چهارشنبه, 05 اردیبهشت 1403

سنگ قبر ناصرالدین شاه

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
سنگ قبر ناصرالدین شاه

ناصرالدین شاه پس از چهل و نه سال سلطنت با تفاخر بسیار فرمان داد تا جشنی با شکوه به مناسبت پنجاهمین سال پادشاهی‌اش بیارایند و در روزهایی که غرق در خودکامگی و غرور بود خود را آماده برگزاری این جشن می‌کرد که هدف تیر میرزا رضای کرمانی خشمگین به جان آمده از ظلم و ستم قرار گرفت و کشته شد. مرگ ناگهانی او که سرچشمه استبدادی سخت و خفقانی سنگین و ظلمی بی‌حصر بود دوست و دشمن را در بهت فرو برد و پسرش مظفرالدین میرزا را پس از سال‌ها انتظار پادشاهی به سلطنت رساند.

گو این که به ظاهر این حادثه تغییری در شیوه حکومتی قاجار نیافرید و مظفرالدین شاه بر تختی تکیه زد که پدر بر آن تکیه داشت و با همان شیوه رشته کار را بدست گرفت اما واقعیت امر این است که مرگ ناصرالدین شاه را باید پایان دوره انحطاطی برای ایران شمرد که از فروپاشی صفویه گریبان کشور را گرفته بود. بعد از او مظفرالدین شاه هرگز چنان قدرت رعب آفرین و مستبدانه را نداشت و نتوانست چون پدر سلطنت کند و هم او با امضای فرمان مشروطیت ماهیت سلطنت را در ایران تغییر داد و دو پادشاه واپسین سال‌های عهد قجر هم از این امر مستثنی نبودند. هرچند انقلاب مشروطه آن طور که باید ببار ننشست اما تاریخ کشور را وارد مسیری دیگر کرد. از این روی مرگ ناصرالدین شاه نقطه عطفی در تاریخ این سرزمین است.

مرگ شاه قجر بسیاری از درباریان و رجال را که با رفتن شاه منافع و جایگاه‌شان از میان می‌رفت، مبهوت و مغموم نمود. جمعی از آنان برای اثبات عظمت پادشاه از دست رفته و به یاد دوران پادشاهی‌اش کوشیدند تا او را از همتایان ممتاز نمایند و به یادگار او آرامگاهی با شکوه و جلال برافرازند و به گمان‌شان کاری کنند در ‌شان پادشاهی او، اما چون قرار شد که در جوار حرم حضرت عبدالعظیم دفن شود از ایجاد آرامگاه اختصاصی محروم شدند و در این اندیشه تنها به نصب سنگ قبری محدود گردیدند.

 سنگ قبری را سفارش دادند تا حجاران یزدی چیزی بیافرینند که تا آن زمان نظیرش دیده نشده باشد. حجاران هنرمند و سخت‌کوش یزدی هم بخوبی از عهده کار برآمدند و اثری آفریدند که تا آن روز گار و بلکه امروز کسی نظیرش را ندیده است. این سنگ قبر بسیار زیبا و ظریف که از یک تکه سنگ مرمر سبز با حجاری خارق‌العاده‌اش تراشیده شده و جزو شاهکارهای سنگ‌تراشی عصر قاجاری با مرارت و هزینه و زحمت فراوان و با نبود امکانات حمل و نقل به تهران منتقل شد و بر قبر او در حرم حضرت عبدالعظیم نصب گردید.

با این که در روزگار سلطنت رضاشاه بسیاری از یادگارهای عصر قجر از میان رفت و آثارشان از صفحه گیتی محو و ناپدید شد و یا این که در نگهداری آن‌ها نشانی از رغبت نبود اما این سنگ بی‌کم و کاست از آن دوران جان سالم بدر برد.

در دوران پادشاهی محمد رضا پهلوی هم گزندی به آن نرسید تا این که انقلاب اسلامی رخ داد. پس از انقلاب سال 57 با هجوم آیت‌الله خلخالی به آرامگاه رضاشاه و رفتارهایی نظیر آن کسی گمان نمی‌کرد که این اثر باقی بماند و در آن زمان انتظاری از حفظ و نگهداری چنین اشیایی نبود و به همین سبب نخستین سال‌های پس از انقلاب به سرعت گذشت بی‌آن که اثری از این سنگ و قبر ناصرالدین شاه دیده شود البته کسی هم دلش بدان تنگ نشده بود اما با فرو نشستن التهاب اولیه انقلاب رفته‌رفته مردم به هوش آمده و به یادگار‌های گذشته توجه‌شان نمایان شد که ناگهان از ناپدید شدن آن احساس دلتنگی کردند و پرسش‌هایی در ذهن و کلام مردم پیدا شد تا این که در سال‌های اخیر چشم مردم در «خلوت کریمخانی» کاخ گلستان به این اثر هنرمندانه زحمت‌کشان یزدی افتاد و روشن گردید.

مهدی غروی به نقل از خاطرات پدر از پیشینه و نحوه انتقال این سنگ به تهران چنین یاد کرده است:

«قبر ناصرالدین شاه یکی از پرماجرا‌ترین بناهای آرامگاهی ایران است پس از کشته شدن وی با اجازه علما محل ممتازی را در کنار مزار حضرت عبدالعظیم برای این منظور در نظر گرفتند و سنگ عظیم یک پارچه مرمرینی را در یزد فراهم آوردند که می‌بایستی به همت و در حقیقت شکنجه و بیگاری مردم دهات بین راه به تهران برسد پدرم که در آن موقع 14 ساله و مقیم نطنز بود تعریف می‌کرد که حاکم نایب‌الحکومه و کدخدا و اعیان هر آبادی مجبور بودند که در دو طرف مسیر سنگ صف بکشند و کشاورزان به انتقال سنگ که با غلطاندن آن روی تیر‌های چوبی صورت می‌گرفت مشارکت کنند حال معلوم است که علاوه بر شکنجه تحمل سنگینی و فشار سنگ چه لطمه‌هایی به آن مردم ساده دل بیگناه وارد آمد آمار دقیقی از کشته‌شدگان و زخمی‌ها در دست نیست اما پدرم می‌گفت خود شنیده است که تعداد کشته‌شدگان عددی میان 30 تا 50 نفر بوده است» / آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی، ص432.

بیشتر بخوانید: