هویت
میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ قایم مقام اول از سادات حسینی پسر میرزا حسن پسر میرزا عیسی فراهانی اهل هزاوه فراهان است. او معروف به سیدالوزراء و وزیر آذربایجان بود.
خاندان قائم مقام از دوران صفویه و زندیه در کار دیوان و سیاست بودند و از ملاکین بزرگ مملکت بشمار میرفتند / امیرکبیر و ایران.
میرزا عیسی فراهانی در دستگاه صفویه سمت مهر داری داشت. وی را دو پسر با نامهای حسین و حسن بود. حسین در عصر زندیه به وزارت رسید و به میرزا محمد حسین وزیر شهرت یافت، بدان عهد حسن دستیار او بود. میرزا بزرگ فرزند همین میرزا حسن است / فرهنگ جامع تاریخ.
قائم مقام لقب دو تن از وزیران دانشمند و مشهور دوره قاجار است. میرزا عیسی قائممقام اول مشهور به میرزا بزرگ، وزارت عبّاس میرزا نایبالسلطنه را داشت و بعد از او لقب قائم مقام به پسرش میرزا ابوالقاسم رسید.
مهدی بامداد درباره لقب وی آورده:
لقب قائم مقام از دوران سلطنت فتحعلی شاه معمول شد به این معنی که چون عباس میرزا نایبالسلطنه در سال1213قمری بسمت ولیعهدی تعیین و به ایالت آذربایجان فرستاده شد. وزیر و پیشکاری برای او تعیین گردید که در حقیقت قائم مقام صدارت در نزد ولیعهد بوده و کارهای عمومی ایالت را اداره میکرد. در سال 1218که عباس میرزای نایبالسلطنه خود مستقلا عهده دار حکومت آذربایجان گردید میرزا عیسی در همین سال ملقب به قائم مقام صدارت عظمی شد و کلمه قائم مقام مخفف قائم مقام صدارت عظمی است» / شرح رجال، ص512.
سیاست
میرزا بزرگ از واقعیت سیاست آگاه بود و با تاریخ تحولات سالهای اخیر اروپا آشنایی و خبر داشت و بخوبی و با دقت حوادث جاری آن دیار را تعقیب میکرد.، و در پیش برد سیاست ملی خود تعادل را نگاه میداشت و موازنه سیاسی که همان حد نگه داشتن است را مدنظر قرار میداد.
تفکر و اندیشه
درباره تفکر و اندیشه تابناک میرزا بزرگ علاوه بر اسناد متقدمین ایرانی باید به آثار قلمی مامورین و مسافران اروپایی بخصوص انگلیسی که در آن سالها آذربایجان را دیدهاند و آن را بلحاظ نظم ترتیب و نکاتی دیگر ستودهاند اشاره کرد که همگی در این نکته متفقاند، آن آثار نتیجه شجاعت شخصی عباس میرزا و تدبیر و کفایت وزیر بصیر او میرزا بزرگ فراهانی بود.
تربیت فرزندانی چون میرزا ابوالقاسم و حتی رشد و تربیت میرزا تقی خان که در محیط خانواده ایشان پرورش یافت، میتواند در درک و فهم اندیشه میرزا بزرگ وجهه نظر قرار داد.
تصریح قائم مقام «کربلائی محمد قربان» بود که در خطاب او را «کربلائی» میگفت. سجع مهرش «پیرو دین محمد قربان» بود. کربلائی قربان پدر امیرکبیر، نخست آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم منصوب داد / منشات قائم مقام، ص298.
میرزاتقیخان امیرکبیر (1268 – 1225 قمری / 1851 – 1808 میلادی). که از مردان کم نظیر تاریخ سرزمینمان است، اصلاح طلبی و آزادی خواهی را در مکتب اندیشهای و فکری او آموخته بود و با لیاقت و هوش سرشار خدادادی آن را به درجهای بالاتر و اعلاتر رسانده بود.
الف - اصلاحات
میرزا بزرگ را باید طلایه دار اصلاحات جدید در ایران دانست. هرچند ایران در مواجهه با مدرنیته غربی و حوزه عقلی و نظری بعد از او نتوانست راه را هموار کند و پس از گذشت بیش از 170سال هنوز چالشهایی در مسیر خود دارد و برای رسیدن به مقصدی مناسب و در خور فکر و اندیشه ایرانی و فضای اعتقادی خود باید باز هم طی طریق کند، ولی نخستین قدمهای کسب علم و آگاهی و توجه به تحولات و تغییرات دنیای نو و تازههای این عرصه را میرزا بزرگ در آن عصر بر داشت. بدان روزگار عباس میرزا و میرزا بزرگ پایه اصلاحات جدید را ریختند. نکته مهمی که در عدم موفقیت اصلاحات در آن عصر باید بدان توجه داشت، اینکه میرزا بزرگ در سال1237از دنیا رفت و بعد از او عباس میرزا نیز در سال1249بدرود حیات گفت و با رفتن این دو، دوره بیسر و سامانی و ناتوانی دولت فرا رسید.، و آن بر سر این کشور آمد که میدانیم.
