کمیته مجازات
ترورهای تاریخی تهران قجری
داریوش شهبازی
پیشگفتار
مقدمه (كميته مجازات)
فصل اول
مشخصات:
ترور
اهداف و انگیزه اولیه
مرام نامه
فضای عمومی پایتخت و کشور
لباس اعضا و اسلحه مورد استفاده کمیته مجازات
نحوه کار هیئت اجرایی
راه اندازی کمیته- تولد کمیته
آغاز ترورها
بیانیه یا شب نامه
تامین هزینه
حقوق اعضا و دستمزد آدم کشی
رفتارشناسی اعضای کمیته
محاکمه اعضای کمیته
عاقبت
هزار دستان
رابطه کمیته مجازات با بهائیان
انجمن غیرت
کمیته سیمرغ
انجمن بین الطلوعین
اعتراض به قرارداد 1919میلادی
کمیته ملایر
اسماعیلیان و ترورهای فدائیان
نخست وزیران ایران از مشروطه تا انقراض سلسله قاجاریه
.
فصل دوم
اعضای کمیته مجازات:
ابراهیم منشی زاده
ابوالفتح زاده
مشکوه الممالک
کریم دواتگر
بهادرالسلطنه
احسان الله خان دوستدار
حسين لَلِه (معروف به سالار افخمی )
رشیدالسلطان
میرزا عبدالحسین ساعت ساز
علی اکبر ارداقی
سید مرتضی
عمادالکتاب
حاجی بابا اردبیلی
عبدالحسین پسر شفا
احمد آقاي روحي
میرزا احمدخان کمالالوزاره محمودی
اکبرخان پسر ناصر خلوت
حاج علی عسکر
احدخان مفتش تأمينات
عباسقلی خان ترک
کاپیتان شوتز
محمدعلی خان آژان (گرکانی)
مهدی خان ترک
موچول خان
میرزا باقر رزاز
ميرزا ضياءالله
میرزاعلی خان زنجانی
عماد همايون
حاج اسماعيل ايراني
اكبر نخجواني
غلامحسين افضلي
سردار رشید
رجب سرابی
علیاصغر ژاندارم
فصل سوم
اشخاص مرتبط با کمیته مجازات:
احمد شاه
عبدالله بهرامی
سردار معظم
سپهسالار
شعاع السلطنه
قائم مقام الملک رفیع
قوام السلطنه
کاپیتان شوتز
مستشارالدوله صادق
نصرت الدوله
وثوق الدوله
وثوق السلطنه
عباس آریا
کمره ای
مغیث الدوله
میرزا احمد خان اشتری
میرزا باقر اف
نبیل الدوله
نظام االسلطنه مافی
وستداهل
فصل چهارم
کشته شدگان توسط کمیته مجازات:
اسماعیل خان
متین السلطنه
میرزا محسن مجتهد
منتخب الدوله
احمدخان صفا
میرزا احمد خان استوار
سردار رشید
پیش گفتار
مقدمه- کمیته مجازات
ترور
فصل اول
مرام نامه
لباس
اهداف
نحوه کار
فضای
آغاز ترور
راه اندازی
بین نامه
تامین هزینه
حقوق
شخصیت
محاکمه
عاقبت
رسانه
هزاردستان
کمیته و بهاییان
انجمن غیرت
کمیته سیمرغ
کمیته ملایر
اسماعیلیان و ترورهای فدائیان
نخست وزیران ایران از مشروطه تا سلطنت رضاشاه
پیشگفتار
ترور زاده ترس و وحشت است، از خشم نیرو می گیرد و از کینه لبریز می شود، خوف ایجاد می کند و تن ها را می لرزاند، خواب و آسایش را بر آدمیان حرام می کند. محصول کینه و خشم جز کینه افزوده چیزی نیست. کینه مخرب و آفت زندگی و بلای جان ها و منشا خون دل هاست. حکیم فردوسی می فرماید:
پدر کشتی و تخم کین کاشتی پدر کشته را کی بود آشتی
قتل و کشتار عاقبتی جز کشتار دوباره و آن محصولی جز قتل و قتل و ... به مصداق « ای کشته که را کشتی؟» نخواهد داشت.
تاریخ بشر، آکنده از کشمکش، جنگ و پیکار خونین، تحقیر، خشونت، توهین،... است گاه با انگیزه دینی و گاهی به بهانه های دیگر که همه عاملان در پی کسب قدرت اند. کشتار سبعانه و قتل و شکنجه ای که در میان انسان ها رخ می دهد، در بین حیوانات هرگز وجود ندارد . هیچ حیوانی درنده ای برای کشتن حیوانی سلاح نمی سازد، بمب نمی سازد. برخی انسان ها، اشرف مخلوقات (لقبی که انسان به خود داده است.) نیستند، بلکه شر مخلوقات اند.
قرآن شریف آدمى را شرور بالذّات و داراى سرشت خشونتگر نمىشناسد و رفتار پرخاش جويانه و خشن انسان ها را در علل و عوامل بيرونى جست و جو مى كند. علل بسیاری، سبب بروز خشونت می شود. از منظر قرآن، جامعه نامتعادل از حيث اقتصاد و معيشت و عدالت اجتماعی آبستن خشونت است.
مطابق تمام ادیان الهی و نظر مصلحان جامعه انسانی، پروردگار اوصاف ملکوتی در انسان خلق کرده است. به استناد مطالعات جدید، خصلت مهربانی دارای ریشه ژنتیکی است. مهر و عشق است که دوستی و آشتی می آفریند، امید بخش و سازنده است، امنیت و آسایش را همراه می آورد. هر انسانی از عشق و مهر مادری آفریده شده است. مهربانی سبب تندرستی است. به عشق باید پناه برد و تکیه کرد.
گواینکه خصلت مهربانی در سرشت اکثریت انسان ها وجود دارد، اما انسان قابل اعتماد نیست. چرا؟ فردی مین می سازد تا پایی را قطع کند، در حالی که دیگری پای مصنوعی می سازد تا او را دوباره قادر به رفتن سازد. چرا؟ عاشق دختری که درخواست ازدواج او را اجابت نمی کند، وحشیانه وی را با اسید می سوزاند، تا او را از زیستن ساقط کند؟ در صورتی که می توان او را تا پایان عمر بی آنکه بداند دوستش داشت و آرزوی شاد زی اش نمود.
در حقیقت بشر موجودی غریب و غیر قابل پیش بینی است، حال اگر خشم و کینه اش کارساز نیست، به مهر و عشق او هم نمی توان اعتماد کرد. زیرا عشق و نفرت پشت و روی یک سکه اند و هرآنی احتمال لغزیدن انسان از وجهی به وجه دیگر وجود دارد. بنابراین اگر با ترور و خشونت قطع به یقین نمی توان مدینه فاضله ساخت، به عشق و مهرورزی آدمی هم نمی شود، برای رسیدن به آرمان شهر تکیه داد. در حقیقت اتکا به هیجانات و احساسات محصول مطمئن و قابل اتکایی نخواهد داشت. بلکه به نظر می رسد، راه حل جامعه انسانی بازگشت به عقلانیت است و آن هم تکیه به قانون خواهد بود و به قول غربی ها این جمعیت عظیم انسان ها را با کنترل و توازن (Checks and Balances) می شود اداره کرد و می توان به تعادل رسید. قانون باعث اتحاد مردم، امنیت و آرامش، خرد جمعی، انظباط فردی، گروهی و امید ضعفا است. تراز و نماد عدالت در قانون است. قانون تنظیم کننده رفتار انسان است. دوران طولانی زندگی بشر همواره دستخوش تغییرات در گرایش به قانون بوده است. نخستین گام دوری از استبداد حاکمان، حاکمیت قانون بود. حکومتهای مردم سالار، قدرت را از طریق قانون به کار می بندند. تمدن، در یک مفهوم، نتیجۀ پدید آمدن قانون در زندگی انسان است. نه به هیجانات و احساسات بشر بلکه باید به قانون اعتماد کرد.
در دوره ای (اواخر قاجاریه) که این پژوهش بدان اختصاص دارد، به مصداق «نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد» نباید به دنبال قهرمان اسطوره ای بود، زیرا شخصیت ها چنان تحت تاثیر فضای هرج و مرج و روزگار آشفته اواخر عهد قجر بوده اند که هیچ کدام البته بازیگران صحنه سیاست جان سالم از آسیب های اخلاقی- وطن خواهی به در نبرده اند و همه شخصیت ها خاکستری و آسیب دیده اند، گواینکه مرام مردم کوچه و بازار هم در این میانه آلوده به رنگ و ریا است و چنگی به دل نمی زند. در حقیقت باید نگاه سیاه و سفید را دست کم در این زمان در قضاوت نداشت. یعنی انتظار از آنها نباید دور از واقعیت باشد. زیرا وقتی به ریز اخبار آن موسم، نظر افکنیم در خواهیم یافت هیچ کدام از آن بازیگران نتوانسته اند، در آزمون حق پرستی و وطن دوستی و آموزه های دینی و اخلاقی روسپید بیرون آیند. شاید خصوصیات دوران انحطاط فرهنگ ها و کشورها چنین است. از مرگ شاه عباس تا مشروطه ایران دوره سخت و تلخ انحطاط را پیموده است.
|