این عبارت را حاج ملا علی کنی از روحانیون با نفوذ عصر ناصرالدین شاه در نامهای خطاب به شاه بکار برد. بعدها در سخن از «آزادی» چه آنها که هواخواه و موافق این مفهوم به ریخت امروزی آن بودند و هم آنان که بمخالفت بر خاستند، بارها و بارها از این عبارت به عنوان شاهدی برجسته و نامدار در اثبات نظر خود و یا نفی رای دیگری استفاده کردهاند و بدین لحاظ شاید از مشهورترین عبارات سده معاصر توانش شمرد.
ماجرا از این قرار است که در واپسین سالهای سده سیزده قمری در دوران صدارت میرزا حسین خان مشیرالدوله (یا سپهسالار - مسجد معروف سپهسالار که بعد از پیروزی انقلاب شهید مطهری نام گرفت از آثار اوست.) در مواجهه با اروپا و بخصوص دامنهدارتر شدن نفوذ روس و انگلیس در ایران موج جدیدی از تحولات و تغییرات در ایران شکل گرفت که این جریان را صدراعظم با همراهی افرادی چون ملکم و مستشارالدوله و ... طلایهداری میکرد. این تحولات منشاء تغییراتی در ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در کشور بود که جمعی از آن بهرهمند میشدند و با آن موافق بودند و عدهای را زیان میرساند و اینان با آن مخالفت میورزیدند.
این مطلب با ذکر شواهدی از نویسندگانی که در تبیین نظر خود از این عبارت سخن راندهاند به معرفی بیشتر «کلمه قبیحه آزادی» اختصاص دارد:
در «مشروطه ایرانی» ماشاءالله آجودانی آمده:
«... تجدد و آزادی از همین دوره سپهسالار با دو دشمن کهنه کار که ریشه در سنت داشت رو به رو بود؛ درباریان و روحانیون. برجستهترین روحانی این عصر یعنی ملاعلی کنی مجتهد بزرگ عصر ناصری در نقد کارنامه صدارت مشیرالدوله در مذمت تلاشی که برای آزادی آغاز شده بود در نامهای به شاه در 22 رجب 1290 قمری (24 سنبله - شهریور - 1252 شمسی) از کلمه آزادی به «کلمه قبیحه آزادی» همان شیوهای است که بعدها شیخ فضل الله نوری مجتهد معروف ایران در دوره مشروطیت بر اساس همان نوع استدلال به جنگ اندیشه «آزادیخواهی» برخاست. کمی بعد درباره نامه ملاعلی کنی و «کلمه قبیحه آزادی» سخن خواهیم گفت ...» / مشروطه ایرانی، ص250.
«... آوردهاند که ملاّ علی کنی - همو که آزادی را کلمه قبیحه میانگاشت - از دفن قاآنی شیرازی - ملک الشعرای زبان آور دربار قاجار - در گورستان مسلمانان متقشفانه مانع شد: ولی وقتی این بیت مناجاتگونه شاعـر را بر او خواندند که رو به درگاه خدا گفته بود «شرمنده از آنیم که در روز مکافات / اندر خور عفو تو نکردیم گناهی» خود پیشاپیش جنازه به راه افتاد و آداب عزاداری به جای آورد. آری، شرط مسلمانی، بلکه لازمه انسانیت، شفقت ورزیدن بر آفریدگان و آمرزش خواستن برای بندگان خداست.» / حسین کمالی
حاج ملاعلی کنی مینویسد: «کلمه قبیحه آزادی ... به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب و در باطل سراپا نقص است و عیوب. این مسئله برخلاف جمیع احکام رُسُل و اوصیا و جمیع سلاطین عظام و حکام والامقام است»
صادق زیبا کلام میگوید:
«... دکتر صادق زیبا کلام یکی از اساتید دانشگاه ... با مبحث «تاریخ تحولات ایران» آغاز کرد ... حدود 130 سال پیش در این مملکت چیزی شبیه دوم خرداد اتفاق افتاد و فردی به نام میرزا حسین خان سپهسالار که عنوان صدراعظمی ناصرالدین شاه را داشت شروع به ایجاد تغییرات کرد و سعی داشت با رشوه خواری و فساد اقتصادی مبارزه کند، به مملکت صنعت بیاورد، روزنامه منتشر کند و برای اولین بار در روزنامههایش از آزادی سخن به میان آورد و درست در همان زمانی که قطار اصلاحات او به حرکت درآمده بود مرحوم حاج ملا علی کنی از متنفذین آن زمان به ناصرالدین شاه نامه مینویسد که «کلمه قبیحه آزادی برای ما مشکلی ایجاد نمیکند اما دودمان تو را به باد میدهد» و بعد از سه سال مقاومتها و مخالفتها در برابر میرزا حسین خان آنقدر شدید میشود که او مجبور میشود استعفا دهد.»
