه خود افراط را به حد اعلا میرسانیدند و کاملترین آنها کلوخاندازان عیاشها بود که به فاحشه خانهها رفته بساط ساز و ضرب و میگساری را آن جا برپا میکردند ....» / تهران قدیم، ج3، ص307.
ب) همکاری حکومت
1. توپ
در عصر قاجاریه افراد قشون و قزاق خانه در دو وقت سحر و افطار در میدان توپخانه و دروازههای شهر مبادرت به شلیک چند تیر توپ میکردند، تا بدین ترتیب با صدای توپ مردم را از رسیدن این دو زمان با خبر سازند.
«... جمعه 5 رمضان 1302ق ..... دیشب وقت توپ سحر زن نایبالسلطنه پسر زایید ...» / روزنامه خاطرات، ص367.
مرتضی احمدی در سخن از شیوه اعلام سحر که مربوط به عصر پهلوی اول است میگوید؛ نوجوانها و جوانها هنگام سحر تشت بزرگ مسیای که در خانه بود را بر میداشتند و با دو تا چوب گردو مانند طبل به پشت تشت میکوبیدند و بدین ترتیب با ایجاد صدای مهیب، اهالی محله را بیدار میکردند و یا این که با طبل این کار را میکردند.
«... در تهران قدیم برای بیدار شدن در سحرهای ماه مبارک رمضان و تشخیص و دقت دقیق و انجام اعمال مخصوص سحر از وسایل و روشهای گوناگون استفاده میکردند. این روشها امروزه کاربردی ندارد و منسوخ شده است، ولی اطلاع از آن خالی از لطف نیست.
بانگ خروس: یکی از راههایی که از قدیمالایام تهرانیها برای بیداری سحر از آن استفاده میکردند صدای بانگ خروس بود. از این رو وجود خروس را در خانه خوشیمن میدانستند، به خصوص خروس سفید چهل تاج که نشانه خیر و برکت بود.
سوره یاسین و طه: بعضی به نیت این که سحر از خواب بیدار شوند قبل از خواب سوره یاسین و طه میخواندند و از خداوند میخواستند که سحر خواب نمانده و در فرصت مناسب بیدار شوند.
چراغ روشن: قبل از نصب کارخانه برق در تهران، بعضی از خدام مساجد یکی دو ساعت به سحر چراغهایی را روشن میکردند و در نقاط مرتفع شهر و گلدسته مساجد میگذاشتند تا مردم با دیدن نور چراغ به نزدیک شدن سحر پی ببرند.
کوبیدن دیوار همسایه: در ماه رمضان همسایهها با هم قرار میگذاشتند هر کسی سحر زودتر بیدار شد، همسایههای دیگر را هم بیدار کند. در صورتی که خانهها دیوار به دیوار بود، با کوبیدن مشتهای پیاپی به دیوار، در غیر این صورت به درخانه همسایه میرفتند و کوبه در را میکوبیدند تا از خانه صدای «کیه» بلند شود و مطمئن شوند اهل خانه بیدارند.
نذر کردن نیکوکاران: در قدیم گاهی افراد مومن و معتقد برای ثواب یا نذری که داشتند سحرهای ماه رمضان مردم را بیدار میکردند. برای این کار نزدیک سحر از کوچهها میگذشتند و با خواندن اشعار مذهبی یا کوبیدن حلقه در خانهها و یا با کوبیدن قطعهای چوب روی طبل و حلب خالی مردم را بیدار میکردند.
صدای مناجات: بسیاری از مردم تهران قدیم با صدای مناجات یک ساعت مانده به سحر که از گلدسته مساجد و پشت بامها بلند میشد از خواب بیدار میشدند. این مناجات غالبا سوره والفجر یا دعاهایی از کتاب زادالمعاد و دیگر کتب ادعیه (قبل از انتشار مفاتیحالجنان) یا صحیفه سجادیه و اشعار خواجه عبدالله انصاری بود ...» / روزنامه اعتماد ملی
2. رفت و آمد
«تهران قدیم از نظر عبور و مرور مقرراتی خاص داشت به آن معنی که دو ساعت است از شب گذشته در ارگ تهران و وسط چهار سوق بزرگ بازار طبل میزدند که آن را طبل برچین برچین میگفتند کسبه با شنیدن صدای طبل بساط خود را جمع میکردند و سه ساعت بعد از غروب نیز شیپور خاموشی نواخته میشد و عبور و مرور قطع میگردید، اما در ماه مبارک رمضان تمام این مقررات لغو میشد و مردم تمام شب را آزادانه در شهر رفتوآمد میکردند و در حمامها، مساجد، زورخانهها و قهوهخانهها تا نزدیک سحر باز بود. » / همان
3. شرکت شاه و اهالی حرمسرا و رجال در مراسم
4. رونق بخشیدن به مراسم توسط شاه
5. تامین روشنایی
مسیرهای عمومی و بازارها با فانوس نفتی و روغنی تا صبح روشن بود. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه یعنی سال 1297 قمری به جای چراغهای نفتی از چراغ گاز کارخانه حاج میرزاحسین خان قزوینی استفاده میشد. در زمان مظفرالدین شاه با به راه افتادن کارخانه 400 کیلوواتی حاج حسین آقا امینالضرب، برق جانشین چراغ گاز شد.
تهران قدیم دو خاطره از برق امینالضرب در ماههای شعبان و رمضان دارد. یکی چراغانی باشکوهی است که برای اولین بار در ایام جشن نیمهشعبان به وسیله چراغهای برق و لامپهای الوان انجام شد. این چراغها باعث خوشبینی مردم نسبت به برق شد، زیرا تا قبل از آن حتی بعضی رجال هم نسبت به اقدام امینالضرب بدبین بودند. خاطره دیگر مربوط به سال 1305 شمسی مصادف با ماه مبارک رمضان است که به سبب پاک کردن دیگهای بخار، قسمتی از کارخانه برق حاج امینالضرب از کار افتاد و آن سال برای روشن کردن شبهای ماه مبارک رمضان از چراغهای زنبوری استفاده شد.
6. تعزیه در رمضان
تا پایان سلطنت محمدعلیشاه، مجالس تعزیه معمولا در ایام ماه محرم و صفر در تهران اجرا میشد، ولی در دوران احمدشاه در ساختمان تکیه آقا در حصار بوعلی شمیران (جنوب نیاوران) به دستور کامران میرزا نایبالسلطنه، تعزیه خاص ماه رمضان بعدازظهرها تا قبل از افطار در مقابل احمدشاه و خانواده سلطنتی اجرا میشد.
مسیرهای عمومی و بازارها با فانوس نفتی و روغنی تا صبح روشن بود. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه یعنی سال ۱۲۹۷ قمری به جای چراغهای نفتی از چراغ گاز کارخانه حاج میرزاحسین خان قزوینی استفاده میشد. در زمان مظفرالدین شاه با به راه افتادن کارخانه ۴۰۰ کیلوواتی حاج حسین آقا امینالضرب، برق جانشین چراغ گاز شد.
تهران قدیم دو خاطره از برق امینالضرب در ماههای شعبان و رمضان دارد. یکی چراغانی باشکوهی است که برای اولین بار در ایام جشن نیمه شعبان به وسیله چراغهای برق و لامپهای الوان انجام شد. این چراغها باعث خوشبینی مردم نسبت به برق شد، زیرا تا قبل از آن حتی بعضی رجال هم نسبت به اقدام امینالضرب بدبین بودند. خاطره دیگر مربوط به سال ۱۳۰۵ شمسی مصادف با ماه مبارک رمضان است که به سبب پاک کردن دیگهای بخار، قسمتی از کارخانه برق حاج امینالضرب از کار افتاد و آن سال برای روشن کردن شبهای ماه مبارک رمضان از چراغهای زنبوری استفاده شد / همان منبع.
ج) رفتار مردم در آیین و رسوم
1. تغییر رفتار و احوال مردم
در این ماه خلافکاران از فعالیت باز میماندند و عموم مردم در مهربانتر جلوه دادن خود و خوشرویی و انجام اعمال ثواب سعی داشتند.
«... صورتها آرام و ملکوتی، چهرهها متین، قدمها آهسته، سرها به زیر، چشمها درویش، دلها تحت کنترل، راعی حلال و حرام و مکروه و مباح و نجس و پاک و زشت و زیبا و خودداری از دروغ و کمفروشی و حیله و خدعه و دیگر امور ممنوعه و مکروهه به اضافه ضبط نفس از لواط و زنا و میخوارگی و غیبت و دشنام و حقالله و حقالناس و سایر محرمات.
بهترین و مرغوبترین خواروبار با نازلترین قیمتها در این ماه به دکانها آمده در اختیار مردم قرار میگرفت با تغییر و تعویض سنگهای کم وزن و ترازوهای سرک دار که جای خود را به سنگهای تمام وزن و ترازوهای میزان، چادر زنها در این ماه بلندتر شده که تا روی پنجه پاها را میپوشانید جانشین چادرهای کوتاه و خوش آب و رنگ و گران بها و ... میشد و بزک و سفیدآب و امثال آن تا هلال ماه شوال منسوخ میگردید» / همان مرجع.
«... رمضان ماه دوستی و نزدیکی مردم با یکدیگر بود، زیرا مردم معتقد بودند که قهر و دشمنی با برادران دینی به روزه و نماز آنها لطمه میزند و عبادتشان مورد قبول قرار نمیگیرد. به همین دلیل قبل از آغاز ماه رمضان به دیدار یکدیگر میرفتند و طلب بخشش میکردند ... رمضان اما، تاثیر خودش را روی کسب و کار مردم نیز میگذاشت. اگرچه برخی از صنوف در ارتباط با شکم در این ماه تعطیل و یا کمکار میشدند، اما در عوض حمامها، قهوهخانهها، زورخانهها و شیرفروشیها به رونق میافتادند. رمضان که از راه میرسید، کمفروشها سنگهای قلابیشان را به انبار میبردند تا سنگ وزنههای دقیق را برای معامله با مردم مورد استفاده قرار دهند.
نان شیرمالها دوباره پرروغن و چرب پخته میشدند و تافتون و شیر به قیمت عادلانه عرضه میشد. در عین حال که کسبه هم میکوشیدند تا دوشادوش مردم در این ماه عزیز تزکیه نفس کنند، دستفروشها نیز بساطشان را در گوشهگوشه شهر پهن میکردند. پارچه، ظروف مسی و لوازم آشپزخانه، از عمدهترین وسایلی بود که این دستفروشان فصلی عرضه میکردند و بیشتر خانمها مشتریاش بودند. خلاصه کسب و کار تهرانیهای قدیم در این روزها پاکتر و پربرکتتر میشد..» روزنامه اعتماد ملی
2. نذری و افطاری
در طول ماه نیز با گستردن سفره افطار از دوستان و آشنایان، مخصوصا مستمندان پذیرایی میکردند. این رسم در حال حاضر بیش و کم برقرار است. سفره قلمکار و پارچهای افطار که به آن پیش افطاری میگفتند با غذاهای تهرانی تزئین میشد.
3. شرکت در وعظ و سخن رانی
«در دوران پهلوی دوم نیز واعظ معروف، استاد علامه فلسفی در سالهای قبل از کودتای 28 مرداد سال 32، ظهرها بعد از نماز جماعت در مسجد سلطانی سخنرانی میکرد که به طور زنده از رادیو تهران پخش میشد. بعد از کودتا برنامه سخنرانی آن مرحوم به مسجد آقا سیدعزیزالله بازار منتقل شد که تا پایان دهه چهل ادامه داشت. در آن دوران دو مجلس سخنرانی بسیار پرجمعیت ظهرها در تهران برگزار میشد که در درجه اول منبر حاجآقا فلسفی بعد از نماز آیتاللهالعظمی خوانساری در مسجد آقا سیدعزیزالله و مجلس دیگر، سخنرانی حضرت آیتالله مکارم شیرازی بود که ظهرها در مسجد ارگ برگزار میشد.
در زمان ناصرالدین شاه پس از بنای مسجد سپهسالار از آقا شیخ ملامحمدعلی معروف به «حاج آخوند رستمآبادی» تقاضا شد که در ایام ماه مبارک رمضان در این مسجد اقامه جماعت نماید و ایشان این دعوت را اجابت کرد. ضمنا بعد از نماز، آن مرحوم در مسجد مردمی نیز میرفت که نماز جماعت و منبر حاجآخوند در رمضان در عهد ناصری جزو باشکوهترین نماز جماعت مجلس وعظ در سطح تهران آن روزگار به شمار میرفت. شایان ذکر است ایشان یکی از فاضلترین شاگردان شیخ مرتضی انصاری در نجف اشرف بود که در سال 1332 قمری در سن 82 سالگی در زادگاهش رستمآباد شمیران بدرود حیات گفت. مزارش در کنار بوستان اختیاریه واقع در محله اختیاریه زیارتگه اهالی و به قولی وجود تربتش خیر و برکت منطقه است
در داخل شبستان مساجد محلات پس از اقامه نماز جماعت ظهر و عصر برنامه وعظ و تبلیغ آغاز میشد. تا قبل از مشروطه و وعاظ در مبنای فقط مسائل دینی مطرح میکردند. بعدها برای اولین بار سیدجمالالدین اصفهانی (پدر محمدعلی جمالزاده از نویسندگان معروف) در ماه رمضان مسائل سیاسی را نیز در منبر مطرح میکرد. آن مرحوم در مساجد سیدنصرالدین، مسجد شاه و مسجد شیخ عبدالحسین (مسجد آذربایجانیها) سخنرانیهای مذهبی و سیاسی میکرد و تندنویسان آن زمان بیانات سید را نوشته و در روزنامه معروف جمالیه منتشر میکردند.
در دوران پهلوی دوم نیز واعظ معروف، استاد علامه فلسفی در سالهای قبل از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲، ظهرها بعد از نماز جماعت در مسجد سلطانی سخنرانی میکرد که به طور زنده از رادیو تهران پخش میشد. بعد از کودتا برنامه سخنرانی آن مرحوم به مسجد آقا سیدعزیزالله بازار منتقل شد که تا پایان دهه چهل ادامه داشت.
در آن دوران دو مجلس سخنرانی بسیار پرجمعیت ظهرها در تهران برگزار میشد که در درجه اول منبر حاج آقا فلسفی بعد از نماز آیتاللهالعظمی خوانساری در مسجد آقا سیدعزیزالله و مجلس دیگر، سخنرانی حضرت آیتالله مکارم شیرازی بود که ظهرها در مسجد ارگ برگزار میشد.
در زمان ناصرالدین شاه پس از بنای مسجد سپهسالار از آقا شیخ ملا محمدعلی معروف به حاج آخوند رستمآبادی تقاضا شد که در ایام ماه مبارک رمضان در این مسجد اقامه جماعت نماید و ایشان این دعوت را اجابت کرد.
ضمنا بعد از نماز، آن مرحوم در مسجد مردمی نیز میرفت که نماز جماعت و منبر حاج آخوند در رمضان در عهد ناصری جزو باشکوهترین نماز جماعت مجلس وعظ در سطح تهران آن روزگار به شمار میرفت. شایان ذکر است ایشان یکی از فاضلترین شاگردان شیخ مرتضی انصاری در نجف اشرف بود که در سال ۱۳۳۲ قمری در سن ۸۲ سالگی در زادگاهش رستمآباد شمیران بدرود حیات گفت. مزارش در کنار بوستان اختیاریه واقع در محله اختیاریه زیارتگه اهالی و به قولی وجود تربتش خیروبرکت منطقه است» همان منبع.
4. بازار مکاره
اما بازار مکاره هم در این ایام دیدنی بود. رمضان چهره جلوی مساجد معروف تهران مثل مسجد سپهسالا ر را عوض میکرد، زیرا بساطدارها و خردهریزفروشها سفره اجناس خود را پهن میکردند و در این بساط انواع و اقسام پارچه، ظروف مسی و وسائل زینتی به فروش میرسید. بیشتر مشتریان این بساط بانوان بودند. این شعار بیشتر فروشندهها بود:
کفگیر با ملاقه / مال اکبر چلاقه / ای خانمها همت کنید / پول ندارید قیمت کنید ...
5. زورخانه در شبهای ماه رمضان
در این ماه چون روزها زورخانه تعطیل بود در شبها اهالی ورزشکار تهران به زورخانهها میرفتند و به ورزش میپرداختند.
قهوهخانه - کسانی که به قهوهخانه محلات دیگر میرفتند، چند غزلخوان و خوش نفس همراه میبردند که به قول معروف در زمان جریمه شدن با خواندن غزل کنف نشوند.
قهوهخانهها در ایام تعطیل پاتوق جولانگاه درویش سخنور، نقال، لوطی عنتری و شعبده باز بود. مهمترین قهوهخانههای آن روز تهران یکی قهوهخانه باغ ایلچی و دیگری باغچه حیاط شاهی معروف به باغچه علی جان بود. قهوهخانه باغ ایلچی در اواخر بازار عباسآباد میان گذر لوطی صالح و گذر قاسم خان.
قهوهخانه یکی از تفریحگاههای مردم تهران بود؛ یعنی محلی که همه گروهها را به طرف خود کشیده، برای هر دستهای تفریحات و وسایل سرگرمی مخصوصشان را فراهم میکرد. در زمان مورد ذکر نه تنها مردم تهران، بلکه جماعات همه شهرها و روستاهای آن در راحت خیال و آسایش تام و تمام فکری و روحی بوده چیزی جز مشغولیات نمیخواستند و به همین خاطر هم وسایل آن برایشان در انواع سرگرمی و مشغولیات فراهم آمده بود ...» سید جعفر شهیدی - مردم شناس.
به جز دو قهوهخانه معروف باغ ایلچی و باغچه علیجان، دیگر قهوهخانههای معروف تهران قدیم عبارت بودند از:
قهوهخانه «پنجه باشی» زیر شمسالعماره، قهوهخانه «فراش باشی» در بازارچه قوامالدوله، قهوهخانه «فخرآباد» دروازه شمیران، قهوهخانه «حسن ناروند» میدان شاه (قیام)، قهوهخانه «شاغلام» بازار امینالسلطان، قدیمیترین قهوهخانه تهران قهوهخانه «چال» نام داشت که محل آن در خیابان مولوی، بازار حضرتی جنب کوچه ارامنه بود.
آخرین نسل از قهوهخانههای قدیم تهران که در سال ۱۳۴۴ (۴۳ سال پیش) برچیده شد، قهوهخانه معروف «رجب تنبل» واقع در باغ فردوس مولوی بود که آن جا علاوه بر نقالی، خیمه شب بازی هم رواج داشت و عصرها هم بساط عرضه سیراب و شیردان پهن میشد.
مسجد - مساجد محلات شهر از شلوغترین مراکز عمومی به حساب میآمد که پذیرای اکثر قریب به اتفاق اهالی به شمار میرفت. معمولا رسم بر این بود که اکثر مساجد، نماز جماعت مغرب و عشاء را در اول اذان بر پا میکردند و نمازگزاران با یک خرما روزه خویش را باز کرده، سپس به خانه رفته، افطار میکردند و بعد از گذشت ساعتی مجددا به مسجد باز میگشتند. برنامه مسجد عموما به این صورت تنظیم شده بود که ابتدا واعظ منبر میرفت و پس از سخنرانی بلا فاصله درس قرآن شروع میشد که اکثر علا قه مندان آن نوجوانان و جوانان بودند. ناگفته نماند که این سبک و روش کماکان چون گذشته در مساجد برقرار میباشد.
پیراهن مراد - آخرین مراسم ماه رمضان قبل از عید فطر در شب و روز بیستوهفتم اجرا میشد. بنابر اعتقاداتی که تهرانیهای قدیم داشتند روز بیستوهفتم رمضان را روز کشتن ابنملجم میدانستند.
شب بیستوهفتم کلهپاچه میخوردند به این بهانه که سر ابنملجم را خوردهاند. خوردن آجیل مراد هم از مراسم این شب بود. این آجیل با تقاضا از افرادی که نامشان محمد، علی یا فاطمه بود تهیه میشد که ترکیبش هم خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام و شکرپنیر بود.
در مساجد مشهور نظیر سپهسالار، جامع بازار و سلطانی بود. زنان و مردان حاجتمند پس از عرض تقاضا از ۴۰ نفر که نامشان محمد، علی یا فاطمه بود از یک مغازه پارچهفروشی که اسم صاحبش محمد یا علی و دکانش هم رو به قبله بود پارچه میخریدند و بین دو نماز ظهر و عصر روز بیستوهفتم در مساجد ذکر شده میبریدند و میدوختند و بعد از نماز به تن صاحب حاجت میکردند.
در اواخر سلطنت قاجاریه که چرخ خیاطی در منازل اعیان و اشراف راه یافت، زنان رجال برای دوختن پیراهن مراد چرخ خیاطی خود را به وسیله نوکران خود به مسجد میفرستادند تا مراد آنها هم داده شود. در ماه رمضان تهران امروز دیگر خبری از ترنابازی در قهوهخانهها و صدای شلیک توپ در افطار و سحر، بانگ خروس، کوبیدن دیوار همسایه و مناجات روی بام نیست و کسی هم به دنبال تهیه آجیل مراد و دوختن پیراهن مراد و چیدن پیش افطاری و پس افطاری نمیباشد. بدون شک حال و هوای تهران و فرهنگ مردم آن دستخوش تغییرات فاحشی شده است.
د) نوع غذای تهرانیها در ماه رمضان
1. سحری
غذاهای سحر بیشتر از برنج درست میشد چون تشنگی به دنبال نداشت و به قول قدیمیها آب نمیکشید. در تابستان موقع سحر از خوردن دوغ و ماست خودداری میکردند، زیرا تشنگی ایجاد میکرد و به جای آن هندوانه و خربزه میخوردند.
2. افطاری
3. شام کل غذاهای تهرانی عبارت بودند از ترحلوا، شیربرنج، نان روغنی، شیر، مربا، فرنی، خرما، خاکشیر یخ مال (شیره تابستان)، پالوده سیب (ویژه تابستان) و در زمستان حلوا ارده. پس افطاری هم عبارت بود از شامی کباب، چلوکباب، آبگوشت، چلوخورشت، کوفته، کباب حسینی و کباب بره که البته این غذاها بر سر سفره کسانی فراهم میشد که صاحب آن دستش به دهانش میرسید.
4. تفریحی و شب چره
پس از افطار شبچره و به قول فرنگیها دسر شروع میشد که عبارت بود از زولبیا و بامیه، پشمک، باقلوا و قطاب و انواع میوههای فصل (بعضی از دسرهای یادشده، مثل زولبیا و بامیه همچنان جزو رسوم رمضان تناول میشود) .
ه) عید فطر و فطریه
در زمان ناصرالدین شاه در ارتباط با رؤیت ماه و اعلام عید فطر اعتمادالسلطنه نوشته است:
«... پنجشنبه غره شوال 1301 - امروز یقین اول ماه بود. با وجودی که در دو سه تقویم نوشته بودند که امروز غره است و تلگراف از تبریز و عراق و قم و قزوین رسید که رویت هلال شد باز شاه محض التفات به حاجی ملاعلی مجتهد به او تلگراف فرمودند که تکلیف چه است؟ حاجی مجتهد هم جواب عرض کرده بودند که باید در افق تهران رؤیت شود آن وقت افطار کنند. من درب خانه بودم. بعد از ناهار شاه به واسطه کسالت خانه آمدم چهار ساعت به غروب مانده صدای توپ شنیده شد. معلوم شد که حاجی میرزا حسن آشتیانی که از مجتهدین دیگر تهران است افطار کرده است علمای دین مخالفت در رؤیت هلال ماه رمضان هم میکنند ...» / روزنامه خاطرات، ص310.
شب عید فطر پیش از خواب مادر خانه فطریه خانواده را به تعداد افراد و به اندازهای که از نظر شرعی تعیین شده بود برمیداشت و از تکتک اعضای خانواده میخواست آن را دست گرفته دعا نمایند بعد آن را کنار میگذاشت تا صبح روز عید آن را به مستمندی برساند.
و) «گلخندانی»، فرصتی برای رفع کدورتها
اما تهرانیان قدیم بر این باور بودند که با دلی مملو از کینه و کدورت نمیشود گام به اقلیم رمضان گذاشت. چنین بود که غبارروبی از دل و رفع اختلاف با نزدیکان در زمره آیینهای استقبال از ماه مبارک قرار میگرفت. به این مجالس آشتیکنان که به همت بزرگان برگزار میشد، «گلخندانی» میگفتند.
تمیز کردن دل، همگام با تمیز کردن خانه و جامه، آدمهای این شهر را برای فرارسیدن رمضان آماده کرد. آخرین مرحله استقبال تهران قدیم هم مثل خیلی جاهای دیگر، به پیشواز رفتن بود؛ اهالی پایتخت قاجار نیز 2، 3روز مانده به آغاز ماه مبارک روزه میساختند تا مراسم استقبال را به نحو احسن انجام داده باشند ...
ح) سر گرمی تهرانیها
1. بساط مارگیری، معرکهگیری و ...
مردم تهران در ماه مبارک برای خودشان تفریحاتی هم داشتند. در واقع از آنجا که برخی از مشاغل در این ماه تعطیل میشدند و مردم تا پاسی از شب بیدار مینشستند، صبحها نیز بهندرت اثری از کسب و کار در شهر پیدا بود. در همین راستا، تفریحات دستهجمعی ارزشی مضاعف پیدا میکرد.
چنین بود که در روزهای ماه مبارک، حلقههای دور مارگیرها و درویشها گسترش مییافت و مردم با دیدن کارهای آنها یا شنیدن حرفهایشان سرگرم میشدند. همچنین پس از افطار نیز –تا فاصله موعد شام– جوانان دستهدسته از محلهای به محلهای دیگر میرفتند تا سرگرمیهای خاص خود را بیابند. در این ایام، زورخانهها و قهوهخانهها و البته مساجد، جزو پاتوقهای مردم بود. همچنین، پس از افطار آبتنی کردن در حوضچه حیاط، هنگامی که ماه رمضان مصادف با تابستان بود، رسم دیگری به حساب میآمد.
تفریحاتی نیز برای روزهداران معمول بود که از آن جمله معرکهگیری درویشها و مارگیرها در فضای باز مساجد معروف تهران مثل مسجد سپهسالار، مسجدشاه و مسجد جامع بازار و سرقبرآقا دیدنی بود. ترنا بازی و سخنوری نیز سنت ماه رمضان بود.
2. مراد کشون!
در تهران قدیم رسم بر این بود که شب 27 ماه مبارک را شب مرگ ابنملجم مرادی، قاتل امیرالمومنین (ع) بدانند و در آن شادی کنند. در این شب مردم عمدتا کلهپاچه تناول میکردند و آجیل مراد میخوردند.
آجیل مراد، از خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام، شکر و .... تشکیل میشد که مردم محتویات آنان را با درخواستهای خود، از کسانی که نام فاطمه، علی و محمد داشتند میگرفتند و شبها به عنوان شبچره، قبل از وعده سحری میل میکردند. در روز بیستوهفتم ماه مبارک همچنین بین 2 نماز ظهر و عصر پیراهن مراد دوخته میشد. تکههای پارچه این پیراهن را فرد حاجتمند به صورت نذر تهیه میکرد و مردم با دوختن آنها به یکدیگر و پوشاندن بر تن او، کمک میکردند حاجتش را بخواهد.
پادشاهان قجر و درباریان در ماه رمضان:
ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه به تشریفات و تجملات بسیار علاقه داشت و در موسم سلطنت برای ابهت یافتن دربار ادارههای مختلف و مناصب گونه گون سلطنتی پدید آورد. وی پا به پای این نوع اقدامات در رونق بخشیدن مراسم مذهبی چون دهه محرم و تعزیه و ... نیز فضای مناسبی فراهم کرد. به طوری که رجال و درباریان و زنان حرمسرا و متمولین و بازاریان و حتی مردم عادی در این دوره علاقه فراوانی به انجام این نوع مراسم نشان دادند، تا آن جا که در این دوره تهران شاهد پیدایی تکایای بسیاری شد که گل سر سبد آنها تکیه دولت مشهور بود.
مرسوم نمودن عید مولودی حضرت علی (ع) توسط ناصرالدین شاه:
«... یکشنبه 13رجب 1303ق. عید مولود امیرالمؤمنان علی (ع) است. این عید را ناصرالدین شاه بر پا کرد. سابق رسم نبود و به برکت این عید انشاءالله صد سال عمر خواهد کرد ...» / روزنامه خاطرات، ص428.
گو این که ناصرالدین شاه این علاقمندی را داشت، اما خود در ماه رمضان نه روزه میگرفت و نه اعتقادی به انجام دیگر فرایض و احکام این ماه نشان میداد، حتی در این ماه هم وی حاضر به ترک عادت نوشیدن مشروبات الکلی نمیشد و از سفر و شکار و دیگر اعمال روزهای عادیاش چیزی نمیکاست.
«... بواسیر داشتن او (ناصرالدین شاه) هم به علت چند چیز بوده، پرخوری، جماع زیاد و نوشیدن مشروبات الکلی ...» / شرح رجال، ج4، ص265.
ناصرالدین شاه عادت به مشروب خوردن داشته و بیشتر مشروباتش شراب خلر شیراز و بردو (Bordeaux بردو نام شهری است در فرانسه که مانند شمپاین شراب معروفی دارد) بوده است.
اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات در سالهای پیاپی، مکرر از این گونه رفتار او سخن رانده است:
«... رمضان 1292ق. شاه در سفر چالوس و کلاردشت و ... است» / روزنامه خاطرات، ص30.
«... غره رمضان - دیروز معلوم شد شاه دو شکار زده است صبحی به حالت هر روزه در خانه رفتم. امروز شاه سوار نمیشود. قدری روزنامه در سر ناهار خواندم شاه روزه نمیگیرد. به عقیده من خوب میکند. بعد شاه مشغول ... » / روزنامه خاطرات، ص98.
«... در رمضان1298ق. شاه و همراهان در سفر کندوان شکار شهرستانک و ... بود» / روزنامه خاطرات، ص99.
«... رمضان 1301ق. شاه و همراهان در سفر جاجرم و شیروان و شکاراند ...» / روزنامه خاطرات، ص300.
«... یکشنبه 17رمضان1303ق. من هم سلطنتآباد رفتم ... جمعی ارمنی زن و مرد سر قنات مست بودن. تار و طنبور داشتند ... شاه پرسید چرا ارمنی در باغ راه دادید ... معلوم شد ارمنیها زارعین سلطنتآباد هستند. پی آب آمده بودند ... » / روزنامه خاطرات، ص440.
«... 2رمضان1304ق. خانه آمدم افطار منزل صرف نمودم. نیم از شب رفته دربخانه رفتم شاه تنها نشسته بودند حضرات منزل وزیر دربار جمع بودند افطار بخورند از قرار تقریر جمعی افطار وزیر دربار بسیار مختصر است. بعد از افطار رفتند دور شاه جمع شدند شاه آنها را از سر شام بیرون کردند که در سر شام بردو (از شرابهای مشهور فرانسوی است که در منطقه بردو این کشور تهیه میشود) میل میفرمایند ...» / روزنامه خاطرات، ص499.
«... یکشنبه غره رمضان1305ق ..... این ماه از برای روزهدار و ندار هر دو زحمت است..» / روزنامه خاطرات، ص567.
«... 29 رجب 1301ق. خدمت شاه بودم بطری بردویی در حضور همایون بود سر شام میل میفرمایند نصف آن ماند فرمودند سر بطری بردو را مهر کردند که شب دیگر میل فرمایند .... موچول خان گفت چقدر خسیس هستید، فرمودند بطری پانزده قران خریدهام چرا اسراف کنم ...» / روزنامه خاطرات.
«... جمادیالثانیه 1309ق ... گویا این اثر بعضی روزنامههای فرنگ است که شاه را به شرب خمر نسبت دادهاند ...» / روزنامه خاطرات.
«... مشروبات الکلی در دوره ناصرالدین شاه در ایران باب شد ... در صورتی که بهترین مشروبات در ایران به عمل میآمد» / شرح رجال، ج4، ص322.
دکتر فووریه طبیب ناصرالدین شاه مینویسد:
«... تب بالا رفت ... جان شاه را در خطر میدید ... من به او گفتم ... به جای مشروبات سردی که به او میدهند و من از آن اطلاع پیدا کرده بودم مقداری چای گرم مخلوط با کمی عرق یا کنیاک به او بدهند ... م / سه سال در دربار ایران، ص59.
مظفرالدین شاه
مظفرالدین شاه به خلاف پدر خود روزه میگرفت و رعایت موازین شرعی را مینمود:
«... مظفرالدین شاه در سوگواری و عزاداری محرم و تعزیه تماشاگری واله و شیدا بود..» / شرح رجال، ج4، ص124.
افضلالملک در اینباره مینویسد:
«... در ماه مبارک رمضان، با وجود کسالت روزه بندگان اقدس همایونی روحنافداه از رسیدگی به جلایل امور دولتی و امضاء احکام سلطنتی اظهار کسالت نفرموده ...» / افضلالتواریخ، ص60.
«... روز جمعه سال1314ق. غره شهر شوالالمکرم که عید فطر بود به واسطه آمدن باران انعقاد سلام عام در پیشگاه حضور باهر النور همایونی خالی از اشکال و زحمت نبود لهذا به انعقاد سلام امر نشد ....» / افضلالتواریخ، ص61.
«... سنه 1315ق. در ماه رمضانالمبارک بندگان اقدس همایون غالب اوقات در تهران مرکز سلطنت عظما بوده به جلایل امور مشغول بودند. بعضی از روزها دو ساعت به غروب مانده محض گذرانیدن اوقات روزه سوار شده در اطراف بیرون شهر دارالخلافه و حدود دوشانتپه گردش فرموده وقت افطار به شهر مراجعت میفرمودند. مجلس محترم صدارت عظما در دربار همایون و سایر وزارتخانهها سوای ایام تعطیل از بعدازظهر تا سه ساعت از شب گذشته منعقد بود و صدراعظم با حضور بعضی از رجال دولت به تمشیت مهام دولتی و اجرای اوامر شاهانه اقدام داشتند.» / افضلالتواریخ، ص168.
«... در ماه مبارک رمضان همه روزه بعد از ظهر تمام وزراء و خدام به دربخانه آمده و هفتهای سه شب مجلس دربار و دفتر و وزارت خارجه و دفتر لشکر و سایر بیوتات و ادارات دولتی تا چهار ساعت از شب رفته دایر بود ... « / افضلالتواریخ، ص267.
«... غره شوالالمکرم که عید فطر بود به طریقی که در پیش شرح دادیم مجلس سلام در تهران در عمارات سلطنتی منعقد شد مراسم عید از صف سلام و خواندن خطبه و قصیده و شلیک به عمل آمد.» / افضلالتواریخ، ص267.
احمد شاه
«... احمد شاه نماز نمیخواند و روزه نمیگرفت ....» / شرح رجال، ج1، ص89.
رفتار برخی از رجال عصر قجر در ماه رمضان:
اعتمادالسلطنه
اگر چه برای حفظ ظاهر نزد مردم و مادر و اهالی خانه گاهی روزه میگرفت اما اعتقاد راسخی به روزهداری از خود نشان نمیداد. شواهد از قلم خود اوی:
«... رمضان 1292ق ... شاه روزه نمیگیرد. به عقیده من خوب میکند ...» / روزنامه خاطرات، ص98.
«... 27 رمضان 1292ق ... ناهار خورده خوابیدم عصر شخص روسی با نسوان خود منزل حکیم تولوزان آمده بودند. من آن جا رفتم با آنها آشنا شدم دو زن بودند:
یکی زن خود مرد روسی بود دیگری خواهرزنش بود. خواهر زن خوشگلتر بود. قدری اسباب روسی و مشروبات خریدم منزل آمدم.» / روزنامه خاطرات، ص34.
«... 2 رمضان 1304ق. خانه آمدم افطار منزل صرف نمودم ....» / روزنامه خاطرات، ص499.
«... سه شنبه 21 رمضان 1312ق. دیشب به عادت همه ساله دراویش را دعوت کردم و روضهخوانی شد ...» / روزنامه خاطرات، ص996.
سیف الملک
«... شنبه 11 رمضان 1304ق. شنیدم پریشب که سیفالملک امینالسلطان را مهمان کرده بود هزار چراغ در باغ روشن کرده بود و افطار مفصل که قریب پانصد تومان خرج کرده بود ...» / روزنامه خاطرات، ص500.
امینالسلطان (صدراعظم)
«... یکشنبه 19 رمضان 1304 شنیدم امینالسلطان این شبها در شهر روضهخوانی دارند..» / روزنامه خاطرات، ص503.
«... پنجشنبه 4 رمضان 1310ق. عصر امروز باز خانه صدراعظم رفتم. خدمتشان نرسیدم افطار با امینالملک صرف کرده به خانه آمدم.» / روزنامه خاطرات، ص863.
میرزا علیخان امینالدوله
«... چهارشنبه 11 رمضان 1305ق. من امشب افطار پارک امینالدوله بودم ...» / روزنامه خاطرات، ص568.
ملیجک (عزیزالسلطان)
«... چهارشنبه غره رمضان 1309ق. از امروز تعزیه عزیزالسلطان (ملیجک) شروع شد نمیدانم چطور خاطر مبارک ملتفت شدند که آن وضع تعزیهخوانی در توی اندرون قبیح بوده است. حالا چادر زده و تعزیه میخوانند ...» / روزنامه خاطرات، ص802.
امینالملک و مشیرالملک و مهندسالممالک
«... رمضان 1306ق. شاه و همراهان در سفر مسکو و اروپا بودند ....» / روزنامه خاطرات، ص639.
«... دوشنبه 11 رمضان 1311ق. با امینالملک و مشیرالملک و مهندسالممالک. توپ سحر را که انداختند به منزل خودشان رفته بودند و از مشروبات کنیاک و شامپانی صرف نموده بودند..» / روزنامه خاطرات، ص940.
فخرالاطباء
از قلم دکتر فووریه پزشک ناصرالدین شاه:
«... فخرالطباء زیاد پابند به آیات قرآنی و احکام حضرت رسول نیست زیرا که در سر سفره به محض این که چشم امینالسلطان را دور میبیند با چالاکی تمام گیلاسهای شراب و عرق را پی در پی به گلو فرو میریزد. از نهی شرع باکی ندارد ...» / سه سال در دربار ایران، ص54.