پنجشنبه, 30 فروردین 1403

مختارالسلطنه

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
مختارالسلطنه

محمدکریم‌خان میرپنجه (میرپنج از القاب پیش پا افتاده عصر قجر است، که مورد توجه نبود.) با القاب نیر‌السلطنه (این لقب از آن مادر نایب‌السلطنه و زن ناصرالدین شاه هم بود) منظم‌السلطنه، مختارالسلطنه و سردار منصور از رجال دوره ناصری و مظفری است. وی از سال 1282ق. در عصر ناصری با ورود به خدمت نظام کار خود را در دستگاه قجر آغاز کرد و تا سال 1317 که از سمت ریاست نظمیه و احتسابیه استعفا کرد در مناصب مختلف به کار ادامه داد و به سال 1321ق. در عهد سلطنت مظفرالدین شاه در گذشت. محمدکریم‌خان القاب نیر‌السلطنه و منظم‌السلطنه را از ناصرالدین شاه گرفت و دو لقب اخیر را در موسم پادشاهی مظفرالدین شاه کسب کرد.

از وی با لقب نظامی «جنرال» (ژنرال) هم یاد کرده‌اند. در این‌باره افضل‌الملک در شرح وقایع سال 1314ق. نوشته است:

«... اسامی هیات سفارت .... جنرال کریم‌خان منظم‌السلطنه و ...» / افضل‌التواریخ، ص75.

از صفحات تاریخ و اسناد بر جا مانده چنین برمی‌آید که مختارالسلطنه چون اغلب کارگزاران حکومت وقت دزد و رشوه خوار نبوده بلکه مردی فعال و درستکار بوده و سختگیری‌های او در انجام وظایف محوله‌اش سبب شده بود، کسبه‌ای که قصد تعدی به حقوق مردم را داشته و وی را مانع عمل خود می‌دیدند، از او برج زهرمار و جلادی سنگ دل بنمایانند.

اصل و نسب وی عثمانی بود. افضل‌الملک او را تابعه دولت عثمانی می‌داند، ایشان در بیان وقایع سال 1316ق. می‌نویسد:

«... چون مختارالسلطنه اصلا از رعایا و تبعه عثمانی است این سوار و پیاده را که احداث کرد آن‌ها را به لفظ و اصطلاح عثمانیان که ژندرمه می‌گویند موسوم نهاد ....» / افضل التواریخ، ص295.

بیش‌تر شهرت مختارالسلطنه در تاریخ تهران به خاطر سخت‌گیری‌هایش در دوران خدمت در احتسابیه تهران است، و ضرب‌المثل مشهور «ماست مختارالسلطنه»‌اش یادگاری است از آن دوران. لازم به یادآوری است که بسیاری از نویسندگانی که برگ‌هایی از تاریخ تهران را ثبت کرده‌اند، از آن جمله مرحوم جعفر شهری در شرح و بیان این مثل تهرانی در معرفی مختارالسلطنه، راه خطا پیموده‌اند و دوران ریاست نظمیه ایشان که سبب پیدایی آن داستان مشهور شده است را مربوط به عصر ناصری پنداشته و نیز او را حاکم تهران گمان برده‌اند.

جعفر شهری در کتاب قند و شکر در سخن از «ماست را کیسه کردن» شرحی آورده که در آن از مختارالسلطنه به عنوان یکی از حکام ستمکار تهران یاد کرده است / قند و شکر، ص605.

در صورتی که:

  1. وی در عصر سلطنت ناصرالدین شاه ابتدا لقب نیر‌السلطنه را داشته و بعد ملقب به منظم‌السلطنه شده است و هر گز لقب مختارالسلطنه نداشته زیرا مظفرالدین شاه این لقب را بدو داده است. بدیهی است حوادثی که از او با این لقب یاد شده باشد، به دوران مظفری تعلق دارد.
  2. نکته بعد آن که مختارالسلطنه در دوره پادشاهی مظفرالدین شاه است که رییس نظمیه (شهربانی) و احتسابیه (شهرداری) می‌شود و در دوره ناصری چنین مسئولیتی نداشته است.
  3. سومین اشتباه هم این که بنا بر اصلی نانوشته اما پایدار و عملی در تمام عصر قجر، حکومت ولایات و شهر‌ها و از آن جمله تهران همواره به شاهزادگان قاجاری واگذار می‌شده است بنابراین مختارالسلطنه که فردی غیر قجر است، هرگز نمی‌توانسته که حاکم تهران و یا هیچ شهر دیگری شده باشد، و او هم هرگز حاکم تهران نبوده است، بلکه وقتی او رییس احتسابیه تهران را به عهده داشت، حاکم تهران آصف‌الدوله بود.

 

افضل‌الملک در بیان وقایع1314ق. می‌نویسد:

«... از جانب شاهزاده وجیه الله میرزا، در سمنان و دامغان کریم آقای میرپنجه، منظم‌السلطنه حکومت می‌کرده ....» / افضل‌التواریخ، ص77.

 

سرپاس (سرتیپ) رکن‌الدین مختاری (مختار) ریاست مقتدر شهربانی رضاشاه از سال 1314خ. تا شهریور1320 فرزند ایشان است.

«... رکن‌الدین مختار فرزند مختارالسلطنه از اوایل جوانی وارد شهربانی شد .... در کودتای سید‌ضیا‌الدین با درجه یاوری به معاونت شهربانی منصوب شد ... در 1314 پس از فرار سرلشکر آیرم کفیل شهربانی و در 1315با احراز سرپاسی (سرتیپی) به ریاست شهربانی منصوب شد و تا پایان سلطنت رضاشاه در این پست بود ... بعد از شهریور ... او دستگیر و محاکمه شد.. در آن هنگام ریاست دیوان کیفر با موسوی زاده و دادستانی با دکتر جلال عبده بود. رکن‌الدین تا 1326 در زندان بود تا در این سال عفو و آزاد شد ... او به تمام معنی پلیس و سختگیر و پرونده‌ساز بود ولی صحیح‌العمل و مطلع بود .... ویلون نیکو می‌نواخت و گاهی آهنگ‌های او از رادیو پخش می‌شد .... در سال1350 در 84 سالگی در اثر سرطان در گذشت / شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر.»

باز گردیم به بررسی زندگی مختارالسلطنه. او در سال 1282ق. در زمان صدارت میرزا محمد خان سپهسالار وارد خدمت نظام شد. در سال 1296 که قزاقخانه با ریاست دومانتوویچ (Doumantovich) روسی دایر شد وارد قزاقخانه گردید در سال 1312 ملقب به نیرالسلطنه شد و در همین سال همراه وجیه‌الله میرزا امیرخان سردار برای تعزیت الکساندر سوم و تهنیت جلوس نیکلای دوم امپراتور به روسیه رفت، و در بازگشت ملقب به منظم‌السلطنه شد.

در اواخر 1312 ق. مامر رسیدگی امور حکومتی استرآباد شد و بعد از چهار ماه حکمران (نایب حکومت وجیه‌الله میرزا بود) سمنان و دامغان گردید. در سال 1315 برای تهنیت ژوبیله یا جیوبیلی (Jubile – Jubilee) یعنی سال پنجاهم سلطنت ویکتوریا پادشاه انگلستان روانه لندن گردید. پس از باز گشت از لندن رییس اداره نظمیه و احتسابیه (شهربانی و شهرداری) شده و به لقب مختارالسلطنه ملقب شد و در سال 1317 لقب سردار منصور را به دست آورد و در سال 1321ق. در گذشت.

مختارالسلطنه در ایام ریاست نظمیه و احتسابیه‌اش مرد فعال و شدید‌العملی بوده است / رجال ایران، ج5، مهدی بامداد.)

چنان که گذشت، وی مدتی نیابت شاهزاده وجیه الله در حکومت سمنان و دامغان را داشت:

«... کریم آقای منظم‌السلطنه، که از طرف شاهزاده امیرخان حکومت سمنان و دامغان را داشت، از این خدمت معاف گشت و به تهران آمد.» / افضل‌التواریخ، ص85.

در سال 1315ق. اداره نظمیه و احتسابیه پایتخت را که در آن دوران مدیریت واحدی داشت به محمدکریم‌خان سپردند:

«... در این اوقات که وزارت نظمیه و احتساب و تنظیف شهر به عهده کریم آقای منظم‌السلطنه شده است، از طرف دولت به او امر شد که خیابان‌ها و شوارع عامیه را مرمت و تسویه و سنگچین نماید. او به درستی مشغول این خدمت شده راه‌های عبور و مرور را نیکو ساخت و در هر چند قدمی چاهی کند که آب باران در چاه‌ها رفته عبور مردم سواره و پیاده آسان شود. تقریبا سی هزار توان از خزانه دولت به مصارف این کار رسید.» / افضل‌التواریخ، ص157.

 

در آن موسم انجام تشریفات و غیره نیز به عهده نظمیه و احتسابیه بود. در این باب از قلم افضل‌الملک آمده:

«... روز یکشنبه چهارم ذی‌القعده‌الحرام به دارالخلافه تهران وارد شدند تشریفات ورود این دو سفیر که یکی سفیر کبیر و دیگری فوق‌العاده است به امر دولت از مستقبلین دولتی و سواره پولیس کریم آقای منظم‌السلطنه وزیر نظمیه و جماعتی از فراشان و سربازان و کالسکه‌های خاصه سلطنتی و اسب‌های یدک از اصطبل به عمل آمد.» / همان، ص174.

میرزا غلامحسین‌خان افضل‌الملک که تاریخ‌نگار دولتی عهد مظفری است، در مواقع مختلف از مختارالسلطنه به نیکی یاد کرده و او را در انجام وظایف محوله موفق توصیف نموده است. وی حوادث برخورد مختارالسلطنه را با کسبه تهرانی در مواجهه با پدیده روزمره گران فروشی چنین قلمی کرده است:

«... محمدکریم‌خان منظم‌السلطنه که بعد‌ها به لقب مختار‌السلطنه ملقب خواهد شد به ریاست و وزارت دایره نظمیه پولیس و احتساب دارالخلافه منصوب گردید. این اداره باید در تحت اداره حکومت و امر و نهی حکمران دارالخلافه باشد لکن این مرد کافی از فرط کفایت و درستکاری که داشت به اغل کارهای حکومتی و رسیدگی به عرایض متفرقه هم مداخله می‌کرد و حکمرانان از پیشرفت کار او عاجز بودند و نمی‌توانستند دم بزنند میوه‌فروشان و قصابان و خبازان را تنبیهی بسزا می‌کرد و نرخ معینی برای آن‌ها قرار گذاشت که نمی‌توانستند تخلف ورزند ... شنید بارفروشان گران می‌فروشند. گفت: پدر سوخته‌ها هر چه از برای شما نرخ‌بندی می‌کنم بار بعد از یک روز به هوای نفس خود گران می‌فروشید، تادیب هم که می‌شوید باز ترک عادات خود نمی‌کنید، بهتر آن است که مال شما را غارت کنند.

بفرمود تا مردم رجاله که به قدر دو هزار نفر حاضر بودند بساط خربزه و هندوانه فروشی را غارت کردند.

روزی به او خبر دادند که میوه‌فروش درب مسجد شاه بارهای خربزه از اصفهان آورده که یک من سه هزار به فروش رساند. خود منظم‌السلطنه به درب دکان آمده خربزه را حکم کرد از انبار بیرون آوردند به مردم ندا داد که یک من دو هزار این خربزه می‌فروشیم.

روزی قصابی را که گوشت کم داده بود سرازیر به قناره آویخت .... خلاصه این مرد، مرد منظمی بود نظم و آسایش مردم را بر اخذ رشوت و بردن مداخل ترجیح می‌داد و مردم بسی تمجید کردند.» / همان، ص185.

و باز همو در بیان وقایع سال 1316ق. آورده:

«.... قیمت ماکولات را به درستی و بی‌غرضی معین می‌کردند که کسبه در زیادتی تسعیر هرج و مرج نکنند الحق وزیر نظمیه مختارالسلطنه سردار هم کمال نظم را در کار آورد. از کسبه رشوت نگرفت و نگذاشت که احدی از کسبه تعدی کند.» / همان، ص290.

از قرار معلوم مظفرالدین شاه هم از وی رضایت داشته است:

«... کریم‌خان منظم‌السلطنه وزیر نظمیه و احتسابیه به یک ثوب پالتو از ملابس خاصه تن پوش همایون مخلع و سرافراز گردید..» / همان، ص199.

مدتی پس از این که محمدکریم‌خان به سمت رییس نظمیه و احتسابیه منصوب می‌شود، شاه وی را ملقب به مختارالسلطنه می‌نماید:

«... میرزا کریم‌خام منظم‌السلطنه وزیر نظمیه و احتسابیه به لقب جلیل مختارالسلطنه ملقب و سرافراز شدند.» / همان، ص200.

 

و در همین دوران است که برسم قدردانی مظفرالدین شاه شمشیری مرصع بدو اعطا می‌کند:

«... از قرار دستخط مبارک یک قبضه شمشیر مرصع به کریم‌خان مختارالسلطنه وزیر نظمیه و احتسابیه مرحمت شد.» / همان، ص201.

مختارالسلطنه بر سر فرمانبری از حاکم تهران که به لحاظ ترتیب و سلسله مراتب اداری تحت نظر وی به شمار می‌رفت و از زیر مجموعه‌های حکومت پایتخت بود تن به این امر نمی‌داد و همواره با آصف‌الدوله حاکم تهران که در اصل رییس بلافاصله‌اش بود، سر ناسازگاری داشت. در این باب افضل‌الملک در سخن از وقایع سال 1316ق. آورده:

«.... این اداره نظمیه در تحت ریاست حکومت تهران است. خود رییس اداره نظمیه مستقلا طرف نصب و عزل و امر و نهی سلطنت نیست باید در تحت ریاست و امر و نهی حاکم تهران باشد ....

خلاصه امروز ریاست نظمیه که به غلط آن را وزارت نظمیه گفته‌اند با کریم آقا مختارالسلطنه است اما مختارالسلطنه طوری کفایت و درستی به خرج داده که این ریاست را بالاتر از رتبه وزارت ساخته و خود او مستقل شده اعتنا به امر و نهی حکومت ندارد. خود او در امر نرخ بازار و گرفتن اشرار و رسیدگی به تنازع اهل شهر در هر ملک رسیدگی می‌کند و خوب هم از عهده برمی‌آید ...» / ص294.

و باز این اختلاف ادامه می‌یابد و شدت آن بالا می‌گیرد تا این که سرانجام مختارالسلطنه در سال1317ق. که سالخوردگی‌اش هم او را مغرور کرده بود و هم خسته از ادامه همکاری با آصف‌الدوله سر باز زد و با استعفایش عطای این ریاست را به لقایش بخشید و خانه نشین شد:

«... چون کریم آقای مختارالسلطنه وزیر نظمیه و احتسابیه بسی با کفایت بود و مستقلا به قیمت نرخ اجناس و عرض و تظلم مردم رسیدگی می‌کرد ابدا خود را تابع و جزء حکومت تهران نمی‌دانست این کار بر جناب حاجی غلامرضا آصف‌الدوله حکمران تهران گران آمده می‌گفت:

وزارت نظمیه به اذن و اجازه حکومت در گرفتن دزدان و مستان عربده‌کش و زنان فاحشه مداخله کند، به کار نرخ اجناس و امر و نهی به کسبه و رسیدگی به هرگونه عرض عارضین متعرض نشود.

مختارالسلطنه هم به درستی مغرور بوده ابدا خود را تابع حکومت ندانسته بلکه در مجلسی با حاکم طرف مشاجره واقع شد و بعضی سخنان ناملایم به یکدیگر گفتند ... شاهزاده وزیر جنگ اسبابی فراهم آورد که مختارالسلطنه به امر و نهی او (حاکم) رفتار کند مختار‌السلطنه از این کار امتناع ورزیده از شغل وزارت نظمیه و احتسابیه استعفا کرد ... شرح این داستان متن و حاشیه دارد که من از نوشتن آن صرف نظر کردم همین قدر که حقیقت‌گویی کردم باز مورد گله واقع خواهم شد ولی انصاف این است که مختار‌السلطنه مرد لایقی است و عدالت داشت.» / همان، ص420.

بیشتر بخوانید: