جمعه, 31 فروردین 1403

تاریخچه لوطی و لوطی‌گری

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
تاریخچه لوطی و لوطی‌گری

جوانمرد و آزاده و خوبروی

آیین فتوت و جوانمردی جریانی است که ریشه در باورهای کهن مذهبی و منش اخلاقی ایرانیان دوران باستان دارد و در مسیر پر فراز و نشیب تاریخ این ملک کهن، هماره خصلت پهلوانی و صفت نیرومندی ممدوح ایرانیان بوده است.

یکی از عوامل زایش و پرورش آن خصلت، زورخانه بوده و هست که این آیین را باید در فرد بپروراند و تقویت نماید. جایی که قدرت بدنی و شجاعت و سلامت روحی ورزشکار شانه به شانه هم می‌بالد.

 به شهادت اوستا در آیین زرتشتی، فرد نیازمند روح پهلوانی و آمادگی جسمانی است تا برای یاری اهورا مزدا در چالش با اهریمن بستیزد و ضعف و زبونی را خوار شمرد.

در تاریخ ایران زمین، جماعتی بسیار دعوی صفت پهلوانی داشته‌اند و گاهی نهادی اجتماعی بپا ساخته‌اند و ... اما صحت و سقم ادعای آنان را برگ‌های پرشمار این تاریخ باز می‌نمایاند. عیاران، شطاران، شاطران، باباشمل‌ها و داش‌مشدی‌ها و .... لوطیان تمامی از این مدعیانند.

افسونگری‌های قدرت و ثروت برای بشر غیرقابل پیش‌بینی و جامعه پرفراز و فرود ایرانی و تاریخ دراز دامن سرزمینمان، همگی بر آن شده‌اند تا نگذارند، هیچیک از این مدعیان بر ادعای خویش دیرزمانی استوار مانند.

چنین است که هر دو گروه از خوش‌نامان و بدنامان تاریخ را در زمره این مدعیان می‌توان یافت. جمعی که روزی به یاری مردم علیه ظلم و جور حاکمان جبار برخاسته‌اند و فقیران و ضعیفان را یاور بوده‌اند و روزگاری دگر همان گروه راه زده‌اند و شرارت کرده‌اند.

از قرن دوم به بعد فتوّت با تصوّف در آمیخت و بسیاری از اهل فضل و فکر بدان روی آوردند و فتوّت را به مرحله جدیدی بردند، در این زمان راهزنی، دزدی و ... جای خود را به ارزش‌های اخلاقی نیک داد.

جمعی از پژوهشگران سرآغاز جوانمردی و فتوّت را ایران، خاصه ایران پیش از اسلام، می‌دانند. از آن جمله ملک‌الشعرای بهار سرآغاز جوانمردی را در ایران و به طور خاص از میان اسواران عصر قدیم و دوره هخامنشی می‌داند. سعید نفیسی نیز معتقد است؛ سرآغاز این جریان از جوانب تاریخ اجتماعی ایران پیش از اسلام است. مهرداد بهار هم آن را در سابقه پهلوانی تاریخ ایران جستجو می‌کند.

و محققان اروپایی از جمله فرانتس تیشنر مبداء فتوت را انجمن‌ها و اتحادیه‌های اواخر عهد عتیق و شهرهای روم شرقی می‌داند.

در قابوس‌نامه آمده: «... اصل جوانمردی سه چیز است: یکی آنکه هر چه گویی بکنی و دیگر آنکه خلاف راستی نه گویی، سوم آنکه شکیب را کاربندی، زیرا که ره صفتی را که تعلق دارد به جوانمردی به زیر آن سه چیز است»

فتی کیست؟ گفت؛ آنکس که نه در باطن وی دعوی باشد و نه در ظاهرش تصنع و ریا چنان که از آن سر که بین او خداوند هست سینه خودش آگاه نباشد تا به خلق چه رسد. (زرین‌کوب، جستجو در تصوف ایران، ص 349).

اینکه بخواهیم معنای واحدی برای فتیان، عیاران و هر گروه دیگر اجتماعی تعریف و معین سازیم به خطا رفته‌ایم زیرا آنچه اعمال و رفتار ایشان را در طول تاریخ معین کرده است حال و روز شخصی آنان که نشات گرفته از ذات و حس متغییر آدمی است و عامل موثر دیگر اقتضائات و شرایط روز جامعه است که امری بسیار طبیعی خواهد بود

چنان که زمانی عده‌ای از فتیان در شام و عراق بوده‌اند که اهل لهو لعب و شراب و غنا بوده‌اند و در قرن سوم، از هیچ فساد و خرابکاری‌ای و حتی لواط ابا نداشتند. دزدی و غارت اموال مردم به ویژه اغنیا از قرن چهارم در میان اهل این جریان باب شد که این بار عنوان شاطر و عیار را بر خود داشتند.

این روند قتل و غارت و چپاول عیاران تا قرن پنجم ادامه داشت تا اینکه عیاران در این زمان با عنوان احداث وارد سیاست شدند و در عزل و نصب امیران و حاکمان نفوذی بسیار داشتند. فتوت در قرون ششم و هفتم با روی کار آمدن خلیفه ناصر صاحب تشکیلات پیچیده‌تر شده و حالتی رسمی و تشریفاتی به خود می‌گیرد. این جریان به دلیل فساد تباهی و بی‌بند و باری فتیان در زوایا و لنگرها به تدریج از قرن هشتم به بعد رو به افول می‌نهد تا زمان صفویه که اساساً به حوزه‌ای مانند زورخانه محدود می‌شود و آنچه امروز از آن می‌بینیم ورزش باستانی و پهلوانی و پاره‌ای اصول اخلاقی لوطی‌منشانه و به اصطلاح داش‌مشدی است

آداب تشرف به آیین فتوت سلسله مراتبی سخت داشت. در این سلسله، شیخ، پیشرو، مهتر، پیشوا، رهبر، پدر (اب) یا رأس‌الحزب (سرگروه) نامیده می‌شد.

پیش از بررسی تاریخچه لوطی، به بازخوانی تاریخ دیگر مدعیان می‌پردازیم:

پهلوانان

پهلوان ترکیبی‌است از «پهلَو» + «ان» و آن را منسوب به پَهلَو سرزمین پارت دانسته‌اند که مردمانش به توانایی و دلیری شهرت داشتند. سنت‌هان ایشان هم که آمیزه‌ای از سلحشوری و جوانمردی بوده‌است نزد ایرانیان به سنت پهلوانی مشهور گشت و بر زندگی و حماسه‌های ایرانیان تأثیر بسیاری گذاشت.

پهلوانی آئینی است باستانی و ریشه آن به زمان اشکانیان باز می‌گردد. اسطوره‌های پهلوانی در فرهنگ ایرانی، پهلوانان شاهنامه هستند.

پهلوانی در دوره بعد از اسلام با برخی مفاهیم اسلامی ممزوج گشت. مولاعلی (ع) در آئین پهلوانی بعد از اسلام معمولاً به عنوان سمبل یک پهلوان کامل مطرح می‌شود. حسین کرد شبستری از پهلوان‌های مشهور آذری روزگار صفویان.

 

عیاران

عیار به معنای زیرک، چالاک. حیله بازی، مکاری، و جوانمردی آمده است. عیاری یکی از طرق تربیت قدیم بوده و از اواخر قرن دوم هجری وجود داشته و عیاران اصول و روشهای مخصوصی در زندگانی داشته‌اند که بتدریج با تصوف آمیخه بصورت فتوت درآمده ‌است.

کهن‌ترین گروه جوانمردان تاریخ ایران عیاران‌اند نام‌هایی مانند سالوک (معرب آن صعلوک) و رند نیز که به معنای گدا، درویش و فقیر است برای نامیدن این جمع به کار می‌رفته است. آنان اصول اخلاقی و مبارزاتیِ ویژه‌ای را برگزیده و کمک به فقیران را پیشه خود ساخته بودند. در مواقعی ظاهر می‏شدند که مملکت دچار هرج و مرج می‌شد. در عین حال گاهی (در طول تاریخ) به راهزنی و غارت کاروان‌ها نیز دست می‌زدند از همین روی برخی واژه عیار را مترادف دزد و طرار و شبرو دانسته‌اند.

زمانی مردم از حضور عیاران امنیت نداشتند. عیاران خاصه در بغداد به شاطر نیز معروف بوده‌اند. یک حکومت تروریستی به مدت نه سال به وسیله عیاران در بغداد بوجود آمد.

ملک‌الشعرای بهار اعتقاد دارد که لفظ عیار همان «ای‌یار» فارسی و «ادییار» پهلوی است.

روزگار صفاریان اوج درخشش فعالیت عیاران بوده ‌است، اگرچه بعد از صفاریان نیز فعالیت عیاران متوقف نشده ‌است.

نجم دایه در مرصادالعباد، عیاری را یکی از مراحل سیر و سلوک شمرده ‌است و حافظ و مولانا و عطار خصایل عیاران را ستوده‌اند.

شیخ عطار آرد: «... پیر وقت و از کبار مشایخ بود ... در میان بیابان مرو و باورد خیمه زده بود و پلاسی پوشیده و کلاهی پشمین در سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت، همه دزد و راهزن، هر مال پیش او بردندی او قسمت کردی» / تذکره‌الاولیاء به تصحیح دکتر محمد استعلامی ص90 - 89

 

شطاران

شطاران دسته‏ای از چاقو کشان بودند که لباس مخصوصی به تن می‏کردند و از آن جمله پیش‏بندی داشتند که آن را پیش‏بند شطار می‏نامیدند. شمار آنان بیش از عیاران بود و در ممالک اسلامی بیشتر دوام آوردند و حتی در اندلس مدت‏ها باقی ماندند. شطاران غارت و راهزنی را گناه نمی‏دانستند بلکه آن را نوعی زرنگی می‏شمردند و معتقد بودند که چون توانگران زکات نمی‏دهند لذا غارت اموال آنان حلال می‏باشد.

این بطوطه می‌گوید: اتباع آنان را در عراق شطار و در خراسان سربداران و در مغرب (آفریقا و اندلس) صقوره می‏نامند.

 

شاطران

مردی چست و چالاک که با لباس مخصوص، پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه‌ای را به‌ سرعت به مقصد رساند.

این دسته از جوانمردان ظاهر و هیئتی مانند پهلوانان زورخانه‌ها را داشتند و به کشتار و قتل و غارت اموال مردم می‌پرداختند. ابن اثیر در حوادث سال 197 آرد: شاطران بغداد شهر را بر هم زده و به قتل و غارت پرداختند.

ملاح گفت کشتی را خللی هست. یکی از شما که دلاورتر است و شاطر و زورمند، باید که بدین ستون رود ... (گلستان سعدی)

شاطر در دوره صفویه به فراش‌هایی گفته می‌شد که پیشاپیش اسب شاهان و دیگر رجال بزرگ می‌دویده‌اند و راه را برای عبور آنان از میان مردم باز می‌کرده‌اند.

پیترو دلاواله (دوران شاه عباس): شاطر وظیفه‌ی نامه‌رسانی را بر عهده دارد و به علاوه، جلو اسبان حرکت می‌کند.

رئیس شاطران دربار شاطرباشی نام داشت. در عهد قاجاریه وجود این شاطرها در مراسم استقبال سُفرا نیز متداول شد. از آغاز عهد مشروطیت به سبب رواج کالسکه و ماشین، استخدام شاطر برافتاد.

ادیب الممالک فراهانی:

نه خاطرم از رنج سفر نیک زدودی  نه شاطر خود ساختیَم در سفر خویش

دریغ آن ناصرالدین شاه و استبداد دورانش عزیز حضرت سلطان، امین بزم دورانش

 

دسته‌‏های متفرق دیگر

علاوه بر عیاران و شطاران دسته‏های دیگری از آن قبیل در ممالک اسلامی به وجود آمدند که آنها را صعالیک، زواقیل، حرافیش و غیره می‏خواندند و عده هر دسته آنها بالغ بر چندین هزار نفر می‏شد این قبیل چاقوکشان و جیب بران جامعه نه تنها در بغداد بلکه در تمام شهرهای اسلامی به اسامی مختلف مزاحم مردم می‏شدند.

 

باباشمل‌ها

باباشمل، عنوان منصبی است از مناصب رایج در میان لوطی‌ها و داش‌مشدی‌های طهران قدیم باباشمل در عهد قاجاریه به رؤسای قاطرخانه شاهی اطلاق می‌شده است. باباشمل لقب گونه ایست که به سردسته‌ی لوطی‌های هر محل و به رؤسای قاطرخانه‌ی شاهی دهند (لغتنامه دهخدا).

باباشمل در فرهنگ عامه، کنایه از شخص درشت اندام و دارای رفتار خشن و بی‌ادبانه است. (فرهنگ فارسی معین)

باباشَمَل، به معنای لوطی است و ظاهراً نام یکی از پهلوانان بوده که بعدها گسترشِ معنایی پیدا کرده است.

بابا شملی: نوعی آواز مردم‌پسند تهرانی

در تهران قدیم علاوه بر داش‌ها و لوطی‌ها، عده‌ای بودند که پس از گذراندن مراحلی چند به منصب "بابا شملی" نایل می‌شدند. معمولا بابا شمل‌ها که از داش‌ها و لوطی‌ها بالاتر بودند برای ترقی از داشی به باباشملی می‌بایست مراحلی را طی می‌کردند که از آن جمله بودند: کشیدن علم، مرشد شدن در زورخانه و از همه اینها مهم‌تر، یک نفر باباشمل می‌بایست از لحاظ اخلاقی، داش مآبی و لیاقت و کفایت پیش‌کسوت سایرین باشد.

 

داش‌مشدی‌ها

لوطی و پهلوان محله. آن که غرور جوانی دارد.

عبدالله مستوفی این قشر چنین توصیف کرده است:

خصوصیات: سادگی و بی‌آلایشی؛ بی‌تشریفاتی؛ نان خوردن از دسترنج خود؛ احترام به بزرگتر؛ محبت و مهربانی با کوچکتر؛ تعصب به محله و شهر و ولایت و کشور؛ رکّی و بی‌پروایی؛ بی‌اعتنا به مادیات و ....

لوطی نباید در مقابل هر «پنطی» سر تعظیم فرود آورد. (پنط به نالوطی‌ها و بی‌غیرت‌ها می‌گفتند).

نباید حرف کلفت را - از هر که باشد - بی‌جواب بگذارد. نباید دست خود را بخاطر مال دنیا پیش این و آن دراز کند. در مقابل رفیق باید از مال و جان دریغ نداشته باشد .....

لوازم: ۱ - زنجیر بی‌سوسه یزدی ۲ - جام برنجی کرمانی ۳ - دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی ۴ - چاقوی اصفهانی ۵ - چپق چوبِ عناب یا آلبالو ۶ - شالِ لام الف لا ۷ - گیوهء تخت نازک. (البته چهارتای اول اصلی و ما بقی فرعی بود)

شال لام الف لا یعنی اینکه شال را دو بار به دور کمر می‌پیجیدند و سر و ته آن را روی ناف؛ از هم می‌گذرانیدند بطوری که شکل «لا» ایجاد می‌شد.

هیچوقت یکنفر داش به مشاغلی نظیر: دلاکی، مقنی‌گری، حلاجی، کناسی و حمالی مشغول نمیشد و اینها شغل «پنطی‌ها» بود.

طبق‌کشی، توت‌فروشی، چغاله‌فروشی، بادبادک و فرفره‌سازی، پالوده‌ریزی، دوغ‌فروشی و گردوی تازه فروشی از مشاغل خاص جوان‌های این طبقه بشمار می‌آمد و مسن‌ترها که سرمایه‌ای داشتند؛ دکان‌داری می‌کردند و ترجیحاْ به فرنی‌فروشی، میوه‌فروشی و آجیل‌فروشی روی می‌آوردند.

کرک (بلدرچین) بازی؛ بلبل‌بازی؛ سهره‌بازی؛ کفتربازی؛ قناری‌بازی و نیز تربیتِ قوچ و خروس جنگی و جنگ انداختن آنها سر چهارراه‌ها و میادین عمومی؛ منحصر به آنها بود. و گذشته از این؛ قاپ بازی و لیس بازی هم از قمارهای مخصوص داش‌ها بود.

در میان امامزاده‌های حول و حوش تهران؛ امامزاده داود خیلی طرف توجه این طبقه بود. آنگونه که به «مکه مشدی‌ها» معروف شده بود.

از شهدای کربلا به «حضرت عباس» و «حرّ» بسیار معتقد بودند و بزرگترین قسم آنها به حضرت عباس و کمربند حرّ بود. فداکاری این دو بزرگوار؛ با طبع ساده و بی‌آلایش این مردمان متناسب؛ و ارادت خاص آنها به این دو جوانمرد برای فداکاری و یا به اصطلاح خودشان؛ لوطی‌گری آنهاست.

گذشته از سینه‌زنی و دسته‌گردانی که عزاداری مخصوص این آقایان بود، تزیین طاق نماهای تکیه‌های محلات تماما به سعی و همت این مردمان ساده و با ایمان صورت می‌گرفت. بعضی از آن‌ها که توانایی داشتند، مصارف طاق نمای تکیه را هم از کیسه فتوّت خود می‌پرداختند.

بعضی از تاجرزاده‌ها و اعیان و حتی شاهزاده‌ها هم در جمعیت داش‌ها بودند. حاجی کاظم ملک‌التجار که خود پسر حاجی محمد مهدی ملک‌التجار بود در ایام جوانی یکی از داش‌های محله بازار و عملاً هم در گود زورخانه و چاله حوض بازی به قدری شیرین کار و به اندازه‌ای در حاضر جوابی و بذله‌گویی زبردست بود که حقا داش‌های محل عُلُوّ مقام داشی او را تصدیق داشتند ... شاهزاده عزیز، نواده مؤید‌الدوله، طهماسب میرزا نیز یکی از افراد مبرّز این جمعیت بود و ... حتی به مقام باباشملی هم رسید. بالاخره شاهزاده امیر اعظم هم در جوانی یک چند، جزو این جمعیت بود.

داش آکل اثر صادق هدایت به معرفی یکی از همین داش‌ها می‌پردازد.

با شرحی که از آیین جوانمردی و جماعتی که داعیه آن را در طول تاریخ طلایه داری کرده‌اند، اینک به پیشینه لوطی می‌پردازیم:

 

لوطی

این موضوع را باید در سه دوره زمانی دوره قدیم، میانه و جدید بررسی و کنکاش کنیم:

دوره قدیم:

«لوط» پسر برادر ابراهیم علیه‌السلام، نام پیغمبری از بنی اسرائیل است. در قصص‌الانبیاء آمده: «.. . پس فرشتگان قصد شهرستان لوط کردند ...» لوط را طایفه‌ای بود که به قوم «لوط» معروف است.

لوطی، در لغت منسوب به قوم لوط است. یعنی لاطی و غلام‌باره و نیز قمار‌باز، شراب‌خواره، رند، بی‌باک، مطرب و دلقک. لوطی‌خور شدن (کردن) یعنی به تاراج رفتن و یا بردن است (غیاث). هرزه کار و قمارباز و شراب‌خواره. (غیاث از چراغ هدایت). بی‌باک و نامقیدی که هندیان بانکا گویند. (غیاث از مصطلحات). رند و حریف و شوخ و بی‌باک و شلتاق. مردیکه بز، میمون و خرس رقصاند با نواختن تنبک و خواندن شعرهای زشت.

در بلخ ایمنند ز هر شری / می خوار و دزد و لوطی و زن باره / ناصرخسرو.

کنده‌ای را لوطی‌ای در خانه برد / سرنگون افکند و در وی می‌فشرد / مولوی.

لوطی‌خور شدن به مفت از دست رفتن. به تاراج لوطیان رفتن.

لوطی‌خور کردن در معرض چپاول و غارت نهادن. بتاراج بردن.

 

دوره میانه:

این دوره از صفویه تا اواخر قاجاریه را شامل می‌شود. در این موسم مشهورترین لوطیان از کارگزاران عمله طرب دربار شاهان و مراسم اعیان و اشراف بوده‌اند.

لوطی صالح از معروفترین لوطیان این دوره است. احمد میرزا عضدالدوله پسر فتحعلی شاه قاجار در «تاریخ عضدی» سندی در معرفی لوطی صالح آورده است.

در حقیقت بخش اعظم لوطیان عمله طرب و از مطربان بودند. در عصر صفوی سرپرست عمله طرب نقیب و یا مشعل‌دارباشی بود (مینورسکی)

هنرمندان لوطی خانه زیر نظر لوطی باشی که از سوی شاه (ناصرالدین) بر گمارده شده بود اداره می‌شد (اوبن).

اما دسته‌ای که به لوطی خانه تعلق داشتند را لوطی می‌گفتند. «اوبن» نیز از لوطی خانه یاد کرده است. گو این که وظایف لوطی باشی عصر قجر معلوم نیست اما درآمد خوبی داشته و از ده پانزده درصد از درآمد بازیگران را می‌گرفته است.

چند قسم بودند: لوطیانی که شیر نگه میداشتند و در شهر می‌گرداندند و لوطیانی که تنبک به دوش در شهر می‌گشتندد و بعضی از آنها روزهای تعطیل، تهرانیان را در گردشگاه‌های اطراف با رقص و کارهای شگفت آور میمون و خرس تربیت شده می‌خنداندند و یا لوطیانی که حقه بازی و شعبده بازی می‌کردند.

برخی لوطیان شب‌های عروسی، مردم را با خیمه شب بازی و ... سرگرم می‌کردند اما بخش عمده لوطیان شرارت بزه‌کاری می‌کردند.

لوطی‌ها در محل تجمع مردم مانند میدان‌ها و قهوه‌خانه‌ها و .... به نمایش با حیوانات می‌پرداختند. از این روی برخی آنها را بازیگران دوره گرد می‌گفتند هر چند گروهی از آنان به خیمه شب بازی برای اشراف دست می‌زدند (اوبن).

 

دوره جدید:

از حدود مشروطه با تغییر حکومت استبدادی و وزیدن شمیم آزادی و موسمی نو در لوطی‌ها نیز تغییراتی حاصل گشت.

لوطی‌ها مورد اعتماد و امین مردم محلات شهر بودند و گاهی اتفاق می‌افتاد که وقتی سرپرست و پدر یک خانواده می‌خواست به مسافرتی برود زن و فرزند و اهل بیت خود را به لوطی محله می‌سپرد.

گروهی هم به نقاره‌خانه وابسته بودند که بدان‌ها داش می‌گفتند و به لوطی معروف نبودند.

بخشی از لوطی‌ها به اعمال زشت دست می‌زدند و نامیدن پهلوانان به لوطی برایشان برخورنده بود (بیضایی).

از زمان صفویه به بعد در ایران در هریک از محلات شهر، افرادی به عنوان پاتوق‌دار (لوطی) حضور داشته‌اند که مورد احترام همگان بوده و حالت بزرگ‌تر محل را داشتند.

لوطی، با پشتوانه نفوذ مردمی، در تمام کارها دخالت می‌کرده و نقش داشته است، از شوهردادن دخترها و زن دادن پسرها و سرپرستی ایتام بگیرید تا اجرای وصیت‌ها و حل اختلافات خانوادگی و صنفی و رفع نزاع‌های شخصی و گروهی و نیز برگزاری مقدمات تشییع و تدفین اموات و تشکیل مجالس عروسی و دفع ستم زورگویان و متجاوزان به حقوق اجتماع و نشاندن ظالمین برجای خود و درگیری با رباخوارها و..

 عده‌ای از لوطیان مانند عیاران سابق هر چه به دست می‌آوردند به قدر حاجت برای خود و عائله‌شان برمی‌داشتند و بقیه را بین ضعفا و مستمندان تقسیم می‌کردند به همین جهت لوطی مرداف با جوانمرد و لوطی‌گری مرادف با جوانمردی و بخشندگی آمده است.

در این میان جمعی هم بودند که گرد هم می‌آمدند و به گروه خود و محله و شهر خود صمیمیت نشان می‌دادند (آراسته).

گاهی بین رهبران و افراد دو گروه لوطی‌ها در گیری و جنگ با روشی خاص رخ می‌داد (میگود).

مستوفی می‌گوید عضو انجمن لوطی‌ها شدن آسان بود ولی لمبتون معتقد است این طور نبوده و مراحلی داشته است.

رهبران آنها را سرجنبان، پیش داش، لوطی باشی، پاتوق دار، یا باباشمل شهرت داشتند (لمبتون).

در حدود سال 1866 تقریبا 15 تن از آنها در تهران سکونت داشتند (کاظم بیگ).

لوطی‌ها در زمره جوانمردان و عیاران بوده‌اند (بیضایی).

همجنس‌گرایی بین عیاران و پهلوانان و در عصر قجر به لوطی‌ها شهرت داشته با این اعتقاد که آمیزش مرد با زن از قدرت آنان می‌کاهد از ازدواج تن می‌زدند (جوینی و سرهنگ دروویل).

در خاتمه اشاره کردم نه لوطی‌ها نه لوطی‌گر‌ها هیچکدام صنف تشکیل ندادند نتیجه لوطی‌ها مانند یک گروه اهمیت نداشتند و اعضای یک جنبش عمومی بودند که عقیده عدالت اجتماعی را در جوانمرد مجسم می‌ساختند گروهی از لوطی‌ها به گروه‌های تبهکار استحاله گشتند (ویلم فلور).

لوطیانی هم بودند که با یهودیان و مسلمانان عمله طرب را تشکیل می‌دادن.

لمبتون آنها را مانند رابین هود می‌داند و ج. اریک آنان را از اشرار معرفی می‌کند.

آراسته آنها را از جرگه جوانمردان شمرده و میگود می‌گوید آنها از معنویت دور بوده‌اند و فلور معتقد است آنها آماده انجام هر نوع بزه نظیر زنا و دزدی و غلام‌بارگی و آدم‌کشی بودند و پرکینز می‌گوید در 1843 دایم مرتکب جنایات می‌شدند.

لوطیان بازوی حکومت و کلانتر محله و نیز از طرفداران مجتهدان بودند. (خاطرات حاج سیاح)

در دوران ماقبل صنعتی در ایران (قاجاریه) هیچگاه مبارزه با لوطیان در انجام بزه تدام نداشته است در تهران لوطیان با مقامات درباری مرتبا تماس داشتند. امام جمعه تهران گروهی از آنان را در مسجد شاه پناه می‌داده است. (تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار)

لوطی‌ها نیک و بد، زشت و زیبا را توام داشته‌اند. در میانشان خصوصیت دستگیری از درمانده و زورگویی هر دو وجود داشته است. آنها مردانی بودند که در برابر بیداد می‌ایستادند و با مامور دولتی درگیر می‌شدند اما از جانب دیگر به دلیل زورمندی مردم آزاری نیز از آنان سر می‌زد. (کسروی، تاریخ مشروطه)

از راه باج‌خواهی و گردن کلفتی و کار‌های غیرمعمول روزگار را می‌گذراندند. از نظر ظاهری لباس‌شان با افراد عادی تفاوت داشت. عبای نازک و ماهوت انگلیسی، عرق چین و شب کلاه مخصوص داشتند. شال، گیوه تخت نازک، دستمال ابریشم کاشان، چاقو، قمه و چپق از لوازم ضروری آنها بود. کارهایشان غیرعادی بود و جنبه خودنمایی داشت. (یادداشت‌های ملک المورخین)

مرکز تجمع آنها در محلات شهرها و تکیه محلات بود. روز سیزده نیز از روز‌های شرارت آنها بود و هر ساله در این روز جنگ راه می‌انداختند. (وقایع اتفاقیه)

در روز عید قربان شتری را آذین می‌بستند و دور آن جمع می‌شدند و شتر را زنده‌زنده تکه‌تکه می‌کردند و در این مراسم نیز به جان یکدیگر می‌افتادند. (یادداشت‌های ملک‌المورخین)

لوطی‌ها از خود اندیشه و آرمان خاصی نداشتند، اندیشه آنان بستگی داشت به اینکه به چه گروهی نزدیک شوند. رنگ آنها را می‌گرفتند و با ایجاد آشوب و درگیری راه را برای خواسته‌های فرد یا جریان مورد نظر باز می‌کردند. لوطی‌ها از حکومت مقرری منظم نمی‌گرفتند بنابراین عامل حکومت محسوب نمی‌شدند اما متنفذان محلی برای رسیدن به منویات خود از آنان استفاده می‌کردند. در واقع آنها به وسیله اعیان به فساد کشیده می‌شدند. (ناسخ‌التواریخ)

در 1314 قمری چند تن از لوطی‌های محله سیداسماعیل (بقعه) طلبه‌ای را کتک زدند، طلبه دیگری سرش را بیرون آورد او را نیز با قمه مجروح کردند. (سالور)

احمد کسروی، در تاریخ مشروطه می‌نویسد؛ در دوره ناصرالدین شاه از لوطی‌ها رفتار‌هایی در جهت خواست مردم نیز دیده شده است از جمله در تحریم تنباکو (1310 - 1309 ه ق) سید عبدالله بهبهانی با این قرارداد مخالفت کرد. سران لوطی‌ها مهدی گاوکش و حاج معصوم که به سیدعبدالله بهبهانی نزدیک بودند سردسته مردم شدند و در ارک همراه مردم بودند. نظامیان که شلیک کردند آنها دست به سنگ بردند و در و پنجره عمارت نایب‌السلطنه را شکستند و شورش علیه قرارداد رژی را رهبری کردند. مهدی گاوکش در محله سرپولک زندگی می‌کرد و چون هوادار بهبهانی بود بی‌باکانه در قهوه‌خانه از عین‌الدوله بد می‌گفت. سرانجام عین‌الدوله که با بهبهانی دشمن بود کینه‌اش را بر مهدی گاوکش فرود آورد. شبانه فراشان به خانه‌اش ریختند زنش را کتک زدند، پسرش را در حوض حیاط خانه خفه کردند، اموالش را تاراج کردند و او را به زندان افکندند.

محمدعلی‌شاه در جریان مخالفت خود با مشروطه به لوطی‌ها و داش‌ها نیز اجازه تعرض به مجلس و مشروطه را داد. این گروه به سرکردگی صنیع حضرت رئیس لوطی‌های سنگلج و مقتدر نظام رئیس لوطی‌های چاله میدان در میدان توپخانه جمع می‌شدند و به مشروطه‌خواهان و سخنوران آن دشنام می‌دادند. بیشتر از هر کس با ملک‌المتکلین و واعظ اصفهانی دشمنی می‌کردند ... و می‌گفتند: «ما دیگ پلو می‌خواهیم. مشروطه نمی‌خواهیم.»

از ورامین به تحریک اربابان جمعیتی حرکت کردند و به لوطی‌ها پیوستند. فریاد می‌زدند «مجلس را خراب می‌کنیم و فرش‌هایش را پالان الاغ می‌کنیم.»

در بلوای میدان توپخانه میرزا عنایت نامی را به درختی بستند و هر یک از آن جماعت به او قداره زدند و شرحه شرحه‌اش کردند و این همه را در مخالفت با مشروطیت انجام دادند. از آن پس هیچ طلبه و هیچ فردی که ظاهر مرتبی داشت جرات نمی‌کرد از خانه بیرون رود. تجمع میدان توپخانه زمینه مساعدی شد برای کودتای محمدعلی‌شاه و به توپ بستن مجلس (1325 ق) و مشروطه در تهران به پایان سید.

لوطی‌اللهی؛ لوطی خدائی. رجوع به مدخل لوطی اللهی در ردیف خود شود. || سخی. بخشنده. جواد. جوانمرد. مقابل پینتی.

لوطی‌گری؛ صفت لوطی. جوانمردی. بخشندگی. آزادگی؛ از آداب لوطیان بوئی و بهره‌ای داشتن.

 

ضرب‌المثل‌های تهرانی

لوطی دنبک زیر بغلشه

لوطی اگه نگه به ... م که دلش می‌ترکه

لوطی شلوارشو بردند گفت ببرن آنقدر لوطی توش ... یده بود که نگو

 

نتیجه:

تاریخچه لوطی به سه دوره تقسیم می‌شود:

عهد قدیم: به استناد آنچه گذشت در این عصر لوطی کسی را تداعی می‌کرد که متعهد به اخلاق و کردار نیک نبود بلکه از انجام هر نوع بزه‌ای چون غلام‌بارگی و کودک بازی و زنا و دزدی و شرابخواری و ... ابا نداشت. در این دوره واژه‌هایی از قبیل پهلوان، عیار، شطار و ... طلایه‌دار جوانمردی و خصلت نیکو بودند.

عصر میانه: با عنایت و توجه به اسناد تاریخی از صفویه تا میانه و حتی اواخر قاجاریه لوطی در شمار اهالی طرب و بخصوص از گردانندگان اصلی این نقش در دربار بود. زبده‌ترین و مشهورترین ایشان در تاریخ تهران لوطی صالح است که در دوره‌های زندیه و قاجاریه این نقش را بازی کرده است.

دوره جدید:

الف) روزگار معاصر (حدود مشروطه به بعد)؛ لوطی با داش‌مشدی و باباشمل به رقابت پرداخت و گو اینکه هنوز جمعی از آنان در زمره اشرار و اجامر و حتی گروهی مطرب و دیگر نقش‌هایی از این دست بودند اما دسته‌ای از ایشان توانستند، پرچم دار صفا و معرفت و جوانمردی شوند و با باباشمل‌ها و داش‌مشدی‌ها پهلو بزنند.

ب) پس از انقلاب با (گذار از دوره پیش از صنعتی) از میان رفتن شرایط بروز و فضای مناسب و درخور این نوع تفکر و نقش‌آفرینانش، عینیت لوطی در جامعه از میان رفت و زمینه را برای وضع معنای انتزاعی لوطی فراهم ساخت. بدین ترتیب نسل جوان که شنیده‌هایی آمیخته و نامطمئن از لوطی در حافظه داشتند، لوطی‌گری را مرادف واژه های؛ با مرام و با خصلت و جوانمرد تعریف و تعیین و میان مردم رایج نمودند.

 

منابع

  • لغت‌نامه دهخدا
  • فرهنگ معین
  • سفرنامه پیترو دلاواله
  • دائره‌المعارف مصاحب
  • آشنایی با مینیاتورهای ایران، تألیف آرتور پوپ، ترجمه حسن نیّر.
  • ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرین‌کوب
  • تاریخ نقاشی در ایران، تألیف دکتر زکی محمدحسن، ترجمه ابوالقاسم سحاب.
  • عالم‌آرای شاه اسماعیل، به تصحیح اصغر منتظر صاحب.
  • عالم‌آرای صفوی، به کوشش یداللّه شکری
  • کتاب مقدس، عهد عتیق، ترجمه از عبرانی و کلدانی و یونانی، دارالسّلطنه لندن، سنه 1895.
  • دائره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  • دانشنامه جهان اسلام.
  • آئین پهلوانی و آداب زورخانه‌ای
  • دارالخلافه طهران، ناصر نجمی.
  • سرچشمه تصوف در ایران، نوشته سعید نفیسی.
  • مجله آینده سال شانزدهم، آذر تا اسفند 1369 - شماره 9 - 12
  • شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، باقر عاقلی
  • تاریخ ورزش باستانی ایران، پرتو بیضائی، تهران 1337.
  • تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمة علی جواهر کلام.
  • نقش پهلوانی و نهضت عیاری کاظم کاظمینی.
  • فتوت‌نامه سلطانی، ص15.
  • تاریخ و فرهنگ زورخانه، غلامرضا انصافپور.
  • سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری.
  • در دربار شاهنشاه ایران، انگلبرت کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری.
  • مجله دانشکده ادبیات، دی ماه 35.
  • مجله شرق، شماره ششم، مقاله مرحوم عباس اقبال.
  • مجله دانشکده ادبیات، شماره 42، سال چهارم.
  • تاریخ تمدن اسلام، تالیف جرجی زیدان.
  • سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه آقای موحد.
  • تهران در گذر زمان، ناصر نجمی.
  • جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران، ویلم فلور.
  • برهان قاطع.
بیشتر بخوانید: