پس از پایتختی تهران این شهر مقر حکومت قاجاریه شد و شاه و درباریان قجر در این شهر اقامت گزیدند. بنابراین تهران افزون بر به عهده گرفتن امر مرکزیت اداری، مرکز تجارت و اقتصاد و محل استقرار سفارتخانههای روس و انگلیس و دیگر کشورها شد و در جوار این توجهات کار و فعالیتهای کسبی نیز در شهر بیش از دیگر همتایانش رونق گرفت و شهری شد مهاجرپذیر.
این عوامل موجب گردید تا تهران علاوه بر توسعه و رشد جمعیت، شاهد پیدایی بسیاری از پدیدههای نوظهور غرب و نیز محل نمایش جمع فراوانی از رفتارها و سنتهای غربی در ابعاد مختلف باشد.
یکی از تاثیرپذیریهای آن دوران، پیدا شدن انواع غذاخوریها و تحول و تکامل آنها در مسیر زمان است. افزایش شمار اروپاییان در تهران و ازدیاد جمعیت ایرانیان اروپا رفته و عواملی دیگر زمینه ساز پیدایی غذاخوریهای عمومی در تهران گردید و این امر سبب شد تا رفتهرفته رستوران، بار، هتل، کافه و انواع دیگر این اماکن در جامعه ایرانی رخ نماید.
با فروپاشی سلسله قاجاریه و ظهور پهلوی در رویارویی مدرنیته و سنت، سرعت تحولات و دگرگونیها افزایش یافت و جلوهگریهای آن پریوش و خموشیهای این پیر دیر شتاب بیشتری بخود گرفت. ورود ابزار صنعتی و ترویج رفتارهای نو و تغییر تدریجی هنجارهای جامعه، گو این که توامان با مقاومت و مخالفت سنت گرایان روبرو بود، اما امری ناگزیر و محتوم نشان میداد. در این معرکه دوشادوش تغییرات همه جانبه جامعه، اندکاندک غذاخوریها از محل صرف غذای صرف خارج میشد و نوعی سرگرمی و ایجاد محیط تفریح و فضای نشاط نیز بدان افزوده میگشت. از این منظر بود که کمکم بارها و کافهها و کازینوها و کابارهها و ... پدید آمدند.
کابارهها عموما محل تجمع و خوشگذرانی ثروتمندانی بود که با اتومبیلهای آخرین سیستم بدان جا میآمدند تا علاوه بر تفریح و خوشگذرانی تصمیمات مهم فردا را اتخاذ کنند.
مشتریان این کابارهها باید توانایی پرداخت صدها تومان خرج یک میز و شام چند نفره را داشته باشند، هزینهای که از حقوق ماهیانه بسیاری کارگران و کارمندان بیشتر بود. تا بتوانند شاهد هنرنمایی خوانندگان محبوب خود از نزدیک باشند تا بتوانند شاهد رقص جمیله با تنی نیمه عریان و رقاصههای خارجی و داخلی و حرکات موزون و هوسانگیز آنها باشند.
در این کابارهها گروههای هنری و آرتیستهای صاحب نام خارجی و خوانندگان معروف ایرانی و خارجی، در جلب مشتری به رقابتی کشنده دست میزدند در این امر خود کابارهها نیز رقابتی جانفرسا پیش رو داشتند که گاهی فجایع و ماجراهایی ناروا در تعاقب داشتند.
در پی خوشیها و ساعات مفرح این نوع تفریحات، قتلها و حوادث ناگوار نیز از روی مستی و روابط عاشقانه ناخواسته و خود خاسته رخ میداد. کابارههای تهران از ساعت هشت و نه شب شروع و یکی دو ساعت بعد از نیمه شب تعطیل میشدند. در این قبیل کافهها، همیشه چند نفر یکهبزن و بزنبهادر که نقش ماموران خصوصی را (با هماهنگی پلیس محل) بودند که مشتریان مزاحم را با اردنگی از کافه بیرون بیندازند.
در کافهها و کابارهها آمدن با خوانندگانی از نسل نخست چون قمر و ... آغاز شد و در این اواخر که آغاسی و سوسن میداندار شدند پایان یافت. نمایش روحوضی از مهدی مصری و سعدی افشار هم از دیگر سرگرمیهای کابارهها بود.
در این مطلب به شکلگیری کاباره شکوفه نو یکی از مشهورترین کابارههای تهران عصر پهلوی پرداخته می شود. این کاباره تنها یک کاباره نبود، بلکه محل تعیین و تغییر بسیاری از سیاستهای کلان جامعه و حتی مقامات عالیرتبه به شمار میرفت. این محل در پس ظاهر مشهور اجتماعیاش هسته شکلگیری بسیاری از ماجراهای تعیینکننده و تاثیرگذار در روزگار خود بود.
حجازی کافهای محقر را در خیابان خاکیای در جنوب غربی تهران خرید و کمکم به توسعه و رشد آن دست زد تا در ادامه مسیر زمان بعدها کافه شکوفه نو را آفرید. کافه شکوفه که از دو مغازه کوچک در چهارراه معزالسلطان تشکیل میشد کافهای بود که بعداً به کافه شکوفه نو تبدیل شد و در جرگه معروفترین کابارههاى ایران در آمد.
دو مغازه غذاخوری محقر را حجازی خریداری کرد و رونق داد و سرگرمی و مشروبات الکلی را نیز به همراه غذا افزود که از اقبال مشتریان برخوردار شد و همین نکته موجب گردید تا همگام با هجوم پیامدهای تکنولوژی و غیره در تاسی به کابارههای آمریکا و اروپا و دنیای غرب مبادرت به ساختن شکوفه نو که کافهای جدید در شرق قلعه (روسپیخانه تهران) و ضلع غربی خیابان سی متری (کارگر) نماید. کابارهای که دیگر رفتن بدان جا کار سادهای نبود از قبل باید میز رزرو میکردید و ...
تاریخچه مختصری از این کاباره را از شماره 126، اسفند 1354
مجله ستاره سینما باز میخوانیم:
صنعت کابارهداری در ایران عمر چندانی ندارد و کاباره در ایران تکاملی از بنگاههای شادمانی 35 تا 40 سال قبل میباشد. در سالهای نه چندان دور در عهد قاجاریه و خصوصا دوره حکومت ناصرالدین شاه که به دوره ناصری معروف است وسایل طرب به میزان و تنوع کنونی وجود نداشت. از رادیو و تلویزیون و سینما خبری نبود. خوانندگان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکردند. زن آوازهخوان وجود نداشت. در بزمهای مدل آن روزگار که عبارت از تئاترهای روحوضی و سیاه بازی بود بعلت این که مردم هنرنمایی زن را قبیح میدانستند. کابارهداری در ایران تکاملی از بنگاههای شادمانی میباشد. بنگاههای شادمانی هنوز هم به یادگار از آن روزگاران تک و توک در خیابان سیروس و سیمتری به چشم میخورند. اولین بار در ایران ناصرالدین شاه قاجار در سفری که به انگلستان نمود. یک دستگاه گرامافون از کمپانی فون انگلستان هدیه گرفت و با خود به ایران آورد.
گویی بنگاههای شادمانی، شادیآفرین مجالس جشن عروسی و ختنهسوران آن دوران بوده است. بنگاههای شادمانی برنامههایی تنظیم مینمودند که عموما شامل برنامه سیاه بازی که از محبوبترین نمایشات آن زمان بود. و رقصهای ملی و فولکوریک، عربی، ترکی، وغیره و ذالک بود. البته اجرای این برنامهها فقط در مجالس خصوصی اشخاص صورت میگرفت و محل نمایش عمومی نداشت. اولین محل نمایش عمومی در محل کاباره شکوفه نو فعلی به نام «کافه شکوفه» به سرپرستی حجازی شروع بکار نمود (پدر پرویز حجازی مدیر فعلی شکوفه نو و باکارا). در آن زمان محلی را که عبارت از دو مغازه تو در تو بود ابتیاع نمود و به صورت سالن غذاخوری درآورد که در آن جا مشروبات الکلی و انواع اغذیه سرو میشد و در خلال اینکار افرادی نیز با سرگرم کردن مشتریان مشغول میشدند این برنامههای هنری عبارت بود از گربهرقصانی، نمایش لوطی و عنتر والاغیر و نهایه! کمکم استقبال مردم از برنامههای کافه شکوفه حجازی را برآن داشت که در فکر ایجاد برنامههای دیگری به تقلید از برنامههای کابارههای آمریکا و اروپا که وصف آن را شنیده بود، بیفتد.
این فکر با ورود فیلمهای آمریکایی به ایران و نمایش واریتههای موزیکال در این فیلمها در حجازی قوت گرفت. پس از آن حجازی به دنبال ایجاد برنامههای ابتکاری و متنوع هنری بود تا ذائقهای را که برای تماشاچیان و مشتریان صاحبدل! بوجود آورده بود به نحو مقتضی ارضاء نماید، کمکم کافه شکوفه به شکوفه نو تبدیل شد و صنعت جدید کابارهداری در ایران شکل گرفت.
پس از شکوفه معدود کاباره و کافههای ساز و ضربی دیگری در تهران پا گرفت که درحال حاضر شهرستانها نیز تک و توک به داشتن کابارههای ساز و ضربی مفتخر شدهاند! از جمله برنامههای پرطرفدار کابارهجات! برنامههای فکاهی و آلوده به طنز میباشد. پایهگذاران برنامههای فکاهی را سیاههای نمایشات روحوضی میدانند. از جمله سیاههای معروف «مهدی مصری» نامی بوده است که سالها با سیاه کردن خود تماشاگران را نیز سیاه کرده است! اخیرا نیز «سعدی افشار» نامی پیدا شده است که موجب رونق بخشیدن و حیات جدید این برنامه هنری سنتی ایران شده است.
صابر آتشین بیست و دو سال قبل در کافه شکوفه (شکوفه نو فعلی) به انجام برنامههای فکاهی میپرداخت که در اجرای این نمایشات دختر هنرمندش «گوگوش» که در آن سالها سه چهار سالی بیشتر سن نداشت او را یاری مینمود.
برنامههای این پدر و دختر هنرمند از محبوبترین و پربینندهترین برنامههای آن زمان بود.
برنامههای فکاهی صابر آتشین و گوگوش شروع خوبی بود برای کمدینهایی دیگری که بعد از او به این رشته هنری نمایش پیوستند. کمدینهایی چون: برادران تقدسی، برادران رسولی، راما، قاسم گلی و تعدادی دیگر. خوراک اولیه این کمدینها مطالب طنزآلودی در زمینههای اجتماعی میباشد و ...
بنابراین میبینید که فکاهیسرایی و دامنه فکاهیات بسیار گسترش پیدا کرده است و همه به نوعی کمدین شدهاند! در کابارهها و کافههای ساز و ضربی برای هر کمدین و یا هر زوج کمدین نظیر برادران رسولی یا تقدسی یا ایکس و غیره دستمزد معینی در حدود یکصد تا یکصد و پنجاه تومان برای هر شب اجرای برنامه پرداخت میشود و کمدین در قبال ماهی سه تا چهار هزار تومان دستمزد بایستی پول لباس و دستمزد فکاهیسرا و طنزنویس بپردازد تا مطلبی برای اجرا بدست آورد.