پنجشنبه, 19 مهر 1403

دعانویسی و پیشگویی در تهران قدیم (فالگیری، رمالی و طالع‌بینی)

اشتراک‌گذاری این مطلب: WhatsappTelegram
دعانویسی و پیشگویی در تهران قدیم

دعا به معنای حاجت خواستن (آنندراج)

استغاثه به خدا، در خواست از درگاه خدا (ناظم‌الاطباء)

درخواست حاجت از خدا (لغتنامه).

خواندن جمله‌های ماثور از پیامبر و امامان در اوقات معین برای طلب آمرزش و برآورده شدن حاجات. نیایش کردن. درخواست حاجت از خدا، نیایش، مدح، ثنا (فرهنگ معین.)

وقتی انسان با دعا و ثنا از پروردگار استمداد می‌طلبد تا او را در نیل به اهداف عالیه‌اش یاری رساند احساس خوشی دارد و قلبش قدرت می‌گیرد و بزرگترین قدرت عالم، پروردگار متعال را در کنار خود حس می‌کند. اعتماد به نفس می‌یابد و پیش از رسیدن به قله پیروزی، فتح قله را باور می‌کند و این خود از اسباب موفقیت است. شخص چون این گونه اندیشید بیش از پیش می‌کوشد و با ناملایمات می‌جنگد و در سنگلاخی‌ترین راه‌ها نمی‌ماند و تلاش می‌کند. تا شادمانه عروس پیروزی را در آغوش کشد.

وقتی آدم از رنج و دردش، در خلوت خود با پروردگار گفتگو می‌کند و گاهی که از سنگینی بار اندوه و غم بر شانه‌هایش بی‌تکلف آفریدگار عالم را گلایمندانه مورد خطاب قرار می‌دهد، حس و حالی را در می‌یابد که در وصف نیاید و جانشینی‌اش را هیچ انسانی نشاید.

... یا عظمت و بزرگی خالق عالم را به اندازه وسعش در می‌یابد و در مدح و ثنای او زمزمه دل‌انگیزی دارد:

«کز دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش بدرآید»

دعا خصوصیت ربانی دارد، حس و حالی است، که در وصف نیاید. و در طریق بیان و سخن نگنجد. دعا بار روانی انسان درگیر با مشکلات را سبک می‌کند. در حقیقت دعا، بند ارتباط روحانی بشر با پروردگار است. ارتباطی که هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند مانع آن باشد. زبان، رنگ، دین، مقام و منصب، ملیت و جز آن هیچکدام باز دارنده این رابطه نیست. ارتباطی که شاه و گدا، خواب و بیداری، گناه و ثواب، شکست و پیروزی، نشناسد، زمزمه‌ای که همه کس را در همه حال با حضرت دوست، روا تواند بود و از این روست که این پیوند را واسطه‌ای نشاید. ولی دعانویسی از جنس و مقوله دیگری است. هر چه دعا بار تبرک و تیمن دارد، دعانویسی و پیش‌گویی مذموم است.

دعا رابطه‌ای است درونی که انسان با خدای خود بر قرار می‌سازد. در این ارتباط عاشقانه و دوستارانه، انسان راست می‌گوید و صادقانه با خالقش راز و نیاز می‌کند، خواه پیشوا ی دین باشد یا باده‌کش میکده‌ها.

هر قدر دعا، زیبا و دل انگیز است و آدمی را سبک‌بالانه تعالی می‌بخشد. دعانویسی و پیش‌گویی، فریب‌آور و شیطانی است و ارزش‌های انسانی را به سخره می‌گیرد.

بشر از بدو خلقت نیاز به دعا و ارتباطی ماهوی، به اصل خلقتش در خود احساس کرده و با پرستش خورشید، زمین، آسمان، سنگ و چوب و آب و آتش به دوران شناخت خود و ایمان به ادیان الهی رسیده است. ولی دعانویسی و پیشگویی راهی است، شیطانی و اهریمنی. دعانویس و پیش‌گو از آینده و خارج از تعقل و حس آدمی سخن می‌گوید، آن هم به کمک اسبابی حیله‌گرانه و فریب‌آور ازقبیل؛ قفل بسته سبز، دندان کرسی الاغ، زنجیر زنگ‌زده دراز، موی خرس سیاه، فضله کبوتر سفید، شاش بچه نابالغ، آینه شکسته فرنگی، شانه چوبی مو، شال پشمی سبز، پشکل ماچه الاغ (الاغ ماده)، آب باطل سحر و …

در تهران قدیم دعانویسی از مشاغل رسمی به شمار می‌رفت و در آمار مشاغل هم می‌آمد، در آن زمان مشاغل دیگری نظیر رمالی، جن‌گیری، مساله گویی، معرکه گیری، سرکتاب‌بینی، علوم غربیه و طلسمات و ... هم ذهن مردم را آشفته و جیب آنها را خالی می‌کرد.

مرحوم جعفر شهری در این‌باره می‌نویسد:

در آن عصر دعانویسی به دو طریق انجام می‌شد. یکی دوره گردی، که دعانویس در کوچه‌ها می‌گشت و با داد زدن به دنبال مشتری می‌گردید و قسم دیگری که دعانویس دکانی بر پا می‌کرد و همچون دیگر کسبه به کار خویش آزادانه مشغول می‌شد.

مرحوم ناصر نجمی نیز از این افراد در آن دوره چنین یاد می‌کند:

«... در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در دارالخلافه ناصری، جمعی دراویش شیاد و رمال نیرنگ باز و جفار (جفر کن) خدعه گر و چرب دست دوز و کلک زن، دکان‌هایی گشودند و خلایق خالی‌الذهن و سرخورده و شاخ شکسته را به عنوان کارگشایی و کار راه‌اندازی و رهایی از بد بیاری و بدبختی به دام گاه‌های خود کشاندند. این جماعت جاهل رنگ کن، که سرمایه اصلی‌شان نیرنگ بازی و ترفند و شیادی بود. گاهی دختران بی‌خریدار و ترشیده و در خانه پدر و مادر مانده و زن‌های هوودار، دلدادگان حسرت کشیده و بی‌پول و زنان طرف بی‌مهری شوهر قرار گرفته را بسوی خود می‌کشیدند .‌..»

و نویسنده کتاب تهران قدیم، در سخن از تفریحات زنانه تهرانیان نیز آرد:

«... در نظام اجتماعی تهران قدیم، زنان دارای نقش چندان فعالی در هیچیک از امور نبودند و به همین جهت جای چندانی در تفریحات نداشتند و سهم.‌.. بازار فالگیری و توسل به جادو و جنبل هم در بین زنان گرم بود .‌..»

این ماجرا‌ها فقط اختصاص به زنان عادی نداشت، بلکه بازار این گروه افراد و این نوع اندیشه در میان زنان حرمسرای قاجاریه هم بسیار گرم و رایج بود.

امینه اقدس، از زنان ناصرالدین شاه آب جادو به شاه می‌خوراند، تا علاقه او را به خود جلب کند. زن دیگری به توصیه جادوگران، جگر خرس را به خورد شاه می‌داد، که بچه‌دار نشود، تا تنها فرزند او بماند و ولیعهد گردد، و زن دیگر .‌.‌.

در طول تاریخ انگشت شمارند پادشاهانی که با ذهنی روشن، فضای حاکم بر دربار را منطبق بر مناقع مردم پایه‌ریزی کرده و یا به لطف وجود وزیرانی مصلح و دانشمند، چنان محیطی مهیا دیده باشند والا خصوصیات مشهور دربار شاهان، را بیشماری ناز و نعمت فسادآلوده است و این قاعده به جغرافیای خاصی در کره خاکی تعلق ندارد، بلکه در گذشته تمامی ملت‌هایی که نظام پادشاهی و یا حکومت مطلق‌العنان را تجربه کرده‌اند، بار سنگین این چنین فضای فرهنگی را به دوش کشیده‌اند.

راسپوتین، دعانویسی بود، که در دربار تزاری رومانف‌های روسیه نفوذ کرد و با اعمال و رفتار فریبکارانه، چنان در روح و روان تزار و به خصوص ملکه تسلط یافت، که توانست آن ماجرا‌های ننگ‌آور و ارتباط شنیع با زنان دربار روسیه را به بار آورد، تا جاییکه اعمال و رفتار وی و پشتیبانی ملکه از او، خشم مردم را برانگیخت و این خود یکی از انگیزه‌های شورش مردم علیه دربار تزار در جریان انقلاب روسیه شد.

راسپوتین از چند بار ترور، جان سالم به در برد. حتی یک بار دو تن از زنانی که در دربار گول حرف‌های پیامبرگونه او را خورده و مورد تعرض او واقع شده بودند، با خنجر به وی حمله ور شدند، ولی کاری از پیش نبردند، تا سرانجام به وسیله یکی از شاهزادگان دربار به سبب همین‌گونه رفتار‌ها به قتل رسید.

نکته مهم و تاسف‌بار و قابل تامل، اینکه اعمال فریب‌آور و مکارانه دعانویسان تنها به گذشته تعلق ندارد، امروز نیز با وجود تحولات شگرف علمی و روشن‌بینی و گسترش و توسعه دانش و سطح اگاهی مردم، باز هم دعانویسی، فالگیری و ... طرفدارانی فراوان در میان زنان و برخی مردان دارد و گو اینکه این عمل خلاف قانون بوده و در شمار جرایم است، اما دعانویسان مخاطبان خود را به شیوه‌های گونه‌گون می‌یابند و چه بسیارند، کسانی که از این شغل جیب خود را از پول مردمی ساده‌لوح و گرفتار و کژاندیش پر کرده‌اند.  

بیشتر بخوانید: