هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش
اگر روزی اختراع اتومبیل در کالبد خسته هزاران ساله حمل و نقل کهنسال جهان که بر پشت خمیده چارپایان سنگینی میکرد، جانی تازه دمید و استفاده از آن به سرعت عالم گیر شد و با گذشت زمانی نه چندان دیر عصر طلایی و افتخار آمیزش را در سراسر گیتی جشن گرفت ولی امروز با عبور از مرز کمی بیش از صد سالگی عمرش، بشر با شک و تردید بدان مینگرد.
آن روز بشر شادمان از پیدایی این وسیله فکر میکرد که با آن سرعتش را در زندگی میافزاید وقتش را صرفه جویی میکند و سریعتر و راحتتر از هر وسیله حیوان بری او را به مقصد میرساند. گمان میکرد حیوان زبان بسته بارکش را هم با آمدن آن از آزار و اذیت هزاران ساله میرهاند.
اما دریغ که خیالی باطل بود. زیرا انسان معاصر با گذار از دوران هزاران ساله کشاورزی قدم به عصر صنعتی گذارد و با کمک اتومبیل و دیگر ارمغانهای این عصر به اقصی نقاط عالم که هنوز پایش بدانجا نرسیده بود راه یافت و به چنان قدرت مخوفی دست یافت که نه تنها حیوانهای بارکش که حیواناتی را هم که دور از چشم انسان در گوشه و کنار گیتی میزیستند، شناخت و از گزند خود بینصیبشان نگذاشت. یکییکی نسل این بیزبانان را در آتش طمعورزی خود سوزاند و از میان برد. تنها با گذشت یک سده آدمی روزگار این زبان بستگان را سیاه و عمرشان را تباه کرد، تا جایی که گویی تخمشان را ملخ خورده است. بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی در این سده از میان رفتهاند. فقط در یکی دو دهه از سده نوزده میلادی سه میلیون بوفالو در امریکا نابود شد و نسل آن در وضعیت انقراض قرار گرفت (در صورتی که هزاران سال سرخپوستان در کنار آنها زندگی کرده بودند.) . ژاپن، ایسلند و نروژ هر ساله حدود دو هزار نهنگ را شکار میکنند و این موضوع توسط 88 عضو کمیسیون بینالمللی شکار نهنگ نیز حمایت میشود. این در حالیست که نسل این ماهی غولپیکر در خطر انقراض است. روسها در گزارشی که به کمیسیون منابع خزر ارائه کردند به کشتن 3746 فک اعتراف نمودند در حالی که حفاظت از فکها به قرن نوزدهم میرسد. در سالهای اخیر اعلام شده نسل این حیوان هم در حال انقراض است. بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی موجود نیز دارند نابود میشوند. تا سال 2050 با این روند دریاها از ماهی تهی میشود. و این همه از وجود اتومبیل و ... تمدن صنعتی است.
اتومبیل و دیگر دستاوردهای عصر جدید سبب برتری ناگهانی و نابرابر بشر بر طبیعت شد و آدم بیانصاف را حاکم بلامنازع کره خاکی کرد و او را قدرتی عظیم بخشید. قدرتی که هر گاه آدمی در طول تاریخش به چنگ آورده با کمک خوی جانوری اجدادیاش جز براه خرابی و نابودی بکار نبسته است. بشر از روزی که زورش بر طبیعت و طبیعتیان غالب شد دیگر مانعی در راه ویرانگری این کره مسکون مقابلش نایستاد.
پیدائی تمدن 300 ساله صنعتی همه کشورهای صنعتی پیشرفته و دیگران را دچار آشفتگی کرد. درک این نکته، راز بسیاری از تعارضات اجتماعی و سیاسی جهان کنونی را بر ما آشکار میسازد. بقول الوین تافلر نظام صنعتی که چیزی بیش از دودکشها و خط تولید کارخانهها و تولید انبوه بود، موجی به راه انداخت که بسیار قدرتمند بود. موجی که در تمامی جنبههای زندگی اثر گذارد و همه خصایص عصر کشاورزی را مورد حمله قرار داد. نظامی براه انداخت که تراکتور را به مزرعه و ماشین تحریر را به اداره و یخچال را به آشپز خانه برد. روزنامه، سینما، مترو، هواپیما، و ... براه افتادند. نمای خارجی ساختمانها، صندلیهای یارسلونی، تحصن کارگران، قرصهای ویتامین و ضد حاملگی و طول عمر درازتر به ارمغان آورد.
گو این که دوران صنعتی نتایج مثبت فراوانی با خود داشت و بظاهر برتری انسان را بر طبیعت (سلطه بشر بر طبیعت توهم است) زوالناپذیر نمود ولی با این همه، امروز گویی آه و ناله آن جانوران و کوه و دشت و دریا یقه بشر را گرفته و همین اتومبیل ساخته دست خود او و دیگر ارمغانهای این روزگار، دارد انتقام طبیعت را از آدمی میکشد. مدتهاست انسان از این وسیله خود ساخته خسته شده و آسایش و راحتیاش را گرفته و اضطراب و پریشانی را که هدیه همین عصر است تجربه کرده و زندگیاش آکنده از دلهره شده است. انسان امروزی بیش از رنج تمام دوران حیات آدم بر کره خاکی از اتومبیل در رنج و عذاب است. سونامی و توفانهای مهیب، بارشهای سیل آفرین، خشکسالی، رانش زمین، زلزلههای خانمان سوز و گرما و ... همه محصول عصر صنعت است.
در دوران کشاورزی، زندگی مردم در خانوادههای بزرگ و چند نسلی سپری میشد و اقوام دائی، عمه، خاله، شوهر، مادر بزرگ، پدر بزرگ، اغلب زیر یک سقف بسر میبردند و به صورت گروهی و به عنوان یک واحد تولیدی اقتصادی، با هم کار میکردند.
اما در عصر جدید با نیاز به کار در کارخانهها و شهرهای صنعتی، خانوادهها نیز از هم پاشیدند مهاجرت به شهرها رشته خانوادهها را از هم گسست. کیفیت زندگی روزمره بطور هولناکی بد شد، نزاع و مرافعه، سرعت اضطرابآور، صف بنزین، قناعت ناموفق، بهم نرسیدن خرج و دخل، ترافیک، عصبانیتها و ... ، اعصاب انسان امروزی را خراب کرد. این وضعیت انسانی را پدید آورد که دیوانهوار در جستجوی هویت خویش است تا بتواند شخصیتش را دوباره وحدت بخشد و برای ایجاد یک زندگی عاطفی دلپذیر، گمگشته خویش را بیابد.
عدهای با آوردن سگ و گربه به اتاقشان، پارهای با مسافرت تفریحی، و تورهای گشت، دستهای با پناه بردن به مواد مخدر و جمعی با کار زیاد یا از طرق دیگر با افسردگی و تنهایی و درد دنیای صنعتی به جنگ برخواستهاند.
مدتهاست جامعه خودروسالار، آدمی را اسیر خود کرده و این درد چون سرطانی بیعلاج بر پیکر زندگی انسان چنگ انداخته و روز و شبش را سیاه کرده است. حالا دیگر بی آن زندگی برایش امکان ندارد و با وجود آن جانش در خطر و عذاب است. سالانه یک میلیون و 300 هزار نفر در سراسر جهان بر اثر تصادفات کشته و 50 میلیون نفر مجروح و اغلب معلول میشوند و بر اساس آمارهای جهانی اگر تا سال 2020 میلادی اقدام عاجلی صورت نگیرد، میزان تلفات تصادفات جادهای در جهان به 2 برابر افزایش خواهد یافت.
حالا دیگر اشرف مخلوقات نه راه پس دارد نه راه پیش (خود کرده را تدبیر نیست) . جاده را که هزاران سال پیش اجدادش بسیار محدود بر این خاک آفرید تا شریان حیاتبخشاش باشد. غافلانه به تمامی نقاط گیتی کشیده است (اخیرا جادهای بر پیکر کوه دماوند کشیدهاند.) جادهای که امروز به هر نقطهای از زمین میرسد با نفیر مرگ و نیستی خود آلودگی را بر طبیعت تحمیل میکند.
بشر امروزی سراسر عالم را به شهر تبدیل کرده و همه شهرها را خیابان و همه خیابانها و معابر را به تسخیر این وسیله در آورده است. هر روز بزرگراهی بر معابر شهر افزوده میشود اما بلافاصله آن بزرگراه پر از اتومبیل میگردد بی آن که از فشار بر دیگر معابر چیزی کم شود گویی این سرطان همین طور در حال پیشروی است و مانعی جلودارش نیست. تا جایی که گویی دیگر پیاده در این شهرها حقی ندارد. هر روز خانهها و کوچهها را خراب و بزرگراه میکنند و راه را برای اتومبیل گشاد مینمایند و برای عابر پیاده تنگ.
از وجود اتومبیل، تهران 4 کیلومتری به سرعت به 740 کیلومتر رسید. یعنی تمام روستاها و قرای اطراف تهران و همه طبیعت این ناحیه از میان رفت تا این کلان شهر آلوده و رنج آور پدید آید. بدین ترتیب طبیعتی که همه چیزش سر جای خودش و متعادل بود نابود شد و تهرانی پیدا شد که چون عفریت مرگ آسایش و سلامت و فرهنگ و مهربانی را به کام خود فرو برده است.
شهرداری تهران اعلام کرده حدود ۳۳ کیلومتر مربع از سطح شهر را بزرگراه پوشش داده است. چیزی حدود 4/5 درصد مساحت شهر. در صورتی که واقعبینانه اگر خیابانها و کوچههای فرعی، تونل مترو، سطح پایانههای مسافربری، توقفگاههای شرکت واحد، توقفگاههای سطح شهر، پیادهروهایی که اتومبیل و موتور سیکلت پارک میکنند، توقفگاههای کارخانههای ایرانخودرو و سایپا و فرودگاههای نظامی و غیر نظامی و پارکینگ خانهها و ... را بدان بیفزاییم خواهیم دید، بخش مالکیت اتومبیل از سهم ساکنین شهر بیشتر است. در کوچههای تنگ تمام سطح پیاده رو را اتومبیل اشغال کرده و عابر بیچاره فضایی برای عبور ندارد و باید با جستن از این سوی جوی به آن سو و یا خزیدن از لابلای اتومبیل و موتور و دیوار و درخت راهی را برای فرار از مخمصه بیابد. حال اگر این رهگذر پیر و فرتوت باشد و یا کودک ناتوان و زن باردار دیگر تکلیفش روشن است با این وضعیت حال و روز معلول بینوایی که مغرور است و میخواهد بار زندگیاش را به دوش خانواده نیاندازد تا خود از عهده امورش بر آید، معلوم است. سرنوشتش با کرمالکاتبین است. در حقیقت بشر متمدن با کمک اتومبیل همه جانداران و طبیعت را اسیر خود کرده است و بی آن که بداند و یا بخواهد خود را اسیر اتومبیل.
در سال 1914 همزمان با شروع جنگ جهانی اول، فورد اولین خط تولید اتومبیل در جهان را ایجاد کرد و تولید به 472 هزار اتومبیل در سال افزایش یافت. و این آغاز عصر غمانگیز و فاجعهآمیز بشر بود گو این که بشر آن روز مست از باده فتح و پیروزی بیخبر از عاقبت این عمل بود. که با این کار راهی را گشود تا امروز سالی دهها میلیون اتومبیل روانه محیط زندگیاش شود و بدین ترتیب همه چیز را آلوده و نابود سازد.
اوزونی که در سطح زمین تولید میشود، برای سلامت انسان بسیار مضر و کشنده است و اتومبیل اصلیترین منبع تولید اوزون است. مه دود اوزونی سبب نابودی درختان کاج و محصولات کشاورزی و موجب بروز مشکلاتی فراوان برای بشر میشود. این آلودگی هواست که طبیعت زیبا را نابود میکند و زندگی سالم را نه تنها از انسان بلکه از تمام موجودات میگیرد و اتومبیل بزرگترین آلوده کننده هواست. تهران در این چهل روز اخیر مدام هوایش آلوده بوده و از این آلودگی میلیاردها تومان خسارت به مردم وارد شده و هزاران نفر سلامت خود را از دست دادهاند.
آدمیزاد در این عصر به کمک اتومبیل و دیگر تجهیزات این زمانه نه تنها هوا بلکه آب را نیز آلوده کرده است (چاههای توالت و فاضلابهای صنعتی و نفت و حشرهکشها، و دترجنتها و ... سبب آلودگیهای شدید شیمیایی و میکروبی میشود).
انسان در همین زمان صد ساله نفت میلیونها سال مانده در اعماق زمین را بیرون کشید و آتش زد و آب هزاران سال ذخیره شده منابع زیرزمینی را به پایان رساند.
حدود ۵۰ درصد جمعیت دنیا از نظر آب شرب متکی به همین آبهای زیرزمینی هستند. با این کار سطح آبهای زیرزمینی در منطقه روز به روز افت کرده و سرانجام به جایی خواهد رسید که آبی برای استخراج وجود نخواهد داشت. پایین افتادن سطح آبهای زیرزمینی به معنای خشک شدن مناطق پایین دست و از بین رفتن چاهها، قناتها و چشمههای آن است.
در سال ۲۰۰۵ میلادی چین، هند و ایران رتبههای اول تا سوم برداشت بیش از حد از منابع زیرزمینی آب را داشتهاند. در اطراف کرج سطح آبهای زیرزمینی به چند صد متر رسیده است و این یعنی فاجعه.
بشر در عصر کشاورزی با استفاده از گاو آهن، منجنیق، چرخها، اهرمها و جرثقیلهای ساده انرژی مورد نیاز خود را از نیروی عضلانی انسان و حیوان و یا از خورشید و باد و باران میگرفت. درختان جنگلها را برای ایجاد گرما قطع میکرد و از چرخ چاه برای بیرون کشیدن آب مورد نیازش استفاده میکرد. سنگ آسیاب را با آب و یا با باد به کار میانداخت. با گاو آهن شخم میزد. تخمین زدهاند که اروپا تا زمان انقلاب فرانسه انرژی مورد نیاز خود را از حدود 14 میلیون راس اسب و 24 میلیون راس گاو تامین میکرد.
بنابراین؛ تمامی انرژی دوران کشاورزی احیا شدنی بود. در صورتی که به عکس انرژی تمدن جدید از زغال و گاز و نفت یعنی از سوخت فسیلی است. یعنی با استفاده از ذخایر زیرزمینی و تجدیدناپذیر است
مصرف انرژی در جهان روز به روز در حال افزایش است و اشتهای بشر هر روز بیشتر میشود. بیشتر شدن جمعیت جهان و روند رو به رشد اقتصاد کشورها، نیاز به انرژی بیشتر را اجتنابناپذیر کرده است.
افزایش مصرف و تقاضای انرژی، تولید نفت و زغال سنگ به عنوان مهمترین منابع تامینکننده انرژی جهان در حال کاهش است و منابع فسیلی نفت و گاز با سرعتی که امروز به مصرف میرسند با توجه به ذخایر شناخته شده فقط ۵۰ تا ۶۰ سال دیگر دوام خواهند داشت. وضعیت منابع زغال سنگ نیز شبیه نفت و گاز است تا پایان قرن دوام نخواهد آورد.
جنگلها نیز در این صد سال اخیر قربانی سودجویی بشر شده است. یک پنجم جنگلهای مانگرو جهان تنها ظرف 30 سال گذشته نابود شده است. طبق گزارش سازمان ملل متحد بیش از یک پنجم از جنگلهای مانگرو جهان از سال 1980 به بعد ناپدید شده است. سالانه 13 میلیون هکتار از جنگلها قربانی سود جویی بشر میشود.
انبوه جمعیت هم زاییده همین عصر است. جمعیت کنونی جهان شش میلیارد و نهصد و هشت میلیون نفر است و در سال 2050 به نه میلیارد و یکصد و پنجاه میلیون نفر خواهد رسید. جمعیتی که بیش از توان این کره خاکی است و این بغرنجی فاجعه را صد چندان میکند. کره خاکی توان تحمل 9 میلیارد جمعیت را ندارد.
در سالهای اخیر یخچالهای قطب شمال و جنوب کره زمین 40 درصد حجم خود را از دست دادهاند.
بله این است قصه امروز گیتی، به هر روی بشر باید مشکل آینده را خود حل کند و البته حل هم خواهد کرد. الوین تافلر و بسیاری از هماندیشان او معتقدند انسان بر این درد هولناک غلبه خواهد نمود. تافلر میگوید در تمدن موج سوم یعنی دوران فرا صنعتی که دو سه دهه است آغاز شده، انسان به طور بیسابقهای قویتر، عاقلتر، باهوشتر خواهد شد، بدنش هماهنگتر، حرکاتش موزونتر، صدایش خوشالحانتر میشود. شیوه زندگیاش کیفیت پرهیجانتری بخود خواهد گرفت و انسان متوسط به سطح ارسطو، گوته، مارکس خواهد رسید.
بنابراین با این توصیف نمیتوان در مقابل پیامدهای عصر صنعت موضع انفعالی گرفت باید مقابلش ایستاد و ابتکار عمل را دست گرفت. تهران نباید بدین گونه رها میشد تا ناگهان انبوه جمعیتی با این حجم در آن گرد آیند که خود و دیگر هموطنان را در سراسر کشور دچار مشکل کنند. در سالهای پایانی حکومت محمدرضا پهلوی این شهر دارای محدودههای 5 ساله و 25 ساله بود (در سال 1347خ. / فوریه 1969م. مقررات مربوط به محدوده 25 ساله تهران به اجرا در آمد و ایجاد ساختمان و دادن خدمات شهری در خارج از محدوده ممنوع گردید پس از پیروزی انقلاب در 22 بهمن 1357، این مقررات نادیده گرفته شد.) و شهرداری اجازه صدور پروانه ساخت به شهروندان در تمامی اراضی پایتخت را نداشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به این ضابطه حیاتی تهران مسولان وقعی ننهادند در سالهای اخیر حجم ساختوساز در این شهر غافلانه آن قدر بوده که تا حدود یک ششم جمعیت کشور در تهران گرد آمدهاند. اکنون که این فاجعه رخ داده است با محدود کردن ساختوساز و متوقف کردن رشد جمعیت و تمهیدات دیگری از این دست باید پایتخت را از این گرفتاری هولناک رهانید. حیاتیترین آنها جلوگیری از آمد و شد اتومبیل به مرکز شهر است. باید بسیاری از خیابانهای مرکزی را که از اتفاق در سراشیبی هم نیستند به روی اتومبیلها بست و مسیر دوچرخه و سهچرخههای باربر و مسافربر را در آنها راه انداخت و پارهای از آنها را تبدیل به پیاده راه کرد و باید همچون گذشته در تهران تراموای اسبی را در این خیابانهای کمشیب براه انداخت و به عکس تصور برخی از کارشناسان ترافیکی پایتخت که خیابانها را گشاد میکنند و بر تعدادشان میفزایند، باید محل عبور اتومبیل را در مرکز شهر محدود نمود و بر سطح عبور رهگذران اضافه کرد. زیرا آن کار هجوم اتومبیل را در خیابانهای مرکزی موجب میشود و خود باعث ازدحام و آلودگی هوا و ... میگردد در صورتی که بستن راه بر اتومبیلها نه تنها سبب دیر رسیدن مردم به مقصد نمیشود بلکه قطع به یقین با خلوت شدن خیابانها مردم سریعتر به مقاصدشان خواهند رسید و نیز هوای پاک و آرامش و ... را هم بدین ترتیب برای آنان به ارمغان خواهیم آورد.
در اینباره باید از تجارب کشورهای مترقی که چهل پنجاه سال قبل با این مشکلات روبرو شدهاند و با نظر کارشناسان زبده خود توانستهاند بر کاستیهای شهر فایق آیند استفاده کنیم. در کشورهای اروپایی بخصوص انگلستان و ایرلند خانههای معمولی فراوانی با قدمت بیش از سیصد چهارصد سال وجود دارد که شهرداری مراقب آنها ست و مردم هنوز در آنها زندگی میکنند و اگر کمی بنا مفصلتر باشد چه بسا قدمت آنها به هفتصد هشتصد سال هم برسد. کریستوفر جان دیویسون ملقب به کریسدیبرگ خواننده نامدار انگلیسی - ایرلندی هم اکنون در قلعهای در ایرلند زندگی میکند بازمانده از قرن دوازده میلادی است که پدرش پنجاه سال پیش خریده است و چنین خانههایی در اروپای شمالی بسیار است. درعین حالی که غربیها توانستهاند پنج شش و حتی هشت نه قرن خانههای خود را از گزند حوادث محفوظ نمایند ما در تهران با گذشت فقط صد سال از حفظ معدود خانههای تاریخی پایتخت مقابل هجوم بساز و بفروشی ناتوان بودهایم. پایتختی که میخواهیم امالقرای جهان اسلام باشد میخواهیم شهر سالم و نمادی از تواناییهای خود در عالم باشد، هنوز با وجود این همه مشکلات باز هم شهرداری در مرکز چنین شهری پروانه ساخت ساختمانهای عظیم تجاری و اداری را در بناهای ارزشمند گذشته میدهد.
مدیر طرح و بررسی ترافیک لندن که از کارشناسان نامدار ترافیک در جهان است و تالیفات فراوانی در این زمینه دارد معتقد است در شهرهای بزرگ نظیر لندن ساخت بزرگراه کمک به حل شلوغی اتومبیلها نمیکند بلکه خود باعث آمد و شد بیشتر و سریعتر آنها میشود و از طرفی موجب هجوم ناگهانی خیل اتومبیلها به مرکز شهر میگردد. او میگوید بهتر است هزینههای احداث خیابانهای نو را خرج مترو و اتوبوس و وسیلههایی از این دست نمود.
طرح ترافیک لندن 8 پوند (سیزده هزار و ششصد تومان) و جریمه آن 60 پوند (صد و دو هزار تومان) و دیر کرد در پرداخت آن120پوند (دویست و چهار هزار تومان) است. در مرکز شهر پارکینگ ساعتی 6 پوند (ده هزار و دویست تومان) با این کار مسولان میخواهند مردم را وادارند تا از اتومبیل شخصی استفاده نکنند.
اورسن رئیس ترافیک لندن میگوید در دهه 60 در لندن هم مانند همه کشورهای اروپایی به ساخت بزرگراه اقدام کردیم ولی بعدها تحقیقات بسیاری درباره انجام شد که اثبات نمود عمل مفیدی نیست اداره حملونقل ترافیک راه ممانعت از اتوبانسازی را در دستور کارش قرار داد
به گزارش شبکه بیبیسی، کن لیوینگستون، شهردار لندن، میگوید، گستردهتر شدن محدودیت تردد خودروها باعث کم شدن تعداد آنها در این نواحی به میزان 15 درصد و بهبود کیفیت هوای شهر خواهد شد اما انجمنهای ساکنان و تجار این نواحی میگویند گسترش محدوده ممنوعه غیرضروری بوده است.
مسولان حملونقل عمومی شهر لندن میگویند، الزامی شدن پرداخت ورودیه برای تردد در مرکز شهر لندن باعث شده که تراکم خودروها در این بخش از پایتخت به میزان 20 درصد کاهش یابد.
در دهه 1960 که تقریبا اوج صنعتی شدن منطقه بود و در عصر طلایی اتومبیل پارکینگ طبقاتی نشانهای از پیشرفت کشور و فخر و غرور بود. مشهورترین آنها در دنیای متمدن پارکینگ هفت طبقه «ترینیتی» انگستان در «گیت شید» بود که با ساخت فیلم سینمایی از این پارکینگ این تفاخر به نمایش گذاشته شد. اما سالهاست که از آن روزگار گذشته و امروز دیگر گرفتاریهای اتومبیل بر کسی پوشیده نیست. معماران شهرها این روزها پارکینگ طبقاتی را به زگیل معماری شهر تشبیه میکنند و آن را وصله ناجور میپندارند. در حقیقت هر چه بیشتر این قسم بنا را در شهری ببینیم زشتی و ناهماهنگی معماری آن هم بیشتر خودنمایی میکند که خود نمادی از گرفتاری و سختی زندگی مردم در آن شهر را به نمایش میگذارد.
این پارکینگها خود سبب هجوم اتومبیل به مراکز شهر میشوند در حالی که تنها راه حل شهرهای بزرگ جز متوقف کردن اتومبیلهای شخصی دیگر راهی نیست. البته باید ساختوساز را هم در این مناطق ضابطهمند و کارشناسانه کرد و صد البته به دیگر تمهیدات معمول در شهرهای پیشرفته (از قبیل سامان دادن دولت الکترونیکی و حمایت از صنعت نرمافزار و ...) توجه نمود. اساسا چنین طرحی را باید کارشناسان مربوط با پیشبینیهایی همه سو نگرانه بیاندیشند و طراحی نمایند.
در محدوده حصار ناصری (خیابان انقلاب در شمال و خیابان شوش در جنوب و خیابان کارگر در غرب و خیابان هفده شهریور در شرق) براحتی میتوان از ورود هر گونه اتومبیل (حتی تاکسی) جلوگیری کرد و واگن اسبی (در عصر قاجاریه تهران دارای واگن اسبی بود.) براه انداخت. واگن اسبی چرخداری که به ریل هم نیاز ندارد و در کنارش وسایلی نظیر سهچرخههای باربر و ... و بدین ترتیب از ورود هزاران اتومبیل به مرکز شهر جلوگیری کرد با این کار میتوان جدا از منافعی چون هوای سالم و آرامش و آسایش شهروندان و صرفه جویی در سوخت انرژی (دولت میگوید با صرفه جویی 25 درصدی 30 میلیارد دلار درآمد حاصل میشود) و ... اصالت گذشته تهران قدیم را هم بدان باز گرداند و سرنوشت این محدوده را به سالهای دور پایتخت پیوند زد و زلف ساکنین دربند گرفتاریهای امروزی را اندیشمدارانه با فرهنگ و تاریخ گذشته تهران قدیم به مهربانی گره زد و با این کار هم از تحریص صاحبان بناهای اصیل و تاریخی (سرای دلگشا و مدرسه مروی و ... قربانی این حرص و آزند) این محدوده به ساختوسازهای جدید خودداری کرد و بدان دامن نزد و هم با ایجاد فضاهای سنتی و با کمک هنر معماران با ذوق و با استفاده از مصالح مرسوم آن روزگار مانند چوب و آجر و ... معماری دلنشین و آرامش بخش ایرانی - اسلامی عهد قجر را زنده کرد تا دستکم مردم این ناحیه از تهران که به سبب قدمت محله سنخیت تاریخی هم با این اندیشه دارند با دور شدن از سنگ و شیشه و آهن دلشان نرم گردد و کمکی شود تا از کژرفتاریها و کژتابیهای عصر آهن بپرهیزند و آرامش و آسایشی نسبی در روحیه آنان حاصل آید. و هم انگیزهای باشد پر جاذبه برای بازدید گردشگران و سیاحان از این محلههای تهران قدیم.
اگر شهرداری تهران قرار باشد چنین کاری را انجام دهد شاید با هزینه یکی از این پارکینگهای طبقاتی و در زمانی بسیار کوتاه بتواند طرح تراموای اسبی بیریل را در این محلهها راهاندازی کند.
بجای این که مدام سطح خیابانها را نسبت به حجم ترافیک زیاد کنیم، باید حجم ترافیک را به نسبت سطح خیابان کم کرد، که خدا میداند این چاره کار است.