تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
«لوط» پسر برادر ابراهیم علیهالسلام، نام پیغمبری از بنیاسرائیل است. در قصصالانبیاء آمده: «.. . پس فرشتگان قصد شهرستان لوط کردند ...» لوط را طایفهای بود که به قوم «لوط» معروف است.
لوطی، در لغت منسوب به قوم لوط است. یعنی لاطی و غلامباره و نیز قمار باز، شرابخواره، رند، بیباک، مطرب و دلقک. لوطی خورشدن (کردن) یعنی به تاراج رفتن و یا بردن است.
گو این که «لوطی» در ادبیات نوشتاری بار منفی دارد و ضد ارزش است، ولی در تداول عامه، شخصیتی را تداعی میکند که معتقد به رعایت چهارچوب اخلاقی بر اساس گذشت و جوانمردی است. از این روست «لوطیگری» را جوانمردی و آزادگی و بخشندگی معنا کردهاند. در عین حال در گذشته لوطی معنایی تخصصی هم داشته به طوری که مطرب و افرادی که از طریقی سبب شادی و انبساط خاطر مردم (از قبیل عنتریها و ...) میشدند را لوطی میگفتند.
گذر، (گذار) لوطی صالح در جنوب محله عتیق بازار تهران واقع است و جدا از این که لوطی صالح که بوده؟ خوب یا بد، برپا ماندن این نام، دستکم دویست سال پس از نامگذاری آن، در پایتخت کمی بیش از دویست سال تهران به لحاظ حفظ میراث فرهنگی و معنوی این سرزمین دارای بسیار با ارزش است.
در این مجال اندک به شرح احوال لوطی صالح و نیز موقعیت گذر مزبور و تاریخچه آن و ابنیه موجود در این گذر میپردازیم:
لوطی صالح پیش از این که به تهران بیاید و در محله بازار ساکن شود، در شهر شیراز میزیست. زمانی که کریمخان بر اریکه سلطنت ایران تکیه داشت. او در دربار پادشاه زند، آمد و شد، داشت و اسباب نشاط و طرب شاه را فراهم میساخت. یعنی وی به اصطلاح آن روز جزو عمله طرب و دلقک دربار بود و از آن جای که در آن سالها، آقامحمدخان در دربار زندیه تحتالحفظ زندگی میکرد، با وی آشنا بود و این آشنایی به قدری صمیمانه بود که لوطی صالح، بعضی اخبار مورد نظر را به آقامحمدخان میرساند و به قول احمد میرزا عضدالدوله، جاسوسی او را میکرد.
پس از انقراض حکومت زندیه و هنگام پادشاهی آقامحمدخان، لوطی صالح از شیراز به تهران آمد و در این شهر ساکن گردید و از نزدیکی به دربار دو پادشاه، مال و مکنت فراوانی کسب کرد. او در زندگی به پیروی از «عبید زاکانی» که گفته است:
«رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز / تا داد خود از کهتر و مهمتر بستانی»
از طریق مطربی و دلقکی به دربار راه یافت و سالیان بر آن مسند پای کوبید. مانند بیشتر آدمهای که چون سوار گشتند بیمهابا میتازند و بیخیال از دوران پیادگی خویش، خدا را بندهشان نیست و به اصطلاح جوانهای امروزی «جوگیر» شد و سرانجام از همان نردبان ترقی که سبب صعودش بود، سقوط کرد و بر نطع زمین رخ نمود.
لوطی صالح، شبی در مجلس شرب جعفرقلیخان در غالب لودگی و مسخرگی، آقامحمدخان را که دوران اسارتش را دیده و پادشاهیاش به چشمش نمیآمد، تمسخر میکند. جاسوسان، شاه را از این مجلس باخبر میکنند. شاه دستور میدهد، برادرش جعفرقلیخان را بکشند و لوطی صالح را نیز با وجود روابط صمیمانه فیمابین، فرمان میدهد تا دماغش را ببرند و از مملکت ایران نفی بلد کنند که چشمپوشی از احساسات و اعوطف انسانی از خصوصیات حکام بوده است. بدین ترتیب مطربی و دلقکی که لوطی صالح را قاتق نانش شده بود، بالاخره قاتل جونش شد. پس از لوطی صالح این گونه نامش تغییر نکرد و تا امروز باقی ست.
بهترین سندی که در معرفی لوطی صالح و آن ماجرا میتوان بدان اشاره کرد «تاریخ عضدی» نوشته احمد میرزا عضدالدوله پسر فتحعلی شاه قاجار است:
«شبی در مجلس شرب، لوطی صالح شیرازی که در عهد کریمخان در شیراز اظهار چاکری بلکه جاسوسی به جهت شاه شهید مینمود، بعضی مطالب به طور مضحکه در خدمت جعفرقلیخان (برادر آقامحمدخان) گفته بود که خلاف اقدام سلطنت بود. خبر به آقامحمدخان رسید و ... در وقت خود به قانون معمول یک نفر شاهنامهخوان برای شاه مشغول خواندن شهنامه شد. چنانچه در سلطنت خاقان مغضور (فتحعلی شاه) هم عبدالحسینخان ملایری در هنگام سواری، در پهلوی رکاب محلی به آواز بلند شاهنامه میخواند، شاهنامه خوان در خدمت شاه شهید این بیت را خواند:
به هر جا بسر فتنه جویی که دید / ببرید بر رخنة ملک چید
حضرت پادشاهی به مجرد شنیدن این حالت منقلب شد. در همان شب یا شب دیگرش جعفرقلی به طناب افتاد ... »
آقامحمدخان پس از کشتن برادرش که از جانب او احساس خطر میکرد به لوطی صالح میگوید:
به جهت مسخرگی و صحبتهای که در مجالس اجزای سلطنت زندیه و در حضور خود وکیل میکردی سرمایه و مکنت ترا میدانم. باید راست و بیکم و کاست بگویی و تقدیم کنی تا جانت به سلامت ماند. لوطی صالح عرض کرد؛ راست میگویم و تقدیم هم میکنم. اما خداوند عالم در وجود تو، گذشت خلقت نفرموده، میگیری و باز جان مرا تلف میکنی، فرمودند تو نگفته من میدانم، چه داری از ملک و مال و پول که پیش تجار داری سپردهای قریب پانزده هزار تومان داری. لوطی صالح عرض کرده بود به خدا قسم زیاده بر هشت هزار تومان ندارم و میدهم. فرموده بودند؛ این مبلغ از او گرفته شود. روز دیگر او را خواسته فرمودند، میباید در حق تو رفتاری شود که دیگر روی به رفتن مجالس و صحبت مضاحک را نداشته باشی. حکم شد، دماغ او را بریدند. بعد از بریدن دماغ، چون لوطی صالح آشنای ایام گرفتاری بود، باز جرأت نموده عرض کرد:
«دیدی که خداوند تعالی در وجودت گذشت نیافریده. آقامحمدشاه فرمودند، آنچه از او گرفته شده بود، رد کردند و فرمودند، برو به عتبات و مجاورت اختیار کن، زیرا میترسم باز طرف غضب من واقع شوی و حرف تو راست شود.»
لوطی صالح بدون این که دیناری ضرر مالی تحمل کند با همان دماغ بریده و با کمال تردماغی رفت و در مشهد کاظمین علیهالسلام تا زمان وفات مجاورت داشت.»
گذر لوطی صالح در بسیاری از منابع تاریخ تهران و در نقشههای تهران مربوط به دوره قاجاریه درج گردیده است:
- نقشه برزین روسی به سال 1258 قمری، (چاپ در مسکو)
- نقشه موسیوکرشش و آموختگان دارالفنون به سال 1275 قمری، (چاپ در تهران)
- نقشه نجمالدوله به سال 1309 قمری، (چاپ در تهران)
موقعیت جغرافیایی این گذر که در محل تقاطع چند معبر پدید آمده است، در جنوب محله بازار و نزدیک ضلع جنوبی حصار صفوی (خیابان مولوی) و شمال شرقی باغ ایلچی (باغ قدیم سفارت انگلیس) و شمال غربی زنبورکخانه و گود زنبورکخانه واقع است.
با مطالعه و بررسی نقشه برزین کهنترین نقشه تهران و مقایسه آن با دو نقشه دیگر این دوره از یک سوی و تدقیق در اسناد نوشتاری اوایل حکومت قاجاریان از دیگر سوی و این که میدانیم توسعه و تحول تهران در سلسه قاجاریه در دو مقطع زمانی بسیار مهم است. یکی بعد از آمدن و مهاجرت عدهای از آوارگان جنگ ایران و روس به تهران که اثر خود را در دوره محمد شاه هویدا ساخت، و دیگر در دوره ناصری پدید آمد که منتهی به صدور فرمان ساخت حصار جدید ناصری از سوی شاه به سال 1284 قمری، گردید، میتوان چنین اظهار نظر نمود.
الف: نام گذاری لوطی صالح بر این گذر، باید در دوره آقامحمدخان و زمان سکونت لوطی صالح در آن محل صورت گرفته باشد که با تغییر حکومتها همچنان تا امروز باقی مانده است.
ب: از آنجا که در تهران قدیم، روال معمول بر این بود که همصنفان در جوار یکدیگر سکنا میگزیدند، نظیر کوچه شترداران، کوچه قاطرچیها، کوچه ارامنه، محله عربها و غیره (اگرچه ممکن بود، در دورههای بعد تغییر جا بدهند.)، سبب نامگذاری این گذر، هم واقع شدن خانه لوطی صالح در این گذر بوده است که امروز اثری از آن نیست، اما برپایی قهوهخانه باغ ایلچی در آن محل، در اواخر قاجاریه که پاتوق مطربها و دستههای روحوضی بود، دلیلی است بر سکونت داشتن اهل این صنف در آنجا و این خود میرساند، لوطی صالح در بدو ورود به تهران مجاور پیشکسوتان صنف مطربی که در آن محل تجمع داشتند، سکنا میگزیند.
ج: تقاطع این گذر، احتمالاً پیشتر، پدید آمده، اما به احتمال قوی بازارچه گذر مزبور باید در حوالی دوران سلطنت آقامحمدخان احداث شده باشد که اثری از نام دیگری بر آن پیش از لوطی صالح در اسناد نیست. وجود باغ نسبتاً وسیع ایلچی در جنوب غربی این گذر تا سالهای سلطنت محمد شاه و ناصرالدین شاه این احتمال را تقویت میکند که تا حوالی سلطنت آقامحمدخان، این ناحیه مانند غرب محله سنگلج و شمال و شرق عودلاجان و جنوب چال میدان پوشیده از باغ و مزارع کشاورزی بوده و هنوز مسکون نشده بوده است.
د: تکیه خدا آفرین در این گذر است و امامزاده ابراهیم در جنوب شرقی آن در گود زنبورکخانه خانه و باغ ایلچی انگلیس در غرب این گذر، قرار داشته است.