فریدون آدمیت مینویسد:
پیشروان اصلی مکتب اصلاح طلبی عباس میرزای ولیعهد و وزیر فرزانهاش میرزا بزرگ قائم مقام بودند و پس از میرزا بزرگ پسرش قائم مقام دوم در آن راه گام بر داشت. میرزا بزرگ نه تنها مغز متفکر حکومت آذربایجان بود بلکه مربی ولیعهد بود. یکی از ماموران روسی مینویسد؛ ولیعهد پطرکبیر آینده ایران است / M. Kotzebue
و دیگری مینویسد؛ شگفت آور بود که شاهزاده ولیعهد در این گوشه دنیا این اندازه درباره امور مهم سیاسی و نظامی اروپا در ده ساله اخیر معرفت درست داشته باشد ... وجود او دوره تازهای را نوید میدهد که تاثیر آن در تاریخ ملی ایران قابل انکار نخواهد بود / R. Porter
ولیعهد به نماینده ناپلئون گفته بود؛ بگو من چه باید کنم که ایرانیان را هشیار نمایم ... باید ترک ایران و دم دستگاه را بگویم یا به دامان عاقلی متوسل شده آنچه در خور فهم شاهزاده است از او بیاموزم / مسافرت به ارمنستان.
عباس میرزا شخصیت پطرکبیر را در خود مجسم میساخت و وزیرش میرزا بزرگ در او نفوذ فراوان داشت. شارژدافر انگلیس مینویسد؛ میرزا بزرگ یگانه وزیری است که نیکبختی وطنش را در دل دارد / گزارش ویلوک به کاسلرود، 1817میلادی.
موریر مینویسد؛ میرزا بزرگ خیلی بزرگتر از همه کسانی است که در ایران دیدم / J. Morier
فریزر درباره او نوشته است؛ اگر دنیا جمع شوند نمیتوانند او را به رشوه گیری و خیانت به وطنش وادار کنند /Fraser J
ویلوک شارژدافر انگلیس مینویسد؛ روش عباس میرزا پس از مرگ میرزا بزرگ تغییر یافته تسلطی که او بر ولیعهد داشت ضعفهای نفسانی عباس میرزا را پوشانده بود ... دفتر خدمتش در آغاز امید بخش بود اما اکنون یاس بار است / گزارش ویلوک به جرج کانینگ، 1825 میلادی.
ب - علوم عقلی و رواج دانش
در جهت عقلی و رواج دانش جدید نیز کارهایی صورت گرفت؛ عقاید کپرنیک و اصول علمی نیوتون شناخته شد و عباس میرزا خود یکی از افسران فرانسوی به آموختن فن ریاضیات پرداخت. به فرانسه روانه گردند و چون سرنگرفت به انگلستان اعزام شدند. علاقه میرزا بزرگ را به این کار از نامهای که به کاسلرو وزیر خارجه انلیس نوشته میتوان شناخت میگوید:
... چندگاه پیشتر چند کس از اهالی این حدود که نجابتی و فطانتی داشتند مامور گردیدند که در آن حدود کسب هنر نمایند / اصل نامه میرزا بزرگ، 1231قمری.
شاگردان ایرانی در انگلستان طب و مهندسی و حکمت طبیعی و نقشه برداری و صنعت چاپ و برخی فنون دیگر را آموختند هوشمندترین آنان میرزا صالح شیرازی بود که نخستین روزنامه فارسی را بنیان نهاد و هم اوست که اولین بار گفتار اندیشیدهای در اصول آزادی و حکومت دموکراسی نوشت.
ذهن ایرانیان در نخستین برخورد با مدنیت غربی بکار افتاد بحدی که اغلب بینندگان فرنگی را به شگفت انداخته است. سرجان ملکم در اینباره مینویسد:
... اگر این حکومتی که ایرانیان دارند و در لوای آن باید روزگار بسر آرند، تشویقی از اهل علم میکرد و هوش هنر پرورشان را میپروراند، مردم ایران در فنون اروپایی به پایه ما میرسیدند / J. Malcolm
ج - قشون
در ترقی قشون که توجه اصلی معطوف به آن بود «نظام جدید» را درست کردند و پیشرفت خوبی داشت.
سلطان سلیم و سلطان محمود ثانی بنیانگزار «نظام جدید» در عثمانی همان مقامی را داشتند که عباس میرزا و میرزا بزرگ در حوزه اصلاحات در ایران داشتند.
بنیانگذار نظام جدید ایران عباس میرزا و میرزا بزرگ بودند و انگیزه آنان آماده ساختن ایران بود در دفاع و مقابله تجاوزهای نظامی روسیه که از آغاز سده گذشته دامنه آن همچنان گسترش یافت.
پس از روزگار نادر شاه نخستین بار میرزا بزرگ اندیشه ایجاد بحریه جنگی را در دریای خزر میپروراند. و در این ارتباط با سر گور اوزلی سفیر انگلیس گفتگوهایی را برای برقراری انجام داد.
د - ترجمه و چاپ
در این عصر برای آموختن فن چاپ چند صنعتکار به فرنگستان فرستادند چند استاد چاپ از آنجا آوردند و چاپخانه حروفی و سنگی در تبریز و تهران بر پا کردند به ترجمه کتابهای تاریخی از زبان فرانسه و انگلیسی علاقه خاصی پیدا شد / آدمیت، ص372.
ه - صنعت
در جهت بنای صنعت جدید از یک سو کارخانههای توپ ریزی و تفنگ سازی و باروت سازی ساخته شد که به درد کار نظام میخورد و کارخانه باروت سازی تبریز روزانه دویست تا دویست و پنجاه کیلو باروت تولید میکرد. از سوی دیگر به استخراج معادن آهن و سرب و مس پرداختند و به علاوه عباس میرزا فرمان آزادی استخراج معادن را صادر نمود و حتی در این اندیشه بود که صنعتگران و هنرمندان فرنگی را به عنوان مهاجر به ایران بیاورد تا فنون غربی را رواج دهند. از اینها گذشته دستگاههای پنبه ریسی و پشم ریسی و پارچهبافی بر پا گردید و در صنعت پارچه بافی آرمسترونگ انگلیسی همتی بخرج داد.
مسئولیت
میرزا بزرگ ابتدا منشی حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله صدراعظم بود. مولف تاریخ عضدی در جاییکه میخواهد اهمیت و عظمت اعتمادالدوله را برساند مینویسد:
«میرزا بزرگ قائم مقام محرر اعتمادالدوله بوده از این معلوم میشود که چه درجه و مرتبه بزرگی داشته.»
میرزا بزرگ چنانکه اشاره شد، در سال1213 قمری بسمت وزارت عباس میرزا تعیین گردید و به آذربایجان رفت و تا سال 1225در این سمت بود تا اینکه در این سال وزارت را به پسر اکبرش میرزا حسن واگذار کرد و خود فقط به پیشکاری آذربایجان قناعت نمود، ولی وزارت پسر به درازا نکشید و میرزا حسن در سال 1226 از دنیا رفت. پس میرزا پسر دیگر خود میرزا ابوالقاسم را که در تهران نایب مناب او بود به تبریز فرا خواند و وزارت را بدو سپرد.
جنگهای ایران و روسیه در دو مرحله نزدیک به سیزده سال ادامه یافت. در آغاز پیشروی، عبّاسمیرزا و سپاهیان ایران شهرهای بسیاری را از وجود روسها پاک کردند. امّا در هر دو مرحله بیکفایتی فتحعلی شاه و غرض ورزی درباریان و تحریکات دولتهای روس و انگلیس که پنهانی باهم ساخته بودند، مانع رسیدن به موقع تجهیزات و آذوقه و مواجب سربازان شد و همین به شکست ایرانیان و بستهشدن قراردادهای گلستان و ترکمانچای انجامید.
عبّاسمیرزا در جنگها و مبارزات به دلیری و پشتکار به پیروزیهای بزرگ میرسید. امّا سوء تدبیر شاه و درباریان مانع به ثمر رسیدن آنها میشد. وی نخستین کسی بود که نیروی نظامی ایران را به الگوی نظام نوین اروپایی آراست و نخستین کارخانههای اسلحهسازی را در آذربایجان تأسیس کرد.
... درحالی که با مشکل جدی مشروعیت نبرد در اذهان ساکنان مناطق جنگی، خاصه تعدادی از خوانین محلی مواجه بود، با تلاش میرزا بزرگ (قائم مقام اول) بر آن شد تا ... درخواست صدور فتاوای جهادی کند. علما با توجه به اهمیت ممانعت از پیروزی روسها و ضرورت جلوگیری از غلبه آنان بر سرزمین مسلمانان ، همراهی فعال با درخواست دربار قاجار پرداختند و با نگارش و ارسال فتاوای جهادی از مردم خواستند تا به مقابله با روسها پرداخته و جنگ ایران و روس را نه جنگ دو دربار ، بلکه نبرد اسلام و کفر تلقی کنند.
در دوره فتحعلی شاه، قدرت نظامی برتر روسیه تزاری و ضعف تدبیر شاه قاجار موجب آغاز جنگهای ایران و روس شد.
عباس میرزا نایبالسلطنه و وزیر او میرزا عیسی قائم مقام فراهانی در آبادانی آذربایجان مخصوصاً تبریز کوشیدند، به طوری که جهانگردان اروپایی امنیت و نظم آذربایجان را در دوره عباس میرزا با اروپا مقایسه میکردند. / سیمای میراث فرهنگی استان آذربایجان شرقی.
در مورد وضع فتحعلیشاه قاجار میتوان به نوشته آقای سعید نفیسی در کتاب تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دوره معاصر مراجعه کرد که نوشتهاند: «سرگور اوزلی پس از شرفیابی در حضور فتحعلیشاه به او یک الماس 25 قیراطی از طرف پادشاه انگلستان به او هدیه کرد و تکدر خاطر پادشاه قاجار را از تاخیر ورود برطرف نمود. سرگور اوزلی همچنین درخواست کرد که همسرش به حضور ملکه ایران برسد و فتحعلیشاه که در آن تاریخ 158 زن داشت در انجام این تقاضا دچار محظور بزرگی شد. بالاخره ناچار شدند یکی از زنان شاه را به عنوان ملکه ایران معرفی کرده و وقت شرفیابی برای همسر وزیر مختار انگلیس تعیین نمایند!» بدیهی است که با وجود چنین پادشاه شهوت رانی، سردار رشیدی مانند عباس میرزا باید در نبرد با روسها تنها بماند.
عهدنامه گلستان
پس از مرگ کاترین کبیر و کشته شدن آقامحمد خان جنگهای ایران و روسیه بدون عقد قرارداد صلح متوقف گردید ولی اختلافات دو کشور همچنان لاینحل ماند.. .. در روسیه تزار پل اول در سال 1801 کشته شد و تزار آلکساندر اول که جانشین او شده بود در سپتامبر سال 1802 با دور فرمانی رسما گرجستان را ضمیمه خاک روسیه کرد. به دنبال این بیانیه ژنرال سیسمانوف که از طرف تزار به فرماندهی کل گرجستان و فرماندهی قوای روس در قفقاز منصوب شده بود در دسامبر 1803 گنجه را تصرف کرد و با نیروی عظیمی روانه ایران شد. فتحعلیشاه برای مقابله با این حمله فرزندش عباس میرزا را به فرماندهی کل قوای ایران منصوب و روانه ایروان کرد و خود نیز جهت تشویق خوانین محلی در جنگ با روسها عازم ایروان شد.
قوای ایران به فرماندهی عباس میرزا در مرحله اول جنگ با روسها در ژانویه سال 1804 روسها را شکست داده وادار به عقب نشینی کردند. روسها به دنبال این شکست با رسید قوای کمکی به محاصره شهر و قلعه ایروان پرداختند، ولی مردم ایروان قریب یکسال شجاعانه در برابر روسها مقاومت کردند .... قوای روسیه در اواخر سال 1805 با حمله سنگین توپخانه پس از یک محاصره طولانی موفق به تسخیر شهر باکو شدند، ... پس از قتل سیسیانوف ژنرال (گودویچ) به فرماندهی ارتش روسیه در قفقاز منصوب گردید و تا اواخر سال 1806 باکو و دربند و شکی را به تصرف در آورد ..... در نتیجه عهدنامه تحمیلی در 12 اکتبر سال 1813 به امضا رسید که در پی آن مناطق دربند، باکو، و قراباغ و شیروان و قسمتی از طالش از خاک ایران جدا شده و به روسیه داده شد. همچنین ایران از دعاوی خود بر گرجستان و داغستان نیز صرفنظر کرد. با وجود این خط مرزی بین دو کشور مشخص نشد و با نقشی که انگلیسیها در تنظیم این قرارداد داشتند چنین به نظر میرسد که این ابهام در عهدنامه گلستان عمدی و برای تهیه زمینه جنگ دیگری بین دو کشور در صورت اقتضای منافع انگلستان بوده است.
دوره دوم جنگهای ایران و روس:
یکسال پس از امضای عهدنامه گلستان فتحعلیشاه به امید اینکه بتواند با روسها از در دوستی درآید و آنها را به استرداد قسمتی از سرزمینهای قفقاز راضی کند میرزا ابوالحسن شیرازی عاقد قرارداد گلستان را با هدایای فراوان به دربار تزار آلکساندر فرستاد. مرحوم نفیسی در کتاب «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر» هدایای شاه را چنین مینویسند: دو فیل نر و ماده با چتری از زر، دوازده اسب از بهترین نژاد با زین پوش ترمه، طاق شال کشمیری گرانبها، سه تسبیح مرواریدی صد دانه به درشتی فندق، دو زمرد بسیار شاداب به وزن یک قروش، سه شمشیر گرانبها از آن داریوش و تیمورلنگ و شاه عباس، جعبههایی با نقاشی اصفهان با ترازو و مقراضهای زرین ... و همچین شش طاقه شال و شش قطعه قالی گرانبها و یک تسبیح جواهر برای ملکه روسیه.
... پیش بینی او هم درست بود، زیرا قوای ایران در طول سال 1821 قسمت اعظم متصرفات عثمانی را در بینالنهرین و کردستان از چنگ آنها بدر آورد و بغداد را محاصره کرد. نیروهای عباس میرزا ایالات ارمنی نشین عثمانی را هم اشغال کردند و ارتش عثمانی که در تمام جبههها شکست خورده بود سرانجام در سال 1823 تقاضای متارکه جنگ نمود. مذاکرات صلح بین ایران و عثمانی در «ارزنهالروم» آغاز شد و به موجب عهدنامهای که بین دو کشور منعقد شد مرزهای ایران و عثمانی تقریبا در حدود زمان نادرشاه تثبیت گردید.
... نظر به اینکه از یک طرف لشکریان روسی گوگچه را به تصرف در آورده و از استرداد آن خودداری میکند و از طرفی علما هم فتوای جهاد داده و برای تجدید جنگ با روسیه فشار میآورند دگر باره بیا ایران و روسیه جنگ در گرفت. در مرحله نخست روسها غافلگیر شدند. سپاهیان ایران به یاری مسلمانان مناطق از دست رفته به پیشروی زیادی نائل آمده، روسها را از طالش و مغان اخراج و بندر لنکران را دگرباره تسخیر کردند. مردم باکو و شکی و شروان نیز به پادگانهای روسی شوریدند و آن ولایات دگرباره به دست ایران افتاد. همچنین ایروان تفلیس و گنجه باز به تصرف ایران ایران درآمد، ژنرال مدداف روسی حکمران قراغ شکستی فاحش یافت و شهر شوشی به محاصره قوای ایران در آمد. اما در همین حین یکی از سرداران معروف روس به نام ژنرال پاسکویچ که از جنگهای عثمانی تجارب زیادی آموخته بود، پس از ختم جنگ روسیه با عثمانی، نامزد عزیمت به جبهه ایران شد و به سرداری کل سپاه قفقاز منصوب شد. وی در صفر سال 1242 در ناحیه شمکور و در ربیعالاول همان سال در گنجه در نزدیکی مقبره نظامی گنجوی شاعر مشهور شکست فاحشی به سپاه ایران وارد آورد. عباس میرزا که دچار بیپولی شده بود از تهران تقاضای کمک مالی کرد اما درباریان مغرض مانع کمک فتحعلیشاه شدند. ژنرال پاسکویچ از رود ارس گذشته قلعه عباسآباد را که دژ نظامی استواری بود به محاصره گرفت ..... سرانجام در پنجم شعبان 1243 در قریهی ترکمانچای واقع در راه بین تبریز و میانه عهدنامهای میان ایران و روسیه به امضا رسید که به مراتب شومتر و ننگینتر از عهدنامه گلستان بود.
عهدنامه ترکمنچای در پنجم شعبان 1243 ه. ق. برابر 21 فوریه 1828 میلادی به خط قائم مقام تنظیم و امضا شد و قائم مقام، که خود حامل نسخه عهدنامه بود، به تهران آمد، و درباره آن توضیحات لازم داد و شش کرور تومان غرامت را که مطابق عهدنامه بایستی به دولت روس پرداخت شود، گرفت و بار دیگر به پیشکاری آذربایجان و وزارت ولیعهد به تبریز مراجعت کرد / مصاحب، غلامحسین، دائرهالمعارف فارسی / فضایلی، حبیبالله. اطلس خط. انتشارات مشعل اصفهان. چاپ دوم، اصفهان۱۳۶۲ش. / مسعود بهنود، کشته شدگان بر سر قدرت.
آثار
میرزا بزرگ اهل قلم و صاحب توانایی در این حوزه بود. چنانکه پیشتر اشاره شد او ابتدا محرر اعتمادالدوله صدراعظم بود که نشان از توانایی وی در آن عصر دارد. پرورش قائم مقام دوم میرزا ابوالقاسم که در عصر قاجار در شیوه نگارش سبکی بیبدیل داشت، خود نشانی از بحر بیکران دانش و آگاهی وی در این عرصه دارد.
خوبست به این نکته هم اشاره رود که میرزا تقیخان امیرکبیر علاوه بر بهره گیری از خوی و منش و تفکر میرزا از نحوه انشاء و طریق نگارش مراسلات میرزا نیز بسیار آموخته است. در اینباره دکتر قاسم غنی میگوید:
چشمان میرزا بزرگ در آخر عمر آب آورده خیلی کم نور شده بود در امور رسایل از میرزا تقیخان که خانه زاد و محرم بود کمک میگرفت و مضمون نامهها را میگفت و میرزا تقی خان مینوشت ... / امیرکبیر و ایران.
اولین کتابهای چاپ شده در ایران:
در سال 1050 ق ارمنیان جلفا، کتابی به زبان ارمنی به عنوان زندگانی اجداد روحانی چاپ نمودند.
اولین کتاب چاپی به زبان فارسی در سال 1234 صورت گرفت. این کتاب که فتح نامه نام داشت و آن را میرزا عیسی قائم مقام فراهانی نوشته بود، پس از را ه اندازی اولین چاپخانه با حروف سربی عربی در تبریز توسط میرزا زینالعابدین تبریزی به چاپ رسید.
انتشار این کتاب یکسال و نیم به درازا کشید.
1238 ق در همان چاپخانه به چاپ رسید. این کتاب - دومین کتاب یا رساله حروف سربی به نام رساله جهادیه بین سالهای 1239 شامل فتاوی روحانیون درباره جهاد با قوای روسیه بود.
اکثر نویسندگان انگلیسی هنگامی که تاریخ عصر قاجار را به نگارش درآوردند زمانی که به قائممقام میرسند از او به نیکی یاد نمیکنند، افرادی چون کلمنت مارگام، رابرت گرانت واتسون و سرجان کمپبل. در این میان واتسون بیش از همه عملاً و صراحتاً سعی دارد تا چهره قائممقام را مخدوش کند.
ضمن آنکه برخی از سیاسیون وقت انگلیس، چون فریزر، قائم مقام را آنچنانکه هست به تصویر میکشند.
در دوران جنگ شاه با مشکل جدی مشروعیت نبرد در اذهان ساکنان مناطق جنگی ، خاصه تعدادی از خوانین محلی مواجه بود، لذا با تلاش میرزا بزرگ (قائم مقام اول) بر آن شد تا برای حل بحران مشروعیت جنگ و جلب حمایتهای اجتماعی، به نبرد با روسها ماهیتی اعتقادی بخشد. به همین دلیل نیز ملا محمد باقر کلباسی ، مأموریت یافت تا روانه عتبات عالیات و شهرهای بزرگ ایران شود و از مجتهدین و فقهای بزرگ درخواست صدور فتاوای جهادی کند. علما با توجه به اهمیت ممانعت از پیروزی روسها و ضرورت جلوگیری از غلبه آنان بر سرزمین مسلمانان همراهی فعال با درخواست دربار قاجار پرداختند و با نگارش و ارسال فتاوای جهادی از مردم خواستند تا به مقابله با روسها بپردازند. آن فتاوی در سالهای 1223 تا 1224 قمری به دست میرزا بزرگ فراهانی رسید و وی به تدوین و تبویب آنها همت گمارد؛ زیرا خواندن و آگاهی یافتن بر مطالب چندین رساله که برخی از آنها به زبان عربی نگارش یافته بود برای همگان مشکل مینمود. میرزا بزرگ مطالب موجود در رسالهها را به صورت چکیده و همراه با شرح و مقدمات لازم و آرای علمای متقدم شیعه درباره جهاد فراهم آورد. رساله جهادیه از تالیفات اوست.
مخالفتهای قائممقام با صلح با کفار بنیالاصفر (روسها) بسیار چشمگیر است؛ وی مینویسد: «روسیه را هم نقض عهد و پیمانشکنی سرشته طبیعت، و قانون ملت است»؛ احکامالجهاد، ص 86.
«احکامالجهاد و اسبابالرشاد» به تصحیح و مقدمه غلامحسین زرگرینژاد:
در فقه امامی از انواع سهگانه جهاد سخن رفته است: جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی و جهاد با اهل بغی. جهاد ابتدایی تنها با حضور امام معصوم، یا نماینده و فرماندهان صاحب اذن امام که بدون هیچ واسطهای از آن حضرت اذن جهاد دریافت نمودهاند، واجب میشود. / کشفالغطاء، ص 392.
با فرا رسیدن دوران غیبت که امام در دسترس شیعیان قرار نداشت و دریافت جواز و اذن مستقیم از آن حضرت ممکن نبود، جهاد ابتدایی بر شیعیان واجب نیامد. چنین باوری قلمرو جهاد واجب در فقه شیعه پس از غیبت را محدود کرد، اما مانع نشد که فقهای امامیه، در آثار عدیده فقهی خویش، فصلی را به بررسی انواع جهاد و مسائل فرعی ناشی از آن اختصاص ندهند. این امر ادبیات جهادی در فقه شیعه را شایسته عنایت خاص قرار داده است. به علاوه در دورههای مختلف و گاه به دلیل رو به رو شدن فقها با مسائل جدیدتر، این ادبیات گسترش یافت.
با برآمدن سلسله قاجاریه و هجوم روسیه به سرزمینهای شمالی ایران در جنگهای دوره نخست، شاه قاجار ناگزیر به علما و فقهای شیعه متوسل شد و از ایشان برای جلب حمایتهای نظری و عملی در برابر تهاجم روس و تشویق مردم برای شرکت در دفاع از میهن کمک خواست تا با فتوای جهاد و فتوای وجوب مدافعه از سرزمینهای اسلامی به یاری وی شتابند. / مآثر سلطانیه، ص 145.
دانشمندان شیعه نیز با توجه به بنیانهای فقه امامی به درخواست فتحعلی شاه پاسخ مثبت دادند و ادب جهادی جدیدی را پیریزی کردند. آقا سیدمحمد مجاهد ازجمله این گروه است که خود در دوره دوم جنگها نیز شرکت داشت و پس از شکست دولت ایران مورد سرزنش واقع شد، تا آن جا که از شدت اندوه درگذشت. / وحید بهبهانی، ص 262.
نگاهی کوتاه به کارنامه جنگهای ده ساله ایران و روس نشان میدهد که رهبران مذهبی به دعوت شاه پاسخ مثبت دادند و با پراکندن اعلامیههای جهاد با روس که به «جهادیه» شهرت یافت، با شدت به کفّار روس انتقاد کردند.
آری اگر جامعه شیعی در اعصار پیشین با مسائلی همچون ولایت جور و رهیافت به مشروعیت یا حرمت قبول این ولایت رو به رو شد و ناگزیر بود تا در باب اجرای حدود و اخذ خراج و جوایز سلطان و مباحثی نظیر آنها اظهارنظر کند، در دوره قاجار بخشهای دیگری از ماهیت اغتصابی حکومت مورد بحث واقع میشود؛ ماهیتی که نه از دید مردم پنهان است و نه از دید اطرافیان حکومت و بدون کتمان در جهادیههایی که قرار بود به دستور دولت قاجار انتشار یابد، ثبت و ضبط گردیده بود.
در این اثر، مسائلی از این قبیل طرح میشود: اقسام حرب مشروع در عهد غیبت کدام است؟ آیا جهاد دفاعی با یقین به کشته شدن و از دست رفتن ارض و ناموس واجب است یا مستحب؟ آیا با گمان تلف شدن مال و کشته شدن فرد، جهاد دفاعی واجب است؟ آیا میتوان بر کشته جهاد دفاعی در کنار سلطان جور، احکام شهید را جاری ساخت؟ در صورتی که قصد کفار در هجوم به سرزمین مسلمانان فقط غارت باشد، نه بر کندن بیضه اسلام و تصرف دارالاسلام، آیا با گمان کشته شدن باز هم جهاد دفاعی وجوب مییابد؟ آیا واجب است تا در جهاد دفاعی، تمام جنگجویان احکام جهاد را بدانند؟ اگر در هجمه کفار، آهنگ ایشان برخی از مسلمانان باشد و نه همه آنان، آیا دفاع بر تمام مسلمانان واجب است یا تنها بر ساکنان سرزمینهایی که کفار به آنها هجوم آوردهاند؟ آیا دریافت حقوق دیوانی که گمان مخلوط بودن آن به مال حرام و غصبی میرود، در هنگام جنگ حلال است یا حرام و جز اینها. / احکامالجهاد، ص 309 - 330.
از گزارشهای مربوط به این عصر چنین برمیآید که با پیش آمدن شرایط بحرانی دربار و از آن جا که پس از خروج فرانسویها از ایران و ورود هیأت انگلیسی هنوز دوره وعدههای سرهارد فورد جونز و فریبکاریهایش برای تأمین نیازهای قشون ایران فرا نرسیده و جدی تلقی نشده بود، دربار تهران همراه با اندیشه میرزا بزرگ قائممقام و عباس میرزا شد و پذیرفت تا برای غلبه بر معضلات مشروعیت نبرد با روسها و نیز مقاومت مردم برای تأمین نیازهای مالی جنگ و بالاخره جهت افزایش همکاریهای نظامی در نبرد، از فقها و مجتهدان بزرگ و مطلع زمانه استمداد جوید و از آنان صدور فتاوای جهاد با روسها را درخواست کند. این اشارات در نوشتههای تاریخی این دوران به خوبی انعکاس یافته ولی تاریخهای مختلفی برای آن گزارش شده است، ازجمله سالهای 1220 / مآثر سلطانیه، ص 146.
1223 / ناسخالتواریخ، ج 1، ص 184.
1224 / تاریخ منتظم ناصری، ج 3، ص 93.
1231 / گنجینه نشاط، ص 107 قمری.
از سویی بدون تاریخ بودن رسالههای جهادیه، تعیین زمان قطعی این واقعه را دشوار میسازد.
اگرچه تمامی منابع تاریخی به تمایلات خاص عباس میرزا برای اخذ فتاوای جهادی از علمای شرع اشارتی ندارند، اما حقیقتاً که نایبالسلطنه بیش از شاه به اخذ فتواها و تبدیل ماهیت جنگ از نظامی به اعتقادی و میهنی علاقه داشت و درصدد بود تا با مشروعیت بخشیدن به حکومت و نیز تحکیم پایگاه دینی خود، کفایت خویش را به دیگر شاهزادگان بنمایاند. / «مکاتبه میان دولت شاه با کنسول فرانسه در بصره»، مجله بررسیهای تاریخی، سال سوم، ص 167 - 168.
به هر صورت علما فتوا دادند که جنگ با روس دفاع و جهاد، و شاه در حکم مجاهد فیسبیلالله است. / تاریخ منتظم ناصری، ج 3، ص 93.
نام علمایی که فتوای مستقل صادر کردند و رساله جداگانه در مجادله و مقاتله با روسیه نگاشتند و به ملامحمدباقر سلماسی و صدرالدین تبریزی دادند بدین قرار است: شیخ محمدحسن نجفی کاشفالغطاء که در احکامالجهاد از او به شیخالمجتهدین یاد میشود؛ میرزا ابوالقاسم قمی، ملقب به محقق قمی که در احکامالجهاد با لقب علامهالعملاء شناسانده شده است؛ آقا سیدعلی طباطبایی صاحب ریاضالمسائل، احکامالجهاد با نام سیدالمجتهدین از او نام میبرد؛ سید محمدبنعلی طباطبایی مشهور به مجاهد آقا سیدمحمد در رسالهای به نام الجهادالعباسیه؛ شیخ محمدحسن قزوینی؛ حاج میرمحمد حسین اصفهانی که در احکامالجهاد، سلطان المجتهدین خطاب شده است؛ ملاعلیاکبر اصفهانی؛ آقا شیخ هاشم کعبی در رسالهای به نام العباسیه الحداد فی جهاد اهل الشرک والالحاد؛ ملا محمدرضا همدانی؛ ملااحمد نراقی.
اینگونه رسالهها در سالهای 1223 تا 1224 قمری به دست میرزا بزرگ فراهانی رسید و وی به تدوین و تبویب آنها همت گمارد؛ چرا که خواندن و آگاهی یافتن بر مطالب چندین رساله که برخی از آنها به زبان عربی نگارش یافته بود برای همگان مشکل مینمود. میرزا بزرگ مطالب موجود در رسالهها را به صورت چکیده و همراه با شرح و مقدمات لازم و آرای علمای متقدم شیعه درباره جهاد فراهم آورد. البته با توجه به اشاراتی در مذمّت صلح، شاید این اثر سالها پیش از عقد عهدنامه گلستان به سامان رسیده باشد. / مخالفتهای قائممقام با صلح با کفار بنیالاصفر (روسها) بسیار چشمگیر است؛ وی مینویسد: «روسیه را هم نقض عهد و پیمانشکنی سرشته طبیعت، و قانون ملت است»؛ احکامالجهاد، ص 86.
همچنین وجود کلمات دعایی طاب ثراه در مقابل نام شیخ جعفر کاشفالغطاء، تاریخ تکمیل نهایی این کتاب را به سالهای پس از مرگ کاشفالغطاء نجفی یعنی 1228 قمری بدین سو میکشاند. / تاریخ وفات کاشفالغطاء در کشفالغطاء، ص 473 به اشتباه 1227 ق. ضبط شده است.
گزارش صاحب مآثر سلطانیه نیز در باب این کتاب بسیار راهگشا است که میگوید: «احکامالجهاد ابتدا نوشته شد ولی کتابت (نسخهبرداری) نشد، آن گاه قائممقام کتاب را به صورت خلاصه درآورد تا آن که مقبول افتاد و کتابت شد». / مآثر سلطانیه، ص 145.
البته تلخیصی که در مآثر سلطانیه از آن یاد میشود، تلخیص سوم از احکامالجهاد است؛ چرا که به جز متن اولیه احکامالجهاد یا «جهادیه کبیر» و جهادیه صغیر که همان رسالهای است که پذیرفته شد. متن خلاصه شده دیگری از احکامالجهاد در دست است که خلاصهتر از «جهادیه کبیر» و طولانیتر از جهادیه صغیر است. این تلخیصهای پی در پی از آن رو است که فتحعلی شاه قاجار در برههای از زمان دل به مستشاران نظامی انگلیس بسته و از انتشار فتوای علما هراسان بود.
نباید از نظر دور داشت که حتی جهادیه صغیر هم تا پس از مصالحه مرحله اول مورد بیاعتنایی بود تا آن که در ذیحجه 1234 به کوشش عباس میرزا نایبالسلطنه به چاپخانه تبریز رفت و به صورت سنگی منتشر شد. این چاپ سنگی بعدها به مناسبت دویستمین سال ولادت قائممقام فراهانی و به کوشش جهانگیر قائممقامی افست شده است. / تهران، بدون تاریخ، رقعی، مصور
جهادیه صغیر نیز به دلیل نایاب شدن نسخههای چاپی آن، در پایان چاپ حاضر با تصحیحات گوناگون درج شده است. اما از احکامالجهاد که در غالب منشآت میرزا ابوالقاسم فراهانی، مقدمه آن به نام پسرش ضبط شده / منشآت، ص 195 - 247
چندین نسخه خطی شناخته شده است:
- کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، شماره 137 / 2347، بدون تاریخ کتابت، 209 برگ.
- کتابخانه مجلس شورای اسلامی، دو نسخه.
- کتابخانه آیتالله نجفی در اصفهان، بدون شماره 17.. قبیله عالمان دین، ص 225. 17
تصحیح حاضر دو نسخه موجود در کتابخانه مجلس را اصل قرار داده و با نسخه کتابخانه آستان قدس نیز مقابله کرده و از نسخه خطی چهارم غفلت ورزیده است.
اختلاف نسخهها در پایان کتاب مذکورافتاده 1818. احکامالجهاد، ص 386 - 395
فرزندان
پسرانش، میرزا حسن، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر بین دو پسر اخیرالذکر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب سیدالوزراء و قائم مقام یافت و به وزارت نایبالسلطنه ولیعهد ایران رسید.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (1251 - 1193ه / 1835 - 1779م) از سیاستمداران و صاحبمنصبان صاحبنام و اهل هنر و ادبیات در نیمه اول قرن سیزدهم هجری بود.
عاقبت کار
میرزا بزرگ از1226 انزوا گزید و تنها پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت و وزارت را به پسرش سپرد.
میرزا بزرگ بر اثر وبا ناخوش گشت و در تاریخ26ذی القعده1237قمری، چشم از جهان فرو بست. مولف ناسخالتواریخ مرگ وی را 1237 و نویسنده منتظم ناصری 1238 آورده ولی چون آن وبا در تاریخ مشهور است و به سال 1237 اتفاق افتاده است بنابراین تاریخ مذکور در ناسخالتواریخ درست است.
کتابی درباره قائم مقام چاپ شده است، که حاوی مطالب ارزشمندی از زندگی این خاندان دست میدهد. عادل جهانآرای نقدی بر آن نگاشته که ذکر سطوری از آن شناختی از کتاب را آشکار میکند:
وقتی که عنوان کتاب مبنی بر «کارنامه سیاسی قائم مقام» را دیدم، کمی تعجب کردم از اینکه دیگر چرا کارنامه سیاسی؟
قائم مقام از چهرههای سیاسی - ادبی معاصر بود، .... نقش قائم مقام و پدرش در تاریخ سیاسی معاصر ایران همانگونه که نویسنده در این اثر آورده، بسیار مهم و تأثیرگذار بود.
واقعیت این است در تاریخ سیاسی ایران چهرههایی وجود دارند که چندانکه باید شناخته شده نیستند، دو تن از این چهرهها در خانواده بزرگ فراهانی درخشیدند که این دو – پدر و پسر - در مقطعی از تاریخ کارهایی بزرگ و مهم انجام دادند. در این بین میرزا بزرگ قائم مقام (اول) با وجود فعالیت فراوانش در حوزه سیاست، چندان که باید در این حوزه معرفی نشده است.
در این کتاب میتوان همزمان از فعالیتهای قائممقام اول و ثانی به درستی آگاهی یافت و از نقش آنها در مراودات سیاسی و فرهنگی عصر آشنا شد.
صحبت از قائممقام بزرگ اول مرحوم میرزا عیسی و قائممقام بزرگتر اما دوم است که در یک فضای استکباری و استبدادی راه خدمت به وطن و مردم و دین خدا را برگزیدهاند و استعداد و آبرو و توان و حیات خود را در این راه سرافرازانه از دست دادهاند.».
واقعیت این است که تاکنون در بیشتر تألیفات، توجه نویسندگان به میرزا ابوالقاسم معطوف شده و از پدرش میرزا عیسی که مربی او بوده، غفلت شده است و اگر مختصر توجهی نیز به او شده از چند صفحه و بیانی کوتاه و در عین حال نارسا تجاوز نکرده است.
کتاب بعد از مقدمه ...
فصل دوم به «میرزا بزرگ: قائم مقام اول» اختصاص دارد که به طور مبسوط زندگی سیاسی اجتماعی قائم مقام اول را بررسی کرده است. در این فصل ناخوانده و ناشنیدههایی از زندگی میرزا عیسی میخوانیم که کمتر به آن پرداخته شده است.»