جمعه, 10 فروردین 1403

مادام لیلیان

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
مادام لیلیان

مادام لیلیان بانویی روسی بود. وی در دوران پهلوی در خیابان لاله‌زار تهران عکاسخانه داشت. او را عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار مقتدر رضاشاه، به سمت عکاس اندرونی شاه گماشت و بدین ترتیب از آن پس مورد حمایت دربار نیز قرار گرفت.

این بانو رفته‌رفته در تهران به آوازه و ثروت در خور توجهی دست یافت اما در اواسط حکومت رضاشاه به اتهام جاسوسی دستگیر و محاکمه شد. شرحی از این ماجرا:

«... برای آنا انابکیان (ایران ایراندوست) و مادام ورا لیلیان، پرونده جاسوسی ساختند و با آن دست آویز حبس و سپس به تبعیدشان فرستادند ... مادام ورا لیلیان را عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار مقتدر رضاشاه، به سمت عکاس اندرونی شاه گماشت ... در این‌باره حبیب‌الله پوررضا وکیل مدافع مادام لیلیان در دادگاه رسیدگی به پرونده‌ی متهمین توضیح می‌دهد که ... تا قبل از سال ١٣١٥ [که] حجاب در این کشور بر قرار بود خانواده‌ی شاه سابق ... اجازه نمی‌دادند که یک نفر عکاس مرد در اندرون ... وارد شده و از آن‌ها عکس‌برداری نماید و در نتیجه برای انجام عمل عکاسی موکله این جانب حق داشت که در تمام مواقع وارد اندرون شده و در نتیجه انجام شغل خود یک آمیزش و مراوده‌ای بین موکله و اندرون شاه سابق ایجاد شده بود / موسویزاده جلد دوم، ص ص ٩١٦ و ٩١٧.

با مغضوب قرارگرفتن تیمورتاش، محبوس کردن و سپس به قتل رساندن او در زندان، آمیزش و مراوده مادام لیلیان با اندرونی رضاشاه یکسره بریده می‌شود ... اگر خانواده تیمورتاش را دو هفته پس از مرگ او به تبعید در خواف می‌فرستند، برکشیدگان وی را رفته‌رفته از موقعیت‌های حساس کنار می‌زنند ... مادام لیلیان را مدتی متصدی عکس‌برداری از برخی اداره‌های دولتی، از جمله امنیه می‌کنند ... در این مدت در آتلیه‌ی خود سرگرم کار است و هر از گاه برای عکس‌برداری از ساختمان‌های دولتی و به ویژه مامورین امنیه به نقاط مختلف کشور فرستاده می‌شود و مسافرت‌های در داخل کشور می‌کند.» / همان

زمان برکناری و پاک‌سازی‌اش که فرا می‌رسد، همین مسافرت‌ها را مصداق جاسوسی‌اش قلمداد می‌کنند و در پرونده دست‌سازشان مدعی می‌شوند که او خیلی تلاش می‌کرد عکاس اداراتی که جنبه نظامی دارد باشد ... مادام لیلیان را ٢٨ شهریورماه ١٣١٥ بازداشت می‌کنند ... روایت حبیب‌الله پوررضا درباره چندوچون ماجرا شنیدنی‌ست:

رکن‌الدین مختار که در سال ١٣١٤ به ریاست اداره کل شهربانی مستقر شد، تمام مساعی خود را در راه تقرب شاه سابق اعمال و جدیت می‌نمود که مانند سلف خود نقطه اولی را راضی نگاه دارد. بنابراین برای اجرای نقشه خود سعی و اهتمام نمود که در اندرون شاه سابق نیز یکی از ایادی او هم جاسوسی او را بنماید و هم این که حفظ‌الغیب او را نزد ملکه سابق و شاهدخت‌ها بنماید و چون از موقعیت موکله در اندرون کاملا اطلاع و آگاهی داشت، خواست او را به طرف خود جلب نموده و انجام این دو ماموریت را به او واگذار نماید. بنابراین در یکی از روزها که در راهرو قصر سعدآباد به موکله برخورد می‌نماید، از او خواهش می‌نماید که مشارالیه را در دفتر شهربانی ملاقات نماید. مادام لیلیان که یک خانم اروپایی و از تمام این دسیسه‌بازی‌های درباری به دور بود، وقتی که رکن‌‌الدین مختار را در دفتر ریاست کل اداره شهربانی ملاقات و تقاضای او را استماع می‌نماید، فورا رد نموده و حاضر برای جاسوسی آن هم به نفع رکن‌الدین مختار نمی شود. ملاقات مزبور تکرار می‌شود و هر چه بر اصرار رکن‌‌الدین مختار اضافه می‌شود، موکله حاضر برای قبول نشده و جدا با تقاضای او مخالفت می‌نماید و بالاخره موکله ناچارا روزی مختار را تهدید می‌نماید که اگر بر اصرار خود باقی ماند ناچار است که مراتب را به ملکه سابق گزارش دهد. این جریان کینه و انتقام مختار را نسبت به موکله شدید نموده ... فورا در مقام پرونده‌سازی برای موکله برآمده و به وسیله تهدید، یکی از کارکنان آتلیه موکله را وادار می‌نماید که در دفتر جوانشیر در اداره شهربانی گزارشی تنظیم نماید حاکی از این که مادام لیلیان گفته است که تیمورتاش نمرده و او را کشته‌اند .... به علاوه شکایت‌کننده به شهربانی که یکی از کارمندان آتلیه موکله بود، به مجرد اینکه شکایت مزبور را در اتاق جوانشیر تنظیم نمود و تسلیم کرد، فردای آن روز مفقودالاثر شد. برای این که موکله شخص ناشناسی نبود و ممکن بود شاه سابق و یا سایر افراد خانواده شاه سابق موضوع را از شهربانی تحقیق کنند، کما این که تحقیق و سئوال هم نمودند، برای این که مختار بتواند جواب دهد مشغول بازجویی می‌باشیم و اگر راپورت دهنده وجود داشت ناچار بودند که صحت و سقم مراتب را در عرض چند هفته معلوم نموده و گزارش دهند، ولی وقتی که گزارش دهنده پیدا نشود، جواب می‌دادند که مشغول تحقیقات و بازجویی می‌باشیم و به همین ترتیب هم عمل نمودند ... به موجب این پرونده اداری ثابت است که گزارش دهنده این خبر به دستور شهربانی مسافرت نموده و حاضر نشد که در تعقیب راپورت خود مراتبی را نفیا یا اثباتا بنویسد. بالاخره در نتیجه این شکایات موکله را از ٢٨ شهریور ماه ١٣١٥ تا ١٢ امرداد ماه ١٣١٩ یعنی مدت سه سال و ده ماه و پانزده روز در زندان شهربانی نگاه داشتند تا در نتیجه اقدامات موکله او را آزاد ولی به اراک تبعید نموده و از ادامه شغل خود نیز محروم و تا حوادث شهریور ماه ١٣٢٠ در اراک بود. Din Autonomous Seems، فردای آن روز مفقودالاثر شد. برای این که موکله شخص ناشناسی نبود و ممکن بود شاه سابق و یا سایر افراد خانواده شاه سابق موضوع را از شهربانی تحقیق کنند، کما این که تحقیق و سئوال هم نمودند، برای این که مختار بتواند جواب دهد مشغول بازجویی می‌باشیم و اگر راپورت دهنده وجود داشت ناچار بودند که صحت و سقم مراتب را در عرض چند هفته معلوم نموده و گزارش دهند، ولی وقتی که گزارش دهنده پیدا نشود، جواب می‌دادند که مشغول تحقیقات و بازجویی می‌باشیم و به همین ترتیب هم عمل نمودند ... به موجب این پرونده اداری ثابت است که گزارش دهنده این خبر به دستور شهربانی مسافرت نموده و حاضر نشد که در تعقیب راپورت خود مراتبی را نفیا یا اثباتا بنویسد. بالاخره در نتیجه این شکایات موکله را از ٢٨ شهریور ماه ١٣١٥ تا ١٢ امرداد ماه ١٣١٩ یعنی مدت سه سال و ده ماه و پانزده روز در زندان شهربانی نگاه داشتند تا در نتیجه اقدامات موکله او را آزاد ولی به اراک تبعید نموده و از ادامه شغل خود نیز محروم و تا حوادث شهریور ماه ١٣٢٠ در اراک بود. / همان.

از چند و چون زندان مادام ورا لیلیان نیز آگاهی‌ای نداریم. اما می‌دانیم که مختار، همسرش را مجبور می‌کند که از او دست شوید و ایران را ترک گوید. بدین ترتیب دختر یازده ساله این زن و مرد در تهران تنها می‌ماند؛ بی‌سرپرست.

چندین مرتبه این دختر التماس و استغاثه نمود که او را هم با مادرش توقیف و بازداشت نمایند ولی هر دفعه با ضربه شلاق و کتک از اتاق مختار رانده شد. دو مرتبه هم او را به دستور و امر مختار از بالای پلکان اداره شهربانی به پائین انداخته[‌اند] / . همان / دکتر جلال عبده، پیشین، ص ٩٦٧.

تا جایی که می‌دانیم دفتر مخصوص رضاشاه به ایران ایراندوست پاسخی نمی‌دهد. پاسخ به ریاست شهربانی نوشته می‌شود که در آن آمده ... باید متذکر باشید که نباید گذرنامه به این اشخاص داده شود بطوریکه که اقدام شده صحیح است / نامه شماره ١٦٥٩ مورخ ٣١ / ٦ / ١٣١٧ دفتر مخصوص رضاشاه به ریاست اداره کل شهربانی، برگرفته از دکتر جلال عبده، پیشین، ص ٩٦٧.

استاد علی‌اکبر صنعتی هنرمند شهیر معاصر آغازین سال‌های زندگی‌اش را که با مادام لیلیان آشنا شده و مدتی در عکاسخانه ایشان کار کرده است، از آن روزها گفته:

«... مادام لیلیان واقع در خیابان لاله‌زار مشغول به کار شد. استاد صنعتی خود می‌گوید: «روزهای اول بر طبق قول و قراری که گذاشته بودم عکاسخانه را آب و جارو می‌کردم. شب‌ها هم همان جا به سر می‌بردم، رفته‌رفته در اوقات فراغت شروع کردم به کشیدن طرح‌های مدادی از عکس‌هایی که بر دیوار دفتر مادام نصب شده بود. اغلب این طرح‌ها هم از سر تصادف خوب از آب درمی‌آمد. یک روز مادام که طرح‌ها را دید، با تعجب پرسید این‌ها کار تو است؟ گفتم: بله مادام، بی‌کار که می‌شوم سرم را با کشیدن آن‌ها گرم می‌کنم. همان روز تصمیم گرفت که مرا به کار رتوش عکس‌ها وادارد.

مادام لیلیان با عکس‌های خوبی که می‌گرفت بین هنرمندان و هنرپروران آن روزگار از اعتبار خاصی برخوردار بود و افراد سرشناسی به عکاسخانه او آمد و شد داشتند.» / مردم‌نگری و واقع‌گرایی در آثار استاد علی‌اکبر صنعتی، فرهاد ابراهیمی، انتشارات سوره مهر.

بیشتر بخوانید: