در شروع قرن نوزدهم میلادی ناپلئون امپراطور فرانسه، قدرت بلامنازع اروپا بود. او به سال 1805 میلادی برابر با 1219 قمری برای نخستین بار، در رقابت و مقابله با انگلیس به فکر شرق افتاد و یکی از نزدیکان خود مسیو ژوبر (Jaubert) را مأمور شرق نمود. هدف اروپا از شرق آن روز، ایران بود.
ناپلئون قصد داشت، هندوستان ثروتمند را از تصرف انگلیس رقیب و همسایه اروپایی خود خارج سازد. به همین منظور فرستاده او حامل پیامی بود که فتحعلی شاه را ترغیب به حمله به هندوستان نماید.
ژوبر در خاک عثمانی گرفتار شد و مدتی زندانی گشت، به همین دلیل کمی پیش از رسیدن ژوبر به تهران، ژنرال رُمیو (Romieau) دیگر فرستاده ناپلئون بناپارت با هدایای معتنابهی و پیامهای محبت آمیز و فریب آور به تهران رسید، تا فتحعلی شاه را به حمله به هندوستان ترغیب کند، اما دربار بی در و پیکر شاه ایران و به صلاح ندانستن دست پروردگان انگلیسی دربار قجر، این سفیر را ناکام کرد و در روزهای اولیه ورودش به دربار ایران به مرضی ناگهانی در گذشت و در حوالی دروازه عتیق حضرت عبدالعظیم (به احتمال کلیسای طاطاوس) مدفون شد.
ژوبر در 14 شوال 1220 قمری برابر با 5 ژوییه 1806 میلادی به حضور فتحعلی شاه رسید. در ملاقات آن دو توافق شد، که میرزا محمدرضا خان حکمران قزوین همراه ژوبر به سفارت ایران در فرانسه عزیمت نماید. وی با ژوبر به اروپا رفت، در اردوگاه نظامی فینکناشتاین (Finkenstine) در خاک لهستان به تاریخ چهارم ماه مه 1807 میلادی برابر 25 صفر 1222 قمری، عهدنامه معروف به فینکناشتاین را بین ایران و فرانسه امضاء کرد/ قرار داد فین، ص86.
بعد از بازگشت ژوبر به فرانسه، ناپلئون ژنرال کلودماتیو دو گاردان (Claude Maltieu Conte de Gardane) از افسران عالیرتبه سپاه خود را برای اجرای عهدنامه یاد شده راهی تهران کرد. گاردان به سال 1807 میلادی برابر با 1222قمری به ایران مأمور شد.
اعضای هئیت او در تهران و اصفهان کارخانه توپریزی دایر نمودند. جنگ با سر نیزه و اقداماتی دیگر در قشون ایران معمول داشتند. آن زمان اریکی خان (هراکلیوس) حاکم گرجستان با دخالت تفرقهافکنانه روسیه سر از اطاعت دولت ایران تابیده بود و روسیه که قصد تجزیه ایران را داشت، در هر نقطهای از کشور که میتوانست، فتنهانگیزی میکرد.
حرص روسیه در رسیدن به آبهای خلیج فارس و دخالتهای این کشور در ایجاد خلل در یکپارچگی ایران، سر انجام گرجستان و حواشی خطه شمالی ایران به اشغال روسیه در آمد. فتحعلی شاه از این هجوم بسیار ناراحت و متوحش بود. از این روی او یاری جستن از ناپلئون و قوای فرانسه را در انتقام خواهی از روسیه در اندیشهاش میپروراند به ویژه آنکه در پیمان فینکناشتاین هم این امر پیش بینی شده بود. هدف ناپلئون از اعزام گاردان و هئیت همراه به ایران اول، مهیا کردن ایران برای حمله به هندوستان و بیرون کردن انگلیسیها از این کشور بود و دیگر آشنایی با توان و استعداد قشون ایران و کسب اطلاعات از دربار و سیاست و اندیشه شاه ایران بود.
در حالی که فتحعلی شاه همه امید خود را به دریافت کمک از ناپلئون در باز پس گیری اراضی اشغالی توسط روسیه معطوف کرده، کمکهایی از قبیل تحویل بیست هزار تفنگ از فرانسه به قشون ایران و یا تعلیم سربازان و آشنا ساختن قشون ایران با شیوههای جدید اروپائی در نظامی گری و جنگ توسط هیئت گاردان امیدواری شاه قجر را افزایش داده بود. اما ناپلئون ناگهان تغییر سیاست داد و بیآنکه فتحعلی شاه غافل از سیاست روز جهان و اروپا را در جریان بگذارد و یا او خود بتواند به نحوی با خبر شود، با وجود معاهده فینکناشتاین که با ایران منعقد کرده بود، با دولت روسیه وارد مذاکرات تازه شد و سرانجام بی آنکه به حقوق ایران توجهی کند، با روسیه پیمان «تیل ست» را بست.
در این عهدنامه منافع ایران از میان رفت. هر قدر معاهده «تیل ست» برای روسیه و فرانسه حکم همای سعادت را داشت، برای ایران شوم بود و بدبختی به بار آورد. روسیه تا آن وقت دشمن فرانسه محسوب میشد و گرجستان حق مسلم ایران و جزیی از خاک این سرزمین به شمار میرفت، فرانسه با تایید حقوق ایران قرار بود، در حمایت از این کشور، روسیه را مجبور به تخلیه گرجستان سازد، لیکن با انعقاد معاهده «تیل ست» مأموریت ژنرال گاردان ناگهان تغییر یافت. او بیتوجه به حقوق ایران وانمود میکرد، که باید بین ایران و روسیه به نمایندگی مارشال گودوویچ فرمانده قوای متجاوز روسیه صلح برقرار کند.
فتحعلی شاه درمانده و درباریان ترسو و بیکاره تازه دریافتند، که در جنگ با روسیه تنها ماندهاند و از کمکهای ناپلئون خبری نیست و باید فقط به خود متکی باشند. این در حالی بود، که نه آن سلحشوری و خشونت رعبآور و سختکوشی آقامحمدخان در شاه وجود داشت و نه شجاعت و کاردانی و عشق به وطن در اراده درباریان، که در سرباز ایرانی شوری بر انگیزد، تا جبران ضعف قوا برابر دشمن قدرتمند و قهار شود.
بیخبری فتحعلی شاه و دربارش از سیاست روز جهان باعث شد، که در ارتباط با فرانسه و مقابله با روسیه و کشمکش با انگلیس دولت ایران نتوانست، درست تصمیم بگیرد و نه تنها از قوای این کشورها در ایجاد توازن به سود ایران بهرهمند شود، بلکه با به بازی گرفته شدن ایران، در آن ایام بعد از پیمان روس و فرانسه دشمنی روسیه با ایران در تصرف بخشهای شمالی تیزتر و جسارت انگلیس در نفوذ به در بار قاجار افزونتر شد.
این زمان انگلیس حیله گر پا در میان نهاد. او پیشتر از طریق جاسوسان که در دربار ایران و حتی روسیه و فرانسه داشت، از این امر با خبر شده بود. بنابرین موقعیت را سخت مناسب دید و به دولت ایران پیشنهاد کرد، حاضر است در مدتی کوتاه حدود سه ماه تمامی تعهداتی که فرانسه به ایران داده بود،و عملی نکرد، انجام دهد. در این وقت درباریانی که از انگلیس رشوه گرفته بودند هم که تا این زمان مجال خود نمایی نداشتند. پا به میدان نهادند و منویات قلبی خود را که ناظر به ایجاد ارتباط با انگلیس بود، بروز دادند. در عین حال انگلیس به فتحعلی شاه اشاره کرد که رد پیشنهادهای آن دولت در حکم اعلان جنگ و خاتمه سلطنت سلسله قاجاریه است و برای ترساندن شاه قجر یکی از بازماندگان کریم خان زند را نیز برای در دست گرفتن قدرت سفیر انگلیس همراه خود در کشتی آورده بود.
همه این عوامل دست به دست هم داد تا «سر جونز» فرستاده انگلیس با هدایا و پول گزاف فتح دربار ایران را هدف گیرد.
گاردان هم در شرایط بسیار بدی در تهران روزگار میگذراند. خبری از پاریس نمیآمد. با وجود معاهده جدید بین دو کشور روسیه و فرانسه تکلیف خود را نمیدانست. دربار تهران و مردم بسیار بدبینانه به او و همراهان مینگریستند و حتی گاهی رفتن فرانسویان در سطح شهر احتمال بروز آسیبهایی از طرف مردم را در بر داشت. ماموریت گاردان در ایران شکست خورد.
این در حالی بود، که گاردان، ورود سفیر انگلیس را هم که در راه بود، مغایرشان دولت خود میدانست و به دولت ایران پیشتر اعلام کرده بود، در صورت ورود فرستاده انگلیس به تهران، او این شهر را ترک خواهد کرد. بنا براین با نزدیک شدن «سر جونز» به تهران، ژنرال گاردان و همراهان برای رهایی از برزخی که دچارش شده بودند، به طور رسمی در 12 فوریه 1809 میلادی برابر با 27 ذی الحجه 1223 قمری از فتحعلی شاه اجازه مرخصی گرفتند و فردای آن روز از تهران خارج شدند و چند روز بعد «سر هارفورد جونز» (Sir Harford Jones) با جلال و شکوه وارد پایتخت ایران شد.
این بود سرنوشت سفرای اولیه فرانسه در ایران بود.
بجاست اشاره شود، در نخستین نقشههای قاجاری تهران محل سفارتخانه فرانسه در پایتخت، باغی است در شمالشرقی محله عودلاجان، جنوبغربی سهراه امین حضور فعلی. بدان روزگار اراضی شرقی و شمالی محله عودلاجان را که به حصار صفوی (خیابانهای امیرکبیر و ری کنونی) محدود میشد، باغات فراوانی تشکیل میداد.
باغهای معروف پسته بک (بیک)، امین، وقفی، ابراهیم خلیل خان، حسینقلی خان، باغ سادات، شجاعالسلطنه، نظامالعلما، وزیر مختار روس، سپهدار، نظامالدوله و ... همگی در آن محله بودند.
خانه و باغ وزیر مختار فرانسه در ضلع جنوبی کوچهای بود، که امروز آن را با نام نصیرالدوله میشناسیم. بعدها سفارتخانه فرانسه به اراضی شمال باغ حسنآباد (مستوفیالممالک) محل فعلی، واقع در خیابان نوفللوشاتو منتقل شد. امروز مدرسه بدر در اراضی خانه و باغ قدیم وزیر مختار فرانسه در محله عودلاجان برپاست.