حسابی برگرفت از روی تدبیر / نبود آگه ز بازیهای تقدیر / نظامی
گو این که هرگز نمیتوان اصل تلاش و کوشش را در موفقیت آدمی نادیده انگاشت، اما دست تقدیر و سرنوشت نیز هماره در طول تاریخ نقشها آفریده است.
خدا آن ملتی را سروری داد / که تقدیرش به دست خویش بنوشت / (اقبال لاهوری)
این که نگاه ما به تقدیر و سرنوشت چگونه باشد و به دخالت قسمت در کارها معتقد باشیم یا خیر، چیزی را در واقعیت این امر در زندگی بشر تغییر نمیدهد. در طول تاریخ (و حتی در زندگی تکتک انسانها میتوان رخدادی را پیدا کرد که مسیر زندگی آنها را تغییر داده است.) بیشمارند حوادثی که سرنوشت ملتی را تغییر دادهاند. حادثهای به ظاهر کوچک که منشاء حوادث بزرگ و بزرگتری شده، تا این که سرانجام سرنوشت ملتی را دیگر گون کرده و یا حتی اتفاقی که سرنوشت جهان را متحول ساخته است. نظیر واقعه باران در جنگ سرنوشتساز واترلو (این جنگ آخرین نبرد ناپلئون است. جالب است که میسون نویسنده انگلیسی علت شکست سردار فرانسه را وقوع حادثه کوچکتری و آن هم گم شدن داروی بواسیر این سردار میداند) که اگر چند ساعت دیرتر باریده بود، نه تنها سرنوشت ناپلئون بلکه وضعیت اروپای آن روز و به تبع آن اوضاع جهان را میتوانست گونهای دیگر رقم زند.
نبینم جز آن چارهای در سرشت / که سر بر نگردانم از سرنوشت / نظامی
عیبم مکن به رندی و بد نامی ای حکیم / این بود سرنوشت ز دیوان قسمتم / حافظ
از نظر عرفا تقدیر از طرف حق هدایت است و کسی که ترک تدبیر کند به تقدیر راضی شود / فرهنگ علوم عقلی / لغتنامه.
اعتقاد به شانس در بسیاری از آحاد بشر دیده میشود:
«محبوب کسی نبودن فقط یک بدشانسی ست، درحالی که عاشق نبودن، یک بدبختی ست» / آلبرکامو.
«اگر دست تقدیر و سرنوشت را فراموش کنیم پس از پیشرفت نیز افسرده و رنجور خواهیم شد» / ارد بزرگ.
این مختصر را از آن جهت آوردیم تا مقدمهای باشد بر ذکر حادثهای که نه تنها سرنوشت لطفعلیخان زند و آقامحمدخان را در تعیین حکومت آینده ایران تغییر داد، بلکه میتوانست سرنوشت ایران و در پی آن منطقه خاورمیانه و جهان را نیز دگرگون سازد:
«... از طرف دیگر آقامحمدخان شخصا با 40 هزار نفر سپاهی عازم شیراز گردید و در شهری بین راه اصفهان و شیراز با لطفعلیخان که فقط 5 هزار سرباز داشت مواجه شد.
در این نبرد عجیب که هیچ گونه تناسبی از لحاظ تعداد افراد جنگی میان دو حریف وجود نداشته، هم رشادت و جسارت لطفعلیخان و هم پایداری و ثبات عزم آقامحمدخان هر دو قابل ملاحظه است. هنگامی که لطفعلیخان پس از شکافتن قلب سپاه قاجار خود را به نزدیکی سراپرده آقامحمدخان رسانید با آن که هیولای مرگ در برابر چشم آقامحمدخان مجسم شده بود از جای نجنبید و در همان هنگام بار دیگر سرداران لطفعلیخان به او خیانت کردند و به بهانه آن که خان قاجار قبلا از اردو گریخته است او را از حمله به سراپرده خان باز داشتند و این واقعه که در شبی تاریک و هولناک روی داد سرنوشت دولت زندیه و آینده دولت قاجار را تعیین کرد. زیرا فردای آن شب خیانت سرداران بر پادشاه زند ثابت شد و نیز معلوم گردید که با تبلیغات ناروا سپاه او را متفرق کردهاند. ناچار برای آخرین کوشش و تلاش در راه مقاومت با حریف اردوی پراکنده را رها کرده به امید تهیه قوا به جانب کرمان گریخت و آقامحمدخان فاتحانه وارد شیراز شد ...» / ایران در دوره سلطنت قاجاریه، ص41.