تهران را آنگونه که میگویند دهی بوده است و ناگهان ظرف دو سه قرن به چنین کلان شهری تبدیل شده، نیست. در گستره تهران - که کمی بزرگتر از تهران بزرگ امروز است - یکی از کهنترین سابقههای تمدن بشری وجود داشته و دارد و این امر نه تنها پهنه تهران را در کشورمان که در سطح جهان از این حیث متمایز میکند. صرفنظر از سابقه بسیار قدیمی این گستره، خود آبادی تهران هم از پیشینه باستانی برخوردار است و از این جهت با خیلی از آبادیهای این پهنه که نو پا بوده و پیدایی آنها به دوران قاجار میرسد، متفاوت میباشد.
گستره تهران که جزو فلات (نجد) ایران است، بر اساس تحقیقات زمینشناسی در دوره بارانی کف دریا را تشکیل میداد. اما بعد در فاصله 12000 - 17000 سال قبل و در دوره خشک، کمکم آب دریا فرو نشست و ابتدا کوهها و سپس دشتها پیدا شد و خردک خردک این پهنه مسکون گردید.
در تحقیقات باستانشناسی در تپههای ازبکی در 70 کیلومتری تهران آثاری از زندگی مردمی که 9 هزار سال قبل در این سامان زیستهاند، کشف شده است. شهر ری، خود از شهرهای کهن دنیا ست. در تورات نامش یاد شده و با شهرهای بزرگ دنیای قدیم چون بابل و نینوا پهلو میزند. آن را عروس شهرهای دنیا میدانستند و شهری بوده است با 7 هزار سال قدمت. چشمه علی در شمال ری پیشینهای بیش از 6 هزار سال دارد.
در دروس، قیطریه، خیابان پاسداران، خجیر، تهرانپارس، چندار کرج و ... سفالهایی کشف شده که به سه هزار و دویست سال پیش تعلق دارد. اسکندر مقدونی (سال 331 قبل ازمیلاد) در تعقیب داریوش سوم از ری میگذرد و پنج روز با سپاهیانش در این منطقه اقامت میکند. یعنی این شهر آنچنان بوده است که بتواند پذیرای آن سپاه باشد.
در سال 19 قمری (برخی اسناد 20ق.) شهر ری که از شهرهای بزرگ روزگار خود بود، به تصرف اعراب در آمد. در این زمان هنوز نامی از قریه تهران در اسناد پیدا نیست، گو این که به حکم دلایل و قراینی میدانیم این آبادی در آن عصر وجود داشته است، اما شهرت و اهمیت و وسعت آن از آبادیهایی چون دولاب و طرشت و ... که ذکرشان در آن زمان در اسناد آمده بسیار کمتر بوده است.
در سال 261 قمری (برخی اسناد 271ق.) ابوعبدالله محمدبنحماد تهرانی رازی، نخستین گوهری مرد این آبادی است که محدثی مشهور بوده در سن بیش از هشتاد سالگی در عسقلان شام (سوریه و لبنان و ...) به جهان باقی میشتابد. و حدود دویست سال بعد ابیبکر احمدبنعلی خطیب بغدادی متوفی به سال 463 قمری واقعه درگذشت محمدبنحماد تهرانی را در «تاریخ بغداد» ثبت میکند و این اولین بار است نام «تهران» آن هم نه به نام آبادی تهران که به برکت شهرت فرزند این دهکده محمدبنحماد تهرانی به صورت «تهرانی» در اسناد تاریخی میآید. پس از آن در فاصله سالهای 500 تا 510 هجری قمری کتاب «فارسنامه» را ابنبلخی تالیف مینماید در آن از انار تهران چنین یاد میکند:
«... همه میوههای آنجا به غایب نیکوست، خاصه انار، کی مانند انار طهرانی است ...»
و این دومین بار است که باز نام تهران را از برکت منسوبینش در صفحات اسناد تاریخی میبینیم. البته در سالهای پس از وفات خطیب بغدادی به طور مکرر ثبت حادثه در گذشت «حماد تهرانی رازی» در کتابها میآید و بعد از ابنبلخی هم درباره انار تهران، همین اتفاق بارها میافتد.
پیش از این که به حمله مغول به ری در اوایل قرن هفتم برسیم، تهران کمکم شهرتی یافته بود هم به لحاظ وجود باغهای وسیع و میوههای مرغوبش و هم به سبب یاغیگری مردمش علیه کاروانیان ثروتمند ری که هنگام عبور از حوالی تهران به آنها دستبرد میزدند. به همین خاطر بود که در آن سالها تهرانیان خانههایشان را در انبوه درختان و در زیرزمین میکندند تا هنگام تعقیب ماموران حکومتی دست نیافتنی باشند.
در اوایل قرن هفتم هجری در اثر حمله چند باره مغول به ری این شهر پر آوازه برای همیشه از میان رفت و بخش اعظمی از مردمش کشته شدند، اما تعدادی هم از ایشان به دیگر نقاط پناهنده گشتند. از آن جمله گروهی به آبادی سرسبز تهران آمدند. این حادثه در تاریخ تهران بسیاربزرگ و عظیم است. از این جهت که آن را باید یکی از عوامل اصلی تشکیل شهر تهران دانست چون در این سرزمین وسیع و حاصلخیز گستره تهران شهر افسانهای ری ویران میگردد و بدین ترتیب خلأ عظیمی برای اطراق کاروانیان و مسافران جادهای که از این پهنه میگذرد و مرکزی جهت دادوستد کالا برای ساکنان آبادیها شهرهای کوچکتر اطراف پدید میآید و این رخداد بزرگترین شانسی بود که جبر تاریخ به تهرانیهای یاغی خوش شانس داد تا با جانشین کردن تهران به جای ری آن خلأ بزرگ را در منطقه پر کنند.
شیرینی گردش روزگار بیشتر آشکار میگردد، وقتی دقت شود که همان افراد پناهنده از ری ویران شده چطور به تهرانیهای راهزن که پیش از این خانههایشان را چون لانه موش در زیر زمین میساختند کمک میکنند تا با مصالح ساختمانی به جا مانده در ری و استفاده از شیوه معماری خانههای شهری، ساختمانهایی بر روی زمین بنا کنند و همینطور با آموختن و آشنا کردن ایشان با تجارت و طریق شهرداری و شهرسازی، گامهای نخست شهر شدن تهران را چگونه بردارند.
روند رو به رشد تهران و این دگرگونیها آنقدر ادامه یافت تا اواخر قرن نهم از خانههای زیرزمینی دیگر خبری نبود و با پدید آمدن امامزاده سید اسماعیل، اولین زیارتگاه تهران، راه را برای پدید آمدن امامزادههای دیگر نظیر یحیی، زید، سید نصرالدین و ... هموار ساخت و پس از مدت کوتاهی از کثرت آمد و شد مسافران و اهمیت موقعیت جغرافیایی و بازرگانی و افزونی امامزادگان مدفون در آن آبادی نسبت به همه همسایگان حتی آنان که کهنسالتر و مهمتر از تهران بودند، برتری یافت.
حادثه دوم برای این پسر خوششانس کهن گستره تاریخ ایران، در سال 961 قمری اتفاق میافتد. در این سال شاه تهماسب صفوی فرمان میدهد، تهران را صاحب حصاری با چهار دروازده (قزوین در غرب، حضرت عبدالعظیم در جنوب، دولاب در شرق و شمیران در شمال) و 114 برج نمایند. این حصار بر اهمیت تهران بسیار افزود، زیرا پایتخت ایران در آن زمان قزوین بود و یک تهران قدرتمند و محصور میتوانست آذوقه خود و پایتختنشینان را تامین و حفظ کند و هم پیش قراولی باشد در مقابل هجوم دشمنان به قزوین و افزون بر این تهران سرسبزی که شاه تهماسب، هنگام زیارت جد اعلایش امامزاده حمزه، در حضرت عبدالعظیم در آن گاهگاه اردو میزد، شکل آبرومندتری پیدا کند و نیز هنگام شکار سلطنتی در جلگه خوش آبوهوای گستره تهران شاه را استراحتگاهی شاهانه باشد.
سومین حادثهای که برای انتخاب تهران به پایتختی در آینده کمک کرد، تعیین بیگلربیگی برای شهر تهران توسط شاه عباس صفوی است. در آن زمان بیگلربیگی از مقامات بسیار مهم در سلسله مقامات اداری در حکومت صفویه بود و این حادثه هم در جای خود برای کسب شهرت و اعتبار تهران و جلوه دادن آن در میان دیگر شهرها در روزهای آینده کمک شایانی کرد.
بعد از صفویه اوضاع ایران بسیار نا آرام بود. مدتی تهران به تصرف افاغنه در آمد. در دوره افشاریه، نادر شاه پسرش رضاقلیمیرزا را حکمران تهران کرد و در دوره زندیه، ابتدا کریمخان، قصد داشت تهران را پایتخت کند، اما به دلایلی منصرف شد. که این حوادث همگی تأییدی بر اهمیت یافتن تهران در آن عصر است، اما هنوز در این زمان همای سعادت بر سر این شهر فرود نیامده است.
ولی سرانجام پس از صدها سال که از تولد تهران گذشته بود. روز موعود فرا رسید، نوروز سال 1200 هجری قمری، در این روز آقامحمدخان، فرمان داد، سکه زدند و خطبه خواندند و تهران را پایتخت و دارالخلافه خواندند و بدین ترتیب تهران شد پایتخت ایران.