فریدون آدمیت در صفحه200 «اندیشه ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار» به نقل از حاج ملا علی کنی مینویسد:
«کلمه قبیحه آزادی ... به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب و در باطل سرا پا نقص است و عیوب. این مسئله بر خلاف جمیع احکام رسل و اوصیا و جمیع سلاطین عظام و حکام والا مقام است. به این جهت ... دولت را وداع تام و تمام نمودم، به واسطه اینکه اصل شرایع و ادیان در هر زمان، خود قید محکم و سخت و شدیدی بوده و میباشد که ارتکاب مناهی و محرمات ننماید، معترض اموال و ناموس مردم نشوند، و چنین بر خلاف مقاصد و انتظام دولت و سلطنت است، که هر کس هر چه بخواهد بگوید و از طریق تقلب و فساد نهب اموال نماید و بگوید (آزادی) است، و شخص اول مملکت همه را آزاد کرده و در معنی به حالت و حوش برگردانیده است»
در «مجله معرفت» در اینباره چنین میخوانیم:
امروزه که بار دیگر استعمار پیر انگلیس به همراه شیطان بزرگ، امریکای جهانخوار، پس از فاجعه تحمیل تروریسم دولتی اسرائیل در قلب خاورمیانه اسلامی، بار دیگر به اسم «حقوق بشر» و «مبارزه با تروریسم» چشم طمع به ثروتهای ملّی مسلمانان دوختهاند، بجاست به سابقه مبارزاتی مراجع تقلید شیعه، آیتاللّه ملّا علی کنی در برابر قرارداد منحوس «رویتر»، آیتاللّه میرزای بزرگ شیرازی در مقابل تهاجم فرهنگی و چپاول اقتصادی انگلیس در معاهده ننگین «تنباکو»، مرحوم آیتاللّه آقانجفی در همین ماجرا و نهضت مشروطیت، آیتاللّه میرزا محمدتقی شیرازی در مقابله با اشغال عراق توسط انگلیس و آیتاللّه شیخالشریعه اصفهانی در رهبری انقلاب 1920 عراق بپردازیم.
در این مقاله به اختصار مبارزات مرحوم آیتاللّه میرزا علی کنی، بررسی میشود:
پیش درآمد
حاج ملّا علی کنی تهرانی از بزرگان علمای امامیه در قرن چهاردهم هجری بود. او در سال 1203 قمری در روستای «کن» از توابع تهران به دنیا آمد و پس از فراگیری علوم مقدّماتی، راهی عتبات عالیات گردید و از حوزه درس مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری و صاحب ضوابط استفاده نمود / میرزا محمد علی (معلم حبیب آبادی)، مکارمالآثار، در احوال رجال در قرن 13 و 14 هجری، انجمن کتابخانههای عمومی اصفهان وابسته به فرهنگ و هنر، ج 3، ص 697.
وی پس از تکمیل علوم اسلامی و فقه و اصول، به تهران مراجعت نمود. مردم در امور دینی و مسائل اجتماعی به او مراجعه میکردند و ایشان نیز در مقام مرجعیت مؤمنان انجام وظیفه مینمود.
برخی از تألیفات او عبارتند از: 1. استصحاب؛ 2. الاوامر؛ 3. ایضاح المشتبهات فی تفسیر الکلمات المشکلة القرآنیة؛ 4. البیع؛ 5. تلخیص المسائل؛ 6 تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل؛ 7. توضیح المقال فی علم الدرایة و الرجال (که با کتاب منتهی المقال ابوعلی رجالی در تهران چاپ شد)؛ 8. الصلوة؛ 9. الطهاره؛ 10. القضاء و الشهادات (که در تهران چاپ سنگی شده است / مأثر و الآثار، ج 1، ص 101، و 138و 226 / مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج 3، ص 392 / حبیب آبادی، همان جا، ص 698.
مبارزه آیتاللّه ملّاعلی کنی با قرار داد «رویتر»
... حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار)، که به علت اقامت طولانی در خارج از کشور به شدت مجذوب و مفتون فرهنگ و پیشرفت غرب گردیده بود، با اصرار انگلیس از سال 1218 ه. ق به مدت ده سال در مقام صدراعظمی ناصرالدین شاه قرار گرفت و نسبت به دادن امتیاز به بیگانگان اصرار میورزید و با راه نمایی او بود که ناصرالدین شاه امتیاز معروف «رویتر» را در سال 1872 م به بارون ژولیوس رویتر واگذار کرد ... / عصر بیخبری، ص 115.
علمای ایران، بخصوص مرحوم ملّا علی کنی، پس از با خبر شدن از این قرار داد ننگین، علیه رژیم دست به اعتراض زدند.
مرحوم ملّاعلی کنی در ادامه، مسأله آزادی خواهی غربی را به میان میآورد و مینویسد: «(یکی دیگر از خیانتهای میرزا ملکم خان) ... و آن فقره کلمه قبیحه آزادی است که به ظاهر خیلی خوش نماست و خوب و در باطن سراپا نقص و عیوب است. این مسأله برخلاف جمیع احکام رسل و اوصیاء و جمیع سلاطین عظام و حکّام والامقام است؛ به این جهت در نوشته دیگری نوشته بودم علی الاسلام السّلام، و دولت را وداع تام و تمام باید نمود، به واسطه این که اصل شرایع و ادیان در هر زمان، خود قید محکم سخت و شدیدی بوده و میباشد که ارتکاب مناهی و محرّمات ننمایند، متعرّض اموال و ناموس مردم نشوند و هکذا بر خلاف مقاصد و انتظام دولت و سلطنت است که هر کس هر چه بخواهد بگوید و از طریق تقلّب و فساد نهب اموال نماید و بگوید آزادی است، و شخص اول مملکت همه را آزاد کرده است و در معنی، به حالت وحوش برگردانیده! معلوم است نفوس بالطبع طبیعت شیطانی مایل به هوی و هوس و برآوردن مشتهیات خودند. همین مایه بینظمی و زیادی تاخت و تاز شده و هیچ کس نمیتواند چاره کند. این است که قاطبه علما و فضلا را به صدا در آورده، حکام و داروغه را خانه نشین و عاجز نموده / ابراهیم تیموری، پیشین، ص124تا 126. ناصرالدین شاه با این که پس از ورود به بندرانزلی به واسطه نامههایی که علمای متنفّذ روحانی مثل حاج ملّاعلی کنی و سید صالح عرب و دیگران نوشتند، سپهسالار (عامل اعطای امتیازنامه) را از صدارت عزل کرد و خود به تنهایی به تهران آمد ...
گراهام استوری مینویسد: «... عذری که برای وزیر مختار انگلیس در تهران آوردند این بود که از ملّاها وحشت داشتند. دولت شاه چنین اظهار میداشت که ایشان (ملّاها) مشغول تشویق یک بحران سیاسی میباشند و ثبات تاج و تخت در خطر بود و تنها راه جلوگیری از آن فدا کردن امتیاز نامه به نظر میرسید»
در تفهیم و تبیین «آزادی» آمده:
مفهوم آزادی در ذهنیت ایرانیان را با دو رویکرد بایستی دریافت و متمایز از یکدیگر بررسی نمود. یکی مفهومی که تا پیش از آشنایی با افکار جدید اروپایی در قرون 19 و 20 وجود داشت و دومی چگونگی و چیستی دریافت این مفهوم پس از این تقابل. اشارهی مختصری به هر دوی این موارد به بحث یاری میرساند. استاد دهخدا در لغتنامه اولین معنی آزادی را آن که بنده نیست تعریف نموده و نمونههای بسیار آن را به تفصیل در ادبیات فارسی به دست داده است. در این تفکر سنتی ـ عرفانی غیر بنده و غیر برده بودن به معنای آزادی فردی نیست: «بجز سرو و سوسن کسی آزاد نیست ـ ابوعاصم» آزاده «تهی دست است ـ سعدی»، با اصالت، نجابت، شرافت، مروت و وارسته است. «آزادگی و طمع به هم ناید ـ ناصرخسرو» . آزادگی در درویشی و تنگدستی است. اگر هم توانگر باشد کرم نشان آزادگی اوست: «چو حاتم به آزاد مردی دگر، ز دوران گیتی نیاید ببر ـ سعدی. « «آزاده قانع است و بنده طامع ـ جامی»، «چنان چون بر همه آزادگان در، کریم طبعی آزادهی خداوندی ـ فرخی» ، «اگر جفت آزی نه آزاده، زیرا که این زان و آن زین جداست ـ ناصرخسرو» ، «زشت بود بودن آزادمرد، بندهی طوغان و عیال نیال ـ ناصر خسرو» ، «آزادی اندر بیحاجتی است ـ کیمیای سعادت» . گاهی هم صِرف ایرانی بودن آزادگی میآورد: «ز ایران جز آزاده هرگز نخاست ـ اسدی» «از ایران هر آنکس که گو زاده بوده، دلیر و خردمند و آزاده بود ـ فردوسی» . در چنین تصویری آزادی به مفهوم حقوقی و اجتماعی آن آنچنان که در اندیشة غربی ریشه در واژه لاتین لیبرتاس که سیسرو به تقلید ارسطو به معنای حق شهروندی و شرکت در سرنوشت سیاسی جامعه دارد، نیست. به قول مولانا:
نه بند است، نه زنجیر، همه بسته چراییم چه بند است و چه زنجیر که برپاست
در این رویکرد سنتی ـ مذهبی به آزادی یا بهتر بگویم «حریت»، آزاده آن است که تسلیم باشد و فرمانبر قادرِ پرسشناپذیر. باید فردیت خود را فراموش کند تا به وادی مقصود دل دست یابد. حریت و آزادگی عرفانی ـ مذهبی، دلبریدن از این جهان فانی برای پیوستن به معبود آن جهان پایدار است. رهایی از سلطة هواها و خواهشهای مادی این جهانی در چنین استنباطی ملاک و اصل درجة اول شمرده میشود / «عبودیت خداوند و پذیرش حاکمیت مطلقه خداوند» آیه 64 سوره آل عمران.
و ما حق داریم و باطل داریم. ملاک حق خداست. جهان هستی و قوانین حاکم بر آن که افعال خداوندیند، هم حق هستند. / فارسی ـ مجله راهنمای کتاب ـ شماره سوم سال پنجم ـ خرداد 1341 شمسی ص 262.
«چنین آزادهای نه در اندیشیدن اختیار داراست و نه حق انتخاب آزاد مذهب خود را دارد، اگر هم چنین امکانی را یافت و به آن عمل کرد، ملحد و مرتد خوانده میشود. مرگ و تصرف اموال خود و خانوادهاش صواب محض است / محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری ـ تهران 1388 قمری
حر واقعی آن است که اصول دین را پرسش ناپذیر پذیرا باشد و غیر آن شایستة تعزیر میگردد / امینالاسلام طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن ـ تحقیق میرزا ابوالحسن شعرانی ـ 1359 قمری؛
نوجوان بالغی که یکی از والدینش مسلماناند، در صورتیکه دینی دیگر اختیار کند حکم مرتد بر او جاری است / شیخ طوسی، تهذیبالاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خراسانی ـ تهران 1390 قمری.
برخی از اندیشمندان ایرانی چون مستشارالدوله، اندیشه آزادی و حقوق شهروندی غربی را در چارچوبی قابل پذیرش و هماهنگ با مذهب قابل اجرا میدانستند. مستشارالدوله برای ترویج اندیشههای آزادیخواهانة خود، اصول قانون اساسی فرانسه را با استناد به آیات و احادیث توجیه میکرد که به قول خودش «دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام و یا آیین اسلام مانع ترقی و سویلیزاسیون است». آخوندزاده در جواب به او نوشته بود: «به خیال شما چنان میرسد که گویا به امداد احکام شریعت، کونستیوسیون فرانسه را در مشرق زمین مجری میتوان داشت، حاشا و کلا، بلکه محال و ممتنع است.» / میرزا فتحعلی آخوندزاده: «مقالات» گردآورنده باقر مومنی ـ تهران ـ نشر آوا 1351.
و در ادامه با رویکرد به محتوای قانون اساسی فرانسه، تناقض اصول آن را با شریعت برشمرد.
عالِم شیعه، نائینی در رسالهاش مدعی شد:
«حریت، مساوات، حقوق مشروعه ملت و مشارکت ملت از اصول تمدن و سیاست اسلامیه است که ملل مسیحیه و اروپاییان که تا قبل از جنگ صلیبی از تمام شعب حکمت علمیه بینصیب بودند، آن را اخذ و به کار گرفتند، ولی به تدریج فراموش کردند که این اصول را از کجا آوردهاند / نائینی، تنبیهالامه و تنزیه الملله ـ ص 3» / بررسی تاریخچة روزنامه نگاری در ایران، منوچهر بختیاری.
در معرفی سپهسالار آمده:
«... حاج میرزا حسینخان سپهسالار در اواخر سال ۱۲۴۱ قمری در قزوین به دنیا آمد. پدرش، میرزا نبیخان، از رجال دربار قاجاریه … تحصیلات ابتدائی خود را در قزوین به انجام رساند و به مدرسهی دارالفنون تهران راه یافت و زبان فرانسه و علوم ریاضی را فرا گرفت و در سال ۱۲۵۵قمری با سمت منشیگری به میرزا باقر ملکالکتاب سپرده شد و بعد از چند سال نیز به استخدام وزارت خارجه در آمد. میرزا حسینخان نزد میرزا جعفرخان مشیرالدوله ـ که یکی از پنج جوان اعزامی به لندن در سال ۱۲۳۰قمری بود ـ علوم جدید را فرا گرفت و پس از مدتی همراه برادر کوچکش، یحیی، برای تحصیل عازم فرانسه گردید. میرزا حسینخان سپهسالار منظور نظر میرزا تقیخان امیرکبیر بوده و تحت تربیت او قرار گرفته است ...» / مجله معرفت، شماره 65.