در بخشهای قبلی «واژههای متروک» از اهمیت شناسایی و حفظ واژهها و لغات فراموش شده سخن گفته شد. اینک به معرفی لغات دیگری از این گروه پرداخته میشود:
میرزا قشمشم: کسی را گویند یکتای آرخالق با عرقچین و شبکلاه درب خانه خویش ایستاده به تماشای مردم مشغول باشد.
آرخالق یا ارخالق نوعی جامه نیمتنه معمول در بیشتر شهرهای ایران از جمله تهران بوده است.
نیز قشمشم از شعرای اصفهانی است که گفته:
ای قشمشم هر که آمد زیر بار عشق رید / من ترقی کردهام کاینجا تلنگ انداختم / «فرهنگ لغات عامیانه»
در تداول عامه، میرزا قشمشم (باحروف ق و غ هر دو بکار رفته است) را زمانی بکار میبرند، که کسی با تفاخر بیجا قصد خودنمایی و انتساب خود به مقام و مکان بالاتر از آنچه هست، داشته باشد و در معنایی دیگر آدم لوس و پر رو را گویند
در لغتنامه دهخدا آمده؛ (اصطلاح عامیانه) با جامه و پیرایه جلف و قیمتی. میرزا غشمشم آدم لوس و ننر و خودخواه. قرتی قشمشم / لغات عامیانه جمالزاده.
و آدمی که دست به سیاه و سفید نمیزند و دماغ خود را بالا میگیرد.
نام شاعر قرن چهاردهم هجری است که گفته است:
لپه چیهای یارم ماچی قشنگش میآید / بعد از آن ماچ قشنگ الله کلنگش میآید
صادق ملا رجب شعر جفنگش میآید / غافل از میرزا قشمشم که به جنگش میآید
لیفه: لیفه، قسمت بالای زیر شلواری که در آن بند یا کش میکشند و میتوان آن را باز و بسته کرد. هر گاه این کلمه با فعل ور کشیدن (لیفه کسی - یا لیف کسی را ور کشیدن) استعمال شود، کنایه از عمل جنسی کردن با وی و او را مفعول قرار دادن و مترادف کنده او را کشیدن است: بالاخره پس از ششماه دوندگی یارو را گیر آوردیم و لیفهاش را (لیفش را) ور کشیدیم. / «فرهنگ لغات عامیانه»
با رواج کت و شلوار در بیرون خانه و لباسهای جدید برای استفاده داخل خانه نسل تازهای از جامههای قدیم متروک و بیگانه شدند. لیفه بخشی از زیر شلواریهای قدیمی بود، که دیگر معمول نمیباشد.
آنچه بر چیزی پیچند. پشم یا ابریشمی که در دوات کنند / لغتنامه، معین.