از یک نگاه ساقی شد دین و دل ز دستم / پنهان نمیتوان کرد از یک پیاله مستم
پیاله فروشی ترجمه و برگردان کلمه بار (Bar) انگلیسی است. این کلمه را در زبان انگلیسی معانی فراوانی است، اما آن که در این مطلب مراد ماست همان میخانه و جایی است که در آن شراب و سایر مشروبات الکلی را در پیمانه (گیلاس) مینوشند.
«پیاله فروشی» را در متون کهن فارسی نمیبینیم، در حالی که پیاله را در اشعار شاعران و آثار نثر بزرگان این دیار به فراوانی میتوان یافت. این بدان مفهوم است که در قرون و اعصار گذشته «پیاله فروشی» در زبان فارسی رایج نبوده بلکه با شیوع مشروب فروشیهایی نوظهور و فرنگی در اواخر عصر قاجاریه و توسعه آن در دوره پهلوی و همزمان با ورود و بومی شدن این دست مکانهای غذاخوری عمومی از قبیل کافه، بار، رستوران و ... در تهران و بعد از آن در دیگر شهرها «پیاله فروشی» را عوام و یا خواص برای «بار» برگزیدند و معادل آن ساختند. چنان که در تهران قدیم بر سردر بسیاری از این دست مغازهها توأمان کلمه فارسی «پیاله فروشی» را کنار کلمه انگلیسی Bar میبینییم. نمونههایی از آن پیاله فروشیها را در عکسهای باز مانده از آن عصر و نیز در «تهران قدیم» شهرک سینمایی غزالی میتوان دید. پیاله فروشی «بقوس» خیابان لالهزار آن شهرک نمونهای از این دست است.
پیاله فروشی عبارت بود از مغازه کوچکی که در تهران اغلب در هر محلهای یکی از آنها را میشد دید. گو این که آبجو و شراب و کنیاک و دیگر مشروبات الکلی را پیاله فروشها داشتند ولی مصرف اصلی میخوارهها عرقهای ایرانی مخصوص و خورشید و فیروزه و سلطانی و ... و یا عرقهای خارجی بخصوص اسمیرنوف روسی بود. پیاله فروش غذای مختصری نیز به عنوان مزه در اختیار مشتری قرار میداد.
همان طور که در مطالب قبلی نیز یاد آوردهایم این در حالی است که ایرانیان هم پیش از شیوع بار و دیگر غذاخوریهای فرنگی چون دیگر اقوام آشکارا و پنهانی مکانهایی عمومی برای شرب نوشیدنیهای الکلی داشتند اما آنها که موسوم به شیرکخانه، بوزخانه، میخانه، خرابات و ... بودند گونهای دیگر و با شیوهای متفاوت از نوع فرنگی آن از مشتری پذیرایی میکردند.
پیاله فروشیها بیشتر پاتوق کارمندها و رانندهها و مردانی بودکه نه وقت زیادی برای میخواری داشتند و نه پولی فراوان. بنابراین در قیاس با کافه و رستوران و کاباره و ... این پیاله فروش بود که با مبلغ کمی یکی دو چتور (یک چهارم گیروانکه، تقریبا برابر با 125گرم / فرهنگ معین.) عرق (اغلب مشتریان پیاله فروشها درخواست ودکا میکردند.) و غذایی مختصر از قبیل سیراب شیردان و لوبیا و کوفته و ... در اختیار مشتریانش میگذاشت و بدین ترتیب هم مردانی را که پول فراوانی در جیب نداشتند، شنگول به خانههاشان میفرستاد و هم خود رضایتمندانه دخلش را آخر شب با این کاسبی مختصر میبست.
باید از یاد نبرد که اواخر سلطنت محمدرضا پهلوی رفتهرفته پیاله فروشیها صرفا مخصوص عرقخوریهای سرپایی شد و به سمت و سوی غذای فروشیهای فقیرانه رفتند و بارها که مشتریان پولدارتری میطلبید، کارکرد جداگانهای یافتند.
عمل پیاله فروش. با پیاله یعنی ظرفهای کوچک چون گیلاس فروختن شراب و دیگر مسکرات که در دکان میفروشی یا میخانهها صرف شود نه با بطری و قرابه که بخانه برند و صرف کنند.
بعد از انقلاب سال 57 با استقرار جمهوری اسلامی و با بر چیده شدن اماکن بسیاری از این دست «پیاله فروشی» هم برچیده شد.
با آنچه که از پیاله فروشی یافتیم، اینک واژه پیاله را در آثار فارسی بررسی میکنیم:
پیاله، آوندی از چینی و بلور و جز آن است که با آن شراب و دیگر نوشیدنیها نوشند / فرهنگ معین.
1) ظرفی که با آن شراب یا هر نوشیدنی دیگری را مینوشند. 2) یکی از لوازم آتشگاه که در تشریفات دینی زرتشتیان به کار رود / فرهنگ معین.
قدح، آبگینه / لغتنامه اسدی.
کاسه خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است. جام، پیغاله / عنصری.
قدح، شراب / صحاحالفرس.
گاسی، قدح، چمانه، قاروره / دهار.
کاسه که بدان شراب زنند / شرفنامه.
ساغر، اجانه، ایجانه / منتهی الارب.
صخری پیاله شراب در دست داشت و بخواست خورد / تاریخ بیهقی، ص683.
در اصطلاح سالکان کنایت از محبوب است / کشاف اصطلاحات الفنون.
پیاله صورت فلکی است:
پیاله معادل عربی جام و معادل انگلیسی Crater زمان رسیدن به نصف نهار.
پیاله به وسیله کلاغ برای آپولو حمل شد گاهی نیز گفته میشود که توسط خدایان المپ نوشیده شد / کتاب صورتهای فلکی نوشته دکتر گری مکلر.
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم / ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما / حافظ
رکابی. (لغت محلی شوشتر ذیل رکابی) . گویا اصل کلمه یونانی است و عرب از آن فیالجه ساخته است یا اینکه کلمه را یونانیها از ایرانیان گرفته و به همین معنی بکار بردهاند:
چون رنگ شراب از پیاله گردد / رنگ رخت از پشت دست پیدا / رودکی.
از قنینه برفت چون مه نو / در پیاله مه چهارده شد / ابوشکور.
بشکفت لالهها چو عقیقین پیاله ها / وآنگه پیالهها همه آکنده مشک و بان / منوچهری.
پیاله روان شد چنانکه از خوان همه مستان بازگشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 533) .
تو به پیاله نبید خور که مرا بس / حبر سیاه و قلم نبید و پیاله / ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 389)
ماه نو و صبح بین پیاله و باده / عکس شباهنگ بر پیاله فتاده / خاقانی.
هر زمان چون پیاله چند زنی /خنده در روی لعبت ساده / سعدی.
زاهد شراب کوثر و عارف پیاله خواست / تا در میانه خواسته کردگار چیست / حافظ.
دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود / تعبیر رفت و کار بدولت حواله بود / حافظ
اوراق کهنه کی به می کهنه میرسد / ذوقی که در پیاله بود در رساله نیست / طالب.
جام ; پیاله از سیم و آبگینه و جز آن. (منتهی الارب) .
امثال:
اول پیاله و بدمستی.
اول پیاله و دُرد.
به یک پیاله مست است.
شفا به ته پیاله است.
لانجین پیاله کن که لب یار نازکست.
مثل پیاله.
مردان اگر پیاله زهری رسد ز غیب / خندان لب و شکسته دل و تازه را خورند. / طالب.
گذشت عمر و می دیرسالهای نزدیم / بحکم گوشه چشمی پیالهای نزدیم. / طالب.
هوا خمارشکن گل پیاله گردان است / پیاله نوش و میندیش از خمار امروز. / صائب.
عس ّ; پیاله بزرگ. ناجود; پیاله شراب. (از منتهی الارب)
ظرف کوچک مقعر دیواره دار از چینی و بلور و جز آن از جنس بادیه و کاسه.
مجازاً نبید:
بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله / ما و خروش و ناله، کنجی گرفته تنها / کسائی.
ترکیبها:
هم پیاله. پیالهدار. پیاله پیما. پیاله فروش. رجوع به این کلمات در ردیف خود شود.
آن را که پیاله فروشی کند، پیاله فروش گویند / لغتنامه دهخدا.
پیاله فروشی، با پیاله شراب و دیگر مسکرات که در دکان می فروشی یا میخانه صرف شود / لغتنامه.
فریدون مشیری:
پر کن پیاله را که این جام آتشین / دیری است ره به حال خرابم نمیبرد.
اینک واژه پیاله را در آثار فارسی بررسی میکنیم:
پیاله، آوندی از چینی و بلور و جز آن است که با آن شراب و دیگر نوشیدنیها نوشند / فرهنگ معین.
قدح، آبگینه / لغتنامه اسدی.
کاسه خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است. جام، پیغاله / عنصری.
قدح، شراب / صحاح الفرس.
گاسی، قدح، چمانه، قاروره / دهار.
کاسه که بدان شراب زنند / شرفنامه.
ساغر، اجانه، ایجانه / منتهی الارب.
صخری پیاله شراب در دست داشت و بخواست خورد / تاریخ بیهقی، ص683.
در اصطلاح سالکان کنایت از محبوب است و برخی گفتهاند هر ذره از ذرات موجودات پیاله است که از آن مرد عارف شراب معرفت میخورد. / کشاف اصطلاحات الفنون.
آن را که پیاله فروشی کند، پیاله فروش گویند / لغتنامه.
پیاله فروشی، با پیاله شراب و دیگر مسکرات که در دکان میفروشی یا میخانه صرف شود / نقل ازلغتنامه دهخدا.
پیاله فروشیهای مشهور تهران:
- در دروازه دولاب، نبش غربی یک پیاله فروشی خیلی قدیمی بود.
- پیاله فروشی موسیو نرسیده به میدان بهارستان که پاتوق طیب و دار و دستهاش بود.
- پیاله فروشی چهارراه کالج که در جنوب چهار راه قرار داشت.
- پیاله فروشی سلیمان خان در ضلع شمالی خیابان نیاوران بعد از دوراهی دزاشیب.
- پیاله فروشی تخت جمشید.
- پیاله فروشی خیابان سنایی بالاتر از خیابان مدیری که شخصی مشهور به «دکتر» ادارهاش میکرد و غذایی مخصوص داشت.
- پیاله فروشی قدح طلایی در خیابان روزولت.