پنجشنبه, 19 مهر 1403

چاه برفی و برف‌های سنگین تهران قدیم

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
چاه برفی و برف‌های سنگین تهران قدیم

بگفتند کاین برف و باد دمان / زما بود کآمد شما را زیان / فردوسی

این مطلب را به مناسبت سرمای شدیدی که این روز‌ها وارد کشورمان شده به برف و حواشی آن اختصاص دادیم. از این روی موارد پایین را هر یک شرحی کوتاه و درخور این مجال می‌آوریم:

1. ناصرالدین شاه و برف:

اگر بخواهیم از رفتار انسانی و رعایت حقوق دیگری و بندگی به درگاه پروردگار و صفاتی از این دست، در باره ناصرالدین شاه سخن بگوییم، جای تعجب دارد، والا سخن از بدخویی و کژرفتاری پادشاهی که در دوران او تلخ کامی‌های مردم از استبداد به اوج خود رسید و سرمای خفقان تا استخوان ایرانیان نفوذ کرد، عجیب نخواهد بود.

شکار خود از اعمال بسیار نابخشودنی (عده‌ای از آحاد) بشر است، که با تدبیر و درایت بشری و ابزار پیچیده و امکانات فوق‌العاده برای از بین بردن جانداری که نزد پروردگار و کاینات با او برابر است، مهیای جنگ می‌شود. حال اگر این جنگ نابرابر در زمستان و در برف هنگامی که او از بی‌غذایی و سرما از پای در آمده باشد، چه میزان ناجوانمردانه‌تر است نمی‌دانیم، پاره‌ای طبیعت دوست و سبز اندیش می‌گویند، جنایتی تلخ است.

ناصرالدین شاه را عادت بر این بود، که تا پهنه تهران را برف فرا می‌گرفت. آماده شکار می‌شد. آن هم نه به تنهایی، بلکه با عده کثیری از شکارچیان دربار و اسب و سگ شکاری و ...

هر بار که صحرای اطراف تهران و کوه‌های شمیران پوشیده از برف می‌شد. شاه و همراهان عازم شکار می‌شدند. برای آنها تفاوت نمی‌کرد، هر جانداری که گرسنه و خسته و وامانده بود، می‌کُشتند، حرام و یا حلال فرقی نداشت، آهو، پلنگ، خرس، خرگوش و .‌..

اعتماد‌السلطنه بارها از روز‌های شکار او نوشته است:

«28 محرم چهار شکار.‌..»، «13 صفر پنج قوچ،.‌..»، «11 ربیع اثانی 1300 قمری کبک،.‌..»

این‌ها تعدادی از روز‌های شکار شاه است. به طور کلی در پنجاه سال، سلطنت ناصرالدین شاه تمام روز‌های برفی را به شکار می‌رفته است. مگر حادثه‌ای پیش می‌آمد و یا آنقدر برف زیاد بود، که امکان رفتن به شکار وجود نداشت. اعتماد‌السلطنه از روزیکه بر اثر بارش شدید برف شاه به شکار نرفته است، می‌نویسد:

روز 18 ربیع‌الاول 1300 قمری، برف زیاد آمده است شاه نمی‌تواند به شکار برود. آن روز در کاخ گلستان می‌ماند و دستور می‌دهد، برایش از چلوکبابی بازار غذا بیاورند.

ناصرالدین شاه، سرانجام به مصداق «دیدی که چگونه گور بهرام گرفت» در روز‌های جشن پنجاه سالگی سلطنتش هنگامی که بر مزار جیران، زن سوگلی دوران جوانی‌اش داشت، خاطره او را مرور می‌کرد. خود شکار میرزا رضای کرمانی شد و از پای درآمد.

2. چاه برفی:

به روزگاری که تهران هنوز آن قدر توسعه و گسترش نیافته و پا را از حصار ناصری فراتر ننهاده بود و معابر و گذرگاه‌هایش همان کوچه‌های تنگ و پر پیچ‌وخم و بازارچه‌ها و راسته‌های محلات قدیمی سنگلج و بازار و چال میدان و عودلاجان بود،  تهرانیان به خصوص صاحبان خانه‌های بزرگتر از راه انصاف و مصلحت اندیشی چاهی را در حیاط خانه و در کنار چاه آب می‌کندند، تا در زمستان برف را در آن بریزند و از انباشتن برف در کوچه‌های تنگ که سبب بسته شدن آمد‌و‌شد، می‌گردید، جلوگیری نمایند. نمی‌دانیم این رسم در شهر‌های دیگر هم معمول بوده یا خیر، به هر حال تهرانی‌ها بدان «چاه برفی» می‌گفتند. البته هدف دیگری هم بر این کار مترتب بود، آن هم آب‌دار کردن چاه آب خانه به وقت تابستان بود، چاهی که در کنار چاه برفی قرار داشت.

3. قدار بارش برف و دمای هوا در تهران:

عادتی است، میان مردم که اغلب هر چیز قدیم را بهتر و کامل‌تر و عظیم‌تر و متعلقات زمان حال را بدتر و کوچکتر می‌پندارند. بر همین اساس، بارها شنیده‌ایم، که مثلا ً در قدیم در تهران دو سه متر برف می‌آمد، با توصیفاتی چنین‌و‌چنان. در صورتیکه در هیچیک از اسناد و متون قاجاری و حتی سفرنامه‌های اروپاییان چنین حجم بارش برف گزارش نشده است.

سنگین‌ترین برفی که اعتماد‌السلطنه در عصر ناصری گزارش کرده است، آن هم فقط یک بار در قزوین بوده:

«جمعه 8 جمادی الثانی 1304 قمری -.‌.. برف در اطراف یک ذرع روی زمین است.‌..»

این بار هم که پس از سال اتفاق افتاده، در حقیقت ارتفاع برف روی زمین یک متر بوده، که حاصل چندین بارش برف بوده است.
بار دیگر نیز وی از برفی سنگین یاد کرده است:

«روز دوشنبه 27 ربیع الثانی 1306 قمری.‌.. از تهران به سلطنت‌آباد آمدم.‌.. نیم ذرع برف در بیابان بود.‌..»

که در بررسی گزارش‌های دو سه هفته پیش از آن، معلوم شد، این حجم برف حاصل چندین بارش است. در حقیقت به طور کلی بارش برف در گذشته و حال خیلی تغییر نکرده است. بلکه آنچه تغییر یافته، افزایش دمای تهران امروز متأثر از گرمای موتور‌خانه‌ها و خودروها و کارخانه‌ها و .‌.. است، که برف زود آب می‌شود. و الا حجم بارش تقریبا مانند گذشته است.
 نگارنده خود روز پنجشنبه 27/10/86 که برای کوه‌پیمایی به ارتفاعات ایگل و باغگل اوشان رفته بود، در نقاطی دو سه متر ارتفاع برف را مشاهده کرد. در صورتیکه آن روز در تهران برفی بر زمین نبود، علت آن است، که در ارتفاعات لواسانات و اوشان و فشم ناحیه پشت کوه، چون آفتاب کم می‌تابد، تا بارش بعدی برف ذوب نمی‌شود و روی هم انباشته می‌شود.

اعتمادالسلطنه خود، حجم یک چارک برف را بارشی سنگین قلمداد می‌کند :

«پنج‌شنبه 22 ربیع‌الاول سنه 1300 قمری .‌.. برف شدید بارید. بواسطه برف شاه سوار نشدند‌ ... یک چارک باریده است.‌..»
و یا باز در این ارتباط، نوشته است:

«13 ربیع‌الثانی .‌.. زمستان امسال معرکه است ‌.‌..»

این بدان معناست، در گذشته هم در تهران بیست سی سانتی‌متر برف، سنگین و دیر اتفاق به شمار می‌رفته است.

در این بررسی و مطالعه معلوم شد، تعداد بارش برف هم در تهران قدیم، چند بار در سال بیش نبوده است. در سال 1306 قمری که زیاد برف آمده، تعداد هفت بار برف باریده است و در باره دمای هوا هم، این یکسانی صادق و حاکم بوده است.

دکتر فووریه پزشک ناصرالدین شاه می‌نویسد:

«امروز روز آخر سال 1891 میلادی است، دیشب برف باریده و امروز صبح ساعت هفت میزان‌الحراره در اتاق هشت درجه بالای صفر را نشان می‌دهد، در صورتیکه بیرون شش درجه زیر صفر است.»

4. وضع کوچه و خیابان در تهران و راه‌های اطراف در برف:

کوچه‌ها اغلب باریک بودند و چون مردم برف بام‌ها را در کوچه می‌ریختند، حتی برخی از خانه‌هایی که چاه برفی هم داشتند، بیشتر اوقات برف بام را در کوچه پارو می‌کردند و اگر در سالی چندین برف می‌آمد، چون کوچه‌ها تنگ بودند، تقریبا ً پر از برف می‌شد، به خصوص کوچه‌های شرقی – غربی که آفتاب رو نبودند و سایه بر آن‌ها غلبه داشت گاهی تا بام خانه‌ها که یک طبقه بودند و ارتفاع حدود سه متر داشتند، پر از برف می‌شد، که در این صورت مردم از روی برف و بام‌ها رفت‌و‌آمد می‌کردند.

نکته دیگری را که باید اشاره کرد، اینکه سطح کوچه و خیابان خاکی بود، بنابراین از باران و برف گل و رفت‌و‌آمد مشکل می‌شد.

اعتمادالسلطنه از این موضوع، حادثه‌ای را نقل کرده است:

«5 صفر 12 قمری .‌.. کوچه‌ها خیلی کثیف است .‌.. باران و برف زیاد در این چند روز واقعا ً کوچه‌ها را خیلی ضایع کرده بود .‌.. شاه از خیابان تلگراف‌خانه و مریضخانه (سپه = امام خمینی) که سنگفرش نبود عبور فرمود. گل زیادی دید ..‌. مرا خلع کرده‌اند .‌..»

اعتمادالسلطنه در آن زمان متصدی احتسابیه (شهرداری) تهران بود.

راه‌های اطراف تهران هم، با توجه به خاکی بودنشان از چنین وضعی برخوردار بودند، در برف‌های معمولی باز و آمد‌و‌شد برقرار بود، لیکن گاهی که برف زیاد می‌بارید، عبور درشکه و کالسکه وسیله‌های آن زمان غیر ممکن می‌شد و ناگزیر از اسب استفاده می‌کردند و یا پیاده می‌رفتند.

اعتمادالسطنه می‌نویسد:

«پنجشنبه 7 جمادی‌الاولی 1306 قمری .‌.. درشکه خودم را چهار اسبه بسته بودم که تا جاجرود بروم، سرخه حصار که رسیدم، دیدم، غیرممکن است، تمام کوه و دشت و آسمان و زمین یخ بسته است (پس از پنجمین بارش برف) از سرخه حصار سواره (با اسب) به جاجرود آمدم.»

راه‌های آن زمان به خصوص راه کوهستانی راه مالرو و پاره‌ای کالسکه رو بوده‌اند.

5. خراب شدن ساختمان‌ها در برف:

به طور متوسط، اگر بیست سانتی‌متر برف ببارد، هر متر‌مربع از آن حدود هشتاد کیلو‌گرم وزن خواهد داشت. بنابراین چنانچه دو سه بارش روی هم بماند، وزن زیاد وارد بر سقف و نفوذ آب در بنا امکان تخریب آن بناهای خشتی را پدید می‌آورد. اعتمادالسطنه و دیگر نویسندگان آن دوره از تخریب خانه‌ها بر اثر بارش برف اشاراتی دارند. امروزه نیز این تجربه را بارها دیده‌ایم:

«5 جمادی‌الاولی 1306 از برف اتاق آبدار خانه خراب شد .‌..» و «18 ربیع‌الثانی 1307.‌..» /روزنامه خاطرات.

6. بارش‌های نادر:

غیر‌معمول‌ترین (زود یا دیر هنگام) برفی را که اعتمادالسطنه در دوره پنجاه ساله پادشاهی ناصرالدین شاه گزارش کرده است، مربوط به 15 مهر ماه است:

«دوشنبه 17 ربیع‌الثانی 1313 قمری .‌.. قله البرز (توچال) تا نزدیک پیاز چال سفید شده است .‌.. کمتر سالی دیده بودم، که پانزدهم میزان (مهر) برف به این شدت ببارد .‌..»

مرحوم جعفر شهری هم در این باره روایتی دارد:

«از برف‌های سنگین و عجیب تهران برفی بوده که در هفتاد روز پس از نوروز سالی باریده و برایش ساخته شد:
«ز بعد هفتاد، یه برفی افتاد، به حق این پیر، به قد این تیر» که مقصود تیر چوبی جلو پیر عطا (زیارتگاهی در محله عودلاجان) بوده ...»

7. تلفات در برف:

در گذشته مردم به سرما بیشتر عادت داشتند. و در زمستان لباس گرم به تن می‌کردند و دمای داخل خانه با بیرون خیلی تفاوت نداشت، آنها زیر کُرسی می‌رفتند و فقط آن فضای کوچک را با آتش ذغال و پهن و...گرم نگه می‌داشتند. تلفات سرما وقتی پیش می‌آمد، که از خانه بیرون می‌ماندند، مثلاً در سفر‌های زمستانی و در راه‌های بین شهری این اتفاق بسیار رخ می‌داد، این درحالی بود که در آن عصر، گاهی مسافران طعمه گرگ و یا حیوانات وحشی دیگری می‌شدند.

8. بازی در برف:

درست است، که بچه‌های تهران قدیم در دوره قاجاریه از بچه‌های امروز کلان شهر تهران، امکانات کمتری داشتند، اما آنان نیز در فضای باز محلات به ساختن حیوان‌های برفی نظیر؛ شتر، الاغ، فیل و .‌.. می‌پرداختند و با برف به سر و کول هم می‌زدند. و به بازی می‌کردند. در منابع تاریخی قاجاری از برف بازی بچه‌ها یاد شده و آمده آنها بجای آدم برفی معمول امروز بیشتر به ساختن حیوانات برفی دست می‌زدند.

9. پارو:

در تهران قدیم بر عکس امروز که پارو‌ها از پلاستیک است، پارو‌ها همه چوبی بودند. پارو‌ها یک تکه بود و با مهارت طوری تراشیده شده بودند، که هنگام پارو کردن برف پارو در دست به چپ و راست نچرخد. مرحوم جعفر شهری در این باره می‌نویسد:

«پاروها در گذشته بیشتر از گیلان و مازندران می‌آمد، ولی چون آن‌ها بزودی ترک می‌خوردند، نوع اعلاء آن‌هایی بودند، که در تهران از چوب خشک تراشیده بودند .‌.. نگهداری پارو نیز آن بود، که با روغن خوب آن را چرب کرده تا آب بدان نفوذ نکند.»

10. پارو کردن برف و بام غلتان زدن در باران:

شیروانی و این نوع سقف شیب‌دار در دوران ناصرالدین شاه برای نخستین بار در ایران و تهران باب شد. با رواج شیروانی به خصوص در شمیرانات تکلیف آن سقف‌ها روشن بود، نیازی به پارو کردن نداشت، ولی سقف‌های مسطح، در برف نیاز به پارو کردن داشت و چنانکه گفته شد، اگر پارو نمی‌کردند، چه بسا سنگینی برف و نفوذ آب باعث خرابی سقف می‌گردید.

و اما درباره پشت بام‌های کاهگلی آن روزگار به هنگام بارش باران، که باید پس از ده بیست دقیقه بارش و خیس شدن لایه نازک رویی بام به بام می‌رفتند و با غلتاندن سنگ بام غلتان (سنگ استوانه‌ای مخصوص) در تمام سطح بام، لایه رویی سقف را می‌فشردند، تا از نفوذ آب باران به عمق سقف جلوگیری گردد. بدین ترتیب آب باران سطح بام به ناودان هامی رسید و شرشر داخل کوچه می‌ریخت. نکته قابل توجه اینکه عمل غلتاندن باید حتما هنگام بارش، انجام می‌شد.

11.  ضرب‌المثل‌ها:

ضرب‌المثل‌های فراوانی از برف میان مردم رواج داشت نظیر:

«برف را دید و گفت می‌بارد.» به جای توضیح واضحات به کار آید.

«مثل کبک سرش را زیر برف می‌کند» در توضیح این که کسی بخواهد دیگران را کودکانه گول بزند.

12. تعداد بلور‌های برف:

در طبیعت، مواردی بسیار می‌توان یافت، که آگاهی از آن‌ها حیرت آدمی را بر می‌انگیزد، ولی شنیدن شمار شکل بلور برف واقعا ً انسان را متعجب و متحیر می‌سازد و باورش را سخت می‌کند؛ ده به توان سی و پنج.

بیشتر بخوانید: