در سالهای دهههای سی و چهل، بیست سی سالی بود، که حصار تهران (تخریب حصار ناصری از اوایل سده سیزده شمسی آغاز شد ولی بخشهایی از آن تا بعد از جنگ جهانی در گوشه جنوبشرقی حوالی میدان خراسان، هنوز باقی بود) را خراب کرده بودند و از بعضی جهات شهر شروع به توسعه و گسترش نموده بود و مسافتی را نیز پیموده بود، ولی هنوز شهر تا رسیدن به قلهک و زرگنده راهی دراز داشت. در حقیقت دهه چهل سالهای پایانی عمر بسیاری از آبادیهای اطراف تهران به شمار میرود که پس از گذشت یک دهه و با ورود انقلاب اسلامی سرعت توسعه این شهر چنان شتاب گرفت که به سرعت تمامی آبادیهای گرداگرد خود را در نوردید و بصورت شهری یکپارچه در آمد. بطوریکه امروز دیگر نمیتوان تشخیص داد در این گستره وسیع آبادیهایی وجود داشت و مرز هر کدام کجا بود. ساکنان بومی آبادیها هر چند در ملیت، مذهب و زبان و ... با دیگر نقاط این سرزمین مشترک بودند، ولی اعتقادات و رفتارهای ویژه خود را داشتند، که حتی گاهی مردم دو آبادی همسایه با هم چنان اختلاف نظرهایی پیدا میکردند، که موجب قطع ارتباط ساکنان آن دو آبادی میشد. به عبارت دیگر آبادیها هر چند فاصله زیادی از یکدیگر نداشتند اما دارای هویتی مستقل بودند.
در آن سالها آخرین خانههای ضلع غربی محله زرگنده انتهای کوچه قنات بود، از سمت جنوب زرگنده را تقریبا نمیشد از محله حسنآباد جدا کرد و ضلع شرقی هم با خانههای محله قلهک تا حدودی ادغام شده بود و شمال محله به باغ وسیع سفارت روسیه میرسید.
از ضلع غربی تا حوالی خیابان ولیعصر و بلوار ناهید سراسر بیابان و غیر مسکون بود. در این فاصله بزرگراه مدرس و آفریقا و خیابانهای فرعی آنها هنوز احداث نشده بود. همان جایی که امروز یک متر هم فضای نساخته نمانده است. آن حدود را تپه ماهور تشکیل میداد. این تپهها جنوب تپههای الهیه قرار داشت که امروز همه ساخته شده است.
در این تپهها جز بوتههای گیاهان بومی هیچ درختی وجود نداشت. بندرت تک درختی پیدا میشد. درخت داغداغان در کنار زبان گنجشگ و عرعر، قدیمیترین درختانیند که با کمآبی و سختی زمین در این تپهها و اراضی کوهستان شمیران کنار آمدهاند و فقط با آب باران سالانه قناعت میکنند. داغداغان را در آبادیهای شمیران «تا» یا «ته» میگویند. در لغتنامه دهخدا و جغرافیای تاریخی شمیران بدین معنا اشاره شده است.
درخت «ته» میوهای شبیه نخود دارد و کمی کوچکتر از آن است. این میوه در اواخر تابستان وقتی برسد برنگ قهوهای روشن و شیرین است و مزه مطبوعی دارد.
روبروی حسینیه زرگنده خانهای قدیمی و کاهگلی با تیرهای چوبی قرار داشت. این خانه متعلق بود به شخصی بنام مدباشی (محمدباشی). مدباشی در گوشه خانهاش مغازه کوچکی داشت که در آن بقالی میکرد. خانه مدباشی نبش کوچه قنات بود. مدباشی در همان سالها درگذشت و بعدها خانه او هم خراب شد.
در انتهای کوچه قنات زرگنده دیوار سنگی است، که دو پله جنوبی و شمالی دسترسی عابرین را به قسمت شمال کوچه امکانپذیر میکند. کمی بالاتر از انتهای این کوچه تک درختی کهنسال با تنه بسیار قطور وجود داشت، این درخت کهن بسیار تنومند بود و شاخههای متعدد و قوی داشت که تمامی هشت نه بچههای ده دوازده ساله محل را در شاخههای خود جا میداد، بطوریکه ساعتهای زیادی در تابستان بچهها از آن شاخهها بالا و پایین میرفتند و به بازی میپرداختند و از میوه آن تناول میکردند. این درخت چند صد ساله برای ساکنان بومی زرگنده تقدس داشت. ساکنان بومی این آبادی برای عبادت و نیایش هر چند امامزاده اسماعیل را نیز در محل داشتند، ولی این درخت را هم مقدس میشماردند و پناه و ملجا خود به حساب میآوردند. شاخههای فراوان و دسترس آن پر بود از پارچههای رنگارنگ که مردم دخیل بسته بودند. مردم برای حاجتروایی خود به کنار درخت میرفتند و بدین وسیله با خدای خود راز و نیاز میکردند و به نیایش او میپرداختند و برسم سنتی خویش دخیل میبستند تا حاجتشان روا گردد.
بعدها معلوم نشد چه کسی یا کسانی بدون توجه به تعلقات مردم، تصمیم به قطع آن درخت گرفتند و با از میان برداشتن آن در آن اراضی مدرسهای ساختند. بدین ترتیب نماد محله زرگنده ریشه کن شد و از بین رفت و آن مردم هم البته با گذشت زمان تکتک به دیار دیگر رخت بر بستند. کوچه قنات به جواهری تغییر نام یافته است، مدرسه نیز به نام انوری خوانده میشود.
باید توجه داشت درخت داغداغان هزاران سال است که آموخته طبیعت ایران است و در ایران باستان ارزش این درخت شناخته شده بود. نکته مهم اینکه در فرهنگ کهن ترکمنان این درخت تقدیس شده و در نقشه فرش ترکمنی طراحی میشود و ایشان برای محافظت از چشم خوردن تکهای از چوب آن درخت را به گردن میآویزند، بنابراین مقدس شمردن درخت زرگنده توسط اهالی در شصت هفتاد سال پیش باید ریشه در اعتقادات بسیار کهن ساکنان آبادیهای مناطق کوهستانی شمیران (قصران) نظیر ترکمنان داشته باشد که از بیتوجهی این رفتار در جایی ثبت و ضبط نگردیده است.